رفتن به مطلب

چقدر حاضرین به خاطر اهدافتون خودتون رو قربونی کنین؟


عمو سام

ارسال های توصیه شده

یه صحنه ای بود از فیلم اخراجی ها که یک نوجوانی پرید روی نارنجک، در ظاهر صحنه هست ولی واقعی بوده.

بودن آدمایی که برای هدفشون از جونشوووون گذشتن. :-(

 

یا دکتری که برای شناخت اعتیاد قاطی معتادها شد و خودش معتاد شد تا بفهمه معتاد چی میکشه.

یا بازیگری که رفت توی تیمارستان، مدتی دیوانه شد تا بفهمه دیوانه ها چی میکشن.

 

یه سری آدماا، برای رسیدن به اهدافشون از خودشون میگذرننننن.

ممکنه این گذشتن به نفعشون بشه یا نشه و کلا بد بیارن، مثلا اونیکه واسه شناخت معتادا رفت معتاد شد خودش تو منجلاب اعتیاد گیر کنه و نتونست در بیاد.

اما ممکن هم هست در بیاد و بهترین نظریه های علمی رو درباره اعتیاد ارائه بده. :-|

بتونه بگه شناختم از آدما کاملا لمس شدههه و الان که به اینجا رسیدم شعار نمیدم، چون همه چیو امتحان کردم !!!

 

شما تا چه حد برای گذشتن از خودت آینده نگری میکنیی، مثلا بگی سرانجام این کار تخریب شخصیتم یا تخریب جسمم میشه.

چقدر حاضر به ریسک قربانی کردن خودتون، واسه اهدافتون هستین؟

  • Like 16
لینک به دیدگاه

از نظر من من همه این مثالهایی که شما زدید در نهاییت به نوعی نیستی ونابودی منتهی میشه به جز اولی که ممکنه از طرف یه نیروی معنوی اون طرفش ضمانت بشه تو بقیه موارد هیچ ضمانتی برای خوشبختی یا رسیدن به هدف احساس نمیکنم...درسته هدف خیلی مهمه اما راهای رسیدن به هدف هم به همون اندازه مهمه... من هیچگاه این راههای پرریسک رو انتخاب نمیکنم ...

  • Like 7
لینک به دیدگاه

باز با سوالات چالش برانگیزتون اومدید جناب عمو سام

قربونی کردن خودتون ینی چی؟

مثالهاتون عجیب و غریبه.مثلا من برم یکیو بکشم ببینم قاتل بودن یا اعدام شدن چه حسی داره!گاهی کارها خریته.باید دید که قربانی کردن چقدر با خریت منافات داره.

من وقتی قربانی میشم که انگیزه ام از بین بره.

  • Like 6
لینک به دیدگاه

خوب اگه هدف برای خودم باشه یعنی مطمئن باشم در آینده ام تاثیر زیادی داره و میتونه برام سازنده باشه ..... تا حدودی خودمو قربانی میکنم

 

مثلا از خواب و خوراکم میزنم تا برسم به هدف مورد نظر:ws37:

 

اما اگه هدف برای بقیه باشه تا حدودی کمکشون میکنم اما نه در حد خودکشی :ws37:

 

 

ولی تا حد زیادی وقتی درگیر یه کاری میشم ناخودآگاه خودمو قربونی میکنم بدون اینکه بخوام و بفهمم:hanghead:

  • Like 8
لینک به دیدگاه

باید دید هدف چیه و چقد برای من ارزش داره و من در چه جایگاهی هستم با چه میزان ایمان به اون هدف.

مثال اولی،چیزیه که پدر من خودشون تو جبهه دیدن دقیقا از یه نوجوون کم سن و سال که تو شناسایی به یه میدون مین خوردن و مینی که نورافشانی زیادی داره همراه تولید گرمای خیلی زیاد روشن شده (اسمشو دقیقا نمیدونم فکر کنم یه نوع مین منور باشه) و خودشونو انداختن رو مین.این مین ذره ذره بدن آدمو آب میکنه و اون برای اینکه بقیه ی عملیات درست پیش بره و شناسایی نشن این کارو کرده.

تو این مورد درسته که فرد یه نوجوون کم سن و سال بوده اما به هدفش ایمان داشته انقد که خودشو برای اون هدف قربانی کنه و البته پشتوانه ی معنوی قوی داشته که این کارو کرده.(کاری به درست یا غلط بودن کار ندارم)

خب اگه من با شرایط روحی و اعتقادی که الان دارم تو اون شرایط قرار بگیرم همچین کاری نمیکنم اصلا.

در مورد مثالی که فرد توش معتاد شده باید بگم غیر عقلانی عمل کرده،میتونسته از نزدیک کارها و رفتاراشونو ببینه و راه حلی برای نجاتشون پیدا کنه و اون وقت در مسیر راه حل فداکاری کنه بر اساس ایمانش به اون مسئله.

اما تو مثال اول فرد در مسیر راه حله کشته شده.

  • Like 3
لینک به دیدگاه
باز با سوالات چالش برانگیزتون اومدید جناب عمو سام

قربونی کردن خودتون ینی چی؟

مثالهاتون عجیب و غریبه.مثلا من برم یکیو بکشم ببینم قاتل بودن یا اعدام شدن چه حسی داره!گاهی کارها خریته.باید دید که قربانی کردن چقدر با خریت منافات داره.

من وقتی قربانی میشم که انگیزه ام از بین بره.

 

چالش برانگیز بودن سئوال بده؟ O_o

قربونی کردن خودت رو گفتم، نه اینکه مثل قتل برای اهدافت دیگران رو قربونی کنییی.

 

مثلا دیدی پسره میخواد اعتماد دختره رو جلب کنه، خودش ترتیب دزدی میده و بعدا در نقش یک شجاع میره دزده رو دستگیر میکنه، تا دختره فکر کنه چه پسر شجاعی هستش.

اگه لو نره که براش خوبه؛ اگه لو بره بدتر میشه.

 

اینجا پسره خودشو قربونی کرده واسه یه هدفی.

البته این مثالم عامیانه ترین حالتش بودش، مثال های بهتری هم میشه زد. :-)

  • Like 3
لینک به دیدگاه

راستش من حاظر نیستم به خاطر یه هدف دنیایی جونم رو به خطر بندازم

چون اگر من چیزی که دنیاییه هدف قرار میدم،قطعا برااینه که بتونم با آرامش خیال بیشتر زندگی کنم

اما اینکه اون هدف جونم رو به خطر بندازه وبخوام رو جونم معامله کنم،خیر

اما درباره اون ونجوون که گفتید،این هدف ها دیگه از مرز دنیا فراتر میره

خیلی فراتر

  • Like 4
لینک به دیدگاه

سلام

هدف همیشه اون چیزی که بدنبالش هستی نیست:دی

اما بستگی به هدفی داره و میخوای بهش برسی داره

همیشه هر کار رو انجام دادن دلیل بر درستی نیست کما اینکه به هدف که میخوای میرسی اما بعد از اون هدف بزرگتر رو واست تدایی میکنه که دیگه راهی برای رسیدن بهش نیست

یه مثال میزنم

یه شخصی بود که عاشق مطالعه کردن و علم اندوزی بود و به هیچی بجز یادگیری دانش فک نمیکرد تو این بین خانوادش گاهی اوقات بهش گیر میدادن و از یادگیری دورش میکردن و مشکلاتی واسش پیش میومد که نمیشد به اندوخته هاش اضافه کنه و خانواده ش و زندگی فعلیش رو مغایر با اهدافش میدونست یه بار که به تیمارستان سر زده بود میبینه که کسی به روانی ها کاری ندارن و هر کاری بخوان انجام میدن واسه همین تصمیم میگیره خودشو مثل روانی ها جا بزنه و تو خونه هر کاری میکنه که بفرستنش تیمارستان عاقبت خونوادش میفرستنش تیمارستان یه مدت خوشحال و خرم واسه خودش مطالعه میکنه بدون اینکه مزاحمی داشه باشه

یه بر یه دختر رو میبینه که عاشقش میشه و واسه رسیدن بهش مجبوره از تیمارستان بیاد بیرون اما هرکاری میکنه نمیتونه و تا آخر عمرش تو همون تیمارستان میمونه

حالا هدف والا چی میتونه باشه؟:ws38:

  • Like 7
لینک به دیدگاه

با توجه به نوشته ها فک کردم بی ربط نیست این موضوع:

محققان مي‌گويند بسياری از زنان سلامت خود را به خاطر بهبود زندگی عزيزانشان به خطر مي‌اندازند. دو سوم از زنانی که در مطالعه‌ای توسط "بنياد قلب بريتانيا" شرکت کردند گفتند که بيشتر، نگران سلامتی خانواده و دوستان خود هستند تا سلامتی خودشان. و يک پنجم از پرسش‌شوندگان که مجموعاً شامل 1154 نفر بود گفتند که اصلاً به فکر سلامت خود نيستند. روان‌شناسان مي‌گويند که اين رفتار احتمالاً ريشه‌های ژنتيک دارد و هدف آن اطمينان از تداوم نسل است.

  • Like 6
لینک به دیدگاه
تاجایی که به خودم آسیب نرسه حاضرم ازخودگذشتگی کنم وازهدفم به خاطردیگری دست بردارم ولی حاضرنیستم جونموقربونی کنم!

 

از خود گذشتگی بدون رسیدن ضرر؟ o_O

این دیگه اسمش از خودگذشتگی نیستش !!

 

از خودگذشتگی یعنی از منافع مادی یا معنویت بگذری و وقتی بگذری، حتما تبعات و آسیب هایی هم برات به همراه دارن.

  • Like 4
لینک به دیدگاه
یه صحنه ای بود از فیلم اخراجی ها که یک نوجوانی پرید روی نارنجک، در ظاهر صحنه هست ولی واقعی بوده.

بودن آدمایی که برای هدفشون از جونشوووون گذشتن. :-(

 

یا دکتری که برای شناخت اعتیاد قاطی معتادها شد و خودش معتاد شد تا بفهمه معتاد چی میکشه.

یا بازیگری که رفت توی تیمارستان، مدتی دیوانه شد تا بفهمه دیوانه ها چی میکشن.

 

یه سری آدماا، برای رسیدن به اهدافشون از خودشون میگذرننننن.

ممکنه این گذشتن به نفعشون بشه یا نشه و کلا بد بیارن، مثلا اونیکه واسه شناخت معتادا رفت معتاد شد خودش تو منجلاب اعتیاد گیر کنه و نتونست در بیاد.

اما ممکن هم هست در بیاد و بهترین نظریه های علمی رو درباره اعتیاد ارائه بده. :-|

بتونه بگه شناختم از آدما کاملا لمس شدههه و الان که به اینجا رسیدم شعار نمیدم، چون همه چیو امتحان کردم !!!

 

شما تا چه حد برای گذشتن از خودت آینده نگری میکنیی، مثلا بگی سرانجام این کار تخریب شخصیتم یا تخریب جسمم میشه.

چقدر حاضر به ریسک قربانی کردن خودتون، واسه اهدافتون هستین؟

 

نه...من برم معتاد بشم كه بقيه رو درك كنم؟ميترسم خودمم نتونم ترك كنم:ws3:

  • Like 4
لینک به دیدگاه

برای ارگانیسم و سلامت بدنم احترام ویژه ه ای قایلم، چون تنها در صورت سالم بودن ارگانیسم، مغز میتونه تصمیم درست بگیره و موثر باشه.

ولی مثلا با اونهایی که تو زندان و از روی ناچاری برای بدست اوردن حقوق اجتماعی خودشون اعتصاب غذا میکنند موافقم .

  • Like 5
لینک به دیدگاه

صدو بیست درصد!

و متاسفانه یکی از کارهایی که همیشه مجبورم بکنم همینه.....

البته مهم اینه که هدف و نهضت پابرجا بمونه!وگرنه که خود من اگر نادر افشار هم بشم بازم باید 10-20 سال دیگه تمام اندوخته هام رو بذارم و بای بای......!!!!

بستگی داره هدفت به چه سطحی از آگاهی نیاز داشته باشه که اگه بقیه در سطح خیلی پایینتر از تو باشن اونوقت مجبوری ازخودگذشتگی کنی ........

  • Like 1
لینک به دیدگاه

نیازی به قربانی کردن خودم نمیبینم :ws3:

من اگه تصمیم بگیرم که واسه رسیدن به هدفم تمام تلاشم رو بکنم دیگه نیازی به قربانی کردن نیست.

 

شاید از تفریحاتم کم کنم و متمرکز بشم روی کارم ولی هر چیزی رو سعی میکنم سرجاش انجام بدم تا بعدا حسرتشم نخورم.

  • Like 3
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...