sama-sh 6913 ارسال شده در 25 شهریور، 2014 تو باز خواب داداش منو دیدی؟؟؟؟ نه بجان خوودم ...فقط همون 2 ..3..بار که بهت گفتم... بسیار هم بچه های خوبی بودیم در خواب.. فکر بد در مورد منو مهدی جان نکنی... 4
*atefeh* 13017 مالک ارسال شده در 25 شهریور، 2014 نه بجان خوودم ...فقط همون 2 ..3..بار که بهت گفتم...بسیار هم بچه های خوبی بودیم در خواب.. فکر بد در مورد منو مهدی جان نکنی... من اصن راجع به شما فک نمیکنم خخخخخخ 4
sama-sh 6913 ارسال شده در 25 شهریور، 2014 من اصن راجع به شما فک نمیکنم خخخخخخ بی شخصیت بی احساسات .. ..الان زنگ میزنم بهش میگم اذیتم کردی....میگم نتو قط کنه...حالت قشششششنگ جاااااا بیاد ...بگم؟؟ خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ 4
*atefeh* 13017 مالک ارسال شده در 25 شهریور، 2014 بی شخصیت بی احساسات ....الان زنگ میزنم بهش میگم اذیتم کردی....میگم نتو قط کنه...حالت قشششششنگ جاااااا بیاد ...بگم؟؟ خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ مهم نیس. الان خودم قط میکنم :ا 4
*atefeh* 13017 مالک ارسال شده در 25 شهریور، 2014 دلنوشته: مسافر عزیز من قبل از آمدنت هیچ منتظرت نبودم روزهایم مثل فیلم کسل کننده ای هر روز تکرار می شد مسافر عزیز من وقتی سرزده به خانه دلم آمدی نمی دانستم خوشحال باشم یا ناراحت دل و جانم آشفته بود آمادگی میزبانی ات را نداشتم یادم هست چه با حوصله کمکم کردی تا خانه را جمع و جور کنم مسافر عزیز من روزهایی که مهمانم بودی زیباترین لحظه های زندگی ام بود مسافر عزیز من ارتعاش صدایم را یادت هست؟ آن دم که حرف از رفتن می زدی و من هنوز نرفته دلواپس رفتنت می شدم حضورت رنگ دیگری به خانه ام داده بود البته خانه من نه، خانه تو شده دیگر آه که چه زود گذشت روزهای پرحلاوتی بود که دیگر تکرار نشدند مسافر عزیز من میزبان خوبی نبودم، می دانم! اما نمی دانم ناگهان چه شد خانه را به هم ریختی همه چیز را شکستی بدون آنکه بگویی چمدانت را برداشتی و رفتی وقت رفتن محکم در را کوبیدی و حتی نتوانستم رفتنت را ببینم تا باور کنم که دیگر باز نخواهی گشت روزها و روزها در انتظارت نشستم بارها و بارها نشانی خانه را برایت نوشتم تا شاید راه گم کرده را بیابی و بازگردی پشت پایت اشک ریختم تا باز کنارم بازگردی اما هنوز هم تو در سفری مسافر عزیز من مهمان دل چه کسی شده ای که در خانه مرا دیگری نمی کوبی؟ خانه بی تو رنگ و بویی ندارد بهم ریخته و آشفته است. مسافر عزیز من بیا، برگرد، من هنور چشم به راهت هستم روزها را میشمارم تا روزی که برگردی امروز درست 363 روز و 18 ساعت شده که نیستی مسافر عزیز من، غریبه آشنای من هنوزم که هنوز است دوستت دارم 92/11/13 5
sama-sh 6913 ارسال شده در 25 شهریور، 2014 قبلا بجای مسافر عزیز من .... عزیز سفر کرده نبود آیا؟؟ فکنم اونم قشنگ باشه.. 5
*atefeh* 13017 مالک ارسال شده در 25 شهریور، 2014 من زن هستم و تو مرد ... اما .... نگران نباش به کسی نخواهم گفت ؛ که در پس مشکلات و درد هایی که تو برایم ساختی و تحمل کردم ، در پس نامردی و نامهربانی که دیدم و دم نزدم ! در پس بی معرفتی هایی که دیدم و معرفت به خرج دادم .... در پس خيانتهايي كه ديدم و سكوت كردم ... من " مــــــــــــــــــــــــ ــــــــرد" تر بودم..... نه تو !! 3
*atefeh* 13017 مالک ارسال شده در 6 مهر، 2014 پس از این حتی 1 کلام ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 4
*atefeh* 13017 مالک ارسال شده در 8 مهر، 2014 احتیاجی به تسبیح نیست ..دستانت را که به من بدهی.. با انگشتانت ذکر دوست داشتن میگویم...دوستت دارم 4
*atefeh* 13017 مالک ارسال شده در 9 مهر، 2014 گاهی اوقات دلم میخواهد خرمایی بخورم و برای خود فاتحه ای بفرستم ؛ شادیش ارزانی کسانی که رفتنم را لحظه شماری میکردند ! 3
*atefeh* 13017 مالک ارسال شده در 9 مهر، 2014 گاهی وقتا اونقدر خسته میشی که حوصله توضیح دادنم نداری میذاری هر جور دوست دارن برداشت کنن کلا دیگه مهم نیست برات... 3
*atefeh* 13017 مالک ارسال شده در 9 مهر، 2014 هستند کسانی که از شدت دلتنگی به برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام رفته اند ... حرف نمیزنند ... راه می روند ... نفس میکشند ... ولی چیزی حس نمیکنند ! فقط فکر میکنند و فکر میکنند و فکر میکنند ...! 3
*atefeh* 13017 مالک ارسال شده در 9 مهر، 2014 دلنوشته: چشمم شور بود، دستم بی نمک،زبانت تند و نگاهت تلخ... از سفره دلم عقب کشیدی... بعد از تو عشق حسرت شد... حال من مانده ام و حسرتهایی که میخورم و تمام شدنی نیستند... (اسفند 91 فک کنم) 4
ارسال های توصیه شده