XMEHRDADX 7514 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 مرداد، ۱۳۹۲ دوستان درود، حتما براتون پیش اومده که از کسی اصلا خوشتون نیاد و یا متنفر باشین! من خودم اگه از کسی خوشم نیاد زیاد نمیتونم تحملش کنم و کاملا از رفتارم پیداست. گرچه احترامشو حفظ میکنم ولی تلاش میکنم تا جائیکه میشه ازش دوری کنم و کمتر ارتباط داشته باشم. اما گاهی پیش میاد که از فردی متنفرین و براتون غیر قابل تحمله ،ولی هیچ چاره ای به جز تحمل وجودشو ندارین ... مثلا دانشجو هستین و در خوابگاه ،و هم اتاقیتون براتون غیر قابل تحمله ولی امکان جابجایی اتاقها وجود نداره. یا مثلا ازهمکارتون که با هم در یک دفتر کار هستین متنفرین و یا از رئیستون خیلی بدتون میاد .... جالبه که در این شرایط احتمالا محیط براتون زجر آور و عذاب آور میشه!! حالا پرسش اینه که: آیا تا حالا چنین مواردی براتون پیش اومده یا نه؟ اگر مجبور به تحمل وجود فردی هستین که ازش بدتون میاد ،چطوری سازش میکنین ؟چه راهکارهایی برای سازش و یا هر واکنش دیگر در تعامل و تقابل با اون فرد انجام میدین و یا پیشنهاد میکنین؟ با سپاس 14 لینک به دیدگاه
shadmehrbaz 24772 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 مرداد، ۱۳۹۲ حالا پرسش اینه که: آیا تا حالا چنین مواردی براتون پیش اومده یا نه؟ اگر مجبور به تحمل وجود فردی هستین که ازش بدتون میاد ،چطوری سازش میکنین ؟چه راهکارهایی برای سازش و یا هر واکنش دیگر در تعامل و تقابل با اون فرد انجام میدین و یا پیشنهاد میکنین؟ با سپاس آره پیش اومده البته سعی میکنم حتی الامکان جایی که اون فرد نفرت انگیز حضور داره من حضور نداشته باشم ولی بعضی مواقع نمیشه دیگه کاریش کرد مجبوری با اون شرایط کنار بیای معمولا اصلا با چنین افرادی وارد تعامل یا تقابل نمیشم...سعی میکنم با بی توجهی بهش دایورتش کنم یا اینکه کمترین دیالوگ ممکن رو باهاش داشته باشم 6 لینک به دیدگاه
Fahim 9563 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 مرداد، ۱۳۹۲ فراوان خوب خواه ناخواه اگه از فردی خشومون نیاد روی کارهاش و رفتارش حساس میشیم تنها کاری که سعی می کنم انجام بدم این هستش که کمترین تعامل را باهاش داشته باشم و سعی کنم کار خودم را پیش ببرم و البته اونقدر با خودم تکرار میکنم که اون فرد اصلا ارزش این را نداره که بخوام فکرم را مشغولش کنم ابن طوری ذهنم کمتر سمت کارها و رفتار اون میشه 7 لینک به دیدگاه
R@M!N 2978 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 مرداد، ۱۳۹۲ هر چی آدم به روی خودش نیاره که از طرف بدش میاد بهترهاگه شما زیاد باهاش کار نداشته باشید و اون ول کن ماجرا نباشه مستقیم بهش بگید2روز زندگی ارزش سازش با آدمای اینچنین رو ندارهولی بهش بگی بهتره تا خودش از رفتارت بفهمه 4 لینک به دیدگاه
viviyan 12431 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 مرداد، ۱۳۹۲ برای من خیلی پیش اومده وجود کسی برام غیرقابل تحمل بشه. ولی نمیتوونم سازش کنم. یا خودم دور میشم ازش؛ جوری که اصلا نبینمش یا اینکه زندگی رو برای اون شخص اونقد زهر میکنم که اون دور شه ازم. :دی. اصلا نمیتوونم وقتی یه نفر برام غیرقابل تحمله نشون ندم احساس نفرتمو. در کل سعی میکنم از کسی متنفر نشم. مواردی که پیش اومده (که زیاد بوده :دی) طوری رفتار کردن که نتوونستم بی تفاوت باشم. اونوقت حتی اگر در شرایطی باشم که نشون دادن نفرتم به ضررم باشه هم باز نتوونستم خودمو کنترل کنم. البته خیلی هم دردسر برام پیش اومده در همین راستا. خیلی بهتر از تحمل و سازش کردن بوده، یعنی به نظر من آرامش خیالم مهمتر هست. اگر شما مجبورید که تحمل کنید به نظرم خوبه که دوباره احساس بیزاریتون از شخص موردنظر رو بررسی کنید و ببینید احساس نفرتتون هنوز به نظرتون موجه میرسه؟ اگر موجه بود، به نظرم بهتره که اگر براتون سخته سعی نکنید احساستون رو مخفی کنید، یعنی اگر براتون سخته که احساس تنفرتون رو مخفی کنید خب مخفش نکنید تا فرد موردنظر هم متوجه بشه که از روی اجبار باش کار میکنید و میسازید. اگر آدم عاقلی باشه درک میکنه. 5 لینک به دیدگاه
Hanaaneh 28168 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۹۲ فکر میکنم این موضوع برای خیلیها پیش اومده من این مساله رو تو خوابگاه تجربه کردم راستش وقتی دیدم امکان جابه جایی وجود نداره ،پیش خودم فکر کردم چرا ازش متنفرم؟ دلایل قانع کننده ای داشتم اما خب با دعوا و جروبحث کاری درست نمیشد بخصوص توی خوابگاه و بخصوص اگر اون فرد هم کلاست هم باشه در نتیجه یه کاری کردم اول نسبت بهش بی اعتنا شدم ودیدم مشکل حل نشد منم سعی کردم یه رفتار معمولی باهاش داشته باشم اگر اون تو بحثی شرکت میکرد،من معمولا شرکت نمیکردم اوایل با هم بحثمون شد اما یه بار که باهاش بحث کردم،اون یهو بغضش ترکید ومشکلاتش از دهنش در رفت فهمیدم آدما به خودی خود چیزی در وجودشون نیست که غیر قابل تحملشون کنه و همیشه یه دلیل بزرگی هست که اون فرد رو تا اون مرحله میکشونه میشه دیدمون رو عوض کنیم هر آدمی حداقل یه خوبی تو وجودش داره الان رابطمون خوبه یعنی نسبت به قبل بهتره 4 لینک به دیدگاه
Strelitzia 17128 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۹۲ امروزا در شرایطی هستم که از 2، 3تا از همکارام بیش از حد متنفر شدم:icon_razz: محیط کار واسم زجرآور شده در حدی که میخوام بیام بیرون... الانم که دارم این پست رو میذارم یکی از اونا داره یه سره حرف میزنه زیر گوشم:w888: من واقعا سازش بلد نیستم کنم با کسی که چشم دیدنش رو ندارم.. پس باید تسلیم شم و به فکر دوری از این افراد باشم و گرنه عواقب بدی در انتظار هم من، هم اوناس...:icon_pf (34): 4 لینک به دیدگاه
Emerald_s 764 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 مرداد، ۱۳۹۲ آیا تا حالا چنین مواردی براتون پیش اومده یا نه؟ اگر مجبور به تحمل وجود فردی هستین که ازش بدتون میاد ،چطوری سازش میکنین ؟چه راهکارهایی برای سازش و یا هر واکنش دیگر در تعامل و تقابل با اون فرد انجام میدین و یا پیشنهاد میکنین؟ بله.در محیط کار،دانشگاه،مدرسه،..از این دست موارد برام پیش اومده و اغلب این حس بدی که من راجبه اون شخص داشتم درست بوده... ولی همیشه سعی کردم اول بشینم با خودم،ببینم چه مسائلی،چه برخوردهایی ازش دیدم که این حس بهم دست داده؟ اصلا تا چه حدی میتونم تحملش کنم؟بعبارت بهتر آیا میشه تحملش کنم؟! کنار اون بودن و همکاری با اون تا چه اندازه باعث آزارم میشه؟ آیا بر عملکرد کاری من تاًثیر منفی میگذاره؟؟ اگر پاسخ همه این سوالات امیدوار کننده بود سعی میکنم کمتر باهاش صحبت کنم،فاصله م رو باهاش حفظ کنم و بهش بطور ملموسی بفهمونم که زیاد کاری به کار من نداشته باشم ولی اگر در پاسخ سوالات بالا جای هیچ تحملی نبود سعی میکنم کاری کنم اون بره اگه زورم نرسید خودم میرم ی بخش دیگه 4 لینک به دیدگاه
چکامه69 286 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مرداد، ۱۳۹۲ متنفرم از این وضعیت. من معمولا سعی می کنم اگر همکارمه بهش بی توجهی کنم و این یکی از راهکارها می تونه باشه... 3 لینک به دیدگاه
manjari 2934 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مرداد، ۱۳۹۲ من خداروشکر برام خیلی خیلی کم پیش اومده،در کل آدمی هستم: در حالیکه کاری رو که مطابق میلمه انجام میدم و بعلاوه اون خودمو سازگار با محیط میکنم،توی خوابگاه برام پیش اومده،بنظرم بهترین کار کم محلی کردنه ، ندید گرفتن طرف،اینطوری اونم به اخلاق و رفتار زشتش پی میبره،یا آدم میشه و میبخشیش یا به حماقتش ادامه میده و قیدشو میزنی باید به این فکر کرد که اعصاب خوده شخص مهمتر از رفتاره طرف مقابله و به آرامش خودمون کمک کنیم. 1 لینک به دیدگاه
M.P.E.B 4852 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مرداد، ۱۳۹۲ حالا پرسش اینه که: آیا تا حالا چنین مواردی براتون پیش اومده یا نه؟ اگر مجبور به تحمل وجود فردی هستین که ازش بدتون میاد ،چطوری سازش میکنین ؟چه راهکارهایی برای سازش و یا هر واکنش دیگر در تعامل و تقابل با اون فرد انجام میدین و یا پیشنهاد میکنین؟ با سپاس دروود واسه منم پیش اومده.. اولین بار تو فامیل.. هم من ترکش کردم هم اتفاقی افتاد کل خانوادم برن و باهاش اتمام حجت کنن و هم کل فامیل .. یه جورایی جنگ جهانی راه انداختم یبارم تو یه مهمونی بزرگ اومد دست داد منم محلش نذاشتم بعد از دو سال آدم شد.. منم بخشیدمش ولی هنو باهاش صاف نشدم.. واقعا بعضی حرفا و رفتارا از ذهن پاک نمیشه .............. یبارم تو خوابگاه.. انقدر رفتم به مسئول خوابگاه گفتم که اتاقمو عوض کرد.. البته آبروی طرفو نبردم.. بعدم خودش دید مراعاتش کردم اومد منت کشی .............. اینارو میشد حذف کرد و یا دُرُستِشون کرد اما یه سری هستن نه میشه حذف کرد نه میشه تحمل کرد.. واسه من خیلی سخته.... هیچ کاری هم نمیتونم بکنم.. فقط سکوت و خودخوری 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده