رفتن به مطلب

واقعا فرق عشق با دوست داشتن چیه?


masi eng

ارسال های توصیه شده

تعریف های زیادی درباره این دو کلمه ارایه شده که به نظر من هیچ کدوم تعریف کاملی نیست و حتی اگه بشه تعریف کاملی از اینها ارایه داد چطور میشه تشخیص داد کدوم برتر از دیگریست.

دکتر شریعتی گفته که دوست داشتن از عشق برتر هست ولی من هنوز به این نتیجه نرسیدم.

love20.jpg

یه جورایی بین این دو تا کلمه رابطه عموم و خصوص من وجه قایلم. یعنی دوتا مفهومی که هم با هم متفاوت هستند و هم از جهاتی یکی هستند.

وقتی کسی برای من عزیز میشه,وقتی ذره ذره جسم و روحش عزیز میشه, وقتی کسی انقدر برای من ارزش پیدا میکنه که دلم میخواد همیشه اون فرد شاد باشه و ذره ای غم و غصه نداشته باشه. وقتی با دیدن شادیش شاد میشم و با دیدن غمش دلم میگیره, وقتی طاقت ندارم ببینم خار به دستش بره, وقتی از هرچیزی بهترین رو براش میخوام, وقتی توی گرفتاریش دلم میخواد میتونستم تمام گرفتاری ها و مشکلاتش رو خودم به دوش بکشم, وقتی توی زندگیش موفقیت و سعادتش رو میخوام حتی اگه لازمه اش نبودن خودم باشه, وقتی تمام دوست داشتنی ها و علایقش دوست داشتنی های من میشه, وقتی تصور وجود داشتنش باعث دلگرمی و آرامش روان من میشه, وقتی با فکر کردن بهش قلبم گرم میشه و به تپش میافته, وقتی راضی میشم به هر چیزی که اون بخواد, وقتی زندگی اون میشه زندگی من, خنده های اون میشه خنده های من, درد اون میشه درد من…

در اینصورت من این آدم رو دوست دارم یا عاشقشم?

و آیا اصلا فرقی در اصل قضیه میکنه که من عاشق باشم یا دوست داشته باشم? اگه برای اون آدم فرق داشته باشه چی?

  • Like 12
لینک به دیدگاه
تعریف های زیادی درباره این دو کلمه ارایه شده که به نظر من هیچ کدوم تعریف کاملی نیست و حتی اگه بشه تعریف کاملی از اینها ارایه داد چطور میشه تشخیص داد کدوم برتر از دیگریست.

دکتر شریعتی گفته که دوست داشتن از عشق برتر هست ولی من هنوز به این نتیجه نرسیدم.

love20.jpg

یه جورایی بین این دو تا کلمه رابطه عموم و خصوص من وجه قایلم. یعنی دوتا مفهومی که هم با هم متفاوت هستند و هم از جهاتی یکی هستند.

وقتی کسی برای من عزیز میشه,وقتی ذره ذره جسم و روحش عزیز میشه, وقتی کسی انقدر برای من ارزش پیدا میکنه که دلم میخواد همیشه اون فرد شاد باشه و ذره ای غم و غصه نداشته باشه. وقتی با دیدن شادیش شاد میشم و با دیدن غمش دلم میگیره, وقتی طاقت ندارم ببینم خار به دستش بره, وقتی از هرچیزی بهترین رو براش میخوام, وقتی توی گرفتاریش دلم میخواد میتونستم تمام گرفتاری ها و مشکلاتش رو خودم به دوش بکشم, وقتی توی زندگیش موفقیت و سعادتش رو میخوام حتی اگه لازمه اش نبودن خودم باشه, وقتی تمام دوست داشتنی ها و علایقش دوست داشتنی های من میشه, وقتی تصور وجود داشتنش باعث دلگرمی و آرامش روان من میشه, وقتی با فکر کردن بهش قلبم گرم میشه و به تپش میافته, وقتی راضی میشم به هر چیزی که اون بخواد, وقتی زندگی اون میشه زندگی من, خنده های اون میشه خنده های من, درد اون میشه درد من…

در اینصورت من این آدم رو دوست دارم یا عاشقشم?

و آیا اصلا فرقی در اصل قضیه میکنه که من عاشق باشم یا دوست داشته باشم? اگه برای اون آدم فرق داشته باشه چی?

بین دوست داشتن و عشق خیلی فرقه

واقعا راسته

حداقل برای من

وقتی یکی عشقته ؛ حاضری هر حماقتی بکنی فقط بهش برسی حتی اگه اونم اذیت شه تو میخوایش تموم زندگیتو حاضری بدی فقط داشته باشیش عشق حسوده عشق خودخواده ؛ حاضر نیستی عشقت برای کسی بخنده و ...

ولی دوست داشتن این جور نیست دوست داشتن یعنی یه قلاب بگیری زیر پای کسی که دوستش داری و بگی برو حتی اگه من نباشم شاد باش حتی اگه من نباشم و همش صلاحه طرف مقابلتو میبینی ولی تو عشق همش خودتو کنار طرف مقابل میبینی

 

شاید نظر من اشتباه باشه اما من همیشه روی عشقم حسود بودم حاضر بودم دنیا رو بهم بریزم ولی داشته باشمش حاضر بودم اذیت شه اما کسی جز منو نبینه نمیتونستم ببینم بی من باشه حتی اگه براش بهترم بود ولی وقتی یکی رو دوست داشتم اینا نبود فقط میخواستم خوشبخت شه حتی بی من؛ عشق درد داره خواری داره اشک داره ولی دوست داشتن اینا رو نداره دوست داشتن آرامش داره ؛ تو عشق ذره ای ارامش نیست قبل رسیدن همش استرس رسیدنه و بعدش ترس از دست دادن

واسه همینه که شریعتی میگه دوست داشتن از عشق بهتره

 

ولی با همه اینا میگم دوست دارم عاشق باشم دردشم خوبه

  • Like 9
لینک به دیدگاه
بین دوست داشتن و عشق خیلی فرقه

واقعا راسته

حداقل برای من

وقتی یکی عشقته ؛ حاضری هر حماقتی بکنی فقط بهش برسی حتی اگه اونم اذیت شه تو میخوایش تموم زندگیتو حاضری بدی فقط داشته باشیش عشق حسوده عشق خودخواده ؛ حاضر نیستی عشقت برای کسی بخنده و ...

ولی دوست داشتن این جور نیست دوست داشتن یعنی یه قلاب بگیری زیر پای کسی که دوستش داری و بگی برو حتی اگه من نباشم شاد باش حتی اگه من نباشم و همش صلاحه طرف مقابلتو میبینی ولی تو عشق همش خودتو کنار طرف مقابل میبینی

 

شاید نظر من اشتباه باشه اما من همیشه روی عشقم حسود بودم حاضر بودم دنیا رو بهم بریزم ولی داشته باشمش حاضر بودم اذیت شه اما کسی جز منو نبینه نمیتونستم ببینم بی من باشه حتی اگه براش بهترم بود ولی وقتی یکی رو دوست داشتم اینا نبود فقط میخواستم خوشبخت شه حتی بی من؛ عشق درد داره خواری داره اشک داره ولی دوست داشتن اینا رو نداره دوست داشتن آرامش داره ؛ تو عشق ذره ای ارامش نیست قبل رسیدن همش استرس رسیدنه و بعدش ترس از دست دادن

واسه همینه که شریعتی میگه دوست داشتن از عشق بهتره

 

ولی با همه اینا میگم دوست دارم عاشق باشم دردشم خوبه

چه جالب و قشنگ.. مرسی عزیزم

  • Like 5
لینک به دیدگاه

اینجور که کارشناسای خوابگاه تحلیل کردن

مورد اول معمولا در ارتباط با چشم هست یعنی یک رابطه با چشم هست معمولا عاشق با اینکه تمام تلاشش رو می کنه تا به عشقش برسه در اصل از اون فراری است و بعد از مدتی در صورت رسیدن یا نرسیدن در اکثر مواقع انکار یک راه فرار هست ولی در موارد خاص نرسیدن با اینکه می دونه همون بهتر که نرسید باز زانوی غم به بغل می گیره که ای کاش میشد انکار کنندگان گاهی خود انکار خودشون رو باور می کنن

در این مورد نگاه به چشم طرف به شدت سخت خواهد بود و فرد خاطی(عاشق) ترسی به همراه خود دارد به قول فیسبوق یه عده مخ همه رو می زنن ولی جلو اصلی قاطی می کنن

دوست داشتن بیشتر وابسته به رفتار هست و تقریبا قابل کپی در تمام افراد ولی مورد قبل قابل کپی نیست

  • Like 8
لینک به دیدگاه
  • 7 ماه بعد...

عشق حوصله میخواد .. پایبندت میکنه .. اسیرت میکنه .. از دنیا سیرت میکنه :ws52: نه تا همین جاش کافی بود !!! اسیرت میکنه ولی دوست داشتن بی قید و شرطه دلت میخواد دوست داشته باشی به هیچ کسی ربط نداره چون دووووووووست داری :w16:

  • Like 4
لینک به دیدگاه

یک رنگی و بوئی تازه از عشق بگیر

پرشورترین گدازه از عشق بگیر

در هر نفسی که میتپی ای دل من

یادت نرود اجازه از عشق بگیر.......

 

عشق را با همه ی سختیاش ترجیح میدم....

 

عشق باعث تعالی میشه.اونقد به آدم سختی میده که بزرگ بشه:icon_gol:

  • Like 3
لینک به دیدگاه
  • 2 ماه بعد...

روزی دختری از پسری که عاشقش بود پرسید :

چرا مرا دوست داری …؟ چرا عاشقم هستی …؟

پسر گفت : نمی توانم دلیل خاصی را بگویم اما از اعماق قلبم دوستت دارم …

دختر گفت : وقتی نمی توانی دلیلی برای دوست داشتن پیدا کنی چگونه می توانی بگویی عاشقم هستی .!.!.؟

پسر گفت : واقعا دلیلش را نمی دانم اما می توانم ثابت کنم که دوستت دارم …

دختر گفت : اثبات.!.!.؟ نه من فقط دلیل عشقت را می خواهم …

شوهر دوستم به راحتی دلیل دوست داشتنش را برای او توضیح می دهد…

اما تو نمی توانی این کار را بکنی …

پسر گفت : خوب … من تو رو دوست دارم …

چون … زیبا هستی…

چون… صدای تو گیراست …

چون… جذاب و دوست داشتنی هستی…

چون … باملاحظه و بافکر هستی …

چون … به من توجه و محبت می کنی … تو را به خاطر لبخندت … دوست دارم …

به خاطر تمامی حرکاتت… دوست دارم … دختر از سخنان پسر بسیار خشنود شد …

 

چند روز بعد … دختر تصادف کرد و به کما رفت… پسر نامه ای را کنار تخت او گذاشت…

نامه بدین شرح بود …:

عزیز دلم …

تو رو به خاطر صدای گیرایت دوست دارم … اکنون دیگر حرف نمی زنی … پس نمی توانم دوستت داشته باشم …

دوستت دارم … چون به من توجه و محبت می کنی … چون اکنون قادر به محبت کردن به من نیستی… نمی توانم دوستت داشته باشم…

تو را به خاطر لبخندت و تمامی حرکاتت دوست دارم … آیا اکنون می توانی بخندی …؟ می توانی هیچ حرکتی بکنی …؟ پس دوستت ندارم …

اگر عشق احتیاج به دلیل داشته باشد… در زمان هایی مثل الان… هیچ دلیلی برای دوست داشتنت ندارم…

آیا عشق واقعا به دلیل نیاز دارد …؟

نه هرگز … و من هنوز دوستت دارم

 

soojeha_say-i-love-you.jpg

  • Like 2
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...