rahaneh-p 491 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 خرداد، ۱۳۹۲ من خدا رو از خودم ناامید کردم ....... 4 لینک به دیدگاه
Gandom.E 17805 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 خرداد، ۱۳۹۲ هیشکیو نا امید نکردم.البته امیدوارم که اینطور باشه.کسی هم نا امیدم نکرده چون از کسی انتظار بی خود ندارم.(این در مورد دوستام بود) ولی چند بار دوست دخترام نا امیدم کردن منم به راحتی فراموششون کردم حقشون بود اه نکش..شما اقایونم که فقط بلدین فراموش کنین 5 لینک به دیدگاه
nasim184 12256 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 خرداد، ۱۳۹۲ منم خودم چندین بار ناامید کردم...اما به بقیه امیدواری زیاد دادم.... تنها درمانشم حرف زدن با خدا و دوستامه که امیدوارم میکنن...خیلیم دوسشون دارم 6 لینک به دیدگاه
Cinderella 9897 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 خرداد، ۱۳۹۲ من یبار یکیو بدجوری ناامید کردم بعدش خیلی عذاب وجدان گرفتم و در عوضش یبارم خودم از کسی بدجوری ناامید شدم ولی در نهایت الان خنثی شدم!! 3 لینک به دیدگاه
saman 7 8787 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 خرداد، ۱۳۹۲ حقشون بود اه نکش..شما اقایونم که فقط بلدین فراموش کنین فراموش نکنیم چیکار کنیم؟ 2 لینک به دیدگاه
MahSa.92 2151 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 خرداد، ۱۳۹۲ خودمو ؛ پدر مادرمو؛ از همه مهمتر خدارو....... اما نمیدونم چه جوری باید اینا حل شه؟؟؟؟؟؟؟سردرگمم:icon_pf (34): 5 لینک به دیدگاه
VINA 31339 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 خرداد، ۱۳۹۲ همه رو...ه..اگه نا اميد كردم بخاطر شرايط اونوقتم بود يا بايد خودمو نااميد ميكردم يا اونا رو .... خودمو اميدوار كردم اونا رو نا اميد 3 لینک به دیدگاه
ya~ya 820 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 خرداد، ۱۳۹۲ نه تنها هیچ وقت اجازه ندادم اطرافیان ازمن نا امید بشن بلکه همیشه نسبت به هر چیزی بهشون امید واری میدم! اما در نهایت اونیکه همیشه از خودش و اطرافیانش نا امید بوده خودم بودم. بنظر من توازنی وجود نداره یا باید ناامید کنی یا نا امید بشی! 4 لینک به دیدگاه
ShaMoh 3002 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 23 خرداد، ۱۳۹۲ خودمو ؛ پدر مادرمو؛ از همه مهمتر خدارو.......اما نمیدونم چه جوری باید اینا حل شه؟؟؟؟؟؟؟سردرگمم:icon_pf (34): اینا حل نمیشه . باید دست به کار بشی و تغییر به وجود بیاری و خودت مشکلت رو حل کنی . سردرگم نباش . نه تنها هیچ وقت اجازه ندادم اطرافیان ازمن نا امید بشن بلکه همیشه نسبت به هر چیزی بهشون امید واری میدم! اما در نهایت اونیکه همیشه از خودش و اطرافیانش نا امید بوده خودم بودم. بنظر من توازنی وجود نداره یا باید ناامید کنی یا نا امید بشی! من هم همیشه به اطرافیانم امیدواری میدم و نمیذارم نا امید بشن . ولی در مواردی کم آوردم که خعلی عذاب آور هست برام . والان دارم همه چیز رو روبه راه میکنم و میخام نگذارم که خودم نا امید بشم یه جورائی توازن به وجود بیارم ... امیدوارم اون توازن یه روز به وجود بیاد و شما هم امیدوار باشی . 2 لینک به دیدگاه
Cannibal 3348 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 خرداد، ۱۳۹۲ پدرم رو و مهمتر ازهمه خودم رو... اصلن برام مهم نیست، چون فعلن بقیه دارن ناامیدم میکنن و من براشون مهم نیستم، از جمله بالایی ها و غیره 3 لینک به دیدگاه
minoo_mn 1740 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 خرداد، ۱۳۹۲ من تاحالا یه نفروناامیدکردم که الان بیشتراز3ساله دارم تاوان پس میدم هیشکی تاحالا منو ناامید نکرده فکرکنم دلیلشم این باشه که 12ساله سعی میکنم ازکسی انتظاری نداشته باشم کرده ها ونکرده های اطرافیانم برام اهمیت نداره سعی میکنم زیادی سخت نگیرمو زندگیموخودم تودستم بگیرم 3 لینک به دیدگاه
ya~ya 820 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 خرداد، ۱۳۹۲ من تاحالا یه نفروناامیدکردم که الان بیشتراز3ساله دارم تاوان پس میدمهیشکی تاحالا منو ناامید نکرده فکرکنم دلیلشم این باشه که 12ساله سعی میکنم ازکسی انتظاری نداشته باشم کرده ها ونکرده های اطرافیانم برام اهمیت نداره سعی میکنم زیادی سخت نگیرمو زندگیموخودم تودستم بگیرم دوستم اگر بتونی این یه قلم "بیتفاوتی و سخت نگرفتنو "به منم یاد بدی اونوقت منم میشم یکی از اونایی که ناامیدشون نکردی و از ناامیدی نجاتش دادی 1 لینک به دیدگاه
minoo_mn 1740 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 خرداد، ۱۳۹۲ عزیزم من12سال از عمرمودادم تابه این نتیجه رسیدم اگه توهم جای من بودی واون چیزایی روکه من دیدم،می دیدی الان مثه من بودی وقتی همه کاراتوخودت انجام بدی دیگه هیچ کاری نیست که دیگران درانجام اون کارناامیدت کنن دیگه به مرور زمان عادت می کنی ومی بینی کارهای دیگران برات اهمیتی نداره،من الان به جای اینکه بشینم غصه کارای اطرافیانم روبخورم حسابی خوش می گذرونم:music: 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده