fakur1 10129 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مهر، ۱۳۹۳ اینکه ما زندگیمون تا این حد یکنواخت شده , یه بخشش مربوط به رفتار های یکنواختمونه که با اصرار ادامه ش میدیم . بقیه شو بقیه بگن مطلب بهتر جا می افته . شاید راهی براش پیدا بشه که بتونیم از این یکنواختی خلاص شیم. زندگی یعنی صبح از خواب پاشید دست و صورتتون رو بشورید صبحانه بخوریدبرید مدرسه یا دانشگاه یا سر کار یا مثلا بیرون تا ظهر کارتون انجام بدید دوباره برگردین خونه ناهار بخورید یکمی استراحت کنید و کمی . . . . . . 8 لینک به دیدگاه
fakur1 10129 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مهر، ۱۳۹۳ اگر با یه نفر همیشه بطور یکنواخت رفتار کنیم دو تا معنی داره . اولیش اینه که نگاه ما به مردم دگماتیستیه . دومیش هم اینه که ما نمیخوایم روی دیگر سکه رو ببینیم . یعنی از خودمونم جا موندیم و خبر نداریم. 3 لینک به دیدگاه
GBG10 2039 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مهر، ۱۳۹۳ با درود! بحث خوبیه! اگر شرایطی که برای فرد بوجود میاد از نظر خودش و برای خودش پایدار و کم نوسان باشه، در 90 درصد مواقع اون فرد سعی میکنه اون شرایط رو حفظ کنه و حتی فکرش رو هم نمیکنه که راه و روش دیگه ای هم هست. حالا شاید از نگاه ناظر خارجی یه سری نقطه ضعف هم داشته باشه اون شرایط! ولی برای خود اون فرد پایدار بودن موقعیتش بیشتر از هر چیز شرطه. اگر بهتر بخوام بگم علت یکنواختی تو زندگی خیلیا نداشتن جسارت برای تغییر رویه زندگی و تجربه کردن جدیدهاست. اینکه خیلی از آدما آرزوهای بزرگ دارن و این رو در خودآگاه خودشون بروز میدن یکم بیشتر ادعا گونه هستش! اکثر آدما توی ناخودآگاهشون کافیه به یه شرایط با ثبات (شاید مطلقا ثباتی در کار نباشه، فقط کافیه از نظر خودشون ثبات داشته باشه) برسن. دیگه به همون قانع میشن. بارزترینش خود مساله دانشگاه رفتنه! چند نفر از روی علاقشون انتخاب رشته کردن؟ چند نفر اصلا دو دوتا چهارتا کردن که با رفتن به دانشگاه میتونن بهترین خودشون باشن؟ خیلیا میرن دانشگاه چون گرفتن مدرک رو رسیدن به یه پایداری تلقی میکنن! 4 لینک به دیدگاه
a.namdar 5908 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مهر، ۱۳۹۳ اگه ياد بگيريم به علائقمون بيشتر اهميت بديم و بيشتر برسيم از يكنواختي در ميااييم. ١-ضعف در برنامه ريزي روزانه ٢-ترس و استرسي ك از عواقب تغيير رويه معمول در زندگي پيش مياد ٣-شرايط محيطي و اجتماعي كه اون هم برابر تغييرات برهمكنش دردناك داره معمولا. ٤-از همه مهمتر بلد نيستيم چطور بزيييم. 3 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مهر، ۱۳۹۳ اگه ياد بگيريم به علائقمون بيشتر اهميت بديم و بيشتر برسيم از يكنواختي در ميااييم.١-ضعف در برنامه ريزي روزانه ٢-ترس و استرسي ك از عواقب تغيير رويه معمول در زندگي پيش مياد ٣-شرايط محيطي و اجتماعي كه اون هم برابر تغييرات برهمكنش دردناك داره معمولا. ٤-از همه مهمتر بلد نيستيم چطور بزيييم. و لیوان خالی بمونه دیگرون پرش میکنن و هرروز باید از دیروزمون برتر باشه با فکر خوب ایده خوب و گرنه روزمره گی و عدم خلاقیت باعث میشه که زندگی به یکنواختی برسه و اینا هم با داشتن یه هدف خوب و بکر میسره یعنی موتور انسان یه هدف خوبه و راههای رسیدن به اون هدف میشه دلیل بی هوده نبودن انسان 2 لینک به دیدگاه
a.namdar 5908 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مهر، ۱۳۹۳ و لیوان خالی بمونه دیگرون پرش میکنن و هرروز باید از دیروزمون برتر باشه با فکر خوب ایده خوب و گرنه روزمره گی و عدم خلاقیت باعث میشه که زندگی به یکنواختی برسه و اینا هم با داشتن یه هدف خوب و بکر میسره یعنی موتور انسان یه هدف خوبه و راههای رسیدن به اون هدف میشه دلیل بی هوده نبودن انسان دقيقا و ايني كه گفتيد (هدف) مهمترين راهكار براي عدم يكنواختي ه+پشتكار البته حيف كه چه حرفاي قشنگي از بس كليشه شده از ارزش افتاده. مثل هدف داشتن و پشت كار 2 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مهر، ۱۳۹۳ دقيقا و ايني كه گفتيد (هدف) مهمترين راهكار براي عدم يكنواختي ه+پشتكار البته حيف كه چه حرفاي قشنگي از بس كليشه شده از ارزش افتاده. مثل هدف داشتن و پشت كار ولی درمورد من برعکسه البته خیلی وقتها ارزو میکنم یکم یه مدت کوتاه زندگی یکنواخت بشه یکم خسته گی در کنم نامدارجان 2 لینک به دیدگاه
a.namdar 5908 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مهر، ۱۳۹۳ ولی درمورد من برعکسه البته خیلی وقتها ارزو میکنم یکم یه مدت کوتاه زندگی یکنواخت بشه یکم خسته گی در کنم نامدارجان ايني كه ميگيد خودش يه جور يكنواختي محسوب نميشه؟! البته بعضي وقتا باس يه مدت يه شرايطي رو ب جون خريد تا به شرايط خوب و مناسب و مطلوب رسيد 2 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مهر، ۱۳۹۳ ايني كه ميگيد خودش يه جور يكنواختي محسوب نميشه؟! البته بعضي وقتا باس يه مدت يه شرايطي رو ب جون خريد تا به شرايط خوب و مناسب و مطلوب رسيد چرا فکر کنم زیاد هم درگیربودن و فکر کردن و خلاقیت متناوب باعث میشه مغز خسته بشه و دنبال آرامش باشه این یکنواختی نمیشه گفت میشه گفت ازون بر بوم افتادن اونم خوب نیست ولی خوب انسان با فعالیت ذهن و حرکتش به هدف تعیین شده پیشرفت میکنه و نمی دونم برای این مرزی هست یا نه ... 2 لینک به دیدگاه
a.namdar 5908 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مهر، ۱۳۹۳ چرا فکر کنم زیاد هم درگیربودن و فکر کردن و خلاقیت متناوب باعث میشه مغز خسته بشه و دنبال آرامش باشه این یکنواختی نمیشه گفت میشه گفت ازون بر بوم افتادن اونم خوب نیست ولی خوب انسان با فعالیت ذهن و حرکتش به هدف تعیین شده پیشرفت میکنه و نمی دونم برای این مرزی هست یا نه ... تو اين چندسال خيلي پيش اومده از بس فكر كردم براي انجام يه كاري احساس كنم مغزم درد ميكنه. خيلي خوبه اما. به قول پدر هرچيزي وقت خودش رو داره. از وقتش كه بگذره دنيا رو هم بدن ديگه اندازه يه روز اون كار قدرت انجام نداري. نااميدي و خستگي مقطعي طبيعيه و پيش مياد، مهم توقف نكردن و جلو رفتن ه. اگه احساس خستگي دائمي يا طولاني شه يعني يه جاي كار ميلنگه و بنظرم نشون دهنده سكون، يكنواختي و عدم تحرك تو يه قسمتي از زندگي. كه باس گشت و اون پاشنه اشيل رو يافت. 2 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مهر، ۱۳۹۳ تو اين چندسال خيلي پيش اومده از بس فكر كردم براي انجام يه كاري احساس كنم مغزم درد ميكنه. خيلي خوبه اما. به قول پدر هرچيزي وقت خودش رو داره. از وقتش كه بگذره دنيا رو هم بدن ديگه اندازه يه روز اون كار قدرت انجام نداري. نااميدي و خستگي مقطعي طبيعيه و پيش مياد، مهم توقف نكردن و جلو رفتن ه. اگه احساس خستگي دائمي يا طولاني شه يعني يه جاي كار ميلنگه و بنظرم نشون دهنده سكون، يكنواختي و عدم تحرك تو يه قسمتي از زندگي. كه باس گشت و اون پاشنه اشيل رو يافت. موافقم 3 لینک به دیدگاه
masi eng 47044 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مهر، ۱۳۹۳ وقت گل نی...هروقت موقعش بشه.. از یکنواختی هم درمیایم...زمان .. به زمان احتیاجه.. و به فکر// 2 لینک به دیدگاه
fakur1 10129 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 4 مهر، ۱۳۹۳ تو اين چندسال خيلي پيش اومده از بس فكر كردم براي انجام يه كاري احساس كنم مغزم درد ميكنه. خيلي خوبه اما. به قول پدر هرچيزي وقت خودش رو داره. از وقتش كه بگذره دنيا رو هم بدن ديگه اندازه يه روز اون كار قدرت انجام نداري. نااميدي و خستگي مقطعي طبيعيه و پيش مياد، مهم توقف نكردن و جلو رفتن ه. اگه احساس خستگي دائمي يا طولاني شه يعني يه جاي كار ميلنگه و بنظرم نشون دهنده سكون، يكنواختي و عدم تحرك تو يه قسمتي از زندگي. كه باس گشت و اون پاشنه اشيل رو يافت. چه خوبه که همینجا دنبال اون پاشنه آشیل بگردیم. لطفا بحث رو ادامه بدین تا به راه حل برسیم. 2 لینک به دیدگاه
a.namdar 5908 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 مهر، ۱۳۹۳ چه خوبه که همینجا دنبال اون پاشنه آشیل بگردیم. لطفا بحث رو ادامه بدین تا به راه حل برسیم. بحث سر شرایطی مثل شرایط آقا سهند بود که حس یکنواحتی از سر بیکاری نیست و تنوع زیادی کار و حجم بالای کار و تکرارش باعث حس یکنواختی میشه... نظر خود شما چیه؟ میشناختم دو نفر فعال و تلاشگر و موفق که یهو یه جا بریدند. حرفشون هم سر یکنواختی زندگی شون بود. از بیرون آدمهایی بودند که الانشون شبیه یه ساعت دیگه شون نبود به خاطر نوع کار و زندگی. 2 لینک به دیدگاه
saba mn 20993 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 مهر، ۱۳۹۳ زندگی خیلی یکنواخت شده من هرچندوقت یه بار فکر میکنم چه کارای انجام ندادم همونو انجام میدم بلکه تحولی رخ بده 4 لینک به دیدگاه
fakur1 10129 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 4 مهر، ۱۳۹۳ بحث سر شرایطی مثل شرایط آقا سهند بود که حس یکنواحتی از سر بیکاری نیست و تنوع زیادی کار و حجم بالای کار و تکرارش باعث حس یکنواختی میشه... نظر خود شما چیه؟ میشناختم دو نفر فعال و تلاشگر و موفق که یهو یه جا بریدند. حرفشون هم سر یکنواختی زندگی شون بود. از بیرون آدمهایی بودند که الانشون شبیه یه ساعت دیگه شون نبود به خاطر نوع کار و زندگی. گاهی وقتا خرید ک بسته نسکافه و یه شیر پاکتی و درست کردن یه نسکافه تو یه لیوان قشنگ و نشستن آرام روی یه کاناپه و خوردن اون میتونه ما رو از یکنواختی خلاص کنه. ریزه کاری های خیلی کوچولو در اثنای انجام کار های روتینگ از بهترین روشهای رهایی از یکنواختیه. 5 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 مهر، ۱۳۹۳ بحث خوبیه از یکنواختی حس خوبی ندارم.کسلم میکنه.یه رفتارای حتی کوچیک میتونه از یکنواختی نجاتم بده.مثلا همین که مدل موهام رو عوض کنم یا حتی همینکه هر روز از یه مسیر نرم سرکار. این رفتارا رو خودمون باید پیدا کنیم 5 لینک به دیدگاه
fakur1 10129 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 4 مهر، ۱۳۹۳ بحث خوبیه از یکنواختی حس خوبی ندارم.کسلم میکنه.یه رفتارای حتی کوچیک میتونه از یکنواختی نجاتم بده.مثلا همین که مدل موهام رو عوض کنم یا حتی همینکه هر روز از یه مسیر نرم سرکار. این رفتارا رو خودمون باید پیدا کنیم خودمون باید پیداش کنیم و همینجا بگیم تا همه یاد بگیرند. مرسی از شرکت شما 3 لینک به دیدگاه
a.namdar 5908 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 مهر، ۱۳۹۳ گاهی وقتا خرید ک بسته نسکافه و یه شیر پاکتی و درست کردن یه نسکافه تو یه لیوان قشنگ و نشستن آرام روی یه کاناپه و خوردن اون میتونه ما رو از یکنواختی خلاص کنه. ریزه کاری های خیلی کوچولو در اثنای انجام کار های روتینگ از بهترین روشهای رهایی از یکنواختیه. گل گفتید و به قول Nahal باید هرکی با توجه به شرایطش خودش راه رو پیدا کنه...روحی که مدت طولانی تفریح و در ارامش نشستن نبینه خب یعنی یه جایی از رودخونه ش داره میشه عین باتلاق یا مرداب.. بحث خوبیه از یکنواختی حس خوبی ندارم.کسلم میکنه.یه رفتارای حتی کوچیک میتونه از یکنواختی نجاتم بده.مثلا همین که مدل موهام رو عوض کنم یا حتی همینکه هر روز از یه مسیر نرم سرکار. این رفتارا رو خودمون باید پیدا کنیم راست میگید ... کلا مهمه که آدم به ورطه تکرار نیفته... تکرار یکنواختی میاره... حالا تکرارش از هرنوعی ممکنه باشه. 3 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 مهر، ۱۳۹۳ راست میگید ... کلا مهمه که آدم به ورطه تکرار نیفته... تکرار یکنواختی میاره... حالا تکرارش از هرنوعی ممکنه باشه. ایجاد تنوع برای من که دخترم متفاوته مثلا الان که دیگه مهمونی ها کمتر شده هرچند وقت یکبار لباسای مهمونیم رو تو خونه میپوشم و برام تنوع میشه زندگی برای منم که تنوع ایجاد میکنم تو زندگیم گاهی یکنواخت میشه و اون زمانها با خودم میگم الان که زندگیم یکنواخت و تکراری شده دنیا به آخر نرسیده فقط تکراری شده پس دوباره بازم متنوع میشه برام به شرطی که خودم بخوام. 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده