رفتن به مطلب

مشاعره با حروف پیشنهادی


armstrong

ارسال های توصیه شده

  • پاسخ 2.4k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

  • 2 هفته بعد...
خونم چو می ار کشی حلالت

می بی من اگر خوری حرامت

 

م:ws37:

 

 

.

 

 

 

من مست و تو دیوانه ما را که برد خانه

صد بار تورا گفتم کم خور دو سه پیمانه

مولوی :icon_gol:

 

ن ...

 

 

 

 

 

 

 

  • Like 2
لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...
  • 2 ماه بعد...

پریشان سنبلان پرتاب مکه

خمارین نرگسان پرخواب مکه

برانی ته که دل از ما برینی

برینه روزگار اشتاب مکه

 

 

حرف بعدی

 

ظ...

 

  • Like 2
لینک به دیدگاه

ظلمت ما را دوباره پس می زد

هجوم باد دری را به سمت مطبخ بست

و هرم وحشت ما رابه سوی ایوان راند

میان ایوان چشمم به آب و ماه افتاد

که آب جان را پیغام زندگی می داد

و ماه شب را از روی شهر می تاراند

به روی خوب تو می نوشم ای شکفته به مهر

چون روزنی به رهایی همیشه روشن باش

 

 

حرف بعدی

 

ن . . .

  • Like 1
لینک به دیدگاه

نگاهم به دنبال خط غباری است

که این بار انگار با او سواری است

سواری که در دستهای بزرگش

برای من منتظر هدیه واری است

 

حسین منزوی

 

م...

  • Like 1
لینک به دیدگاه

مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست

تا کنم جان از سر رغبت فدتی نام دوست

واله و شیداست دائم،همچو مرغی در قفس

طوطی طبعم ز عشق شکر بادام دوست

 

ک ... :ws3:

  • Like 1
لینک به دیدگاه

کندوی آفتاب به پهلو فتاده بود

زنبورهای نور ز گردش گریخته:ws37:

در پشت سبزه های لگدکوب آسمان

گلبرگ های سرخ شقف ، تازه ریخته

کف بین پیر باد درآمد ز راه دور

پیچیده شال زرد خزان را به گردنش

آن روز ، میهمان درختان کوچه بود

تا بشنود راز خود از فال روشنش

در هر قدم که رفت ، درختی سلام گفت

هر شاخه ، دست خویش به سویش دراز کرد

او دست های یک یکشان را کنار زد

چون کولیان نوای غریبانه ساز کرد

آنقدر

خواند و خواند که زاغان شامگاه

شب را ز لابلای درختان صدا زدند

از بیم آن صد ، به زمین ریخت برگ ها

گویی هزار چلچله را در هوا زدند

شب همچو آبی از سر این برگ ها گذشت

هر برگ ، همچو پنجه ی دستی بریده بود

هر چند نقشی از کف این دست ها نخواند

کف بین باد ، طالع هر برگ ، دیده بود

نادر نادرپور:ws37:

 

 

ض...:whistle:

  • Like 1
لینک به دیدگاه

ضمیر دل نگاشایم به کس مرا آن به

 

که روزگار غیور است و ناگهان گیرد . . . :ws3:

 

 

ژ . . . :w02:

 

چاه نکن بهر کسی اول خودت بعدا کسی....icon_pf%20(34).gif

حالا ژ از کجام در بیارم:ws3:

 

ژاله از لب غنچه می چکد ز شادابی

بید عشوه گر بنگر گیسوان رها کرده

با نسیم می رقصد در کمال بی تابی

بسکه عطر لیمو ها می وزد به بستر ها

کار عاشقان هر ب می کشد به بی خوابی

مهدی سهیلی:ws3:

 

 

ژ:w02:

  • Like 1
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...