Mohammad Aref 120452 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 دی، ۱۳۹۲ خیلی وقتا آزادی با بی قید و بندی یکسان فرض میشه. به نظرم مرز این دو واژه انسانیت هستش. یعنی غیرانسانیش میشه بی قید و بند بودن یا همون قانون جنگل که هرکی هرکاری دوست داشت بکنه. انسانیش میشه آزادی که محدودیت هایی رو تو چارچوب انسانی داره. در اصل میشه گفت آزادی یعنی انجام هرکاری که هیچ ضرر مادی و معنوی به خودمون یا سایرین وارد نمیکنه. به نظرم اگه قانونی هم فراتر از این مسئله هست، اشتباهه. البته تو این تعریفی که گفتم و اون ضرر مادی و معنوی خیلی چیزا نهفته میشه. 4 لینک به دیدگاه
آرتاش 33340 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 18 دی، ۱۳۹۲ خیلی وقتا آزادی با بی قید و بندی یکسان فرض میشه. به نظرم مرز این دو واژه انسانیت هستش.یعنی غیرانسانیش میشه بی قید و بند بودن یا همون قانون جنگل که هرکی هرکاری دوست داشت بکنه. انسانیش میشه آزادی که محدودیت هایی رو تو چارچوب انسانی داره. در اصل میشه گفت آزادی یعنی انجام هرکاری که هیچ ضرر مادی و معنوی به خودمون یا سایرین وارد نمیکنه. به نظرم اگه قانونی هم فراتر از این مسئله هست، اشتباهه. البته تو این تعریفی که گفتم و اون ضرر مادی و معنوی خیلی چیزا نهفته میشه. بله آزادی که انسانی نباشه به طبع نمیشه ارجح دونست اون آزادی رو به عبارتی میشه گفت قانون جنگل حکم فرما میشه تو جامعه قانون و ... هم برا همین وضع شدن تا چارچوبی در قالب همون ذات انسانی و ... باشه. اما بحثی که مطرح میشه همون آزادی هستش که نه از نظر مادی و نه از نظر معنوی مشکلی برا اکثریت افراد جامعه نداره که هیچ شاید منفعت اونارم موجب بشه تفکیک این نوع آزادی چطور امکان پذیره؟اینکه فرمودید خیلی چیزا تو این کلمه نهفته شده چطور میتونیم آزادی رو که فکر میکنیم حقمون هست و تشخصی بدیم که به ضرر جامعه هست یا نه/؟ 5 لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120452 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 دی، ۱۳۹۲ بله آزادی که انسانی نباشه به طبع نمیشه ارجح دونست اون آزادی رو به عبارتی میشه گفت قانون جنگل حکم فرما میشه تو جامعهقانون و ... هم برا همین وضع شدن تا چارچوبی در قالب همون ذات انسانی و ... باشه. اما بحثی که مطرح میشه همون آزادی هستش که نه از نظر مادی و نه از نظر معنوی مشکلی برا اکثریت افراد جامعه نداره که هیچ شاید منفعت اونارم موجب بشه تفکیک این نوع آزادی چطور امکان پذیره؟اینکه فرمودید خیلی چیزا تو این کلمه نهفته شده چطور میتونیم آزادی رو که فکر میکنیم حقمون هست و تشخصی بدیم که به ضرر جامعه هست یا نه/؟ تو آزادی بیشتر کلمه من مطرح میشه و کمتر به ما توجهی میشه و تو بعضی موارد هم که نمیدونیم حقمون هست یا نه به خاطر اون تفکر غالب من، با عقل خودمون می سنجیمش. ماشالا وقتی هم که تحصیل کرده بشیم دیگه میشیم عقل کل و همه چی رو خودمون میدونیم دیگه به نظرم تو اینجور موارد باید نظرات اشخاص متخصص و صاحب نظر رو شنید و بعد بیایم با عقل خودمون بسنجیم. متخصص همون جامعه نه جوامع دیگه. دیگه جزئیات اینکه متخصص یعنی کی و .... بستگی به مورد خاص داره. (البته تخصص رو با مدرک یکی در نظر نگیرین مدرک 2زار تخصص نمیاره ) مثال من حجاب رو میگم که خب نظرات مختلف دربارش زیاده. شخص خود من هم اغلب با دید شخصی خودم در درجه اول جواب میدم بهش ولی واقعاً باید دید بودن یا نبودنش این آسیب ها رو به جامعه میزنه با چه میزان اطلاعاتی اینو میگم؟ شاید اون روانشناس یا متخصص علوم اجتماعی که تو این زمینه واقعاً مطالعه داشته خیلی بهتر بتونه موضوع رو واسمون باز کنه تا اینکه خودمون از هرکی 4تا چیز میشنویم بذاریم رو هم یه نظری بدیم. اغلب هم نظراتی رو دوست داریم بشنویم و جذب کنیم که موافق نظرمون باشه 4 لینک به دیدگاه
آرتاش 33340 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 دی، ۱۳۹۲ تو آزادی بیشتر کلمه من مطرح میشه و کمتر به ما توجهی میشه و تو بعضی موارد هم که نمیدونیم حقمون هست یا نه به خاطر اون تفکر غالب من، با عقل خودمون می سنجیمش. ماشالا وقتی هم که تحصیل کرده بشیم دیگه میشیم عقل کل و همه چی رو خودمون میدونیم دیگه به نظرم تو اینجور موارد باید نظرات اشخاص متخصص و صاحب نظر رو شنید و بعد بیایم با عقل خودمون بسنجیم. متخصص همون جامعه نه جوامع دیگه. دیگه جزئیات اینکه متخصص یعنی کی و .... بستگی به مورد خاص داره. (البته تخصص رو با مدرک یکی در نظر نگیرین مدرک 2زار تخصص نمیاره ) مثال من حجاب رو میگم که خب نظرات مختلف دربارش زیاده. شخص خود من هم اغلب با دید شخصی خودم در درجه اول جواب میدم بهش ولی واقعاً باید دید بودن یا نبودنش این آسیب ها رو به جامعه میزنه با چه میزان اطلاعاتی اینو میگم؟ شاید اون روانشناس یا متخصص علوم اجتماعی که تو این زمینه واقعاً مطالعه داشته خیلی بهتر بتونه موضوع رو واسمون باز کنه تا اینکه خودمون از هرکی 4تا چیز میشنویم بذاریم رو هم یه نظری بدیم. اغلب هم نظراتی رو دوست داریم بشنویم و جذب کنیم که موافق نظرمون باشه اینکه همه فکر میکنیم علامه ی دهریم تا یه جایی قبول دارم بخصوص که بیشترمون تو عمل واقعا عاجز میشیم و فقط حرفشو میزنیم افراد متخصص اگه از دل مردم باشن و حرف مردمو بگن که فبح المراد اما بعضی آزادی ها رو باید خود مردم داشته باشن یه مثال کوچیک میزنم فرض کنید دولت یه یه سازمانی یه روندی رو درپیش بگیرن که واقعا برا مردم غیر قابل تحمل باشه این مردم اعم از باسواد و بی سواد هستن آیا نباید خودشون آزادی و حق اینو داشته باشن که اعتراض کنن هر اعتراضی به معنای شورش نیست یه جاهایی به نفع کشوره این مباحث خیلی گسترده هستن آزادی خیلی کلمه ی عمیقی هست حالا به نظر من حجاب هم میره تو زیر مجموعه ی قانونی که وضع شده اما آزادی بیان بحثش با اینا فرق داره همه میتونن نظر بدن اما برخورد درست بشه باهاشون..... 4 لینک به دیدگاه
Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 دی، ۱۳۹۲ بدون شرح . پ ن: ميدان قيام نه به آزادي نه به جمهوري ونه به انقلاب راه داره؛مستقيم ميره تا ميدون اعدام 4 لینک به دیدگاه
آرتاش 33340 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 20 دی، ۱۳۹۲ بدون شرح . پ ن: ميدان قيام نه به آزادي نه به جمهوري ونه به انقلاب راه داره؛مستقيم ميره تا ميدون اعدام همینه 5 لینک به دیدگاه
black banner 9103 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 دی، ۱۳۹۲ بي ذوق آزادي كسي با عشق هم خوشبخت نيست ! 2 لینک به دیدگاه
آرتاش 33340 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 23 دی، ۱۳۹۲ بي ذوق آزادي كسي با عشق هم خوشبخت نيست ! :5c6ipag2mnshmsf5ju3 3 لینک به دیدگاه
mahyar_hematpoor 118 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 دی، ۱۳۹۲ بهترين آزادی اینه که فکر و ذهنت آزاد باشه چون بعد فکر کردن عمل میاد و باید بدونی چه جور آزادی میخوای باید آزادی بخوای که بتونی آینده رو باهاش بسازی نه اینکه به فکر امروز و فردا باشی هر نوع آزادی به اندازه خودش خوبه حالا سلیقه ها مختلف هستش در آخر میتونم بگم اگه آزادی باشه درست استفاده کردنم باید در کنارش بیاد وگرنه دردسر ساز میشه ببخشید زیاد نوشتم 2 لینک به دیدگاه
آرتاش 33340 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 23 دی، ۱۳۹۲ بهترين آزادی اینه که فکر و ذهنت آزاد باشه چون بعد فکر کردن عمل میاد و باید بدونی چه جور آزادی میخوای باید آزادی بخوای که بتونی آینده رو باهاش بسازی نه اینکه به فکر امروز و فردا باشی هر نوع آزادی به اندازه خودش خوبه حالا سلیقه ها مختلف هستش در آخر میتونم بگم اگه آزادی باشه درست استفاده کردنم باید در کنارش بیاد وگرنه دردسر ساز میشه ببخشید زیاد نوشتم خوب هر چیزی که اولش محدودیت داشته باشه کنترلش سخته بعد مدتی عادی میشه آزادیم مثل همین قضیه هست؟ منظور از آزادی ذهنی یعنی چی؟یعنی بهش فکر کنیم اما عمل نکنیم یا همرا عمل باشه؟چطوریه؟ 1 لینک به دیدگاه
mahyar_hematpoor 118 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 دی، ۱۳۹۲ باید همراهش عمل باشه مثلا خودت اگه آزاد باشی هر کاری انجام بدی حتی اگه آزارو اذییت توش باشه انجام میدی - بعدش منظور از آزادی ذهنی وقتی ذهن بدونه که هر جور بخواد میتونه تصمیم بگیره گزینه های زیادی پیش روش هست و بهترین رو انتخاب میکنه ولی فعلا به چند گزینه بیشتر نمیشه فکر کرد چون درگیر خودمون هستیم خیلی میشه در موردش بحث کرد ولی معذورم عزیزم 2 لینک به دیدگاه
Sophist 808 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 بهمن، ۱۳۹۲ سلام خدمت دوستان عزیز یه مسئله ای که همیشه ذهن منو درگیر خودش کرده مسئله ی آزادی هستش که تناقضات زیادی تو این یه کلمه که ظاهرا خیلی خوب و ...هستش وجود داره میخوام بپرسم تعریف شما از آزادی چیه؟آزادی بیان و. ...... این آزادی شامل کجاها میشه؟خونه اداره دانشگاه جامعه و یا .... و سوال آخر اینکه آزادی با ترس معنی داره یانه؟و میشه اینو آزادی مطلق در نظر گرفت؟ ببینید اولا چیزی که مسلمه اینه که ازادی رو اگه بخوایم به عنوان ارزش تعریف کنیم (که هست ) این ارزش میتونه با ازش های دیگه در ناسازگاری باشه .خیلی مشخصه که ازادی نمیتونه با برابری یک معنی رو بدن .اقای راکفلر در جامعه ازاد اون ثروت افسانه ایش رو بدست اورده ولی مسخرست اگه فک کنیم رای من با رای اون اقا برابره!! پس قدم اول اینه که بدونیم نمیشه تمام ارزرش هارو یک جا با هم داشت!اصلا معنی نداره جامعه ارمانشهری که همه ازاد باشند و همه برابر!(میشه شهر smurf ها بیشتر!!) به قولی میشه این حرف رو زد که گاهی ازادی گرگ ها یعنی مرگ بره ها اما معنی ازادی مثلا ازادی بیان .ببین شما اگه بخوای به عنوان دولت مرد هرگونه مانعی سر راه این کلمه قرار بدی میشه اولین قدم برای اینکه بخوای همه راه هارو ببندی!فرض کن تعریف میکنی همه در بیان ازادن مگر به کسی توهین بشه!خب این توهین یعنی چی؟کی توهین رو تعریف میکنه؟از چه منظر؟مثلا اعتقادات مذهبی منو شما زیر سوال بردی این توهینه؟یا توی یه برنامه طنز همه چیو مسخره کردی این توهینه؟ا ببین تعریف من اینه .هرکس ازاد هست هرکار که می خواست انجام بده تا زمانی که کار و نیاز اون فرد با نیازهای دیگران در تضاد قرار بگیره !اصلا اخلاق اینجا معنی پیدا میکنه.اخلاق جایی معنی داره که تضاد منافع پیش میاد. وگرنه بقیش روزمرگی هست. خب تعریف ناقصه . میگه تضاد منافع پیش میاد .خب حالا بعدش؟کی تعیین میکنه کی اینجا حق داره؟بر مبنای چه اساس و قانونی؟ ببین شما نیاز داری تا اونجا که ممکنه تعریف ازادی رو به جای اینکه centralized تعریف کنی به صورت distributed و decentralized تعریف کنی و بزاری هر جامعه بر اساس نیاز های خودش تصمیم بگیره .یعنی چی؟یعنی حتی تو امریکا 52 ایالت هست ولی دولت فدرال حق قانون گذاری در ایالت ها رو نداره و هر ایالت قوانین داخلی خودش رو خودش تعبییر میکنه.یه جا میگه حق اعدام هست یه جا میگه نیست...... حالا اینجا تضاد منافع پیش اومد .تصمیم در جامعه ایده ال باید بر این مبنا باشه که هر کس خودش رو بزاره جای طرف مقابل و ببینه ایا دوست داره اون کار باهاش انجام بشه یا نه؟ من در ابتدا میگم من ازادم که شما رو بکشم.خب اخلاق به من میگه خودت رو بزار جای طرف مقابل .ایا می خوای قربانی باشی؟نه!!!پس حق ندارم شما رو بکشم! حق ازادی های دیگه هم دقیقا همینه و هر جامعه خوش این ازادی رو تعیین میکنه ولی اشکال کار میدونید چیه؟اونجاست که افراد مسئول یک جامعه تصمیم بگیرند هیچ تغییری نباید صورت بگیره و وضع الان بهترین وضعی هست که باید باشد و هرچه جز این باشد مستحق مجازات! اما باز تعریف من یه باگ داره!فرض کن یک جامعه تعریف خودش رو از ازادی داد که یه عده حق حیات ندارن (جامعه المان نازی مثلا ) هیتلر کاملا هم بر اسا ازادی و حق رای اومده بود سر کار!تکلیف چیه خب؟ اینجا باید یکسری حقوقی تعریف بشه برای افراد یعنی بر هر موجود دوپا ی انسان با هر رنگ (حتی رنگ کشف نشده !!! ) و با هر جنسیت و با هر نژاد و قوم که یکسری حقی دارند که هیچ موجودی حق این رو ندارد و نخواهد داشت که اون ها رو از این حقوق سلب کنه .مثلا حق ازادی بیان و حق حیات ....... 2 لینک به دیدگاه
amin 202 مهمان اشتراک گذاری ارسال شده در 1 بهمن، ۱۳۹۲ سلام خدمت دوستان عزیز یه مسئله ای که همیشه ذهن منو درگیر خودش کرده مسئله ی آزادی هستش که تناقضات زیادی تو این یه کلمه که ظاهرا خیلی خوب و ...هستش وجود داره میخوام بپرسم تعریف شما از آزادی چیه؟آزادی بیان و. ...... یعنی هرکاری می خوای بکن ولی مردم آزاری نکن! این آزادی شامل کجاها میشه؟خونه اداره دانشگاه جامعه و یا .... همه جا...قانون قانون کلیه...میشه به هرجایی تعمیمش داد... و سوال آخر اینکه آزادی با ترس معنی داره یانه؟و میشه اینو آزادی مطلق در نظر گرفت؟ این جنبه سیاسیوخته مسالست... خیر...آزادی یعنی اینکه تو هر کاری که دلت خواست و از مغزت گذشت رو بتونی انجام بدی...اینکه این آزادی برا من نوعی خوبه یا نه..به کسی ربط نداره....فقط اینکه به کسی صدمه روحی یا جسمی نزنه کفایت می کنه... هدف از ایجاد این بحث چیه؟ فک کنم این چرخه سیری ناپذیر این فرومه که هر از گاهی بحث آزادی پیش کشیده بشه! از این بحث می خوایم به چی برسیم؟ چی رو اثبات کنیم؟ لینک به دیدگاه
آرتاش 33340 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 2 بهمن، ۱۳۹۲ یعنی هرکاری می خوای بکن ولی مردم آزاری نکن! همه جا...قانون قانون کلیه...میشه به هرجایی تعمیمش داد... این جنبه سیاسیوخته مسالست... خیر...آزادی یعنی اینکه تو هر کاری که دلت خواست و از مغزت گذشت رو بتونی انجام بدی...اینکه این آزادی برا من نوعی خوبه یا نه..به کسی ربط نداره....فقط اینکه به کسی صدمه روحی یا جسمی نزنه کفایت می کنه... هدف از ایجاد این بحث چیه؟ فک کنم این چرخه سیری ناپذیر این فرومه که هر از گاهی بحث آزادی پیش کشیده بشه! از این بحث می خوایم به چی برسیم؟ چی رو اثبات کنیم؟ خوب تقریبا همه یه نظر دارن و اونم اینه که آزادی یعنی اینکه آزاد به انجام کارایی باشه که میخوای اماااااااااااااااا در قالب قانون و اینکه ضرر روحی معنوی و جسمی به کسی وارد نکنه. ولی به وضوح دیده میشه که همین تعریف آزادی عامیانه هم تو جاهای مختلف وجود نداره هر چند ضرری هم به هیچ کس وارد نکنه. هدف خاصی مد نظر من نیست که اونو بخوام سازمان بدم و سوال بپرسم. آزادی کلمه ی عمیقی هست هر کس تو زندگی خودش تناقضای زیادی میبینه تو این بحث و سوالای بسیاری تو ذهنش مطرح میشه. میخوام بدون ماها که میگیم آزادی نیست مد نظرمون چه آزادی هست میخوام بدونم چه تعداد افراد تحصیلکرده تو یه جامعه کوچیک مجازی نواندیشان آزادی رو با قانون همسان میدونن. و اینجوری به تبع تعریف روشنی خواهیم داشت و هر چیزی رو آزادی نخواهیم دونست. تو یه بحث همیشه قرار نیست چیزی ثابت بشه گاهی اوقات تبادل نظر ایجاد میشه تا یه تعریف واحدی به وجود بیاد. 1 لینک به دیدگاه
آرتاش 33340 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 2 بهمن، ۱۳۹۲ ببینید اولا چیزی که مسلمه اینه که ازادی رو اگه بخوایم به عنوان ارزش تعریف کنیم (که هست ) این ارزش میتونه با ازش های دیگه در ناسازگاری باشه .خیلی مشخصه که ازادی نمیتونه با برابری یک معنی رو بدن .اقای راکفلر در جامعه ازاد اون ثروت افسانه ایش رو بدست اورده ولی مسخرست اگه فک کنیم رای من با رای اون اقا برابره!!پس قدم اول اینه که بدونیم نمیشه تمام ارزرش هارو یک جا با هم داشت!اصلا معنی نداره جامعه ارمانشهری که همه ازاد باشند و همه برابر!(میشه شهر smurf ها بیشتر!!) به قولی میشه این حرف رو زد که گاهی ازادی گرگ ها یعنی مرگ بره ها اما معنی ازادی مثلا ازادی بیان .ببین شما اگه بخوای به عنوان دولت مرد هرگونه مانعی سر راه این کلمه قرار بدی میشه اولین قدم برای اینکه بخوای همه راه هارو ببندی!فرض کن تعریف میکنی همه در بیان ازادن مگر به کسی توهین بشه!خب این توهین یعنی چی؟کی توهین رو تعریف میکنه؟از چه منظر؟مثلا اعتقادات مذهبی منو شما زیر سوال بردی این توهینه؟یا توی یه برنامه طنز همه چیو مسخره کردی این توهینه؟ا ببین تعریف من اینه .هرکس ازاد هست هرکار که می خواست انجام بده تا زمانی که کار و نیاز اون فرد با نیازهای دیگران در تضاد قرار بگیره !اصلا اخلاق اینجا معنی پیدا میکنه.اخلاق جایی معنی داره که تضاد منافع پیش میاد. وگرنه بقیش روزمرگی هست. خب تعریف ناقصه . میگه تضاد منافع پیش میاد .خب حالا بعدش؟کی تعیین میکنه کی اینجا حق داره؟بر مبنای چه اساس و قانونی؟ ببین شما نیاز داری تا اونجا که ممکنه تعریف ازادی رو به جای اینکه centralized تعریف کنی به صورت distributed و decentralized تعریف کنی و بزاری هر جامعه بر اساس نیاز های خودش تصمیم بگیره .یعنی چی؟یعنی حتی تو امریکا 52 ایالت هست ولی دولت فدرال حق قانون گذاری در ایالت ها رو نداره و هر ایالت قوانین داخلی خودش رو خودش تعبییر میکنه.یه جا میگه حق اعدام هست یه جا میگه نیست...... حالا اینجا تضاد منافع پیش اومد .تصمیم در جامعه ایده ال باید بر این مبنا باشه که هر کس خودش رو بزاره جای طرف مقابل و ببینه ایا دوست داره اون کار باهاش انجام بشه یا نه؟ من در ابتدا میگم من ازادم که شما رو بکشم.خب اخلاق به من میگه خودت رو بزار جای طرف مقابل .ایا می خوای قربانی باشی؟نه!!!پس حق ندارم شما رو بکشم! حق ازادی های دیگه هم دقیقا همینه و هر جامعه خوش این ازادی رو تعیین میکنه ولی اشکال کار میدونید چیه؟اونجاست که افراد مسئول یک جامعه تصمیم بگیرند هیچ تغییری نباید صورت بگیره و وضع الان بهترین وضعی هست که باید باشد و هرچه جز این باشد مستحق مجازات! اما باز تعریف من یه باگ داره!فرض کن یک جامعه تعریف خودش رو از ازادی داد که یه عده حق حیات ندارن (جامعه المان نازی مثلا ) هیتلر کاملا هم بر اسا ازادی و حق رای اومده بود سر کار!تکلیف چیه خب؟ اینجا باید یکسری حقوقی تعریف بشه برای افراد یعنی بر هر موجود دوپا ی انسان با هر رنگ (حتی رنگ کشف نشده !!! ) و با هر جنسیت و با هر نژاد و قوم که یکسری حقی دارند که هیچ موجودی حق این رو ندارد و نخواهد داشت که اون ها رو از این حقوق سلب کنه .مثلا حق ازادی بیان و حق حیات ....... پس به نظر شما آزادی ارزش هست اما برابری نیست درسته؟ولی ما میتونیم به همه آزادی بدیم امااااااا در حد برابر نباشه به عبارتی نبودن برابری دلیلی بر نبود آزادی نمیشه یعنی هر قشری هر صنفی یه محدوده ی آزادی رو باید داشته باشن ولو برابر نباشه. آزادی با رعیت قانون و راعیت اخلاق:توهین به یه قوم یا مذهب کار خوبی نیست از هیچ لحاظ اما اگه بخوایم در قالب آزادی تعریف کنیم میشه گفت طرفین نظر مخالف هم میتونن بحث کنن این یعنی آزادی درسته؟اینجوری نه توهین میشه نه اجبار میشه حرف خیلی خوبیه که هر کس خودشو بذاره تو موقعیت طرف مقابل و ببینه آیا دوست داره همون رفتار باهاش بشه یا نه اما وقتی یه رئیس و .... یه سری منافع در نظر میگیره بدون اینکه خودشو بذاره جای مردم بعد هیچ گونه حق اعتراضیم داده نشه اینجا آزادی کلا با همه ی تعریفایی که داریم تناقض داره. اینکه باید یه سری حقوق برای هر موجودی تعیین بشه حرف کاملا درستیه اما بعضی جاها خیلی اجحاف میشه در حق یک قوم یا یک قشر خاصی از جامعه شاید همین قشر اون رئیسو انتخاب کرده باشن اما دلیل بر این نمیشه که همه ی رفتاراشو تایید کنن. و به قول شما مشکل این میشه که نخوان تغییری ایجاد کنن. به عبارت کلی شما میگین آژادی یه ارزشه اما برابری توش معنا نداره در تعریف آزادی باید اخلاق رو هم به کار برد همچنین تعیین حقوق خاصی برای هر قشری ملزم هست 1 لینک به دیدگاه
amin 202 مهمان اشتراک گذاری ارسال شده در 3 بهمن، ۱۳۹۲ خوب تقریبا همه یه نظر دارن و اونم اینه که آزادی یعنی اینکه آزاد به انجام کارایی باشه که میخوای اماااااااااااااااا در قالب قانون و اینکه ضرر روحی معنوی و جسمی به کسی وارد نکنه. ولی به وضوح دیده میشه که همین تعریف آزادی عامیانه هم تو جاهای مختلف وجود نداره هر چند ضرری هم به هیچ کس وارد نکنه. هدف خاصی مد نظر من نیست که اونو بخوام سازمان بدم و سوال بپرسم. آزادی کلمه ی عمیقی هست هر کس تو زندگی خودش تناقضای زیادی میبینه تو این بحث و سوالای بسیاری تو ذهنش مطرح میشه. میخوام بدون ماها که میگیم آزادی نیست مد نظرمون چه آزادی هست میخوام بدونم چه تعداد افراد تحصیلکرده تو یه جامعه کوچیک مجازی نواندیشان آزادی رو با قانون همسان میدونن. و اینجوری به تبع تعریف روشنی خواهیم داشت و هر چیزی رو آزادی نخواهیم دونست. تو یه بحث همیشه قرار نیست چیزی ثابت بشه گاهی اوقات تبادل نظر ایجاد میشه تا یه تعریف واحدی به وجود بیاد. همون ضرر روحی و معنوی که میگی رو میشه از چند بعد بررسیش کرد...مثلاً تو آبنبات چوبی دستته و میک زنان داری تو خیابون رد میشی...یه بچه این صحنه رو میبینه و دلش میخواد...ازونطرف مادر این بچه پولشو نداره که بره آبنبات چوبی بخره...رفته رفته این تصور ایجاد میشه که چرا باید یکی تو خیابون آبنبات چوبی میک بزنه و دل بچه هامون رو خون کنه؟! سپس عامیت تصمیم میگیرن که با مکیدن آبنبات تو ملاء عام جلوگیری بشه... این سوال رفته رفته از یک تفکر به یک ارزش و از یک ارزش به یک عرف تبدیل میشه و قانون گذاران محترممون هم چون ذهنی پویا ندارن و نمیتونن عواقب قانون هایی که تصویب میکنن رو قبل از تصویبش ببین،این عرف رو تبدیل به قانون میکنن. حال این قانون با آزادی شما مبنی بر مکیدن آبنبات تو خیابون ممانعت داره...پس تعریف آزادی همون پاراگراف اول متن شماست...منتهی کدوم قانون؟!! و اینکه تا چه حد ضرر روحی و جسمی به کسی وارد کنه قابل قبوله؟! حرف خیلی خوبیه که هر کس خودشو بذاره تو موقعیت طرف مقابل و ببینه آیا دوست داره همون رفتار باهاش بشه یا نه در مقابل این دیدگاه یه نظریه هست...اگر بفرض مثال...یکی بیاد و بگه که چون من رفتم جبهه و جنگ کردم و 1000 جور سختی کشیدم،جوانهای امروز هم اگر جنگی بوقوع پیوست باید برن و جنگ کننو جونشون درآد. یعنی طرف مقابل رو بذاره تو موقعیت خودش،این تفکر تا چه حد درسته؟ لینک به دیدگاه
afshin18 11175 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 بهمن، ۱۳۹۲ نبود آزادی یعنی اینکه من حق ندارم بگم پیامبر این دین منو یاد یکی از اجدادم (که اتفاقا پیامبر یه دین دیگه بوده) می اندازه و پستم حذف میشه نبود آزادی یعنی اینکه یکی حق داره تعریف کنه و مخالفت کنه یکی حق نداره 2 لینک به دیدگاه
آرتاش 33340 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 بهمن، ۱۳۹۲ همون ضرر روحی و معنوی که میگی رو میشه از چند بعد بررسیش کرد...مثلاً تو آبنبات چوبی دستته و میک زنان داری تو خیابون رد میشی...یه بچه این صحنه رو میبینه و دلش میخواد...ازونطرف مادر این بچه پولشو نداره که بره آبنبات چوبی بخره...رفته رفته این تصور ایجاد میشه که چرا باید یکی تو خیابون آبنبات چوبی میک بزنه و دل بچه هامون رو خون کنه؟!سپس عامیت تصمیم میگیرن که با مکیدن آبنبات تو ملاء عام جلوگیری بشه... این سوال رفته رفته از یک تفکر به یک ارزش و از یک ارزش به یک عرف تبدیل میشه و قانون گذاران محترممون هم چون ذهنی پویا ندارن و نمیتونن عواقب قانون هایی که تصویب میکنن رو قبل از تصویبش ببین،این عرف رو تبدیل به قانون میکنن. حال این قانون با آزادی شما مبنی بر مکیدن آبنبات تو خیابون ممانعت داره...پس تعریف آزادی همون پاراگراف اول متن شماست...منتهی کدوم قانون؟!! و اینکه تا چه حد ضرر روحی و جسمی به کسی وارد کنه قابل قبوله؟! در مقابل این دیدگاه یه نظریه هست...اگر بفرض مثال...یکی بیاد و بگه که چون من رفتم جبهه و جنگ کردم و 1000 جور سختی کشیدم،جوانهای امروز هم اگر جنگی بوقوع پیوست باید برن و جنگ کننو جونشون درآد. یعنی طرف مقابل رو بذاره تو موقعیت خودش،این تفکر تا چه حد درسته؟ خو اینکه بیان یه قانون این مدلی تعیین کنن مبتدیانه ترین روش هست برای مقابله با هوس کردن یه بچه برا آبنبات خوردن اینکه قانون گذار چطور و چگونه یه قاونی رو تدوین کنه نیاز به فرد مجرب داره همینجوری الکی نیست که یکی دلش یه چیز بخواد برا همون بیان یه قانونی رو بنویسن که به ضرر افراد دیگه باشه الان همین آبنبات خوردن ضرر روحی آنچنانی به کسی وارد نمیکنه و یه چیز طبیعی هست اگه اینجوری بخوایم حساب کنیم آزادی به صفر مطلق میرسه چون هیچ موقع افراد یه جامعه در یک سطح نخواهند بودو برا همین طبق پاراگراف اول و نوشته ی یکی از دوستان آزادی برابری نیست.ضرری که عرض میکنم فرای این مباحث هست فرض کنید من آزادی میخوام خوب؟تو این آزادی میخوام دزدی کنم یا تو کوچه خیابون هر کی رو خواستم مورد ضرب و شتم قرار بدم چون این به افراد جامعه ضرر میرسونه قانون گذار میاد قانونی رو وضع میکنه که این حقو از من میگیره چرا؟چون ضرر روحی و جسمی برا افراد داره اینکه تا چه حد ضرر روحی و جسمی وارد کنه من نمیتونم دقیق ج بدم اینو باید افراد متخصص جواب بدن اما به نظر من نوعی: آزادی که من میخوام نباید به خیل مردم ضرر برسونه یعنی منافع یه فرد در مقابل ضررهای یه ملت باشه.فکر میکنم تا جایی این ضرر قابل قبوله که سطحی باشه البته این کلمه خودشم باید درست معنی بشه بعضی وقتای ضررهای سطحی در طی سالیان دراز مخربتر از یه ضرر غیر سطحی هست.پس باید یه اوصول در بیاریم ببینیم چی به چیهشما خودتونم نظرتونو بگید تو این قسمت الان کسی که رفته جانباز شده حقی به گردن مردم به خاطر دفاع از خاکش داره اما تعیین کننده سرنوشت مردم نخواهد بود.من اینو تعمیم میدم به وضع جامعه برفرض یکی میاد رئیس میشه یه کارایی انجام میده که به ضرر مردمه اما چون رئیسه به خودش هیچ ضرری وارد نمیشه این باید خودشو تو موقعیت مردم قرار بده و بهش فکر کنه ببینه چند چند عمل کرده. 1 لینک به دیدگاه
آرتاش 33340 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 بهمن، ۱۳۹۲ نبود آزادی یعنی اینکه من حق ندارم بگم پیامبر این دین منو یاد یکی از اجدادم (که اتفاقا پیامبر یه دین دیگه بوده) می اندازه و پستم حذف میشهنبود آزادی یعنی اینکه یکی حق داره تعریف کنه و مخالفت کنه یکی حق نداره خوب در مورد این بحث کردیم که تو قمست آزادی بیان باید هر کس بتونه آزاد تفکراتشو بیان کنه اما بدون فکر و اوصول و علم حرف نزنه.فعلا که اصلا این امکانو به هیچ کس نمیدن:5c6ipag2mnshmsf5ju3 2 لینک به دیدگاه
victoria_r 7682 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 بهمن، ۱۳۹۲ به نظرم هر کسی باید آزاد باشه که نظرات و افکارشو بگه اما نباید توهین کنه به یه فکر خاص. باید همه آزاد باشن که نظرات و افکارشونو بدون ترس بگن اما بعد از این باید هر کسی دنبال تحلیل نظراتش بره و کسایی هم باشن که بتونن به سوالاتش جواب بدن و از همه مهمتر اون فرد اصلا دنبال حقیقت باشه نه اینکه مدام بگه نظر من اینه و تموم.باید بتونه نظرات بقیه رو بشنوه و چه بهتر که نظرات افراد آگاه و متخصص تو همون موضوعو بشنوه. باید تو هر قشر فکری به یه فرد مطلع مراجعه کرد و نظرات و استدلالاشو شنید،کی میدونه چی درسته در حالی که حرفای بقیه رو نشنیده؟ اما در کل ترس از بیان افکار اصلا درست نیست اما در کنارش باید طرز شکل گیری یه فکر و عقیده و بعد هم پیگیری برای اینکه ببینیم درسته با نه و بعد هم طرز بیان درستشو یاد بگیریم. 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده