رفتن به مطلب

چقدر بدهکاریم؟! :)


ارسال های توصیه شده

 

[TABLE]

[TR]

[TD]ایستاده‌ام توی صف ساندویچی که ناهار امروزم را سرپایی و در اسرع وقت بخورم و برگردم شرکت. از مواقعی که خوردن، فقط برای سیر شدن است و قرار نیست از آن چیزی که می‌جوی و می‌بلعی لذت ببری، بیزارم. به اعتقاد من حتی وقتی درب باک ماشین را باز می‌کنی تا معده‌اش را از بنزین پر کنی، ماشین چنان لذتی می‌برد و چنان کیفی می‌کند که اگر می‌توانست چیزی بگوید، حداقلش یک "آخیش!" یا "به به!" بود. حالا من ایستاده‌ام توی صف ساندویچی،‌ فقط برای این که خودم را سیر کنم و بدون آخیش و به به برگردم سر کارم.

 

نوبتم که می‌شود فروشنده با لبخندی که صورتش را دوست داشتنی کرده سفارش غذا را می‌گیرد و بدون آن که قبضی دستم بدهد می‌رود سراغ نفر بعدی. می‌ایستم کنار، زیر سایه ی یک درخت و به جمعیتی که جلوی این اغذیه فروشی کوچک جمع شده‌اند نگاه می‌کنم که آیا اینها هم مثل من فقط برای سیر شدن آمده‌اند یا واقعاً از خوردن یک ساندویچ معمولی لذت می‌برند. آقای فروشنده ی خندان صدایم می‌کنم و غذایم را می‌دهد، بدون آن که حرفی از پول بزند.

 

با عجله غذا را سرپا و زیر همان درخت، می‌خورم. انگار که قرار است برگردم شرکت و شاتل هوا کنم، انگار که اگر چند دقیقه دیر برسم کل پروژه‌های این مملکت از خواب بیدار و بعدش به اغما می‌روند.

 

می‌روم روبروی آقای فروشنده ی خندان که در آن شلوغی فهرست غذا به همراه اضافاتی که خورده‌ام را به خاطر سپرده است. می‌شود ٧٢٠٠ تومان.

یک ١٠ هزار تومانی می‌دهم و منتظر باقی پولم می‌شوم.

٣٠٠٠ هزار تومان بر می‌گرداند. می‌گویم ٢٠٠ تومانی ندارم.

می‌گوید اندازه ی ٢٠٠ تومان لبخند بزن!

 

خنده‌ام می‌گیرد.

خنده‌اش می‌گیرد و می‌گوید: "این که بیشتر شد... حالا من ١٠٠ به شما بدهکارم!"

تشکر و خداحافظی می‌کنم و موقع رفتن با او دست می‌دهم.

 

انگار هنوز هم از این آدم‌ها پیدا می‌شوند، آدم‌هایی که هنوز معتقدند لبخند زدن زیبا و لبخند گرفتن ارزشمند است.

لبخندزنان دستانم را می‌کنم توی جیبم و آهسته به سمت شرکت بر می‌گردم و توی راه بازگشت آرام زیر لب می‌گویم: "آخیش! به به!"

 

 

[/TD]

[/TR]

[/TABLE]

 

حالا حساب کنید چقدر به هم بدهکاریم؟ :ws49::icon_gol:

 

 

  • Like 21
لینک به دیدگاه

من هميشه با خنده با همه حرف ميزنم !

هميشه يك ته صداي خنده توي حرفام هست !!

 

دوستم ميگه : اين هميشه نيشش بازه ...

 

 

يك استاد خركي داريم ، بي اعصاب و درب و داغون ... هميشه اخمو و خشن

از بس خنديدم و باهاش حرف زدم تا منو ميبينه لبخند ميزنه ... :ws28:

 

اون دفعه سر كلاس يك مبحثي رو گفت رو كرد به من گفت : بچه ها الان اين دوستتون با لبخند تاييد ميكنه :ws28:

 

 

من فقط توي خونه نميخندم :

چون بهم اتهام ميزنن ميگن پسره عاشق شده زيادي ميخنده ... براي رفع اتهام تو خونه نميخندم ...

  • Like 5
لینک به دیدگاه

تاپیک رو دیشب حدود ساعت 3 خوندم ولی چون با گوشی بودم ،گذاشتم امروز که اومدم انجمن برای این مطلب زیبا ازتون تشکر کنم .....ممنون...:a030:

  • Like 6
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...