رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

  • پاسخ 384
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

در اين درگه اگر نوريست ازآن ناز بانوست

دلم پرپر ز نام نيك نازبانوست

تمام قدسيان بر عرش گويند

كه فردوس برين از آن نازبانوست

  • Like 3
لینک به دیدگاه

نازبانو خفته در كتم عدم باعشوه گرى

وين چه ديدى همه از بهر زمان شد سپرى

نازبانو به خوشى ميگذراند روزش را

وانچه ماند به جهان نيست بجز حوروپرى

  • Like 2
لینک به دیدگاه

دل تنگم از این دنیای بی رحم

دلتنگم از این مردان بی زخم

دلتنگم از دنیای فانی

دلتنگم از زخم های کاری

من و بیداری و شب های دراز

من و دلتنگی و دل با حال نیاز

دل به این دنیا نبستم من

وای از آنهایی که بستن

  • Like 3
لینک به دیدگاه

نيستم من بجز دلبستگى هاى خيالى

نيستم من بجز نفرت و خشم نهانى

اين همه از چه بر من روى دنيا ميگريد

وان چه سان ميدمد نائى تابرآيد يك نوايى

ما همه هستيم و يك دم نيستيم ما

اين جهان سوداى عشق است و جفايى

  • Like 1
لینک به دیدگاه

کاش میشد عشق را تفسیر کرد

عشق را در چشم تو تعبیر کرد

کاش میشد در عاشقی تدبیر کرد

عاشقی را با نام تو تعریف کرد

  • Like 1
لینک به دیدگاه

دم برنيامد از لبم جز بر فغان عشق تو

آهى و اشكى ريخته ام من در جفاى عشق تو

ز فريادو فغان دردناكم هر زمان

قدسيان جامه پرانند از صبر من درعشق تو

  • Like 1
لینک به دیدگاه

كم گوى از حرف دل اى بانو معشوق كجا؟

وين جام باده برشكن اى شاعرا

اين ميزبان و ميهمانى جمله خمار مستى است

ورنه از جفاى يار، يار كجا و دل كجا

  • Like 2
لینک به دیدگاه

حرف دل ميگويم نيست خريدار بسي

ميروم از كوي شايد ساماني بگيرم

 

 

سامان و خریدار جملگی هستند در آنجای دگر

حرف تو ناز بانو دارد خریدار دگر

اینان که بینی گشته اند مجنون ز زلف یار خویش

تو گر خوا هی هوارت را بزن کین جاست آن جای دگر

  • Like 2
لینک به دیدگاه

جز به فريادو فغان عشق را مرحم نيست

عاشق دل خسته را كار دگر درسر نيست

مرد شيرازى ز راز دل خويش ميگويد

چه عاشق است كه فرياد دردناكش نيست

  • Like 2
لینک به دیدگاه

از آن شدم كه بگويم ز راز دل شيراز

كه بدانيدو بخوانيد ز گفته ام جز به راز

نه هر هوار و هر سودا بود ز روى بى مهرى

عاشق دلسوخته را فغان بود ز نياز

اگر تو ندانى هوارى جز بى مهرى

بدان كه نبودى عاشق مگر به خيال و مجاز

  • Like 2
لینک به دیدگاه

چه بگویم از این شیراز

از این محفل گل و راز و نیاز

چه بگویم هرچه گویم کم گفتم

که عجب اشفته بازاریست شیراز

  • Like 4
لینک به دیدگاه

تواى گل بوياى طرب نسترن

برلب دلخستگان جامى بزن

اين تويى اى ساغى مستان دل

چون توآيى ميكده صدخيل، خيل

اين نه شيراز است شهر آشوب

اين دل ريش من است در چارچوب

  • Like 2
لینک به دیدگاه

ای جوان بر خیز و دست بردار و برو

دل ریش خود را بردار و برو

این نه جای زندگی جای عاشقی است

دنیا دگر رنگی ندارد بگذار و برو

  • Like 1
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...