S a d e n a 11333 ارسال شده در 30 تیر، 2013 همه هست آرزویم كه ببینم از تو رویی چه زیان ترا كه من هم برسم به آرزویی بره تو بس كه نالم، ز غم تو بس كه مویم شده ام ز ناله نالی، شده ام ز مویه مویی همه خوشدل اینكه مطرب بزند به تار چنگی من از آن خوشم كه چنگی بزنم به تار مویی چه شود كه راه یابد سوی آب تشنه كامی؟ چه شود كه كام جوید ز لب تو كامجویی؟ بشكست اگر دل من به فدای چشم مستت سر خم می سلامت شكند اگر سبوئی 2
mani24 29665 ارسال شده در 9 مرداد، 2013 کاش فقط یک بار عُمق چشم هایم را نگاه میکردی و میدیدی که من"تورا کم ندارم" من فقط وجود مردی را کم دارم که بگوید: چرا دیگـر چشمهایت سگ ندارد ؟؟؟ چرا دیگــر صدایت شوق ندارد؟؟ چرا... چرا... و من تنها بگویم توبگو که چرا این "من دیگر تو را ندارد "؟؟ گریه کردم، برای داشتنت برای بودنت برای خندیدنت برای خیانت کردنت برای دوری بودنت برای با مـن بودنت برای با من نبودنت . . . حالا فقط بگذار تنهایی هایم را بر روی دوشت اَشک بریزم من حالا فقط شده ام نگاه و دیگـر هیچ. . . کافیه نه ؟ 3
mani24 29665 ارسال شده در 9 مرداد، 2013 در رویاهایت جایی برایم باز کن ، جایی که عشق را بشود مثل بازی های کودکی باور کرد ، خسته شدم از بی جایی ! 4
bande khoda 899 ارسال شده در 9 مرداد، 2013 نیستی ببینی از علی ضیا نیستی... واین نبودنت میانه ی تمام این غریبه ها به من سخت میگذرد ..سخت...سخت... نیستی...این نبودنت را به که باید گفت نیستی تا دورت بگردم و برایت بمیرم. 1
bande khoda 899 ارسال شده در 9 مرداد، 2013 ترانه دلواپسی در وصف مادر از علی ضیا: همان پیاده روی قدیمی قدم میزنم بدون آنکه تو باشی دستت را در رویایم گرفته ام قدم میزنم...قدم میزنم... همیشه همین دلواپسی ها برایم شیرین بوده است همین که عاشقانه دوستم داشتی همین که همیشه بی بهانه دلت برایم تنگ میشد مهربانیت را به هر که گفته ام ...مادر... مهربانیت را به هر که گفته ام تاب نیاورد... تاب این همه مهر از سمت یک نفر از بچگی تا به امروز دلواپسیت را دوست دارم.... 2
آریودخت 43941 مالک ارسال شده در 9 مرداد، 2013 [flash=quality='high' width='156' height='56'] برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 2
S a d e n a 11333 ارسال شده در 10 مرداد، 2013 چه زیباست زندگی را با تو پرواز کردن چه زیباست شوق هستی را با تو سر دادن و چون مرغ خوش آهنگی بر شاخه لرزان حیات آشیان ساختن چه زیباست هستی را از نگاه تو دیدن و چون نیایش از لبان تو جاری شدن در موسیقی آب با تو نواختن در چشمه با تو جوشیدن ترس ها را شستن در پی محو نقش ها و بی رنگی رنگ ها رفتن و زندگی را چون شعری نو دوباره سرودن 1
mani24 29665 ارسال شده در 11 مرداد، 2013 ســــــلام ؛ يادت اي دوست بخير... بهترينم خوبي؟ روزگارت شيرين و دماغت چاق است؟ خبري نيست ز تو..؟ يادي از يار نکردن بي وفا رسم شده؟ نکند خاطرت از شکوه من خسته شود... دل من ميخواهد که بداني بي تو دلم اندازه دنيا تنگ است يادت اي دوست بخير... ميسپارم همه ي زندگيت را به خدا که چو آيينه زلال، همچو دريا آرام، مثل يک کوه پر از شوکت بودن باشي... يادت اي دوست بخير ...
mani24 29665 ارسال شده در 11 مرداد، 2013 نه تنها ترکت می کنند وقت رفتن با تمام پررویی دستور هم میدهند : مواظب خودت باش ... !
mani24 29665 ارسال شده در 11 مرداد، 2013 می گفتند: ” سختی ها نمک زندگــــــی است “ امّا چرا کسی نفهمید که ” نمــــــک “ برای من که خاطراتم زخمی است ، شور نیست ؛ مزه ” درد” می دهد ! می گفتند: ” سختی ها نمک زندگــــــی است “ امّا چرا کسی نفهمید که ” نمــــــک “ برای من که خاطراتم زخمی است ، شور نیست ؛ مزه ” درد” می دهد !
mani24 29665 ارسال شده در 11 مرداد، 2013 می دونی جـانـم ؟! می گوینـ ـد قـانـ ون است که زن بنشیند تا مرد نازش را بکشد زن کم باشد تا مرد بماند می گویند مرد ها پررو می شوند از شنیدنِ دوستت دارم من اما می گویم این قانون ها مفت هم نمی ارزد این ها قانون نیست اصلا ! این ها یک مشت غرورهایِ ظریف است که بعضی ها چاشنیِ بی مهری اشان می کنند آنقدر درگیرِ این خزعبلات شده ایم که هرچیزی غیر از این ها را رویا می پنداریم نه جانم ! صاف و ساده و صمیمی بودن رویا نیست ! حقیقتیست که ما قایمش کرده ایم برایِ خاطرِ خیالاتِ باطلِ خودمان ! مرد و زن ندارد به نقطه ی مـــــــــــــا شدن که رسیدی شورانگیز ترین باش برایِ عاشقانه هایت میانِ جمع رویش را ببوس میانِ مردم فریاد بزن دوستت دارم و اگر کسی چشم غره ای رفت دعایش کن تا عاشق شود همین.
mani24 29665 ارسال شده در 11 مرداد، 2013 چگونه باور کنم نبودنت را، ندیدنت را؟ مگر می توان بود و ندید؟ مگر می توان گذاشت و گذشت؟ مگر می توان احساس را در دل خشکا ند؛ سوزاند؟ چه بی صدا رفتی چه بی امید رها کردی دل را، آرزو را، حرف را از بلبلک های باغ سراغت را گرفتم خبری نداشتند و خندیدند به حال زار من که چگونه از نیامدنت، نپرسیدنت و خبر ندادنت، گرفته و نا توانم آری آنها نیز نفهمیدند که بی تو چگونه سرکنم زندگی راشررم چیره شده ...
mani24 29665 ارسال شده در 11 مرداد، 2013 هــمـه ے ِ قـراردادهــا را کـه روے کـاغـذهـای بـے جـان نـمی نویسنـــــ....ــــد ! بــعـضـے از عـهـدهــا را روے قــلــــبـ هـاے هــم مـی نــویــسـیـــم ... .. حــواســتـ بهـ ایــنـ عــهــــدهـاے غـیـــر کــاغــذے بــاشـــد ... شـکـسـتَنـشــانـ یــکــ آدمــ را مــے شــکـنــد !! حـواسـتـ بـاشـہ بـہ قـراردادمـون بـہ عـهـدمـون عـشـق مـن!!
mani24 29665 ارسال شده در 11 مرداد، 2013 مـی دونــ ی؟! کاش کســـ ی بود به گوشــت مــ ی رسانـد که امــــروز تمــام قـــد ایستـــــادم و در دلـــم فریــــاد زدم : نمــ ی خواهــــــم .. من این شلوغـــیِ پــــر از تنهایــــ ی را نمــــ ی خواهم من تــــــو ِ لعنتتـــ ی را مــ ی خواهــــم می فهمــــ ی ؟ کـاش کســـــــ ی بـــــود.
mani24 29665 ارسال شده در 11 مرداد، 2013 باید عاشق شد و خواند باید اندیشه کنین پنجره را بست و نشست پشت دیوار کسی می گذرد باید عاشق شد و رفت چه بیابانهایی در پیش است رهگذر خسته به شب می نگرد می گوید چه بیابانهایی ! باید رفت باید از کوچه گریخت پشت این پنجره ها مردانی می میرند و زنانی دیگر به حکایتها دل می سپرند پشت دیوار کسی دریاواری بیدار به زنان می نگریست چه زنانی که در آرامش رود باد را می نوشند و برای تو برای تو و باد آبهایی دیگر در گذر است باید این اندیشه کنان می گویم رفت و از ساعت دیواری پرسید و شنید و شب و ساعت دیواری و ماه به تو اندیشه کنان می گویند باید عاشق شد و ماند باید این پنجره را بست و نشست پشت دیوار کسی می گذرد میخواند باید عاشق شد و رفت بادها در گذرند
mani24 29665 ارسال شده در 11 مرداد، 2013 ایــن روزهــا ... بعضــی از پسر هــای شهــر , افتخارشــان دوســت دختــر , بــا مــوی بلونــد داشتــن اســت ! یــادش بــه خیــر ... روزی پاکــی و مردانگی افتخــار بــود نــه رنــگ مــو
mani24 29665 ارسال شده در 11 مرداد، 2013 آهـــــای !!!! آرومتر، چـیــزی کــه تــو بــا رفــتـنـت می بــری خــوشــبـخــتی نــیــست ! آبـــــــروویِ مــنــه . . .
mani24 29665 ارسال شده در 11 مرداد، 2013 بایــــد بــــه بعضــــی پســــرا گفــــت : آهــــای پســــر ... حواســــت باشــــه ...! ایــــن دختــــری كــــه بــــه تــــو دل داده , خیلی هــــا در " آرزوی نیــــم نگاهــــش " هستنــــد ... لیاقــــت داشتــــه بــــاش ..............! 1
mani24 29665 ارسال شده در 11 مرداد، 2013 وقتی میگویند نیست ، کاغذ را گفته باشند یا برق را فرقی نمیکند ! من یاد تو می افتم ...
mani24 29665 ارسال شده در 11 مرداد، 2013 تکيه بده ……اما ! به شانه هايي که اگر خوابت برد سرتــــــــــ را زمين نگذارد!!!!!
ارسال های توصیه شده