رفتن به مطلب

.:. گاه نوشـــــته های نواندیشـــــانی ها .:.


ارسال های توصیه شده

از امروز شروع کردم به خوردن قرص خواب

دوباره دلشوره هام شروع شده

نمیدونم چه مرگمه همش منتظر یه اتفاقم

میخوابم اما در واقع بیدارم

خدایا کمکم کن

  • Like 21
لینک به دیدگاه

اين روزا اصلا اعصاب مصاب ندارم :icon_razz:

 

 

انقدر خسته و بي انگيزه ...

 

عشق تنهايي

 

 

دوست دارم بزنم به كوه

 

 

يكجايي كه هيچكس نباشه

 

همونجا تنهاي تنها زندگي كنم

  • Like 15
لینک به دیدگاه

هیچ وقت گشتن تو وبلاگای مختلف برام جالب نبوده..اما ی بار خیلی اتفاقی بهترین وبلاگی که دیدم رو پیدا کردم.

انقدهههههههههههههههه این دوتا ماهن...اصن عاشقشونم....امیدم ب عشق و زندگی بی نهایت میشه ب اینجا سر میزنم:hapydancsmil:

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • Like 15
لینک به دیدگاه

یواش یواش دارم کلاف زندگیمو سرشو پیدا میکنم

 

بعضی وقتا باید 1 تکونی به خودمون بدیم.به ذهنمون.به قلبمون و مرور کنیم آرزوهامونا

هیچوقت برای شروع دیر نیست

 

من میتوانم

 

اولین قدم را با ایمان بر میدارم

 

خدایا کمکم کن که دیگه فقط و فقط امیدم تویی.نمیخوام به غیر تو به کسی فکر کنم

 

بعضی وقتا میشنیدم که ادم وقتی خدا جوابشو میده که امیدش به کسی غیر خدا نباشه.یکم درکش برام سخت بود.همیشه فکر میکردم بقیه هم تو رسیدن به خواسته هام موثرن.اما حالا رسیدم به نقطه ای که میبینم میشه.میشه فقط به خدا فکر کرد و بیخیال بقیه شد.:icon_gol:

  • Like 18
لینک به دیدگاه

تغییر....

تغییر سبک و منش زندگی هر کسی به خودش مربوط میشه،فقط گاهی بقیه جا میمونن ،شاید باور این موضوع براشون خیلی ساده نباشه....

مهم نیست .... مهم نیست که یه پارادوکس و علامت سوال بزرگ برای اطرافیانت بوجود بیاد...

مهم خودت هستی و باورت ....

این جمله اینجا هست که نمود پیدا میکنه (جمله امضای یکی از بچه ها هست ....)

من از آنچه تو می گویی بیزارم ولی تا پای مرگ از حق تو برای گفتن آن دفاع می کنم.

 

 

اونقدر برای بقیه ارزش داری که به تصمیمت احترام میذارن و باورت دارن ....پاشو ...راهت بی خطر....به سلامت....

  • Like 23
لینک به دیدگاه

نمیدونم چی بگم

گاه لعنت می‌فرستم

مثل " آسمانت ابری"، یا "دیدگانت، سیاه"

 

ولی، بازم به خدا می‌سپارمت

خدایی که خود را نیز می‌فروشد

  • Like 4
لینک به دیدگاه

تَبِ تُندِت...سَرد شد، بعدِ یک نسیم... با ریتم یک کلاغ..چهل کلاغ!

 

کلاغِت پَر ، گنجشکِت پَر شد... با اینکه بال هاشون رو چیده بودن به سانِ پشم چینی گوسپندان در نیمه ی بهار!

 

دلِ اسیرت ،آزاد شد..بعد از دلدلگی مثه فرار از زندان!

 

چه خوب..چه خوش...چه خوشحالم از دیدنِ این حال و این احوال...

 

این شب ها...خوابِ پریشونت ...رویا شد لا به لای قصه های شب با صدایِ مریمِ عزیز..مریمِ نشیبا با این پایان که:

گنجیشک لالا، سنجاب لالا...

آمد دوباره مهتاب بالا...

لالالا لایی لا لالایی لا لا لالایی…

لالالا لایی لا لالایی لا لا لالایی...

.

.

.

 

بشنویم با هم از

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
....به یاد نُستالژی خواب های کودکی...

 

به یاد رفتن به رختخواب ساعت 9...با تَرفندِ شنیدن یک قصه ی کودکانه...:icon_redface:

 

 

 

  • Like 18
لینک به دیدگاه

.

همیشه بوی وسایل نو دوست داشتنی‌ست . مثلا ماشین ِ نو ‌! هر وقت سوارش می شوی حس خوبی به تو دست می‌دهد . یا وقتی برای اولین بار موبایل را از جعبه بیرون می اوری . کمتر پیش می آید کسی بوی وسایل نو را دوست نداشته باشد . اما بعد از گذشت مدتی ‌، وقتی دیگر آن وسایل برات نو نیستند ‌، یا یکبار برای تعمیر به دست کس دیگری سپرده شده اند ‌، بوهایشان هم دیگر برایت قابل تشخیص و تفکیک نیستند . برایت مهم نیست که موبایلت بوی آشنایی دارد یا نه ؟‌ مهم نیست که بوی توستر خانه ات را نمی‌توانی از میان هزاران توستر دیگر تشخیص دهی !

 

اما این قانون در باره‌ی آدم ها قدری متفاوت است . بوی آدم ها ،‌ عطرشان هیچوقت عوض نمی‌شود . عوض هم که بشود ،‌ همان بوی اول را می دهد . کافیست زنی یکبار تو را ببوسد تا برای تمام عمر ‌، بوی او را از چند فرسخی تشخیص دهی . کافیست یکبار شانه به شانه ی مردی ‌، در شلوغ ترین خیابان شهر قدم بزنی ،‌ تا بعد از هزار سال ‌، تمام سنگ فرش های آن خیابان بوی آن مرد را بگیرند .

این عطر و بو ‌، فقط برای تو قابل تشخیص است . ممکن است وقتی درباره این‌که داری بوی کسی را که چند سال پیش دیده ای می‌شنوی ،‌ با دوستت حرف می‌زنی ،‌ دوستت به این فکر کند که بوی روغن سوخته همسایه چقدر آزار دهنده ست و تو چقدر چرند می‌گویی !‌

 

اما چیزی که واقعیت دارد ‌، اینست که تو بوی آن لعنتی را حس می‌کنی

 

"عقاید یک ذهن خطرناک"

  • Like 14
لینک به دیدگاه

مرگ یک بار رخ نمی‌دهد ...

زيرا همه ی ما هر روز چند بار ميميريم...

هر بار که با آرزوها٬علايق و پيوندهای خود وداع می کنيم ,می ميريم!!

 

" مارسل پروست - در جستجوی زمان از دست رفته"

  • Like 10
لینک به دیدگاه

شاید نتونم خیلی از کارایی که دلم می خواد و انجام بدم

یعنی دستم نمیرسه به اون بعضی آرزوها

ولی میتونم که بهشون فکر کنم

میتونم که آرزوشونو داشته باشم که شاید یه روزی اون کاری رو که دوس داشتم و انجام دادم

کسی چه میدونه... شاید یه روزی از همین روزای نه خیلی دور

  • Like 11
لینک به دیدگاه

من و يك جزيره كه دورم يك دريايي تنهايست !!

 

من و اين همه تنهايي .... اينجا جزيره سرگرداني‌ست !!

 

من و اين همه سر گرداني ... اينجا آغاز ويراني‌ست !!

 

من و همه تنهايي با سرگرداني و اين جزيره ويراني ، آري آري اين همان خود بي تابي‌ست !!

  • Like 9
لینک به دیدگاه

امروز از ساعت 8 صبح داشتیم رو یه مناقصه واسه استعلام قیمت کار میکردیم و اسنادش رو پر میکردیم فکر کن یه 3-4 ساعت یه بند داشتیم نقشه هارو حساب کتاب میکردیم بالا پایین تا بتونیم زود تر فیمت رو بدیم تا به فردا نرسه و به قولمون رسیده باشیم ساعت 12 خوشحال که الان تموم میشه دکمه print رو زدم که پیرینت بیاد بیرون فکس کنیم تموم شه بره همون موقعه که داشت برگه میومد بیرون زارت برقا رفت:icon_pf (34):.....

.

.

یعنی منو میگی

 

1351977134129159_large.jpg

:4564:ای حرصم گرفت آی سوختم ...

 

تلفنم سانترال قطع شده بود کولرم قطع هیچی لعنت فرستادیم بر هرچی بابا برقیه پاشدم از شرکت رفتم دنبال سرنوشتم تو افق دکه روزنامه فروشی:ws3:

  • Like 13
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...