رفتن به مطلب

روش‌تبدیل‌ابله‌به‌عاقل و برعکس


ارسال های توصیه شده

در دهـــکــــ ده‌ای کوچک مردی زندگی می کرد که به ابله بودن اشتهار داشت و ابله هم بود. تمام آبادی مسخره اش می کردند. ابلهی تمام عیار بود و مردم کلی با او تفریح می کردند.

 

ولی او از بلاهت خود خسته شد. بنابراین از مرد عاقلی راه چاره را پرسید.

مرد عاقل گفت: مساله ای نیست! ساده است. وقتی کسی از کسی تعریف کرد تو انکار کن.

 

اگر کسی ادعا می کند که «این آدم مقدس است»، فوری بگو: نه! خوب می دانم که گناهـــکــــ ار است.

 

اگر کسی بگوید: «این کتابی معتبر است» فوری بگو: «من خوانده و مطالعه کرده‌ام!»

نگران نباش که آن را خوانده یا نخوانده ای٬ راحت بگو «مزخرف است!»

 

اگر کسی بگوید «این نقاشی یک اثر هنری بزرگ است» راحت بگو: «این هم شد هنر؟ چیزی نیست مگر کرباس و رنگ . یک بچه هم می تواند آن را بکشد.»

 

انتقاد کن٬ انکار کن٬ دلیل بخواه و پس از هفت روز به دیدنم بیا.

 

بعد از هفت روز آبادی به این نتیجه رسید که این شخص نابغه است:

ما خبر از استعدادهای او نداشتیم و اینکه او در هر موردی اینقدر نبوغ دارد.

نقاشی را نشان او می‌دهی و او خطاها را به شما نشان می‌دهد.

کتاب‌های معتبر را نشان می‌دهی و او اشتباهات و خطاها را گوشزد می‌کند.

جه مغز نقاد شگرفی! چه تحلیلگر و نابغه‌ی بزرگی!

پس از هفت روز پیش مرد عاقل رفت و گفت:

دیگر احتیاج به صلاح و مصلحت تو ندارم. تو آدم ابلهی هستی!

تمام آبادی به این آدم فرزانه معتقد بودند و همه می گفتند: چون نابغه‌ی ما مدعی است این مرد آدمی است ابله٬ پس او باید ابله باشد!

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...