maryam39 8211 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 فروردین، ۱۳۹۳ سلام دوستای عزیز چند وقته که درگیر این مسئله هستم که برای ارشد ادامه تحصیل بدم یا نه. چند تا عامل تاثیر گذار هستن: یکی بازار کار هست که دوست دارم راجع بهش بحث کنیم و نظرتونو بگید. تا چه حد ادامه تحصیل باعث بهتر شدن شرایط بازار کار میشه؟ (منظورم تفاوت بین ارشد و لیسانسه نه مقاطع بالاتر!) یک عامل دیگه کیفیت آموزش در دانشگاه های کشوره. آیا با این کیفیت آموزشی ای که الان هست ارشد خوندن و تحمل این همه سختی رو توصیه میکنید؟ارزشش رو داره ؟؟ سوم این که اگه نظرتون در مورد ادامه تحصیل (چه ارشد و چه دکترا) مثبته بهتره که بین مقاطع تحصیلی فاصله بیفته یا نه؟ بهتره که همه رو :ws3:non-stop خوند و جلو رفت یا نه؟ اگه نه این فاصله در حد چند سال باشه خوبه؟ اگه آره چرا؟ خواهش میکنم هر نظری دارید بگین چون درگیری ذهنی خیلی از دوستانه که آخرای کارشناسی هستن. 10 لینک به دیدگاه
a.rahmani? 447 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اردیبهشت، ۱۳۹۳ اتفاقا بحث بسیار خوب و جالبی هستش ولی بسته به شرایط هر کس(دختر با پسر فرق داره، دارا با ندار فرق میکنه، فرزند اول با فرزند آخر فرق میکنه) یعنی مطلقا نمیشه گفت که آقا یا علی عین تراکتور بخون برو تا دکترا ...............چرا که اگه نگاه به دور و بر کنیم لیسانسایی هستن که موفق تر از دکتران چون هم ازدواج کردن همم کار و در آمدم دارن خپ این طبیعیه مثلا اگه خانواده بتونه فرزندو ساپورت کنه بسا تا دکترام بری چه بهتر ولی خپ ببعضی هام مثل ما وقتی سنش از یه حدی مثلا 26 میره بالا دیگه نه میتونه نه ام غرور و ... اجازه میده از بابا ننه پول توجیبی بگیره خپ واسه اینجور افراد بهتره که اول بعد کارشناسی اگه مستقیما در اومدن ارشد(اونم سراسری) بره وگرنه پشت کنکور نمونه و بره خدمت و بیاد کار پیدا کنه و وقتی یه کم پول اومد دستش بره واسه ارشد(هرچند دانشگاه آزاد و پیام نور) چون اونوقت کارو درامدم داره و به راحتی هم میتونه بدون دغدغه(مخصوصا مالی و اقتصادی) ادامه تحصیل بده فلذا با توجه به شرایط جوی و آب وهوایی هرنفر شرایط فرق میکنه 8 لینک به دیدگاه
maryam39 8211 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اردیبهشت، ۱۳۹۳ ممنون که گقتی گرچه بیشتر واسه پسرا توضیح دادی. اگه نظرتو در مورد دخترا هم بگی ممنون میشم بعدم این که به نظرت وقتی فاصله بیفته در حد یکی دو سال بین کارشناسی و ارشد، آدم از جو درس بیرون میاد یا نه؟ به نظر خودم این که آدم به قول شما مثه تراکتور بخونه تا دکترا اصلا خوب نیست. حداقلش اینه که بدونه واسه چی داره میخونه نه چون همه دارن میخونن منم بخونم و بدی دیگه این که بالافاصله بخونی، فکر میکنم این باشه که خیلی تو فضای تئوری درس و دانشگاه باقی میمونی بدون این که هیچ گونه تجربه کاری داشته باشی 9 لینک به دیدگاه
pari.v 10304 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اردیبهشت، ۱۳۹۳ مسئله ای که بیان کردی دقیقا دغدغه فکری الان منه مریم جون :| واقعا آدم نمی دونه تکلیفش چیه!! مدرک!! یا تجربه و کار؟! یا هردو کنار هم؟! کاش دوستایی که ارشد خوندن بیان و نظرشونو بگن. 9 لینک به دیدگاه
a.rahmani? 447 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اردیبهشت، ۱۳۹۳ ممنون که گقتیگرچه بیشتر واسه پسرا توضیح دادی. اگه نظرتو در مورد دخترا هم بگی ممنون میشم بعدم این که به نظرت وقتی فاصله بیفته در حد یکی دو سال بین کارشناسی و ارشد، آدم از جو درس بیرون میاد یا نه؟ به نظر خودم این که آدم به قول شما مثه تراکتور بخونه تا دکترا اصلا خوب نیست. حداقلش اینه که بدونه واسه چی داره میخونه نه چون همه دارن میخونن منم بخونم و بدی دیگه این که بالافاصله بخونی، فکر میکنم این باشه که خیلی تو فضای تئوری درس و دانشگاه باقی میمونی بدون این که هیچ گونه تجربه کاری داشته باشی والا کلی گفتم حالا خپ مثال سربازیو زدم که اونم مخصوص ماهاس:5c6ipag2mnshmsf5ju3 اگه فاصله افتادن تو ارشد و کارشناسی منجر به پیدا کردن کار باشه و جمع و جور کردن زندگی باشه آره میصرفه اونم بدجور حتی اگه از جو درس و مشق فاصله ام بگیری !!! نمیدونم بجای اینکه ما بیشتر استرس این جور مسایلو داشته باشیم دخترا بیشتر از ما درگیرن.....والا به خدا..........چه بخاییم نخاییم فشار رو آقا پسرا زیاده از یه طرف فکر درآمد از یه طرف فکر ادامه تحصیل از یه طرف سربازی از یه طرف بالا رفتن سن و......... ولی خپ چه دختر باشی چه پسر بیشتر بستگی به هدفت و اینکه از زندگی چی میخای داره... باید به هرحال از آدمای دور و اطراف(نه فقط اونایی که صرفا تحصیل آکادمیک دارن بلکه همه از دانشجو گرفته تا شاغل)بپرسه و با خودش کلنجار بره که کدوم راه به صلاحشه کدومش با فازش میخونه و.....ولی خپ یه چیزیم هس که اینو نمیشه انکار کرد که آقا ارشد از لیسانس و لیسانس بهتر از دیپلمه(حداقل تو بعضی دانشگاهای سراسری) فلذا خپ اگه آدم بتونه شرایطشو جور کنه و بتونه بخونه(که حتما میشه) چه بهتر بره ارشد بخونه........:hapydancsmil:.......آها بعد یه چیزیم هس که خانم مهم اون لذتو و عشقه خداوکیلی اینه که آدمو به اوج میرسونه مهم اون دل دادنه تو وقتی باعشق داری برا ارشد و آیندت برنامه میریزی و با عشق داری میخونی و کتابارو ورق میزنی یا با عشق داری کار میکنی میتونی بهترین لحطاتو ثبت کنی........ همه چیزو مادی نبینیم............والا.....................آها بعد.........نه ول کن زیاد حرف زدم بیخیال 10 لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120452 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 اردیبهشت، ۱۳۹۳ سلام. خب اول در مورد کیفیت آموزشی بگم که حداقل واسه رشته شهرسازی، فرق بین چیزایی که تو لیسانس یاد میگیری با چیزایی که تو ارشد یاد میگیری خیلی کمه. شاید فقط خلاصه بشه در حد همین پژوهش های بیشتر و بهتر. وگرنه تو خود ارشد انتظار نداشته باشین چیز خیلی فراتری یاد بگیرین. هرچی بخواین یاد بگیرین، کتابا و مقاله ها دو، سه برابرشو یاد میدن. حداقل لیسانس واسه بازار کار یه کمی عملی تر هستش تا ارشد به خاطر اون طرح های شهرسازی که داره. البته اونم عملی نیستا. فقط از ارشد از این لحاظ بهتره خب بعدش در مورد بازار کار بگم. اول اینکه اصلاً بازار کار وضعیت خوبی نداره. پارتی اینا هم که کاری نداریم فعلاً اما در حالت کلی حرف اول رو تجربه و سابقه کاری میزنه. اما کسی که میخواد تازه میخواد ورود کنه به بازار کار و سابقه هم نداره، مدرک تأثیرگذاره. مدرک گرایی تو جامعه الان زیاده. الان داریم به سمتی پیش میریم که تعداد کسایی که فوق دارن داره خیلی زیاد میشه و طبیعتاً بازار کار به سمتی میره که بیشتر به دنبال جذب ارشدا هستن با همون درجه و ارزشی که قبلاً لیسانس داشت و به لیسانس کمتر توجه میکنن. ولی بعد از ورود دیگه کار بلد بودن و نرم افزار بلد بودن و اینا هست که میتونه کمک کنه واسه موندن و پیشرفت. اون موقع دیگه کاری با مدرک ندارن. پس واسه ورود به بازار کار مدرک ارشد قطعاً کمک میکنه. در مورد فاصله افتادن بین مقطع ها به نظرم بین و کارشناسی و ارشد اگه فاصله نیفته بهتره. ولی سعی بشه تو اون برهه اگه شده حتماً یه سری کارا و طرحا رو گیر بیارین و انجام بدین که سابقه کاریتونو پر کنین و بعد از تموم شدن ارشد صفر کیلومتر نباشین. اگه بشه بعد از کارشناسی رفت سره کار و بعدش در کنار اون ادامه تحصیل رو داد (حتی پیام نور و آزاد) خیلی بهتره. واسه کسایی که هدفشون از درس خوندن، بدست آوردن کار بهتره. به شرطی که اون کار کردن و فاصله افتادن باعث دلسردی از درس و دور شدن ازش نشه که تو اغلب مواقع میشه. اما کسایی که هدفشون دکترا هست و استادی و از این مسائل، بهتره بیشتر روی ارشد رفتن اونم دانشگاه دولتی، فکر کنن. در مورد فاصله افتادن بین ارشد و دکترا هم اگر شخص بتونه با تجربه کاری پا به دکترا بذاره خیلی بهتره و میتونه موفق تر باشه. تجربه کاری مثل یه سواد دیگه هستش جدا از دانشگاه که توی دکترا و یه استاد باسواد شدن میتونه خیلی کمک کنه. اما همونطور که گفتم به شرطی که اون فاصله افتادن باعث دور شدن از پژوهش و دانش و مسائل روز شهرسازی و آموخته های دانشگاهش نشه. پس شما اول هدفتون رو مشخص کنین که اگه میخواین ارشد یا دکترا بخونین با چه هدفی هستش و در نهایت چه انتظاری دارین و چه هدفی دارین، تا بتونین تصمیم درستی بگیرین 9 لینک به دیدگاه
maryam39 8211 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 4 اردیبهشت، ۱۳۹۳ مرسی بابت توضیح کاملت با این حساب برداشتی که من از حرفات کردم این بود که میشه در یه حد معقولی بین کارشناسی و ارشد فاصله انداخت در مورد درآمد و اینها هم والا من هرچی دیدم کسایی که دکترا خوندن به اندازه ی سختی و بدبختی که واسه دکترا خوندن و بعدم ادامه راه کشیدن، به اون اندازه درآمد ندارن. بعدم دکترا خوندن نیاز به یه انگیزه ی قوی داره (که من ندارم) بعدم این مسئله و تصمیم گیریشو میشه موکول کرد به بعد از کارشناسی ارشد ولی در کل دکترا خوندن نمی ارزه آقا مرتضی شما هم لطفا نظرتو بگو بقیه بچه های ارشد یا مثه من کارشناسی برنامه شونو بگن 7 لینک به دیدگاه
pari.v 10304 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 اردیبهشت، ۱۳۹۳ این مدت اونقد به این مسئله فک کردم که مغزم دارم منفجر میشه! اول قرار بود طراحی شهری بخونم، ولی به خاطر علاقه ای که به مدیریت، روانشناسی و شهرسازی با هم داشتم تصمیم گرفتم مدیریت شهری بخونم. بعد از تحقیق و بررسی های لازم تصمیم گرفتم برنامه ریزی شهری بخونم :| آخرین تصمیم که گرفته بودم این بود که کلا ارشد نخونم و به جاش کلاسای بیرونو برم و برم دنبال کار. ولی تصمیمی که الان دارم و یه جورایی مجبور شدم تصمیمو عوض کنم اینه که مدیریت شهری بخونم و تا آخرش برم و کنارش کار و برنامه هامو داشته باشم.. واقعا نمی دونم چجوریه که تکلیف خودمو نمی دونم!! دارم افسردگی می گیرم دیگه کم کم!!! امیدوارم نظرم عوض نشه! یا حداقل شرایط باز تغییر نکنه :| 6 لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120452 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اردیبهشت، ۱۳۹۳ مرسی بابت توضیح کاملت با این حساب برداشتی که من از حرفات کردم این بود که میشه در یه حد معقولی بین کارشناسی و ارشد فاصله انداخت در مورد درآمد و اینها هم والا من هرچی دیدم کسایی که دکترا خوندن به اندازه ی سختی و بدبختی که واسه دکترا خوندن و بعدم ادامه راه کشیدن، به اون اندازه درآمد ندارن. بعدم دکترا خوندن نیاز به یه انگیزه ی قوی داره (که من ندارم) بعدم این مسئله و تصمیم گیریشو میشه موکول کرد به بعد از کارشناسی ارشد ولی در کل دکترا خوندن نمی ارزه آقا مرتضی شما هم لطفا نظرتو بگو بقیه بچه های ارشد یا مثه من کارشناسی برنامه شونو بگن معقول بودنه بستگی به هدف داره دیگه. اگه هدفت واقعاً دکترا نیست و پول در آوردن و کار کردن تو شرکتای مشاور یا استخدامای رسمی و جاهای دولتی باشه، میشه فاصله انداخت. فاصله افتادن بین ارشد و دکترا هم بهتر از فاصله افتادن بین کارشناسی و ارشد هستش 5 لینک به دیدگاه
mehdi_7070 874 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اردیبهشت، ۱۳۹۳ این مدت اونقد به این مسئله فک کردم که مغزم دارم منفجر میشه!اول قرار بود طراحی شهری بخونم، ولی به خاطر علاقه ای که به مدیریت، روانشناسی و شهرسازی با هم داشتم تصمیم گرفتم مدیریت شهری بخونم. بعد از تحقیق و بررسی های لازم تصمیم گرفتم برنامه ریزی شهری بخونم :| آخرین تصمیم که گرفته بودم این بود که کلا ارشد نخونم و به جاش کلاسای بیرونو برم و برم دنبال کار. ولی تصمیمی که الان دارم و یه جورایی مجبور شدم تصمیمو عوض کنم اینه که مدیریت شهری بخونم و تا آخرش برم و کنارش کار و برنامه هامو داشته باشم.. واقعا نمی دونم چجوریه که تکلیف خودمو نمی دونم!! دارم افسردگی می گیرم دیگه کم کم!!! امیدوارم نظرم عوض نشه! یا حداقل شرایط باز تغییر نکنه :| نمیدونم در مورد مدیریت شهری چقدر اطلاع دارید یا کسب کردید. من فقط مختصرا اشاره کنم که عمدهترین تفاوت اینه که رویکرد این رشته بیشتر به واقعیات اجرایی [و جامعه] نزدیک هست. در واقع، طبق تعریف متداول، مدیریت عبارت دانسته میشود از برنامهریزی، سازماندهی، رهبری، هدایت و کنترل. بنابراین در این نگاه، مدیریت از برنامهریزی جدا دیده نمیشود؛ چرا که در واقع مدیر، مسئول اجرای برنامهها خواهد بود. در مورد درسها هم که میتونید سیلابس را نگاه کنید. دیگه خبری از درسهایی مثل تاریخ شهر و سیر اندیشهها نیست و سعی کردند به نوعی کاربردیتر نگاه کنند. 6 لینک به دیدگاه
maryam39 8211 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اردیبهشت، ۱۳۹۳ این مدت اونقد به این مسئله فک کردم که مغزم دارم منفجر میشه!اول قرار بود طراحی شهری بخونم، ولی به خاطر علاقه ای که به مدیریت، روانشناسی و شهرسازی با هم داشتم تصمیم گرفتم مدیریت شهری بخونم. بعد از تحقیق و بررسی های لازم تصمیم گرفتم برنامه ریزی شهری بخونم :| آخرین تصمیم که گرفته بودم این بود که کلا ارشد نخونم و به جاش کلاسای بیرونو برم و برم دنبال کار. ولی تصمیمی که الان دارم و یه جورایی مجبور شدم تصمیمو عوض کنم اینه که مدیریت شهری بخونم و تا آخرش برم و کنارش کار و برنامه هامو داشته باشم.. واقعا نمی دونم چجوریه که تکلیف خودمو نمی دونم!! دارم افسردگی می گیرم دیگه کم کم!!! امیدوارم نظرم عوض نشه! یا حداقل شرایط باز تغییر نکنه :| به نظرم یکی از بهترین راه ها واسه تصمیم گیری گرایشت در ارشد اینه که بری سر کلاساشون بشینی. من خودم سر کلاس بچه های مدیریت شهری نشستم و دیدم واقعا اون چیزی نیست که من دنبالش هستم. و خیلی راحت تونستم این گزینه رو رد کنم و به گزینه ی خودم یعنی طراحی شهری برسم. تو هم میتونی امتحان کنی یه راه دیگه هم که من باز خودم خیلی امتحان میکنم اینه که سر دفاع پایان نامه ها حاضر بشی. با این کار میفهمی که محتوای هر رشته ای دقیقا چیه. این جوری میتونی بفهمی که کدوم رشته ها اونی نیست که تو میخوای، ولی نگرانی من اینه که رشته ای که خودم انتخاب کردم (طراحی شهری) هم دقیقا اون چیزی نباشه که دنبالشم! 5 لینک به دیدگاه
maryam39 8211 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اردیبهشت، ۱۳۹۳ نمیدونم در مورد مدیریت شهری چقدر اطلاع دارید یا کسب کردید. من فقط مختصرا اشاره کنم که عمدهترین تفاوت اینه که رویکرد این رشته بیشتر به واقعیات اجرایی [و جامعه] نزدیک هست. در واقع، طبق تعریف متداول، مدیریت عبارت دانسته میشود از برنامهریزی، سازماندهی، رهبری، هدایت و کنترل. بنابراین در این نگاه، مدیریت از برنامهریزی جدا دیده نمیشود؛ چرا که در واقع مدیر، مسئول اجرای برنامهها خواهد بود.در مورد درسها هم که میتونید سیلابس را نگاه کنید. دیگه خبری از درسهایی مثل تاریخ شهر و سیر اندیشهها نیست و سعی کردند به نوعی کاربردیتر نگاه کنند. نمی دونم تا چه حد این تصور درسته ولی اون جوری که من فهمیدم مدیریت شهری،بیشتر شبیه رشته ی مدیریته. مدیریت منابع، نیروی انسانی و .... 5 لینک به دیدگاه
mehdi_7070 874 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اردیبهشت، ۱۳۹۳ نمی دونم تا چه حد این تصور درسته ولی اون جوری که من فهمیدم مدیریت شهری،بیشتر شبیه رشته ی مدیریته. مدیریت منابع، نیروی انسانی و .... به هر حال داشتن واژه "مدیریت" ناخودآگاه این رشته را به اون سمت سوق میده. اما یه چیز مهم این وسط این هست که اینجا ما با شهر و شهروندان سر و کار داریم. در نتیجه علیرغم اینکه با دیدگاهها و تکنیکهای مدیریت بازرگانی و دولتی و عمومی و ... آشنا میشویم، تفاوتهای مسئله "شهر" را نباید فراموش کنیم. تحول رویکردها و پارادایمهای حوزه شهرسازی به خوبی نشون میده که مدیریت شهری، سمت و سوهای متفاوتی از گرایشهای مدیریتی را در حال جستجو هست. به عنوان مثال در نظر گرفتن بستر جامعه ما، برای چیزهایی مثل حکومت محلی یا حکمروایی شهری، یه چالش حسابی تئوری و عملی محسوب میشه پس در واقع این بیشتر معطوف بودن به واقعیات در این رشته به خودی خود معنیاش این نیست که بحث تئوری جایی نداره اتفاقا خیلیها حس میکنند همش داره بحث تئوری صورت میگیره، چرا که حتی کسی نمیخواد ازشون دو تا پلان روی کاغذ بکشن یه نکته کلی دیگه هم اینکه ما دقیقا به چیزهایی که میخواهیم نمیرسیم. درستتر اینکه دقیقا چیزهایی که میخواهیم برای ما آماده نکردهاند! خود ما هستیم که میتونیم تغییردهنده هر چیزی باشیم به سمتی که دقیقا میخواهیم 5 لینک به دیدگاه
maryam39 8211 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اردیبهشت، ۱۳۹۳ به هر حال داشتن واژه "مدیریت" ناخودآگاه این رشته را به اون سمت سوق میده. اما یه چیز مهم این وسط این هست که اینجا ما با شهر و شهروندان سر و کار داریم. در نتیجه علیرغم اینکه با دیدگاهها و تکنیکهای مدیریت بازرگانی و دولتی و عمومی و ... آشنا میشویم، تفاوتهای مسئله "شهر" را نباید فراموش کنیم. تحول رویکردها و پارادایمهای حوزه شهرسازی به خوبی نشون میده که مدیریت شهری، سمت و سوهای متفاوتی از گرایشهای مدیریتی را در حال جستجو هست. به عنوان مثال در نظر گرفتن بستر جامعه ما، برای چیزهایی مثل حکومت محلی یا حکمروایی شهری، یه چالش حسابی تئوری و عملی محسوب میشه پس در واقع این بیشتر معطوف بودن به واقعیات در این رشته به خودی خود معنیاش این نیست که بحث تئوری جایی نداره اتفاقا خیلیها حس میکنند همش داره بحث تئوری صورت میگیره، چرا که حتی کسی نمیخواد ازشون دو تا پلان روی کاغذ بکشن یه نکته کلی دیگه هم اینکه ما دقیقا به چیزهایی که میخواهیم نمیرسیم. درستتر اینکه دقیقا چیزهایی که میخواهیم برای ما آماده نکردهاند! خود ما هستیم که میتونیم تغییردهنده هر چیزی باشیم به سمتی که دقیقا میخواهیم میدونید از این لحاظ گفتم که میترسم ارشد با چیزهایی که تو کارشناسی خوندیم فرق چندانی نکنه.ولی حق با شماست. خود آدم باید برای رسیدن به خواسته هاش تلاش کنه و سعی کنه اونا رو بسازه. در مورد مدیریت هم من از این که خیلی به مباحث تئوری پرداخته میشد راضی نبودم.گرچه ممکنه یک نقر دیگه خیلی به این مباحث علاقه داشته باشه و دوست داشته باشه دنبال کنه 5 لینک به دیدگاه
mehdi_7070 874 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اردیبهشت، ۱۳۹۳ میدونید از این لحاظ گفتم که میترسم ارشد با چیزهایی که تو کارشناسی خوندیم فرق چندانی نکنه.ولی حق با شماست. خود آدم باید برای رسیدن به خواسته هاش تلاش کنه و سعی کنه اونا رو بسازه. در مورد مدیریت هم من از این که خیلی به مباحث تئوری پرداخته میشد راضی نبودم.گرچه ممکنه یک نقر دیگه خیلی به این مباحث علاقه داشته باشه و دوست داشته باشه دنبال کنه دقیقا این نگرانی خود من هم بود. ضعف علمی اساتید محترم از یک طرف و بچههایی که از رشتههای دیگه (مثل معماری) میان هم این شک را بیشتر میکنه. اما باز هم معتقدم این خود ما هستیم که تعیین میکنیم چه جایگاهی داشته باشیم. اینکه بپذیریم ارشد یک دوره کوتاه چند ترمه دور همی هست که برای تمرین پژوهش کردن، یه پایاننامه هم انجام میدیم یا این حرف را نپذیریم و دنبال انجام کارهای اساسی باشیم درسته... به نظرم حرفهای دوره مدیریت از یک طرف خیلی بیشتر به واقعیت اجرایی نزدیک هست و از طرف دیگه کمتر به صورت تمرین عملی دانشجو را درگیر میکنه (که آماده کردن بستر کار عملی برای دانشجوهای مدیریت، نیاز به خلاقیت و دردسر داره که بعضی اساتید سعی میکنند یه کارهایی بکنند که اتفاقا به نظرم ترکیب جالبی شد ) یه نکته دیگه هم پررنگ کنم که بحثهای تئوری دوره مدیریت، با سیاست و فرهنگ و اقتصاد یا حتی فلسفه خیلی گره میخوره. بنابراین در صورت مساعدت اساتید، آتیش بحثهای تئوری حسابی میتونه گرم بشه 5 لینک به دیدگاه
pari.v 10304 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اردیبهشت، ۱۳۹۳ نمیدونم در مورد مدیریت شهری چقدر اطلاع دارید یا کسب کردید. من فقط مختصرا اشاره کنم که عمدهترین تفاوت اینه که رویکرد این رشته بیشتر به واقعیات اجرایی [و جامعه] نزدیک هست. در واقع، طبق تعریف متداول، مدیریت عبارت دانسته میشود از برنامهریزی، سازماندهی، رهبری، هدایت و کنترل. بنابراین در این نگاه، مدیریت از برنامهریزی جدا دیده نمیشود؛ چرا که در واقع مدیر، مسئول اجرای برنامهها خواهد بود.در مورد درسها هم که میتونید سیلابس را نگاه کنید. دیگه خبری از درسهایی مثل تاریخ شهر و سیر اندیشهها نیست و سعی کردند به نوعی کاربردیتر نگاه کنند. بله با مدیریت آشنایی کامل دارم، و البته علاقه! ولی راستش با توجه به اجرایی نبودن این رشته اونطوری که باید باشه، بیشتر به خاطر علاقه و به خاطر اینکه می خوام مدرک بگیرم میرم دنبالش! 3 لینک به دیدگاه
pari.v 10304 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اردیبهشت، ۱۳۹۳ به نظرم یکی از بهترین راه ها واسه تصمیم گیری گرایشت در ارشد اینه که بری سر کلاساشون بشینی. من خودم سر کلاس بچه های مدیریت شهری نشستم و دیدم واقعا اون چیزی نیست که من دنبالش هستم. و خیلی راحت تونستم این گزینه رو رد کنم و به گزینه ی خودم یعنی طراحی شهری برسم. تو هم میتونی امتحان کنی یه راه دیگه هم که من باز خودم خیلی امتحان میکنم اینه که سر دفاع پایان نامه ها حاضر بشی. با این کار میفهمی که محتوای هر رشته ای دقیقا چیه. این جوری میتونی بفهمی که کدوم رشته ها اونی نیست که تو میخوای، ولی نگرانی من اینه که رشته ای که خودم انتخاب کردم (طراحی شهری) هم دقیقا اون چیزی نباشه که دنبالشم! مرسی از راهنماییت عزیزم. ولی من تقریبا هر دفاعی که بتونم میرم و با بیشتر استادام در مورد رشته صحبت کردم. یا با دانشجوهایی که این رشته هارو خوندن. فک می کنم با توجه به شرایطم بهترین تصمیم همینه .. البته فعلا!! 4 لینک به دیدگاه
pari.v 10304 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اردیبهشت، ۱۳۹۳ دقیقا این نگرانی خود من هم بود. ضعف علمی اساتید محترم از یک طرف و بچههایی که از رشتههای دیگه (مثل معماری) میان هم این شک را بیشتر میکنه. اما باز هم معتقدم این خود ما هستیم که تعیین میکنیم چه جایگاهی داشته باشیم. اینکه بپذیریم ارشد یک دوره کوتاه چند ترمه دور همی هست که برای تمرین پژوهش کردن، یه پایاننامه هم انجام میدیم یا این حرف را نپذیریم و دنبال انجام کارهای اساسی باشیم درسته... به نظرم حرفهای دوره مدیریت از یک طرف خیلی بیشتر به واقعیت اجرایی نزدیک هست و از طرف دیگه کمتر به صورت تمرین عملی دانشجو را درگیر میکنه (که آماده کردن بستر کار عملی برای دانشجوهای مدیریت، نیاز به خلاقیت و دردسر داره که بعضی اساتید سعی میکنند یه کارهایی بکنند که اتفاقا به نظرم ترکیب جالبی شد ) یه نکته دیگه هم پررنگ کنم که بحثهای تئوری دوره مدیریت، با سیاست و فرهنگ و اقتصاد یا حتی فلسفه خیلی گره میخوره. بنابراین در صورت مساعدت اساتید، آتیش بحثهای تئوری حسابی میتونه گرم بشه این ترم مدیریت شهری دارم به جرات می تونم بگم بهترین استادی که تا حالا داشتم این استاد بوده. هم از نظر سطح علمی و هم از نظر کاری که تو کلاس انجام میده!! من اصلا احساس نمی کنم کلاس تئوریه!! این کلاس و این استاد علاقه منو به مدیریت دو برابر کرده 4 لینک به دیدگاه
mehdi_7070 874 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 اردیبهشت، ۱۳۹۳ این ترم مدیریت شهری دارمبه جرات می تونم بگم بهترین استادی که تا حالا داشتم این استاد بوده. هم از نظر سطح علمی و هم از نظر کاری که تو کلاس انجام میده!! من اصلا احساس نمی کنم کلاس تئوریه!! این کلاس و این استاد علاقه منو به مدیریت دو برابر کرده دقیقا من هم همین اتفاق افتاد استاد ما هم عالی بود خدا زیاد کنه این استادها رو بله با مدیریت آشنایی کامل دارم، و البته علاقه!ولی راستش با توجه به اجرایی نبودن این رشته اونطوری که باید باشه، بیشتر به خاطر علاقه و به خاطر اینکه می خوام مدرک بگیرم میرم دنبالش! اینکه در شک هستید را درک میکنم. مثلا در مورد مدیریت، نوپا بودن رشته هم فرصت محسوب میشه هم تهدید به نظرم هر انتخابی کردید، با قدرت ادامه بدید و از موفقیتهاتون در برابر همه سختیهای راه، لذت ببرید من خودم تکراری بودن بحثهای برنامهریزی و طراحی در مقطع ارشد خیلی اذیتم میکرد. نوپا بودن، مباحث جدید و تأکید بیشتر روی مباحث نظری باعث شد مطمئنتر مدیریت را انتخاب کنم. وقتی رفتم دیدم اساتید مدیریت شاکی هستند که چرا دورههای قبلی بیشتر به سمت نظری و برنامهریزی رفتند! در حالی که هدف عمده این رشته را معطوف بودن به اجرا و تربیت حرفهمند و متخصص اجرایی میدونستند! اما تمام تلاشم را برای شنای خلاف جهت دارم میکنم و از این شنا لذت میبرم هر چند آدم خسته میشه، ولی "از پا نمیش... از پا نمیشینیم" اینکه فقط به خاطر مدرک باشه، نتیجهاش میشه خیلیها که به زور و با اکراه و خستگی و ناراحتی دارن میان کلاس و احتمالا هر لحظه به خودشون میگن: خواب که بیشتر میچسبه تا این کلاسای مزخرف واقعا آدم چرا خودش رو الکی خسته کنه؟ مگه همه راههای زندگی به دانشگاه ختم میشه؟ این حرفا تکراریه، ولی حس میکنم دیگه خیلیها شدن "خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو..." امیدوارم بتونید مصمم و قدرتمند تصمیم بگیرید و ادامه بدید 5 لینک به دیدگاه
pari.v 10304 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 اردیبهشت، ۱۳۹۳ دقیقا من هم همین اتفاق افتاد استاد ما هم عالی بود خدا زیاد کنه این استادها رو اینکه در شک هستید را درک میکنم. مثلا در مورد مدیریت، نوپا بودن رشته هم فرصت محسوب میشه هم تهدید به نظرم هر انتخابی کردید، با قدرت ادامه بدید و از موفقیتهاتون در برابر همه سختیهای راه، لذت ببرید من خودم تکراری بودن بحثهای برنامهریزی و طراحی در مقطع ارشد خیلی اذیتم میکرد. نوپا بودن، مباحث جدید و تأکید بیشتر روی مباحث نظری باعث شد مطمئنتر مدیریت را انتخاب کنم. وقتی رفتم دیدم اساتید مدیریت شاکی هستند که چرا دورههای قبلی بیشتر به سمت نظری و برنامهریزی رفتند! در حالی که هدف عمده این رشته را معطوف بودن به اجرا و تربیت حرفهمند و متخصص اجرایی میدونستند! اما تمام تلاشم را برای شنای خلاف جهت دارم میکنم و از این شنا لذت میبرم هر چند آدم خسته میشه، ولی "از پا نمیش... از پا نمیشینیم" اینکه فقط به خاطر مدرک باشه، نتیجهاش میشه خیلیها که به زور و با اکراه و خستگی و ناراحتی دارن میان کلاس و احتمالا هر لحظه به خودشون میگن: خواب که بیشتر میچسبه تا این کلاسای مزخرف واقعا آدم چرا خودش رو الکی خسته کنه؟ مگه همه راههای زندگی به دانشگاه ختم میشه؟ این حرفا تکراریه، ولی حس میکنم دیگه خیلیها شدن "خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو..." امیدوارم بتونید مصمم و قدرتمند تصمیم بگیرید و ادامه بدید مرسی از امیدی که بهم دادی دوستــــــــــــم :hapydancsmil: 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده