*atefeh* 13,012 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۳۹۳ پاییز که باشد، باران که می بارد، تنها که راه میروم توی پیاده روهای جامانده، خاطرات نم خورده که مرثیه می خوانند، همپای باران می شوم... انتظارت را می کشم ولی انتظار آمدنت را ندارم... و تو سالها دورتر از من زیر باران کنار دیگری زیر هوای دونفره راه می روی روی خاطراتمان چتر گرفته ای تا بوی نم خورده شان خیالت را سمت من نکشاند 1/9/93 4 نقل قول لینک به دیدگاه
*atefeh* 13,012 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 15 فروردین، ۱۳۹۴ در ماورایِ تاریکیِ محضِ نامهربانیِ مردی، دلم همچون ستاره ای سخت فشرده می شود اکنون ستاره ای به پایان خویش نزدیک است اکنون ستاره ای تنگ می شود... ستاره ای میسوزد... ستاره ای،،، می میرد... ( یه روز پاییزی 93) 2 نقل قول لینک به دیدگاه
*atefeh* 13,012 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 15 فروردین، ۱۳۹۴ هیسسس! گوش کن! می شنوی؟ آوایِ سمفونیِ آرامِ شبهایِ مشوشِ تنهایی ام را؟ انعکاسِ ماتِ نُتهای زیرِ گریه ای در میان نُتهای بمِ نبودِ مردانه ای.... بهار 93 2 نقل قول لینک به دیدگاه
black banner 9,103 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 فروردین، ۱۳۹۴ من تازه این تاپیک رو دیدم همش رو نخوندم ، ولی اونایی که خوندم قشنگه 1 نقل قول لینک به دیدگاه
*atefeh* 13,012 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 17 فروردین، ۱۳۹۴ میگویی دوستت دارم.... دلگرمی خوبیست... اما دیگر نه در باور من میگنجد نه در باور تو... 10 دی 1:20 1 نقل قول لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .