soheiiil 24251 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 خرداد، ۱۳۸۹ سلام رفقای بامرام:167: کیف حالکم؟ توی یه فروم دیگه از یه گروهی که به شدت معترض بودن پرسیدم میشه بگید هدفتون از این ناملایمتی چیه ؟.....چه چیزی رو دنبال میکنید؟ خیلیاشون جواب ندادن ولی از جوابایی که داده شد شاخ درآوردم چرا که خواسته هاشون از زمین تا آسمان با هم فرق داشت .....اکثرشون هم همدیگه رو نقض میکرد ........:w00: آیا این درسته که تا ندونی هدف اصلی گروه چیه شترق خودتو از اونا بدونی؟:icon_pf (34): دنیای آرمانی شما چه شکلیه؟ چی از جون این توپ خاکی میخواین ؟.....:167: اگه قدرت مطلق بودید چه تغییراتی در این جامعه ایجاد میکردید؟ هرکی شعار بده یه اخطار میدم بره حال کنه......پس به دور از شعار زدگی آیا واقعا میتونستید بر نفس خودتون غلبه کنید نمونش همین پارتی بازی......میتونستید از خیرش به نفع جامعه آرمانیتون بگذرید؟ هرکی بخونه و نظر نده الهی کچل بشه 17 لینک به دیدگاه
anjello 2427 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 خرداد، ۱۳۸۹ بحث خوبی رو باز کردید اقای مدیر ولی قبل از اون بیاییم با چیستی اتوپیا ونگاه صاحبنظران به این مقوله نظری داشته باشیم تا با چیستی وچرایی این بحث بیشتر اشنا بشیم وانتخابمون اگاهانه باشه ممنون ایدئولوژی و اتوپیا مقدمهای است بر جامعهشناسی معرفت. در این باب میتوان به نکاتی چند اشاره کرد که مد نظر نویسنده میباشند. تا پیش از دوره جدید، شناخت ،را تنها به واسطه منطق مورد بررسی قرار میدادند; اما امروزه و به واسطه نوع خاص روابط حاکم بر جهان اجتماعی، شناخت خود محصول فرایند پیچیدهای است که مرتبط با هستی اجتماعی است. از سوی دیگر این هستی اجتماعی نه تنها عامل شکلگیری معرفت که شکل دهنده دیگر فعالیتهای اجتماعی انسان نیز محسوب میشود; لذا مانهایم معتقد است به جای معرفتشناسی، باید جامعهشناسی شناخت را مورد توجه قرار داد. از نظر مانهایم توجه به جامعهشناسی شناخت، دستاورد زندگی جدید است از آن رو که به قول دورکیم، همبستگی مکانیکی در جوامع سنتی که در آن همه افراد اجتماع کاملا شبیه به یکدیگر بوده، لذا وجدان جمعی قوی و یکپارچهای بر جامعه حاکم است جای خود را به همبستگی ارگانیک داده که در آن افراد جامعه دیگر هویتهای یکسانی ندارند و به علت تقسیم کار اجتماعی گسترده، به یکدیگر وابستگی پیدا میکنند. لذا این تشتت هویتها باعث میشود افراد بر اساس منافع متضادی که با یکدیگر دارند، بر همین اساس نیز اندیشههایشان در جهت منافع خود و گروهشان و در تضاد با منافع گروههای اجتماعی دیگر شکل بگیرد. به همین ترتیب، معانی زندگی اجتماعی نیز همبستگی و یکدستی خود را از دست میدهند. تا زمانی که معانی یکسان کلمات، یعنی راههای یکسان استنتاج عقاید، در ذهن هر یک از اعضای گروه از دوره کودکی بر اثر تکرار جایگیر شوند، ممکن نیست که فرایندهای مختلف اندیشه در آن جامعه وجود داشته باشند، به عبارت دیگر در دوران سنت واژگان و مفاهیم، معانی یکسانی را در بین گروههای مختلف اجتماعی برمینهند; از این رو اختلافی در فهم این مفاهیم به وجود نمیآید و سو فهم حاصل نمیشود. اما در دوران جدید برخلاف این فرایند، واژگان نمیتوانند انتقال دهند. معناهای یکسانی بین گروههای مختلف اجتماعی باشند از دیگر سو تعلق خاطر هر فرد به اجتماعی که به آن تعلق دارد از یک سو و عدم تمایل او به گروهها و طبقات اجتماعی دیگر باعث شده افراد به مجرد آنکه پی میبرند دیدگاههای مطرح شده از جانب کسانی است که به طبقه اجتماعی مخالف تعلق دارند، از پذیرفتن دیدگاههای آنان و حتی مطالعه آن خودداری میکنند. حال برگردیم به شرایط اجتماعی امروز که منجر به شکلگیری جامعهشناسی شناخت گشته است. اشاره کردیم که در دوران ماقبل تجدد، ثبات اجتماعی ضامن وحدت هر جهانبینی بوده است، لذا تعدد معانی در مفاهیم و واژگان حاصل نمیشده و شیوههای متکثر شناخت به وجود نمیآمده است. از سوی دیگر در جوامع سنتی ما صرفا شاهد تحرک افقی (حرکت از یک وضع به وضع دیگر بدون تغییر یافتن پایگاه اجتماعی) بودهایم. در این مرحله شخص نه به درستی سنتهای اندیشه متعلق به خویش با دیده تردید مینگرد و نه به وحدت و همشکلی اندیشه به طور کلی. اما آنگاه که تحرک عمودی حاصل میشود و فرد قادر میشود طبقه اجتماعیاش را تغییر دهد، در بنیادهای اندیشهاش تردید میکند و وحدت و همشکلی اندیشه را مورد خدشه قرار میدهد و این (تحرک عمودی به شکل گستردهاش) محصول زندگی مدرن است. از دیگر سو بنا بر آنچه وبر میگوید اگر گروههای اجتماعی مختلف (بازرگانان، جنگجویان، روستاییان، روشنفکران و...) مجبور باشند امر واحدی را به عنوان دین مشترک بپذیرند، خواه ناخواه تفسیرهای متعدد و متنازعی را بر آن حاکم میگردانند. به عنوان مثال جنگجویان عموما نگاهی این دنیایی به دین دارند و آخرت را چندان مورد توجه قرار نمیدهند چرا که هر لحظه امکان مرگ برایشان وجود دارد; از جانب دیگر بازرگانان نگاهی سودجویانه نسبت به دین دارند و چه در این دنیا و چه در دنیای دیگر رفتاری سوداگرانه با دین را مدنظر قرار میدهند در جامعهای که تحرک اجتماعی وجود ندارد، اندیشههای فروتر در اندیشههای فراتر رخنه نمیکنند. شرط تحرک اجتماعی دموکراتیک شدن جامعه است چرا که در غیر اینصورت گروههای مسلط علاقهای به پذیرش نظام فکری گروههای زیردست جامعه ندارند و تحت هر شرایطی ظهور قشرهای فروتر تفکر به آنان مجال نمیدهد که اهمیت همگانی کسب کنند اما با دموکراتیک شدن وضعیت اجتماعی، اهمیت زندگی اجتماعی گروههای فروتر نیز عیان میشود و چنانچه در پراگماتیسم دیده میشود، چنان حقانیتی به فن اندیشیدن میبخشد که مقام معیارهای تجربه روزمره را تا سطح گفتوگوهای آکادمیک ارتقا میدهد. آنگاه که مرحله دموکراتیک فرا رسیده باشد، شیوههای تفکر و عقاید قشرهای فروتر برای نخستین بار مقامیمییابند که با عقاید قشرهای مسلط در پایه یکسانی از اعتبار قرار میگیرند. همچنین در این زمان، این عقاید و وجهاندیشه، باز برای نخستین بار، میتوانند شخصی را که در قالب آنها میاندیشد برانگیزند که موضوعات جهان خویش را از بنیاد در معرض تردید قرار دهد. اینجاست که وجوه مختلف اندیشه امکان دستیابی متنازع بهاندیشههای مختلف را در جهانی یکسان مورد بررسی قرار خواهند داد. کارل مانهایم 8 لینک به دیدگاه
anjello 2427 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 خرداد، ۱۳۸۹ البته قبل از ذکر این مطالب این نکته رو یاداوربشم که لزوما این سخنان ودرجشون به منزله تایید اونا نیست فقط قصد اشنایی بیشتر با این مقوله وباز کردن بحث رو دارم اینم دیدی دیر وکاری از پژوهشکده باقرالعلوم اتوپیا Utopia واژهای است مركب از OU(او) یونانی بهمعنای «نفی» و كلمهی TOPOS(توپوس) بهمعنای «مكان» میباشد؛ بنابراین از لحاظ لغوی بهمعنای «لامكان»میباشد. در اصطلاح رایج، بهمعنای جزیرهی خیالیای توصیف شده كه در آن سیاست و قانون و همه چیز در كمال خوبی اجرا میگردد و نیز نام كتابی از توماس مور در اینباره میباشد. معانی دیگر این واژه عبارتند از: دولت یا كشور كامل و ایدهآل، كشور خیالی، كتابی كه دربارهی كشور مرفهالحال بحث میكند.[1] همچنانكه در معانی اولیه مشخص است یوتوپیا از منظر خود طراحان آن، جامعهای خیالی و غیرقابل تحقق است و در دنیای بشریت جایی برای آن سراغ نداریم و نخواهیم داشت و از همینجا تفاوتهای اصلی یوتوپیای محصول مكاتب مادهگرای شرق و غرب و نطریهپردازان آن با مدینهی فاضله در مكتب اسلام آشكار میشود. پیشینه در طول تاریخ انسان در پی تأمین جامعهای مطلوب بوده كه خبری از ظلم و تبعیض و جنگ و ستیز و جهل و فقر و مرض در آن نباشد. در این راستا برخی به طراحی و ارائهی نظراتی دربارهی چنین جامعهی آرمانی كوشیدند كه به ذكر مختصر برخی از این یوتوپیاها یا رایجترین معادل فارسی آن- یعنی مدینهی فاضله- و شاخصههای آن میپردازیم: 1)مدینهی افلاطونی: افلاطون در مدینهی فاضلهای كه ترسیم نموده فقط فلاسفهی حقیقی را شایستهی زمامداری امور سیاسی میداند. كمال مطلوب از نظر فردی در عدل و از نظر اجتماعی در حكومت آنها است. عدهای باید برای دفاع از شهر و نیز هجوم به همسایگان تربیت شوند. مالكیت خصوصی را نیز برای زمامداران و نظامیان مضر میداند، چرا كه ایجاد تعلق خاطر مانع خدمت آنها به كشور است. به نظر او آنانكه لیاقت حكومت دارند خداوند در نهادشان طلا سرشته و در نهاد نگهبانان نقره و در نهاد برزگران و سایر شغلها، آهن و برنج...[2] 2)مدینهی فاضلهی اگوستین: او در قرن چهارم در كتاب شهر خدا، صلح و عدالت خواهی را دو ویژگی مدینهی فاضله میداند، شهر خدا در آسمآنها است و شهرهای زمینی هر قدر بتوانند به این دو آرمان نزدیكتر شوند قابل احترامترند.[3] 3)مدینهی فاضلهی فارابی(فیلسوف مسلمان قرن چهارم): مدینهی فاضله او در سطوح مختلف سرزمینی، صغری، وسطی و عظمی طرح شدهی است. رئیس اول آن پیامبر(ص) است كه متصل به عقل فعال است و پس از او رئیس مماثل و در غیاب او رئیس فقاهت عهدهدار امور زمامداری جامعهی فاضله است. مقصد مدینهی فارابی سعادت و خیر مطلق است و ریشه در فطرت مشترك همهی انسآنها دارد... .[4] 4)مدینهی فاضلهی توماس مور(در كتاب یوتوپیا): لغو مالكیت خصوصی و پول از شاخصههای مدینهی فاضله اوست. مردم از قمارهای فاسدكنندهی احمقانه بیخبرند، از جمله بازیهای آنان نبرد میان رذیلت و فضیلت است. میخانه و روسپیگری در كار نیست، امكانی برای فساد و جایی برای پنهان شدن و دیدارهای پنهانی نیست و همه چشم در چشم هم زندگی میكنند....[5] 5)از نظر آیتالله مصباح یزدی مدینهی فاضله دارای ویژگیهایی است كه عبارتند از: «1- ارتباط فرد با خدای متعال 2- ارتباط فرد با فرد [خودش امانت الهی است] 3- ارتباط فرد با طبیعت [در این قبال دو موضع دارد: الف) امانتدار خدای متعال است ب) خلیفهی خدا است] 4- ارتباط فرد با دیگر انسآنها بر اساس دو اصل عدالت و احسان، در ارتباط با نهاد خانواده - نهاد اقتصاد – نهاد سیاست و حكومت – نهاد حقوق و نهاد آموزش و پرورش»[6] ویل دورانت در «لذات فلسفه»، اتین كابه در «سفر به ایكاری»، ارسطو در «سیاست»، خواجهنصیر طوسی در «اخلاقالملوك»، كامپلانلا در «شهر خورشید»، فرانسيس بیكن در «ارغنون جدید» و «آتلانتیس نو» و فلاسفهی دیگری چون كانت، هگل، راسل از افرادی هستند كه تلاش نمودند شاخصههایی را برای مدینهی فاضلهی مطلوب بشریت ترسیم نمایند. مدینهی فاضله و غیرفاضله مدینهی فاضله، شهر، دولت یا اجتماعى است كه در آن همكارى زیادى براى نیل به سعادت دنیوى و اخروى وجود دارد. به بیان دیگر، در چنین شهرى، مردم سعادت خود و ابزار نیل به آن را مىشناسند و براى دستیابى به آن(سعادت) با یكدیگر همكارى مىكنند. البته این همكارى، شرط بقا و حیات مدینهی فاضله نیز شمرده مىشود؛ زیرا مدینهی فاضله همانند تن آدمى است كه اعضایى دارد و اگر این اعضا با یكدیگر هماهنگ نباشد، حاصل كار آن چیزى نیست كه سعادت انسان را تأمین نماید. بنابراین، كامل و سالم بودن اعضا و نیز هماهنگى و همكارى آنها از شروط لازم براى فراهم آمدن سعادت است.[7] در نقطه مقابل مدینهی فاضله، مدینهی جاهله قرار دارد- كه بیشتر فارابی بهطور مستقیم به آن پرداخته- كه بدون درك آن، فهم مدینهی فاضله دشوار است. این مدینهی جاهله یا جامعهی ناسالم خود به مدینههاى متعددى چون فاسقه و ضالّه تقسیم مىشود، اعتقاد اینگونه جوامع این است كه: زمین میدان تنازع و بقاست؛ پس هركس برای آنچه میخواهد دیگران را نابود میكند لذا زندگی از آن كسی است كه غلبه میكند و سعادت از آن كسی است كه پیروز میشود. بهرهی ضعیف نابودی و یا بردگی است و از مشخصات این جوامع هرج و مرج است....[8] عقاید مدینهی غیرفاضله در مقابل مدینهی فاضله[9] الف) مدینههاى جاهله، این مدینهها خود اقسامى دارد: 1. مدینههاى ضروریه: كه هدفشان تامین ضروریات زندگى مردم است. 2. مدینههاى نزاله: كه سعادت در نظر آنها رسیدن به ثروت است. 3. مدینههاى خسیسه: كه هدفشان بهرهگیرى از لذت است. 4. مدینههاى كرامیه: كه هدفشان مورد تمجید و اكرام قرار گرفتن است... 5. مدینههاى تغلبیه: كه هدف غلبه كردن بر دیگران است. 6. مدینههاى جماعیه: كه سعادت را در آزادى مىپندارند. ب) مدینههاى فاسقه: علم و معرفت آنها مثل اهل فاضله است ولى كردارشان مثل اهالى جاهله. ج) مدینههاى ضاله: اهل آن مردمى هستند كه سعادت حقیقى را گم كردهاند و اعتقادشان غلط است. پس، اثرپذیرى از اعتقادات و سیاست و پندارها و سایر شاخصههاى اهالى این مدینهها چون آفتى موجب ضعف و بیمارى تمام ساختار مدینه مىشود. اما وجه مشترك همهی این جوامع آن است كه مفهوم سعادت در آن: تلاش براى نیل به سلامت جسم، فراوانى نعمات(خوشگذرانى)، زیادى ثروت(مالاندوزى)، افزونى شهرت(شهرتطلبى)، و آزادى بىحد و حصر(هرج و مرجخواهى) محدود مىشود. نگرشى كه در واقع نوعی انحراف از نظام آفرینش است؛ زیرا سعادت بشر در سعادت دنیوى خلاصه نمىشود كه به روشهاى درست و نادرست حاصل آید، بلكه سعادت داراى بُعد دایمى، جاودانگى و الهى نیز هست كه مدینهی جاهله از آن بىبهره است.[10] مدینهی فاضلهی مهدوی در دین اسلام و منابع وحیانی نیز برای تعین جامعه و حكومت مطلوب و فاضله، مباحث متعددی وجود دارد كه كاملترین آن مدینهی فاضلهی مهدوی است؛ مدینهای كه بهمعنای لامكان یوتوپیا نمیباشد و تنها آرمانشهر معرفیشدهای است كه قسمت اصلی آن یعنی رهبری تحقق پیدا كرده و در زمان معین بهطور كامل ایجاد میشود. مدینةالنبی نیز از مدینههای فاضلهی دیگر اسلامی است و جهان عرب را از لحاظ فرهنگی، فكری، عقیدتی، رفتار و منش و آداب و قوانین اجتماعی دچار تغییر و تحولات اساسی و متعالی نمود. همچنین ائمهی اطهار(س) هر كدام با تلاش برای احیای سنت نبوی(ص) و حاكمیت ارزشهای متعالی قرآن، بهدنبال نزدیكی تحقق مدینهی فاضلهی اسلامی و حكومت صالحان بر زمین بودند، چنانكه خداوند متعال در قرآن میفرماید:«خداوند به مؤمنان صالح از میان شما وعده داده كه آنان را قطعا خلیفهی روی زمین خواهد كرد، همانگونه كه پیشینیان را خلافت بخشید و دین و آیینی را كه برای آنها پسندیده، پابرجا و ریشهدار خواهد ساخت و خوف و ترس آنها را به امنیت و آرامش مبدل میكند، آنچنان كه تنها مرا میپرستند و چیزی را برای من شریك نخواهند ساخت و كسانی كه بعد از آن كافر شوند فاسقند.»[11] علامهی طباطبائی(ره) در ذیل این آیه آوردهاند:«این جامعهی طیب و طاهر با صفاتی كه از فضیلتها و قداست دارد، هرگز تاكنون در دنیا منعقد نشده و دنیا از روزی كه پیامبر(ص) مبعوث به رسالت گشته، تاكنون چنین جامعهای به خود ندیده است. لاجرم اگر مصداقی پیدا كند، در روزگار مهدی(عج) خواهد بود، چون اخبار متواتری كه از پیامبر(ص) و ائمه(ع) در خصوصیات آنجناب وارد شده از انعقاد چنین جامعهای خبر میدهد.»[12] احادیث معتبر و موثقی شاخصههای اصلی مدینهی فاضلهی مهدوی، ریشه گرفته از قرآن و سنت اسلام ناب محمدی، را بیان میكنند كه میتواند الگویی مطلوب برای جامعه و نظام اسلامی باشد. اخباری كه میگویند: «دولت او آخرین و بهترین دولتها است؛ پس از همهی حكومتها میآید؛ هیچ خاندانی نمیماند كه حكومتی برای آن مقدر شدهباشد مگر آنكه پیش از او به حكمرانی میرسد تا پس از دیدن حكمرانی حضرتش بگوید اگر ما هم به قدرت میرسیدیم به همین روش عمل میكردیم و این است معنای كلام الهی كه فرمود: عاقبت از آن پرهیزكاران است.»[13] [1]. آریانپور، عباس؛ فرهنگ كامل انگلیسی به فارسی، تهران، امیر كبیر، 1369، ج 5، (واژهی یوتوپیا) [2]. رك: افلاطون؛ جمهور، ترجمهی فؤاد روحانی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1360، ص484 [3] . فاستر، مایكل ب؛ و دیگران؛ خداوندان اندیشهی سیاسی، ترجمهی جواد شیخالاسلامی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1373، ج 1، صص 399- 393 [4] . ر ك: فارابی، ابونصر محمد؛ سیاست مدینه، ترجمهی جعفر سجادی، تهران، انجمن فلسفهی ایران، 1358؛ و آراء اهل مدینه فاضله، از همین مؤلف. [5] . رك: مور، توماس؛ آرمانشهر(اتوپیا)، ترجمهی داریوش آشوری و نادر افشاری، تهران،خوارزمی، 1373 [6] . مصباح یزدی، محمدتقی؛ جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، تهران، نشر بینالملل سازمان تبلیغات اسلامی، 1378، ص 411 [7]. شیرودى، مرتضی؛ اندیشهی سیاسى مسلمانان، قم، پژوهشكدهی تحقیقات اسلامی، بی تا، ص 70 [8]. رادمنش، عزتالله؛ قرآن، جامعهشناسی و اتوپیا، تهران، نشر امیر كبیر، 1361، ص411 [9]. فارابى، ابونصر؛ سیاست مدینه، ترجمهی سیدجعفر سجادى، پیشین، صص 240 ـ 170. و نیز رك: مهاجرنیا، محسن؛ دولت در اندیشهی سیاسى فارابى، تهران، موسسهی فرهنگى دانش و اندیشه معاصر، 1380. [10] . شیرودى، مرتضی؛ پیشین، ص71 [11]. سورهی نور/ 55 [12]. طباطبائی، محمدحسین؛ تفسیرالمیزان، ترجمهی محمدباقر موسوی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، بی تا، ج 15، ص 215 [13]. مكارم، محمدحسن؛ مدینهی فاضلهی در متون اسلامی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1377، ص 245 6 لینک به دیدگاه
anjello 2427 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 خرداد، ۱۳۸۹ متن بالایی درتوضیحات تکمیلی لغتنامه دهخدا هم اضافه شده بود واینم از دید لغتنامه دهخدا! اتوپیا. آرمانشهر. (منبع: واژه نامۀ پارسی سره، گروه علمی تک، فروردین ۱۳۸۹ خورشیدی) اتوپیا به چه معناست؟ این کلمه به معنای زندگانی آرمانی داشتن و دنیایى فرضى است که در آن همه چیز در حد اعلى نیکو است و داشتن چنین دنیایی خیال و تصور هر انسانیست! در واقع یکی دیگر از معانی این کلمه همان وهم، خیال و تصور است، داشتن دولت یا کشور ی کامل و ایده آل که به تعبیری از آن با نام مدینه ی فاضله نیز یاد شده است! معانی تخصصی: قانون ـ فقه : مثالى روانشناسى : آرمانشهر بازرگانى : مدینه فاضله اضافات: این واژه را می توان به صورت «یوتُپیا» نیز نوشت و این نوع نگارش نیز کاملا درست است. این کلمه سالهاست که وارد زبان پارسی شده است و هم اکنون در خیل کلمات پذیرفته شده در زبان فارسی می باشد. این کلمه سالهاست که به واژگان فارسی اضافه گردیده است و پیرامون آن فیلم نامه های و نیز مقالات و سخنرانی های زیادی در عرصه های رسانه و... موجود است که خود حاکی از پیوستن این واژه به جمع واژگان فارسی می باشد. 7 لینک به دیدگاه
anjello 2427 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 خرداد، ۱۳۸۹ اتوپیا چیست؟ اتوپیا را در فارسی «آرمانشهر»، «نیکشهر» و «ناکجاآباد»و در عربی مدینۀ فاضله گفتهاند. لفظ اتوپیا از کتابی که تامس مور در سال 1561 به چاپ رسانده، گرفته شده است. اتوپیا واژهای یونانی است که توماس مور آن را از ریشه Ou- topos ساخته است و به معنای «هیچستان» یا «بی مکان» است. اما مدتها پیش از مور، افلاطون به طرح مدینۀ فاضله خویش پرداخته بود. (Kallipolis) تا آنجا که در حافظۀ تاریخ بهیاد مانده است، هیچگاه، انسان از اندیشه و رؤیای بهزیستی فارغ نبوده، و همیشه، نگاه او برای یافتن آیندهای بهتر و سامانیافتهتر، دوردستها را نظاره کرده است. رؤیای مزبور، در زندگانی انسان، به گونههای مختلفی تبلور یافته است؛ و بارزترین نمونه از آن را در اندیشۀ «مدینۀ فاضله» مییابیم. آرمانشهر زمینی که در آن از نابسامانی و دغدغههای جوامع موجود، اثر و نشانی نباشد. بهشت موعود زمینی، علاوه بر بهشت آسمانی، رؤیای همیشگی انسان بوده است؛ و گمان نمیرود که تا پایان تاریخ نیز، تغییری بر آن رود.اتوپیای مور یک شهر آرمانی است؛ آنسان که خود او میخواهد. اما در این کتاب، اتوپیا به معنای همان دنیای شگفتانگیز نو بهکار رفته است. درواقع اتوپیای این دنیای تخیلی، آرمانشهر حقیقی نیست؛ بلکه تصاویری منفی یا متضاد از شهرآرمانی نویسندۀ آن را عرضه داشته است. اتوپیای دنیای متهور نو سرابی بیش نیست و درحقیقت یک ضد اتوپیاست. آسودگی و لذایذ آن اصالت ندارد. انسانهای این اتوپیا راحتاند، ولی زندگی راحتشان. مرداب روح آنها شده است.دنیای پیشرفتۀ امروز بشریت را به بهشت دعوت میکند. تکنولوژی بهزعم خویش قصد سیراب نمودن بشر تشنۀ معاصر را دارد؛ اما دریغ که بهجای فرونشاندن عطش او، بر اضطراب، نگرانی و افسردگی و تنهایی انسان میافزاید. بشریت امروز در اسارت سراب اتوپیسم قرار گرفته است.شاید بزرگترین خلف سقراط (افلاطون) آن زمان که در طرح «مدینه فاضله» خود با شتاب زمان صرف مینمود و بدینوسیله برگ افتخار را در میدان رقابت اندیشهها میربود، تصور هم نمیکرد که عصری در مغرب زمین چهره کند که وجوه آسمانی، اینچنین از مدینههای آرمانی رخت بربندد، و بشریت در اسارت سراب اتوپیسم قرار گیرد.بهشت در عالم زمان و مکان قابل تحقق نیست و نمونهای زمینی ندارد. وعدۀ ابلیس را در بهشت مثالی به پدرمان به یاد آوریم: ... ای آدم! آیا میخواهی درخت جاودانگی و سلطنت بیانقراض را نشانت دهم؟» ◊ چه باید کرد؟ متفکرانی که توجهشان به اتوماتیسم معطوف بوده است، همواره این سؤال را نیز مطرح کردهاند و به جستوجوی راهحلهای آن نیز پرداختهاند.هفده سال پس از انتشار این رمان، یعنی در سال 1959، هاکسلی از دنیای تخیلی خویش بازدید مجددی بهعمل میآورد و گزارش آن را در کتابی بهنام «بازدیدی دوباره از دنیای زیبای نو» (Brave new world revisited) منشر میسازد.کتاب در دوازده فصل به مسائلی همچون ازدیاد جمعیت، اخلاق، تبلیغ در جوامع دموکرات و جوامع دیکتاتوری، شستوشوی مغزی و ترغیب ناخودآگاه و ... میپرازد و در فصل آخر این سؤال اساسی را مطرح میکند که «چه میتوان کرد؟» انسان ظاهراً «متمدن» امروزی خود نیک میداند که در عرصۀ تسلط بر خود و امیال و کششهای ناموزون خویش کمتر توفیق یافته است. ولی این شکست بزرگ و اساسی را انکار میکند و چنان وانمود میکند که گویی هیچ فاجعهای بهوجود نیامده است. همانطور که ویل دورانت در «لذات فلسفه» اشاره میکند، انسان بر ماده بیشتر تسلط یافته است تا بر نفس خود. کتاب هاکسلی تا حدودی یأسانگیز است، و در مقابل انسان ماتمزده، راه حل ارزشمندی قرار نمیدهد. بهمنظور جبران این نقیصه، که خودش هم به آن اقرار دارد، پانزده سال بعد مقالهای را بهعنوان مقدمه به کتاب میافزاید، و در آن مقدمه، انقلابی بنیادین را در درون انسانها توصیه میکند. ارسطو فضیلت را «حد وسط طلایی» میان افراط و تفریط مینامد. هاکسلی آنجا که از سازماندهی بیش از اندازه سخن میگوید تنها مسیر سالم و مطمئن را راهی در میانه ذکر میکند: راه بین دو حد افراطی آزادی عمل اقتصادی در یک انتها و کنترل تام در انتهای دیگر. هاکسلی آموزش را برای آزادی لازم میداند: «افراد را باید به اندازۀ کافی در تجزیه و تحلیل تبلیغ آموزش داد، تا بتوان آنان را از اعتقاد بیچون و چرا به مهملات محض رهایی بخشید. ولی نه چنان زیاد که موجب شود افراد تمام گفتههای ریشسفیدان خوشنیت سنت نگاهدار را ـ که همیشه هم عقلانی نیست ـ یک جا رد کنند. و شاید هرگز نتوان صرفاً از راه تجزیه و تحلیل، میانگین عاقلانهای بین زودباوری تام و شکاکیت کامل یافت و آن را نگاه داشت.» هاکسی دربارۀ مادرشهر (metropolis) میگوید: «ازدیاد جمعیت و ابر سازمانی، مادرشهر جدیدی پدید آوردهاند که در آن یک زندگی کاملاً انسانی با وابستگیهای شخصی چندگانه تقریباً امکانناپذیر شده است.» آیا مادرشهری را که هاکسلی مطرح میکند همان دهکدۀ جهانی مارشال مک لوهان نیست؟!من هم میپذیرم که تعبیر «دهکده جهانی» در عین آنکه اشاره به جهانی بودن ارتباطات دارد، مخاطبان خویش را نیز دچار این یأس میسازد که هیچچیز از چشم کدخدا پنهان نمیماند. حال آنکه «کدخدا» آن قدرها هم که وانمود میکند هوشیار و مسلط بر اوضاع نیست. و اصولاً «کدخدا» یا آن ابوالهولی که بر این دهکده جهانی حکم میراند، پیش از آنکه قدرتمند باشد هراسناک است و پیش از آنکه قدرتنمایی کند، درباره قدرت خویش سخنپراکنی میکند و مردمان را میترساند.» هاکسلی اینگونه ادامه میدهد: «... اگر میخواهید از فرسایش معنوی افراد و تمامی جوامع جلوگیری کنید، «مادرشهر» را به کنار بگذارید و زندگی جمعی کوچک روستایی را از نو بسازید؛ و یا به جای این بازسازی، «مادرشهر» را، از راه ایجاد سازمان شهریی معادل جامعههای کوچک روستایی، در دل شبکۀ خشن و مکانیک سازمان «مادرشهر»، که در آن افراد بتوانند، به صورت اشخاصی کامل ـ و نه صرفاً به صورت تودهای از تخصصهای ویژه ـ با یکدیگر آمیزش و همکاری کنند، به شکلی انسانی درآورید.» «دودو» پرندهای است که قادر به پرواز نیست و هاکسلی در انتهای بازدید خود، از دودو بهعنوان نمادی از بشر معاصر یاد میکند. آنچه را حافظ در خاور زمین با تعبیر تخته بند تن شدن در سراچۀ ترکیب و محرومیت از طواف در عالم قدس به نظم درآورده بود، توسط هاکسلی در باختر زمین به شکل زیر منثور میشود: «هر پرندهای که بیاموزد بدون استفاده از بالهایش. زندگی خوبی از زمین برای خود دستوپا کند، بهزودی از نعمت پرواز چشم خواهد پوشید و برای همیشه در زمین باقی خواهد ماند.» ◊ منابع 1ـ هاکسی آلدوس؛ دنیای شگفتانگیز نو؛ 2ـ هاکسی آلدوس؛ بازدیدی دوباره از دنیای زیبای نو؛ آتوپیا (شهر افسانه ای که وجود ندارد) در افق است , زمانی که من دو قدم نزدیک می شوم آن دو قدم دور می شود . زمانی که من ده قدم نزدیک می گردم آن ده قدم دور می شود . من هر چقدر که می روم به آن نمی رسم . پس منظور از آتیوپیا چیست ؟ معنی آن این است : که همواره در حال حرکت باشید. utopia is on the horizon. I move two steps closer, it moves two steps further away. I walk another ten steps and the horizon runs ten steps further away. As much as I may walk, I'll never reach it. So what's the point of utopia? The point is this: to keep walking German: die Utopie ist am Horizont. Ich komme zwei Schritte näher, sie entfernt sich zwei Schritte. Ich gehe zehn Schritte und der Horizont rückt zehn Schritte weiter weg. Wie weit ich auch gehe, ich werde ihn nie erreichen. Wozu ist dann die Utopie gut? Um weiter zu kommen مفهوم اتوپیااندیشه اتوپیا را میتوان در معنای مکانی - جغرافیایی به یک ناکجا آباد نسبت داد که در اکثر تصویر سازی ها بعنوان یک جزیره یا یک سرزمین دور مشاهده میشود . در تشکیل و بنیان گذاری اتوپیا ، اندیشه متفکری که در پی خلق اتوپیاست بسیار موثر است ، زیرا که هدف از خلق یک اتوپیا بوجود آوردن یک راهکار برای رفاه اجتماعی ، اقتصادی ، سیاسی و ... است که میزان بحران ها و کشمکش های آن بصورت قابل ملاحضه ای کاهش یافته و یا حتی در اندیشه هایی همچون " مدینة فاضله " به حداقل ممکن رسیده است .مفهوم اتوپیا در واقع رویکردی نظری است که با توجه به "اندیشه ی خاص " خویش ، به یک پیش گویی و آینده نگری برای اجتماع تبدیل گشته که بعضاً به عمل هم در آمده اند . در مفهوم اندیشه اتوپیایی میبایست دقت داشت که اتوپیا یک مفهوم با بار معنایی و ارزشی مثبت است که خود را بعنوان یک راهکار یا رویکرد برتر و در مواقعی تنها رویکرد مطلق سعادت جمعی در جهت تغییر وضع موجود شناسانده است . اتوپیا ، آرمان شهری است که در تمامی گزاره هایش به سعادت انسانی می اندیشد ؛ این مفهوم ، نقطه مقابلی نیز دارد که به " دیس توپیا " یا " خراب آباد " تعبیر گشته است . خراب آباد نظامی است که به زعم طرفداران اتوپیا ، باعث فساد های جاری در اجتماع و جامعه انسانی است . سیر خلق مفهوم اندیشه ی اتوپیا ، مفهومی است تاریخی که سابقه ای چند هزار ساله دارد . در ابتدا اتوپیا را بعنوان یک آرمان شهر آیینی – فرهنگی میدانستند که با رویکردی فرهنگی سعی بر به سعادت رساندن انسان داشت . اگر بصورت کاملاً علمی قصد در تبار شناسی اتوپیا داشته باشیم ، می بایست به دوران یونان باستان و تفکرات فلاسفه آن (افلاطون ، ارسطو و...) بازگردیم . در واقع، فرهنگ اولین مضمون و دست مایه خلق یک آرمان شهر است که با مرور زمان مولفه های دیگری را نیز در خود جای میدهد.اتوپیا یک ایده ذهنی است که با قاعده و چهارچوبی مشخص سعی در بوجود آوردن سنتی برای بهبود شرایط زندگی اجتماعی افراد دارد .ایده ذهنی که ایده آل خویش رادر یک نظام ارگانیک تعریف میکند که توانایی همسازی و اعتدال را میان جنبه های مختلف زندگی اجتماعی و کلیت جامعه در خود داشته باشد . اتوپیا تصوری است از جامعه خویش ، نه بدان صورت که موجود است بلکه بدان صورت که شایسته است موجودیت یابد ، از اینرو میتوان اتوپیا را یک نقشه راهبرد نظری دانست که سعی در پیش برد اهداف خاصی برای تغییر و دگرگونی شرایط حاضر دارد .ساختار ارگانیکی جامعه اتوپیایی ، ساختاری ویژه است که ارتباط نزدیکی با شهر دارد ،" شهر " بعنوان مکانی که اتوپیا درآن ساخته میشود . (بعبارت دیگر در مفهوم ساختاری شهر است که اندیشه اتوپیایی شکل میگیرد .) 7 لینک به دیدگاه
soheiiil 24251 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 خرداد، ۱۳۸۹ ممنون از آنجلوی عزیز رویکرد های ارائه شده همگی اشتراکشون تحقق جامعه کامل هستش تمام تلاش آدمی هم رساندن هیولا به وحدته حتی وجود منجی رو معلول بر وجود چنین شهریست....برای همینه که در تمامی مذاهب صحبت از منجی شده ..... از دیدگاه های ذکر شده چنین به نظر میرسد که این شرایط هیچ وقت به دست نمیاد و منطقی هم هست ....علتش هم به نظر من اینه که ذات بشر نظم مطلق رو نمیتونه قبول کنه ............چرا که عدالت (نظم) تحت هر شرایطی باید اجرا بشه و دراین صورت واژه های بخشش و توبه باید نمود پیدا نمیکردن ....... پس نمیشه شهر آرمانی داشت اما میشه جامعه رو به طرف همچین هدفی سوق داد .......این که چگونه رو شما بگید......چطور میشه منه شهروند وارسته از خود بشمو به سوی تعالی حرکت کنم؟ 7 لینک به دیدگاه
anjello 2427 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 خرداد، ۱۳۸۹ خب اتوپیا از اول ارزوی بشر بوده همیشه سعی کرده نقص خودشو نادیده بگیره وبه سمت کمال حرکت کنه تقریبا تو تمامی مکاتب وادیان این وجه مشترکه که انسان رو به کمال و داشتن جامعه ای ایده ال سوق بدن البته همیشه وبرای هرفکری ایراداتی ذکر شده که معمولا علاقمندانش اونو به دلیل علاقشون ونه برحسب منطق رد میکنن بقول رضا مارمولک راههای زیادی برای رسیدن هست هرکی یکیشو انتخاب میکنه حالا از شوخی گذشته به نظر خودم شناختن اینکه واقعا از زندگی وخودمون چی میخوایم مهمترین راه برای تعالی وکمالگرایی(حداقل بهتر شدن)هست 5 لینک به دیدگاه
VINA 31339 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 خرداد، ۱۳۸۹ من نظام پارتی بازی رو بر میداشتم هر کسم جایی پارتی بازی میکرد از مار اخراج میشد:w00: 4 لینک به دیدگاه
soheiiil 24251 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 2 خرداد، ۱۳۸۹ من نظام پارتی بازی رو بر میداشتم هر کسم جایی پارتی بازی میکرد از مار اخراج میشد:w00: آفرین بر تو ......ولی جدا خودت میتونی اینو تو زندگیت اعمال کنی؟....مثلا مامانت بگه دختر شمسی خانومو یه جایی بندش کن ...باهاش رودربایستی دارم! 3 لینک به دیدگاه
VINA 31339 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 خرداد، ۱۳۸۹ آفرین بر تو ......ولی جدا خودت میتونی اینو تو زندگیت اعمال کنی؟....مثلا مامانت بگه دختر شمسی خانومو یه جایی بندش کن ...باهاش رودربایستی دارم! راستش من یاد گرفتم نه بگم همیشه هم به همه میگم از طرف من قول ندید :w00: 3 لینک به دیدگاه
soheiiil 24251 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مرداد، ۱۳۹۰ این سهیل چی میگه؟ میگه: هرکی بخونه و نظر نده الهی کچل بشه چیه نبش قبر میکنی؟ چه نقشه شومی در سر میپرورانی؟ آقا برو دووووووور شو حرکت کن دهه! 2 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مرداد، ۱۳۹۰ میگه: چیه نبش قبر میکنی؟ چه نقشه شومی در سر میپرورانی؟ آقا برو دووووووور شو حرکت کن دهه! بیا این 8 تا پیاز موئی رو هم که برامون مونده واسه تو! تاپیک ضایعت هرچی باشه از سوال دختر بهتر است یا پسر، بهتره! و اتوپیا من رو میتونی تصور کنی؟ باید تصور کنی! تصور کن! تصور کن اگه حتی تصور کردنش سخته جهانی که هر انسانی تو اون خوشبخته خوشبخته جهانی که تو اون پول و نژاد و قدرت ارزش نیست جواب همصداییها پلیس زد شورش نیست نه بمب هستهای داره، نه بمبافکن نه خمپاره دیگه هیچ بچهای پاشو روی مین جا نمیزاره همه آزاده آزادن، همه بیدرد بیدردن تو روزنامه نمیخونی، نهنگا خودکشی کردن جهانی را تصور کن، بدون نفرت و باروت بدون ظلم خود کامه، بدون وحشت و تابوت جهانی را تصور کن، پر از لبخند و آزادی لبالب از گل و بوسه، پر از تکرار آبادی تصور کن اگه حتی تصور کردنش جرمه اگه با بردن اسمش گلو پر میشه از سرمه تصور کن جهانی را که توش زندان یه افسانهس تمام جنگای دنیا، شدن مشمول آتشبس کسی آقای عالم نیست، برابر با هماند مردم دیگه سهم هر انسان تن هر دونهی گندم بدون مرزو محدوده، وطن یعنی همه دنیا تصور کن تو میتونی بشی تعبیر این رویا یغما گلروئی 5 لینک به دیدگاه
soheiiil 24251 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مرداد، ۱۳۹۰ بیا این 8 تا پیاز موئی رو هم که برامون مونده واسه تو! تاپیک ضایعت هرچی باشه از سوال دختر بهتر است یا پسر، بهتره! و اتوپیا من رو میتونی تصور کنی؟ باید تصور کنی! تصور کن! تصور کن اگه حتی تصور کردنش سخته جهانی که هر انسانی تو اون خوشبخته خوشبخته جهانی که تو اون پول و نژاد و قدرت ارزش نیست جواب همصداییها پلیس زد شورش نیست نه بمب هستهای داره، نه بمبافکن نه خمپاره دیگه هیچ بچهای پاشو روی مین جا نمیزاره همه آزاده آزادن، همه بیدرد بیدردن تو روزنامه نمیخونی، نهنگا خودکشی کردن جهانی را تصور کن، بدون نفرت و باروت بدون ظلم خود کامه، بدون وحشت و تابوت جهانی را تصور کن، پر از لبخند و آزادی لبالب از گل و بوسه، پر از تکرار آبادی تصور کن اگه حتی تصور کردنش جرمه اگه با بردن اسمش گلو پر میشه از سرمه تصور کن جهانی را که توش زندان یه افسانهس تمام جنگای دنیا، شدن مشمول آتشبس کسی آقای عالم نیست، برابر با هماند مردم دیگه سهم هر انسان تن هر دونهی گندم بدون مرزو محدوده، وطن یعنی همه دنیا تصور کن تو میتونی بشی تعبیر این رویا یغما گلروئی خود گویی و خود خندی؟ عجب مرد هنرمندی؟ باز تاپیکای من خوبه و نمیرسه به میرزا شمس الدین خواجه قاجار این شعر مال یغما گلرویی بود؟ من چرا فک میکردم تو کلاس سیاوش قمیشیه به هر حال چیزی که از پارسال تا امسال فهمیدم اینه که اصولا نباید به آرمانشهری اعتقاد داشته باشیم چرا که انسان حیوانیست دوپا و دد منی شیانه (جنتی رحمه الله:دی) 2 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مرداد، ۱۳۹۰ خود گویی و خود خندی؟عجب مرد هنرمندی؟ باز تاپیکای من خوبه و نمیرسه به میرزا شمس الدین خواجه قاجار این شعر مال یغما گلرویی بود؟ من چرا فک میکردم تو کلاس سیاوش قمیشیه به هر حال چیزی که از پارسال تا امسال فهمیدم اینه که اصولا نباید به آرمانشهری اعتقاد داشته باشیم چرا که انسان حیوانیست دوپا و دد منی شیانه (جنتی رحمه الله:دی) (مال یغماس که سیاوش خونده) درست فهمیدی! آرمانشهر یعنی آرمانی! و هیچ جیز آرمانی وجود ندارد! پس بهتر است همان شهری که هستیم خوب زندگی کنیم! همین حالا رو دریاب. :girl_yes2: 2 لینک به دیدگاه
*Mahla* 3410 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مرداد، ۱۳۹۰ اوتوپیای من تو یه جزیره ی دور افتاده ی زیباست . جمعیتشم کمه ... :girl_in_dreams: تو اتوپیای من هیچ دین و مذهب و خدایی وجود نداره ... همه ی نژادها با هم برابرند... چیزی به اسم فقر و بدبختی یافت مینشود ... مردمش طعم خوش آزادی رو میچشن :دی ... اوتوپیای من پادشاه یا رهبر نداره... مردم اتوپیای من انسانن و هیچ خصلتی از حیوونا ندارن 4 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مرداد، ۱۳۹۰ يكم مهربون تر ، منصف تر و اميدوار تر اند همين . 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده