رفتن به مطلب

دیوانگی های من


ارسال های توصیه شده

پاییز که باشد،

باران که می بارد،

تنها که راه میروم توی پیاده روهای جامانده،

خاطرات نم خورده که مرثیه می خوانند،

همپای باران می شوم...

انتظارت را می کشم

ولی انتظار آمدنت را ندارم...

و تو سالها دورتر از من

زیر باران کنار دیگری

زیر هوای دونفره راه می روی

روی خاطراتمان چتر گرفته ای

تا بوی نم خورده شان

خیالت را سمت من نکشاند

1/9/93

لینک به دیدگاه
  • 4 ماه بعد...
  • پاسخ 84
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

در ماورایِ تاریکیِ محضِ نامهربانیِ مردی،

دلم همچون ستاره ای

سخت فشرده می شود

اکنون ستاره ای به پایان خویش نزدیک است

اکنون ستاره ای تنگ می شود...

ستاره ای میسوزد...

ستاره ای،،،

می میرد...

( یه روز پاییزی 93)

لینک به دیدگاه

هیسسس!

گوش کن!

می شنوی؟

آوایِ سمفونیِ آرامِ شبهایِ مشوشِ تنهایی ام را؟

انعکاسِ ماتِ نُتهای زیرِ گریه ای

در میان نُتهای بمِ نبودِ مردانه ای....

بهار 93

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...