mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 آذر، ۱۳۹۱ اینجا زمین استــ هیچ چیز عجیـــــب نیستــــ آدم ها آرزوهایت را مثل سیگار دود میکنند و به آسمان مـــﮯ فرستند .. 3 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 آذر، ۱۳۹۱ نمی دانم! ! ! سیگار می کشم یا حسرت نبودنت را!! ریه هایم را پر از دود می کنم یا پر از آهِ رفتنت!! نمی دانم تو را دود می کنم یا خاطراتت را!! اصلا چه فرقی می کند ؟؟ تو رفته ای و من سیگار و حسرت و آه را با هم می کشم ... 3 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 آذر، ۱۳۹۱ اینکه گاهی سیگار می گیرد در دست یعنی هنوز هم نشانی از تو در خاطرش هست 3 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 آذر، ۱۳۹۱ نه ! کاری به کار عشق ندارم من هیچ چیز و هیچ کس را دیگه در این زمانه دوست ندارم انگار این روزگار چشم ندارد من و تو را یک روز خوشحال و بی ملال ببیند زیرا هر چیز و هر کس که دوست تر بداری حتی اگر یک نخ سیگار یا زهر مار باشد از تو دریغ میکند پس با همه وجودم خود را زدم به مردن تا روزگار دیگر کاری به کار من نداشته باشد این شعر را هم نا گفته میگذارم .... تا روزگار بویی نبرد که.... گفتم که ... دیگه کاری به کار عشق ندارم ! 3 لینک به دیدگاه
mahboobeyeshab 1399 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 آذر، ۱۳۹۱ چند روز است سیگارم دلم را می زند میلی ندارم... اما بی انصافیست آنطور که تو مرا ترک کردی ترکش کنم شاید دلی در سینه نحیف اش با هرپک می تپد اعتراف می کنم هیچگاه سیگارم را ترک نخواهم کرد ..... آتش داری ؟؟؟ 3 لینک به دیدگاه
mahboobeyeshab 1399 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 آذر، ۱۳۹۱ پرسید : سیگارت را ترک کردی !؟ گفتم : نه ، کبریت را ترک کردم ! سیگار را با سیگار روشن می کنم! 2 لینک به دیدگاه
mahboobeyeshab 1399 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 آذر، ۱۳۹۱ سیــگار بین لبانم دلبـــری می کند... چشمانـــم تاریک تاریکک تاریکککـــ.... دستــم را دراز می کنم گونه هایت را لــمس کنمـــ... حجــمی از دود می پاشــد از هـمـــ... تـــو... یـــک رویــای دود آلـــود...!!! 2 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آذر، ۱۳۹۱ برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام مان خوب برگزار شد… حالا در خانه خودمان نشسته ایم و این اولین برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام … هنوز برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام و برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام بر تن مان است… برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام و این برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام که برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام … با همان لباس عروس برمیخیزد و برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام و برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام … برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام … چشم هایمان میخندد… میدانیم امشب چه خبر است و این هم… برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام خواهد شد.. چشم در چشم، دست در دست و برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام … و فضای خانه مه آلود میشود… ناگاه لای انگشتانم داغ میشود و از این برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام بیرون می آیم… یادم می آید برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام … و من هنوز برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام … برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 3 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آذر، ۱۳۹۱ توی فرودگاه یکی بود که پشت سرم سیگار میکشید . یکی دیگه رفت جلو گفت: - بخشید آقا.........! شما روزی چند تا سیگار میکشین...؟! - طرف جواب داد: منظور؟ - منظور اینکه اگه پول این سیگارا رو جمع میکردین، به اضافهی پولی که به خاطر سلامتیتون خرج دوا و دکتر میکنین، الان اون هواپیمایی که اونجاست مال شما بود...! طرف با خونسردی جواب داد: - تو سیگار میکشی؟ ... ... ... ... - نه ! - هواپیما داری؟ - نه ! - به هر حال مرسی بابت نصیحتت... ضمناً اون هواپیما که نشون دادی مال منه ... 3 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آذر، ۱۳۹۱ سیگار های مدام ماه توی کوچه های کپک زده چشم های خواب رفته اش را به انزوای دلگیر رهگذری مدام هدیه می دهد و نگاه دلگیر تو زمزمه خمار خیابان می شود. آه سیگار سیگار زجر رفتنت را میکشم و پاکت پاکت توی تنهایی خیابان پرت میشوم. با نفس های تو من دود می شوم و تو برای خودت دود میکنی! 4 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آذر، ۱۳۹۱ کامپیوترت رو روشن میکنی، چند لحظه صبر میکنی تا ویندوزش بیاد بالا، یه قلوب ازچاییت میخوری، ویندوز میاد بالا، باز چند ثانیه دیگه صبر میکنی تا ویندوز کامل بیاد بالا، یه قلوب دیگه از چاییت میخوری، کلیک میکنی رو My Computer، یه سیگار روشن میکنی، میری رو Drive F، یه پُک سنگین به سیگارت میزنی، میری رو My Picture، زیر سیگاری رو میکشی جلو دستت، یه قلوب دیگه از چاییت میخوری، با چشات دنبال یه فایل قدیمی میگردی، روش کلیک میکنی، نه، این نبود! یه پُک دیگه به سیگارت میزنی، رو یه فایل دیگه کلیک میکنی، کلی عکس باز میشه، آره، خودشه! خاکستر سیگارت رو خالی میکنی تو زیر سیگاری، شروع میکنی عکس ها رو به ترتیب از بالا دیدن، یه لبخند شیرین پهنای صورتت رو میپوشونه بدون اینکه خودت متوجه بشی، یه پُک دیگه به سیگارت میزنی، عکس ها شوتت کردن به چند سال پیش، خاطرات توذهنت نقش میگیرن، دوباره خاکستر سیگارت رو خالی میکنی تو زیر سیگاری، به یه عکس میرسی، لبات بسته میشن طوری که صورتت یه شکل جدی به خودش میگیره ، چند ثانیه رو عکس مکث میکنی و با دقت نیگاش میکنی، یه پُک دیگه به سیگارت میزنی، به خودت میگی این عکس یه مشکلی داره، یه پُک دیگه به سیگارت میزنی، با وسواس خاصی به عکس نیگا میکنی، نفرات توی عکس رو میشماری، نه، این عکس حتما یه مشکل خیلی بزرگی داره، صورتت رو میبری جلوی مانیتور، نمیخوای قبول کنی، جای یه نفر تو زندگیت خالیه، درست همونی که تو عکس خودش رو انداخته بود تو بغلت، با گرمای آتیش سیگار که داره دیگه یواش یواش پوست دستت رو میسوزونه به خودت میای، ***** سیگارت رو میندازی تو زیر سیگاری، کامپیوترت رو خاموش میکنی، خودت رو پرت میکنی رو تخت، چشات رو میبندی و آهسته زیرلب میگی: ارزشش رو نداشت 4 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آذر، ۱۳۹۱ حقیقت این زندگی همان سیگار هایی بود که.. خاکستر می شدند .. .. .. و خاکسترهایی که هیچ گاه سیگار نمی شدند.. حماقت این زندگی همان چترهایی بود.. که ابلهانه در برابر روشنایی باز می کردم .... 4 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آذر، ۱۳۹۱ برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام سیگار می کشم ، یعنی برای دیدن خورشید روز نو میل ام نمی کشد ... سیگار میکشم یعنی سکوت من از شب تاریک تر شده .. راه عبور من از تو باریک تر شده ... سیگار میکشم ، یعنی نه عاشقم و نه تنها اما گسسته ام ... سیگار میکشم یعنی هنوز حس میکنم که باز راهیست سوی تو ... از پشت ویرانه های تخیل ، از پشت قصه ها ... از دوردست نگاه کودکان ، وقتی که می دوند ، سوی شکوه و طراوت یک لحظه زندگی ... سیگار میکشم یعنی که در تمام غزل ها من می نوشتمت ، اما دگر نه من آنم ، نه تو سرود من سیگار های من ، تنها رفیق لحظه سردی که می روی بی تو نشسته ام ... اینجا کنار آتش سرد وجود خویش ... آتش کشیدی و اکنون خاکسترم به جاست... برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام سيگار زیر لب.... دودی غلیظ.. ریه ام بی تقصیر است ...دارد تاوان ندانم کاری طبقه پایینیش اش را پس میدهد... سيگار ميکشم تا دود کنم خیال بودنش را... تا سیاه کم دوران زجرم را.... زندگی بی رحم است.... زندگی لحظه به لحظه شده است... زندگی شوق ندارد دیگر... زندگی کام ... زندگی کام به کام سيگار... 4 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آذر، ۱۳۹۱ سیگاری روشن میکنم و به خاموش بودنم فکر میکنم کـــــــــام عمیق همراه آهی کوتاه بیرون میدهم دودش را کمرنگ میشود مثل خودم نفسم میگیرد از زندگی اجبــــــاری 2 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آذر، ۱۳۹۱ دستهایم زادگاه سیگارهای ویکتور تنم مدفون در مرداب زندگی دهانم زیستگاه عرق سگی چشمانم بسته بروی هوس... مثله تیله های کودکی مهربانی را میجویم در زمین های خاکی امشب با نشاط تر از ستاره هایم جرعه ای عشق جرعه ای مهربانی جرعه ای دلرحمی جرعه ای دلسوزی جرعه ای زندگی مثل آدم میخواهم 2 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آذر، ۱۳۹۱ درون من..منی است که سیگار بر لب خاطرات می گذارد دود می شود با رفتن ها درون من باوری ایست که آسمان را به آتش می کشد جهنم را با رویایم سرد...! درون من افکاری موج می زند که مدام طناب می شود بر گردنم چهار پایه ای نیست من از ارتفاع رویاهایم سقوط کرده ام...! 2 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آذر، ۱۳۹۱ ولو شده ام سر خیابان در منطقه ی استحفاظی ِ یک مشت موش و گربه و سوسک و نکبت! رد میشوند از کنارم مردم ِ پرهیزگار!! و دلسوز ترینشان یک نخ سیگار به طرفم پرت میکند! مچاله میشوم، در خودم، در بی کسی ام، در تمام گند زار ِ زندگیم... و هنوز منتظرمنه منتظر دستی که از روی ترحم برایم مرحم لحظه ای پرت کند منتظر دستی ام که دستهایم را بگیرد و تمام کند.... این همه حقارتم را! 4 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آذر، ۱۳۹۱ حواسم را به فندک مارک دارت پرت کردی... تعارف سیگارت مرا واداشت که قبول نکنم آخه عادت به قبول هدیه از دستت رو نداشتم و نمیخواستم زیر دین تو باشم لعنتی! انگار قلبم سیگار کشیده بود صدایم شکسته و خراشیده گفت: مثل یه وصله ناچسب به هم کوک خورده ایم صدایت تارهای وجودم را لرزاند وقتی گفتی: من فقط با سیگارم کوکم با تو ناکوکم.... زین پس من هم با سیگارم کوکم لعنتی...! 4 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آذر، ۱۳۹۱ پرسید : چرا اینقدر سیگار ؟ گفت : اولین بار ... توی مه دیده بودمش ... نــهـ بــویـ ســــیگار را دوسـتـ دارمـ نــهـ تــلخی لـــبخند ها را و نــهـ شـــوریـ حــرفـ هـا را مــــنـ تـــــشنهـ یـــکـ حــــسمـ بـیـ تـــفاوتـ از کـــنارمـ نـــگذر شـــاید فـــردا بـــرایمـ طـــــلوعیـ دیــــــگر نــداشتهـ بــــاشد شــــاید فـــردا تــــمامـ شــــــدمـ هـــــــــمینـ 4 لینک به دیدگاه
پاییزان 3604 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۹۱ و باز آتش به پا می کنم به خاطر تمام نبودن ها و خیره به دور دست عمیق ترین پک را می زنم تا دست کم داغی سرخ سیگار را داشته باشم کنارم لحظه های خالی ام فقط پر از دود می شود.... 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده