bar☻☻n 5895 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آبان، ۱۳۹۲ پاییز را دوست دارم بخاطر غریب و بی صدا آمدنش بخاطر رنگ زرد زیبا و دیوانه کننده اش بخاطر خش خش گوش نواز برگ هایش بخاطر صدای نم نم باران های عاشقانه اش بخاطر رفتن و رفتن... و خیس شدن زیر باران های پاییزی بخاطر بوی مست کننده خاک باران خورده کوچه ها بخاطر غروب های نارنجی و دلگیرش بخاطر شب های سرد و طولانی اش بخاطر تنهایی و دلتنگی های پاییزی ام بخاطر پیاده روی های شبانه ام بخاطر بغض های سنگین انتظار بخاطر اشک های بی صدایم بخاطر سالها خاطرات پاییزی ام بخاطر غریبانه و بی صدا رفتنش پاییز را دوست دارم، بخاطر خود پاییز و من عاشقانه پاییز را دوست دارم... نم نم بارون، کوچه های خیس، بوی خاک نمناک و تمام حسّی که پاییز تن طلایی بهمون می بخشه، می تونه بهانه ای باشه تا اینجا دور هم جمع بشیم و از پاییز بگیم. پاییزیا تماشای این بهار زیبای عاشق، مبارک چشماتون. ممنووون خدای خوبم. ممنون برای دیدن این همه زیبایی. ممنون برای این غم شیرین! 29 لینک به دیدگاه
bar☻☻n 5895 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آبان، ۱۳۹۲ سلام پاییز فصل شور انگیز این روزها شوق برگریزان تو هم در هوایم خالیست ... راستی حالت چطور است؟ ثلث عمرت گذشت مثل عمر من بی حاصل کو بارانت؟ کو برگریز و خزانت؟ گله دارم... ماه مهربانی ها! بودی و گذشتی و نماندی، بی اینکه گونه ای تر کنی؛ دلم باران می خواهد؛ ببار ای ابر عقیم بزن زیر گریه و گوهر افشانی کن پایکوبی کن پاییز زیبا حال من خوش نیست عظمت عشق را تو به کامم بچشان طعم باران، بوی خاک عشق باران را به خاک قطره قطره ،آسمانی های پاک ببار و بریز هنرنمایی کن رقص برگ رنگ رنگ، جشن باران به پا کن پاییز طلایی! ولوله ی برگریز از آن تو کوچ سبزینگی با من! bar☻☻n سه شنبه 3 آبان 90 21 لینک به دیدگاه
bar☻☻n 5895 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آبان، ۱۳۹۲ چه تلخ محاکمه می شوند پاییز و زمستان که برای جان دادن به درخت، جان می دهند! و چه ناعادلانه کمی آن طرف تر همه چیز به اسم بهار تمام می شود! 19 لینک به دیدگاه
bar☻☻n 5895 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آبان، ۱۳۹۲ اندوهت را به برگ و باران بسپار... 18 لینک به دیدگاه
Hanaaneh 28168 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آبان، ۱۳۹۲ آنـکـه سـقـوط مـیکـنـد را (مـثـلاً بـرگ) اگـر بـگـیـری ، پـیـش از خُـرد شـدن (فـرض کـنـیـد زیـر قـدم هـای عـاشـقـان) مـرگ نـخـواهـد بـود (الـبـتـه از ایـهـام ِ بـهـار، نـمـیگـویـم) کـه رخ مـیدهـد هـر آن (بـا خـش خـشِ گـوش خـراشـَـش) فـریادِ جـاودانـگـی تـوانـد بـود (شـایـد مـیـانِ بـرگهـایِ کـتـاب ِ شـعـری) ... جـایِ بـرگ در سـطـرهـای بـالا نـامِ کـوچـک مـرا نـیـز اگـر بـگـذاری فـرقـی نـمـیکـنـد... 11 لینک به دیدگاه
Hanaaneh 28168 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آبان، ۱۳۹۲ پاييز جان! چه شوم ، چه وحشتناك اينك، بر اين كناره ي دشت ، اينك اين كوره راه ساكت بي رهرو آنك، بر آن كمركش كوه ، آنك آن كوچه باغ خلوت و خاموشت از ياد روزگار فراموشت پاييز جان ! چه سرد ، چه درد آلود چون من تو نيز تنها ماندستي اي فصل فصلهاي نگارينم سرد سكوت خود را بسراييم پاييزم ! اي قناري غمگينم برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 10 لینک به دیدگاه
Hanaaneh 28168 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آبان، ۱۳۹۲ من همان برگم که بر روی درخت لرزم از برد چنین پاییز سخت در نهایت باید افتاد و گریست! به درخت گفت؛ خداحافظ و رفت! 10 لینک به دیدگاه
IT Maryam 1201 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آبان، ۱۳۹۲ بالاخره آمـــد! دوستــش دارم به خاطر روراستیش پائیـــــــز را میگویــــم... از همان ابتدا سردیـش را خبر میدهد. چهره ی برگها را تغییر میدهد کمرنگشــان میکند اگر نپسندیدند زردشــان میکند نشد نارنجـی نشد قهـوه ای و اگر باز هم نپسندیدند با آنها لباسی میبافد و آن را تنپـوش زمین میکند پائیـــــــز است دیگر! گوئی با زمین عهد بسته که هرگز نگذارد در روزهای آتی از سردیـش بلرزد. ♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥ پائیز اصلا فصل غم انگیزی نیست بلکه بالعکس یک انرژی و شور و شعف نهفته ای دارد که فقط برخی از آدمها میتوانند به آن دست یابند. 9 لینک به دیدگاه
bar☻☻n 5895 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آبان، ۱۳۹۲ ووووای دوستای گل ممنون از استقبالتون.:vi7qxn1yjxc2bnqyf8v لحظه هاتون طلاییی اسپم شماره 1 من نمیدونم شما کجا زندگی میکنی که اینهمه زیبایی پائیز رو یکجا میبینی ولی به هر حال خوشبحالتون ما که پاییز رو اینجوری ندیدیم پاییز واقعی همینطوریه. بیخودی که بهش نمیگم فصل خیال انگیز.:hapydancsmil: متأسفانه توی شهرای بزرگ و صنعتی ما خبری از این پاییزای زیبا نیست. برگا میسوزن و خشک به زمین می ریزن و حافظه ی ما خالی از خداحافظی زیباشونه. به قول گروس عبدالملکیان تهران کلاه بزرگیست که بر سر زمین گذاشته ایم. (: 10 لینک به دیدگاه
Hanaaneh 28168 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آبان، ۱۳۹۲ تنهایی نامِ دیگر پاییز است، هرچه عمیقتر برگریزانِ خاطرههاتْ بیشتر 8 لینک به دیدگاه
Hanaaneh 28168 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آبان، ۱۳۹۲ شاید این پاییز که بگذرد نه نامی از من بماند نه نشانی از تو شاید این پاییزِ آخر باشد... 9 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آبان، ۱۳۹۲ همیشه به این فکر می کنم که چرا؟ که چرا وقتی روزهای پاییزی غرق باران است.... الفِ پاییز بدون کلاه است! "آ"با کلاه می خواهد الفِ پاییز این روزهایم.. 8 لینک به دیدگاه
bar☻☻n 5895 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 آبان، ۱۳۹۲ خدایا شکر... طعم پاییز، روی تن روزها جا باز کرده برای خودش! نفس عمیق لطفاً! سعی می کنم از این همه طعم و بوی خوشمزه لذّت ببرم تا می توانم... ثانیه به ثانیه... نمی خواهم خودم را حتّی از یک قطره این همه لذت خدادادی محروم کنم! پس... چند نفس عمیق... خنکی پاییز و شادی بهار را سنجاق کرده ام -با دقّت- به روزگار احساسم چه کیفی دارد این نفس عمیق! ابرهای آسمان آهسته می گویند: چی میل داری؟ لبخند می زنم : برکت باران لطفاً! 7 لینک به دیدگاه
bar☻☻n 5895 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 دی، ۱۳۹۲ حداحافظی نمی کنم زیبای رویایی! وعده ی ما 9 ماه بعد چهارراه زرد انتظار :icon_pf (44): 4 لینک به دیدگاه
Hanaaneh 28168 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 شهریور، ۱۳۹۳ آسمانش را گرفته تنگ در آغوش ابر با آن پوستين سرد نمناكش.باغ بي برگي، روز و شب تنهاست،با سكوت پاك غمناكش .. ساز او باران ، سرودش باد جامهاش شولاي عرياني ست ور جز اينش جامهاي بايد، بافته بس شعلهي زر تار پودش باد. گو برويد يا نرويد هر چه در هر جا كه خواهد يا نميخواهد، باغبان و رهگذاري نيست. باغ نوميدان، چشم در راه بهاري نيست. گر ز چشمش پرتوِ گرمي نميتابد، ور به رويش برگِ لبخندي نميرويد؛ باغ بي برگي كه مي گويد كه زيبا نيست؟ داستان ازميوههاي سر به گردونسايِ اينك خفته درتابوت پست خاك ميگويد .. باغ بي برگي خنده اش خوني است اشك آميز.در آن جاودان بر اسبِ يال افشانِ زردش ميچمد پادشاه فصل ها، پاييز .. 4 لینک به دیدگاه
Tamana73 28831 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 شهریور، ۱۳۹۳ حکایت غریبی است پاییز امسال و دست های بی کس من... که نبودنت در من... شبیه سوز سرما در مغز استخوان است، آنقدر که دست هایم را، در یخ بستگی خیابان های منجمد شده از خاطرات تو، تنها به وقت لب گرفتن از سیگار، از جیب هایم بیرون می آورم. آری... پاییز با لهجه بی کسی های من... پادشاه فصل های سالی است، که از ابتدای بهارش نبودنت پیدا بود. و من... عروسک خیمه شب بازی خیابان های پاییز زده ای هستم، که پاهایم، به اختیار نخ خاطرات تو... مدام این سو و آن سو می رود! به نگاه خیره این شهر بگو... هر رهگذر سیگار به دستی را عاشق خطاب نکند... شاید کسی دارد، حسابش را با تمام خاطرات تسویه می کند...!! 2 لینک به دیدگاه
ms13 1488 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مهر، ۱۳۹۳ پـــاییز فصلے از جنــس تـو سَـرد و زرد و بــاراטּ خورده، مـﮧ آلــود قـدم بر ڪوچهــ بــاغ دل کـه مـی گــذارد، خِـ ـش خِـ ـش بــرگ هــا، نــجوای پــرنده هـا، ســمفونـــے رنگـــ ـــها تمــنای دوبـــاره بــودنــ را مــی کنند... لَبــخـنـــــدے تـــــازه کــن، بیـــا پــاییــز عَـــطر گیــســـوانـت را کَـــم دارد بِســــیار 2 لینک به دیدگاه
saba mn 20993 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مهر، ۱۳۹۳ . پاییز را دوست دارم به خاطر غریب و بی صدا آمدنش / رنگ زرد زیبا و دیوانه کننده اش / خش خش گوش نواز برگ هایش / صدای نم نم باران های عاشقانه اش / پاییز را دوست دارم به خاطر رفتنش / خیس شدن زیر بارانش !!! . لینک به دیدگاه
saba mn 20993 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مهر، ۱۳۹۳ دوباره پاییز ، اما نه فصل خزان زرد / دوباره پاییز ، اما نه فصل اندوه و درد دوباره پاییز ، فصل زیبای سادگی / دوباره پاییز ، موسم شدید دلدادگی . 1 لینک به دیدگاه
Tamana73 28831 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 مهر، ۱۳۹۳ . می پسـندم پاییـز را که معافـم می کنـد از پنـهان کردن دردی که در صـدایم می پیچـد ُ اشکی که در نگاهـم می چرخـد آخر همه مـی داننـد سـرما خورده ام . . . ! . 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده