رفتن به مطلب

ما زندگیمونو باختیم داداش


ارسال های توصیه شده

مــن کــــــه در تنـــگ بــــرای تــو تـمـــاشــا دارم

 

بــــا چـــــه رویـــــی بنــــویـســم غــم دریا دارم؟

 

دل پر از شوق رهایی سـت ،ولی ممکن نیست

 

بـــــــه زبــــــان اورم ان را کـــــــــه تــمــنـــا دارم

 

چــیســـــتم؟! خــــاطــره زخـــم فرامــوش شده

 

لـــب اگــــر بــاز کـــنم بـا تــو ســخن هـــــا دارم

 

بـا دلــت حســـرت هم صحبتی ام هست ،ولی

 

ســنگ را بــا چـــه زبانــــی بــه ســـخن وادارم؟

 

چیـــزی از عمــر نمانده ست ،ولی می خواهم

 

خــانــه ای را کــــه فــــروریــختـــه بــر پــا دارم...

 

فاضل نظری

 

حرفه منه :sigh:

لینک به دیدگاه
  • پاسخ 128
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

ترانه ملی گلپونه ها (شاعر: هما میر افشار) با صدای زنده یاد ایرج بسطامی

 

گلپونه های وحشی دشت امیدم ، وقت سحر شد

خاموشی شب رفت و فردایی دگر شد

من مانده ام تنهای ، تنها

من مانده ام تنها میان سیل غمها

****

 

گلپونه های وحشی دشت امیدم ، وقت جداییها گذشته

باران اشکم روی گور دل چکیده

بر خاک سرد و تیره ای پاشیده شبنم

من دیده بر راه شما دارم که شاید

سر بر کشید از خاکهای تیره غم

****

 

من مرغک افسرده ای بر شاخسارم

گلپونه ها ، گلپونه ها چشم انتظارم

میخواهم اکنون تا سحر گاهان بخوانم

افسرده ام ، دیوانه ام ، آزرده جانم

****

 

گلپونه ها ، گلپونه ها ، غمها مرا کشت

گلپونه ها آزار آدمها مرا کشت

گلپونه ها نا مهربانی آتشم زد

گلپونه ها بی همزبانی آتشم زد

****

 

گلپونه ها در باده ها مستی نمانده

جز اشک غم در ساغر هستی نمانده

گلپونه ها دیگر خدا هم یاد من نیست

همدرد دل ، شبها بجز فریاد من نیست

****

 

گلپونه ها آن ساغر بشکسته ام من

گلپونه ها از زندگانی خسته ام من

دیگر بس است آخر جداییها خدا را

سر برکشید از خاکهای تیره غم

****

 

گلپونه ها ، گلپونه ها من بیقرارم

ای قصه گویان وفا چشم انتظارم

آه ای پرستوهای ره گم کرده دشت

سوی دیار آشناییها بکوچید

با من بمانید ، با من بخوانید

****

 

شایــــــــد که هستی را ز سر گیرم دوباره

شایــــــــد آن شور مستی را ز سر گیرم دوباره

لینک به دیدگاه

هــــــم دعـــا کـن گره از کار تو بگشايد عشق

هــــــم دعـــا کــــن گره تـازه نيــــفزايـد عشق

قـايقـــي در طلـــب مـــوج بــــه دريـــا پيوست

بايـــد از مــــرگ نترســـــيد ،اگـــــر بايد عشق

عــــاقــبـت راز دلــــم را بــــه لبــــانـــش گفتم

شايد اين بوسه به نفرت برسد ،شايد عشق

شـمع افــــروخــت و پــروانـــــه در آتش گل کرد

مــــي توان ســـوخت اگــر امـر بفرمايد عشق

پيلــــه ي عشق مـــن ابــــريشم تنهايي شد

شـمع حـق داشت، به پروانه نمي آيد عشق

 

فاضل نظری

لینک به دیدگاه

هنوز

دامنه دارد

هنوز هم که هنوز است

درد

دامنه دارد

شروع شاخه ی ادراک

طنین نام نخستین

تکان شانه ی خاک

و طعم میوه ی ممنوع

که تا تنفس سنگ

ادامه خواهد داشت

و درد

هنوز دامنه دارد ...

لینک به دیدگاه

بد شدم!

اما

با این همه

تقصیر من نبود

که با این همه...

با این همه امید قبولی

در امتحان سادهْ تو رد شدم

اصلاً نه تو ، نه من!

تقصیر هیچ کس نیست

از خوبی تو بود

که من

بد شدم!

لینک به دیدگاه

راز ایـــن داغ نـــه در سجـــده ی طولانـی ماست

بوسه ی اوست که چون مهر به پیشانی ماست

شـادمـــانیم کـــــه در سنگــــدلی چـــون دیــــوار

بـــاز هــــم پنجـــره ای در دل سیمانی ماست...

فاضل نظری

لینک به دیدگاه

پر شـــد آیینه از گـــل چینی

آه از ایــن جلوه های تزیینی

سکــه ی زندگــی دو رو دارد

گاه غمگین و گـاه غمگینــی

شاخه های همیشه بالایی

ریشه های همیشه پایینی

عاقبت مـــیهمان یک نفریم

مــرگ با طعم تلخ شیرینی

فاضل نظری

لینک به دیدگاه

گـــــرچه می گویند این دنیا به غیر از خواب نیست

ای اجل! مهمان نوازی کــن کـــــه دیگر تاب نیست

بیــن مـــاهی های اقیانـــوس و ماهـــی های تنگ

هیچ فرقی نیست وقتی چاره ای جز آب نیست!...

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

لینک به دیدگاه

اما

با این همه

تقصیر من نبود

که با این همه...

با این همه امید قبولی

در امتحان سادهْ تو رد شدم

اصلاً نه تو ، نه من!

تقصیر هیچ کس نیست

از خوبی تو بود

که من

بد شدم!

لینک به دیدگاه

وضـــع مـــا در گـــردش دنـیا چـــه فرقی می کند

زنـــدگی یا مــرگ، بعــد از ما چه فرقـی می کند

مـــاهـــــیـان روی خـــــاک و مــاهــــیـان روی آب

وقت مـــردن، ســـاحل و دریا چـه فرقی می کند

سهـم ما از خاک وقتی مستطیلی بیش نیست

جـای ما اینجاست یا آنجا چه فرقی می کند؟... :hanghead:

فاضل نظری

لینک به دیدگاه

مرا بازیچه ی خود ساخت چون
موسی
که
دریا
را

فراموشش نخواهم کرد چون
دریا
که
موسی
را

نسیم مست وقتی بوی گل می داد حس کردم

که این دیوانه پر پر می کند یک روز گل ها را!

خیانت قصه تلخی ست اما از که می نالم؟

"خودم" پرورده بودم در حواریون یهودا را

خیانت غیرت عشق است وقتی وصل ممکن نیست

چه آسان ننگ می خوانند نیرنگ زلیخا را!

کسی را تاب دیدار سر زلف پریشان نیست

چرا آشفته می خواهی خدایا خاطر ما را؟!

نمی دانم چه نفرینی گریبانگیر مجنون است

که وحشی می کند چشمانش آهوهای صحرا را!

چه خواهد کرد با ما عشق؟! پرسیدیم و خندیدی

فقط با پاسخت پیچیده تر کردی معما را
لینک به دیدگاه

تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم

روزی سراغ وقت من آئی که نیستم

در آستان مرگ که زندان زندگیست

تهمت به خویشتن نتوان زد که زیستم

پیداست از گلاب سرشکم که من چو گل

یک روز خنده کردم و عمری گریستم

طی شد دو بیست سالم و انگار کن دویست

چون بخت و کام نیست چه سود از دویستم :hanghead:

لینک به دیدگاه

من و مزرعه یه عمر ه

چشم براهه یه بهاریم

زیر شلاق زمستون

ضربه ها رو میشماریم

 

توی این شب غیر گریه

کار دیگه ای نداریم

هرکی خوابه خوش به حالش

ما به بیداری دچاریم

 

تن این مزرعه خشک

تشنه ی بذر دوبارست

شب پر از حضور تلخ

جای خالی ستارست

 

مزرعه دزدیدنی نیست

فردا میلاد بهاره

دیگه این مزرعه هرگز

ترسی از خزون نداره

 

نفس بکش نفس بکش

اینجا نفس غنیمته

توی سکوت مزرعه

صدای تو یه نعمته

نفس بکش

 

 

یغما گلرویی

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...