رفتن به مطلب

ما زندگیمونو باختیم داداش


ارسال های توصیه شده

به خیالم که تو دنیا واسه تو عزیزترینم

آسمونها زیر پامه اگه با تو رو زمینم

به خیالم که تو با من یه همیشه آشنایی

به خیالم که تو با من دیگه از همه جدایی

من هنوزم نگرانم که تو حرفامو ندونی

این دیگه یه التماسه من می خوام بیای بمونی

منو تو چه بی کسیم وقتی تکیه مون به باده

بد و خوب زندگی منو دست گریه داده

ای عزیز هم قبیله با تو از یه سرزمینم

تا به فردای دوباره با تو همقسم ترینم

من هنوزم نگرانم که تو حرفامو ندونی این دیگه یه التماسه من میخوام بیای بمونی

بد و خوبمون یکی

دست تو تو دست من بود

خواهش هر نفسم با تو همصدا شدن بود

با تو همقصه ی دردم همصدا تر از همیشه

دو تا همخون قدیمی از یه خاکیم و یه ریشه

من هنوزم نگرانم که تو حرفامو ندونی این دیگه یه التماسه من میخوام بیای بمونی

لینک به دیدگاه
  • پاسخ 128
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

دلم تنگ است

دلم می سوزد از باغی که می سوزد

نه دیداری نه بیداری نه دستی از سر یاری

مرا آشفته می دارد چنین آشفته بازاری

 

تمام عمر بستیم و شکستیم

بجز بار پشیمانی نبستیم

جوانی را سفر کردیم تا مرگ

نفهمیدیم به دنبال چه هستیم

عجب آشفته بازاریست دنیا

عجب بیهوده تکراریست دنیا

چه رنجی از محبت ها کشیدیم

برهنه پا به تیغستان دویدیم

نگاه اشنا در این همه چشم

ندیدیم و ندیدیم و ندیدیم

سبک باران ساحلها ندیدند

به دوش خستگان باریست دنیا

مرا در موج حسرتها رها کرد

عجب یار وفا داریست دنیا

عجب آشفته بازاریست ئنیا

عجب بیهوده تکراریست دنیا

میان انچه باید باشد و نیست

عجب فرسوده دیواریست دنیا

لینک به دیدگاه

[h=2]یاور همیشه مومن

[/h]

ای به داد من رسیده تو روزهای خود شکستن

ای چراغ مهربونی تو شب‌های وحشت من

ای تبلور حقیقت توی لحظه‌های تردید

تو شب رو از من گرفتی تو من رو دادی به خورشید

اگه باشی یا نباشی برای من تکیه‌گاهی

برای من که غریبم تو رفیقی جون‌پناهی

یاور همیشه مؤمن تو برو سفر سلامت

غم من نخور که دوریت برای من شده عادت

ناجی عاطفه من شعرم از تو جون گرفته

رگ خشک بودن من از تن تو خون گرفته

اگه مدیون تو باشم اگه از تو باشه جونم

قدر اون لحظه نداره که من رو دادی نشونم

اگه مدیون تو باشم اگه از تو باشه جونم

قدر اون لحظه نداره که من رو دادی نشونم

وقتی شب، شب سفر بود توی کوچه‌های وحشت

وقتی همسایه کسی بود واسه بردنم به ظلمت

وقتی هر ثانیه شب طپش هراس من بود

وقتی زخم خنجر دوست بهترین لباس من بود

تو با دست مهربونی به تنم مرهم کشیدی

برام از روشنی گفتی پرده شب رو دریدی

یاور همیشه مؤمن تو برو سفر سلامت

غم من نخور که دوری برای من شده عادت

ای طلوع اولین دوست ای رفیق آخر من

به سلامت سفرت خوش ای یگانه یاور من

مقصدت هرجا که باشه هر جای دنیا که باشی

اون ور مرز شقایق پشت لحظه‌ها که باشی

خاطرت باشه که قلبت سپر بلای من بود

تنها دست تو رفیق دست بی‌ریای من بود

یاور همیشه مؤمن تو برو سفر سلامت

غم من نخور که دوری برای من شده عادت

لینک به دیدگاه

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

کنج

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
قبرستانیست پرازاحساس هایی که زنده به
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
اند به نام....بغض...

لینک به دیدگاه

سخت بود..

فراموش کردن کسی

که

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
او

همه

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
و همه کس را فراموش
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
...!

لینک به دیدگاه

تو سکوت می کنی

 

فریاد زمانم را نمی شنوی !

 

یک روز من سکوت خواهم کرد !

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

برای اولین بار

 

مفهوم "دیر شدن " را خواهی

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
!!

 

"

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
"

لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

کجای این جنگل شب

پنهون میشی خورشیدکم

پشت کدوم سد سکوت

پر میکشی چکاوکم

چرا به من شک میکنی

من که منم برای تو

لبریزم از عشق تو و سرشارم از هوای تو ...

[flash=quality='high' width='156' height='56']
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

لینک به دیدگاه
کجای این جنگل شب

پنهون میشی خورشیدکم

پشت کدوم سد سکوت

پر میکشی چکاوکم

چرا به من شک میکنی

من که منم برای تو

لبریزم از عشق تو و سرشارم از هوای تو ...

[flash=quality='high' width='156' height='56']
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

آخ آخ آخخخخ

یعنی این آهنگ آدمو میبره تا ناکجا:sigh:

لینک به دیدگاه

رو به تو سجده میکنم دری به کعبه باز نیست

بس که طواف کردمت مرا به حج نیازی نیست

به هر طرف نظر کنم نماز من نماز نیست

مرا به بند میکشی از این رها ترم کنی

زخم نمیزنی بمن که مبتلا ترم کنی

از همه توبه میکنم بلکه تو باورم کنی

قلب من از صدای تو چه عاشقانه پوچ شد

تمام پرسه های من کنار تو سلوک شد

عذاب میکشم ولی عذاب من گناه نیست

وقتی شکنجه گر تویی شکنجه اشتباه نیست

لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

تو خراب منه آلوده نشو غم این پیکر فرسوده مخور

 

قصه ام بشنو و از یاد ببر بهر من غصه ی بیهوده مخور

 

تو سپیدی من سیاهم خسته ای گم کرده راهم

 

تو به هر جا در پناهی من به دنیا بی پناهم

 

تو طلوع هر امیدی من غروبی نا امیدم

 

تو سپید و دل سیاهی من سیاه دل سپیدم

 

نه قراری نه دیاری که بر آن رو بگذارم

 

به چه شوقی به چه ذوقی دگر این ره بسپارم

 

تو سپیدی من سیاهم خسته ای گم کرده راهم

 

گنه تو بی گناهی بی گنه غرق گناهم

 

چه امیدی به سپیدی که به رنگ شب تارم

 

شوق بودن بوده تنها اشتباهم اشتباهم

لینک به دیدگاه

تو ای ساغر هستی به کامم ننشستی

ندانم که چه بودی

ندانم که چه هستی

 

تو ای ساغر هستی به کامم ننشستی

ندانم که چه بودی

ندانم که چه هستی

 

در بزم من شکسته ای

در کام اونشسته ای

نوشی تو بر سنگین دلان

زهری به کام خسته گان

 

من همان اشک سرد آسمانم

نقش دردی به دیوار زمانم

بی سرانجام و بی نام و نشانم

چون غباری به جا از کاروانم

 

تو ای ساغر هستی به کامم ننشستی

ندانم که چه بودی

ندانم که چه هستی

 

 

** تنها ترین تنها منم

سرگشته و رسوا منم **

 

آه ای فلک ای آسمان

تا کی ستم بر عاشقان

بشنو تو فریاد مرا

آه ای خدای مهربان

 

عشق تو خوابی بود و بس

نقش سرابی بود و بس

این آمدن این رفتنم

رنج و عذابی بود وبس

 

ای فلک بازی چرخ تو نازم

بی گمان آمدم تا که ببازم

ای دریغا که شد چشم سیاهی

قبله گاه منو و روی نمازم

قبله گاه منو و روی نمازم

 

تو ای ساغر هستی به کامم ننشستی

ندانم که چه بودی

ندانم که چه هستی

لینک به دیدگاه
  • 1 سال بعد...

تا به دنیا آمدم

بهشت را باختم

به دنیا تاختم

خوشبختی را نیز باختم

سوختم

و با سالها ساختم

بی آنکه بفهمم

زندگي را باختم ...

لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

طعم خیس اندوه و اتفاق افتاده

یه آه خداحافظ ، یه فاجعه ی ساده

خالی شدم از رویا ، حسی من و از من برد

یه سایه شبیه من پشت پنجره پژمردای معجزه ی خاموش ، یه حادثه روشن شو

یه لحظه ، فقط یه آه ، هم جنس شکفتن شو

از روزن این کنج خاکستری پرپر

مشغول تماشای ویرون شدن من شوبرگرد به برگشتن ، از فاصله دورم کن

یه خاطره با من باش ، یه گریه غرورم کن

از گرگر بی رحمه این تجربه ی من سوز

پرواز رهایی باش به ضیافته دیروز

به کوچه که پیوستی ، شهر از تو لبالب شد

لحظه آخر لحظه ، شب عاقبت شب شد

آغوش جهان رو به دلشوره شتابان بود

راهی شدنت حرفه نقطه چینه پایان بودای معجزه ی خاموش ، یه حادثه روشن شو

یه لحظه ، فقط یه آه ، هم جنس شکفتن شو

از روزن این کنج خاکستریه پرپر

مشغول تماشای ویرون شدن من شو

لینک به دیدگاه

ای دریغا دل سپردن به عشق تو بیهوده بود / وعده ها و خنده های تو به نیرنگ آلوده بود

 

 

 

زندگی یه بازیه کی از عمرش راضیه ابر گریونه دلم چشمه خونه دلم ....

 

 

رازقی پرپر شد باغ در چله نشست تو به خاک افتادی کمر عشق شکست

وقتی که قلبا و گلا شکسته و پرپر شدند وقتی که باغچه های عشق سوختند و خاکستر شدند

من و تو با گل کاغذی باغچه ای داشتیم توی خاک با خشتای مقوایی لونه میساختیم روی آب

 

 

بد و خودبمون یکی دست تو تو دست من بود خواهش هر نفسم با تو همصدا شدن بود

با تو هم قصه دردم همصدا تر از همیشه دوتا همخون قدیمی از یه خاکیم و یه ریشه

من هنوزم نگرانم که تو حرفامو ندونی این دیگه یه التماسه من میخوام بیای بمونی

 

 

خورشید روشن مارو دزدیدند زیر اون ابرای سنگین کشیدند

همه جا رنگ سیاهه ماتمه فرصت موندمون خیلی کمه

اونکه رفته دیگه هیچوقت نمیاد تا قیامت دل من گریه میخواد

 

 

یادمه چشمای تو پر درد و غصه بود قصه غربت تو قد صدتا قصه بود

یاد تو هرجا که هستم با منه داره عمر منو آتیش میزنه

 

 

تو شبای پرسه و دلواپسی که میخوام دنیا رو فریاد بزنم

از کدوم طرف میشه به هم رسید همه کوچه ها به غربت میرسند

 

 

دل رویا گرفته چه کابوسی مگه نه؟ نه گلدسته نه محراب نه ناقوسی مگه نه ؟!

 

 

وقتی شب شب سفر بود توی کوچه های وحشت وقتی همسایه کسی بود واسه بردنم به ظلمت

تو با دست مهربونی به سرم مرحم کشیدی برام از روشنی گفتی حلقه شبو دریدی ...

 

 

نگاه آشنا در این همه چشم ندیدیم و ندیدیم و ندیدیم ....

 

 

واسه جشن دلتنگی ما گل گریه سبد سبد بود ...

 

 

شگفتا از عزیزانی که هم آواز من بودند به سوی اوج ویرانی پل پرواز من بودند

گره افتاده در کارم به خودکرده گرفتارم به جز در خود فرو رفتن چه راهی پیش رو دارم ...

 

 

من هنوز دربدر شهر غمم شبم از هرچی شبه سیاهتره ...

 

 

ساحل حصار من نیست پایان کار من نیست همدرد و یار من نیست کسی که یار من نیست در انتظار من نیست

 

 

هنوزم تو شبهات اگه ماهو داری من اون ماهو دادم به تو یادگاری

 

 

ولی یاران همدل از ره لطف به هر حالت که باشند مهربانند ...

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...