mamooshak 8194 ارسال شده در 22 مهر، 2010 قلب مني جون مني عمر مني هستي من همه كس من عشق مني نميذارم، كه حسودا بدزدنت مگه ميشه، بي تو باشم؟ نفس مني.... 3
نغمه 411 ارسال شده در 22 مهر، 2010 گفتی از تو بگسلم....؟دریغ ودرد..رشته ی وفا مگر گسستنی ست؟بگسلم ز خویش و از تو نگسلم...عهد عاشقان مگر شکستنی ست..؟ تنها شادی زندگیم این است که هیچ کس نمیداندتا چه حد غمگینم شادی را هدیه کن حتی به کسانی که آن را از تو گرفتند. عشق بورز به آنهایی که دلت را شکستند. دعا کن برای آنهایی که نفرینت کردند و بخند که خدا هنوز آن بالا با توست 1
نغمه 411 ارسال شده در 22 مهر، 2010 باران مهر آسمان است نه بغض آن ، همانند آدمیان مهرورزی که می بارند و کینه توزانی که خشک و بی نشانند رنج هست، مرگ هست، اندوه جدايي هست اما آرامش نيز هست، شادی هست، رقص هست خدا هست زندگی، همچون رودی بزرگ، جاودانه روان است زندگی همچون رودی بزرگ كه به دريا می رود دامان خدا را می جويد خورشيد هنوز طلوع ميكند فانوس ستارگان هنوز از سقف شب آويخته است بهار مدام می خرامد و دامن سبزش را بر زمين مي كشد امواج دريا، آواز می خوانند 1
نغمه 411 ارسال شده در 22 مهر، 2010 مرا به میهمانی چشمانت دعوت کن و برایم گلدانی بیاور می خواهم دلم را بکارم تا جوانه بزند هر گاه که... پیچک سبز دلم تمام خانه ام را گرفت فریاد خواهم کرد! نگاه کن! تمام خانه ام همرنگ چشم توست 1
mamooshak 8194 ارسال شده در 22 مهر، 2010 آروم آروم دارم، از يادت ميرم عشقِ من، كاري كن دارم از دست ميرم من هنوز حاضرم واسه تو بميرم آخه به عشقت اسيرم.... 2
تینا 15116 ارسال شده در 23 مهر، 2010 آنکه چشمان تو را این همه زیبا میکرد کاش از روز ازل فکر دل ما میکرد یا نمیداد به تو این همه زیبایی را یا مرا در غم عشق تو شکیبا میکرد 1
تینا 15116 ارسال شده در 23 مهر، 2010 گفتم از دل برود چون ز مقابل برود غافل از اینکه چو رفت از پی او دل برود 2
خاله 3004 ارسال شده در 8 آبان، 2010 دلم میخواهد یک میسکال باشم برایت شمارهای که سیوش نکردهای زیر لب تکرارم کنی به یادم نیاوری دلم میخواهد بیاجازهی تو پادشاهی کنم در ناخودآگاهت 1
hilda 13376 ارسال شده در 9 آبان، 2010 کمی فکر کنیم زمانه همان زمانه است شب همان شب و روز همان روز است و شبانه روز هنوز ۲۴ ساعت است! می بینی؟! زمانه عوض نشده است! خطاها و اشتباهاتمان را گردن زمانه نیندازیم ما با خطاهامان زمانه را بد زمانه ای کردیم آهای آدمها مقصر خودمانیم و بس ... ! 4
خاله 3004 ارسال شده در 9 آبان، 2010 بعضی مفاهیم ضرورت دارند. مثل زندگی! بعضی مفاهیم خیلی ضرورت دارند. مثل مرگ... 1
آرماندیس 4786 ارسال شده در 9 آبان، 2010 ما احمقانه عاشق شدیم و صادقانه خیانت کردیم و این گونه شد که قصهء ما بر سر زبانها افتاد ... 3
آرماندیس 4786 ارسال شده در 9 آبان، 2010 حقیقت همیشه آن چیزی نیست كه میبینیم! شاید حقیقت جرأت دیدن باشد یا سكوت بلند یك مرد پای چوبهی دار حقیقت میتواند تمام حرفهای نگفته باشد یا فریاد آنكه خودش را از روی پل به درون رودخانه پرت میكند پسران قابیل حقیقت را در خاك پنهان كردند چنانكه پدرشان خیانت را و ما از آن پس پشت پرده ها حرف زدیم پشت پردهها زیستیم پشت پردهها عاشق شدیم پشت پردهها مُردیم 3
آرماندیس 4786 ارسال شده در 9 آبان، 2010 تو بستنی فروش دورهگردی که لحظهای بهشت میدهی و یک ماه اسهال. 1
baraan 1186 ارسال شده در 10 آبان، 2010 لاله ای آرام و غمگین در سرای بی كسی برگ برگش پر ز آه و غم بی هم نفسی صورتش آكنده از اشك وكبود سینه اش داغ دار و پر زخون سایه اش تصویری از غم بود و درد ساقه اش جا مانده از رویای خرد دشنه اش تنها خدا بود و سكوت هیچ یاری برای درد و دلهایش نبود خاك های زیر پایش را نسیم دزدیده بود ریشه هایش هم دگر خشكیده بود ناگهان پروانه ای سویش رسید خط به خط ، سرگذشت دردناكش را شنید بر دل آزاده اش آرام خزید اشك شوق را برد و چشم عاشق لاله دمید لاله گفت: تا ابد تنها تویی پروانه قلبم همی در جواب گفتمش كه تا جان در بدن دارم تو هم تك لاله ی قلب منی لاله هم رنگ غرور را درون حجله ی عشقش نهاد گز رخش شعر دروغین را نواخت تا به خود آمد بدید در قله ی كوه غرور لیلی اسرار را در زیر پا له كرده بود پروانه و عشقش دگر در قبر غم ها ...
baraan 1186 ارسال شده در 10 آبان، 2010 غریب است دوست داشتن. وعجیب تر از آن است دوست داشته شدن... وقتی میدانیمکسی با جان و دل دوستمان دارد ... ونفسها و صدا و نگاهمان در روح و جانشریشه دوانده ؛به بازیش میگیریمهر چه او عاشقتر ، ما سرخوشتر،هر چهاو دل نازکتر ، ما بی رحم تر . تقصیر از ما نیست ؛تمامیِ قصه هایِعاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شدهاند. 2
tiba* 797 ارسال شده در 11 آبان، 2010 در میان من و تو فاصله هاست. گاه می اندیشم ــ می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری! تو توانایی بخشش داری. دست های تو توانایی آن را دارد که مرا ، زندگانی بخشد . چشم های تو به من می بخشد شور عشق و مستی و تو چون مصرع شعری زیبا سطر بر جسته ای از زندگی من هستی. دفتر عمر مرا ، با وجود تو شکوهی دیگر رونقی دیگر هست می توانی تو به من زندگانی بخشی یا بگیری از من آنچه را می بخشی
arash86. 4604 ارسال شده در 11 آبان، 2010 جدايي گر نيفتد دوست قدر دوست كي داند شكسته استخوان داند بهاي موميايي را 2
ارسال های توصیه شده