رفتن به مطلب

دفترچه خاطـــــرات


- Nahal -

ارسال های توصیه شده

منم دفتر خاطرات داشتم ولی خودم چیزی ننوشتم

 

من معمولا احساساتم رو رو یه تیکه کاغذی خالی میکنم باطله هستش و بعدشم میندازمش دور

 

اکثر اوقاتم وسط کلاس احساساتم غلیان میکنه:ws3:

 

سعی میکنم عکس دفتر خاطراتم رو بزارم براتون:a030:

 

وای وای وای این یه حرکت دخترونه دیگه:icon_pf (34): ، دختررررررررررررررررررررررررر:banel_smiley_4:

  • Like 7
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 45
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

من بیشتر خاطرات نمینوشتم

ولی از کسی یا چیزی که خوشم میومد

وصف شعر میکردم

الانم به همین شکل جلو میرم ولی همه تو کامپیوتر نوشته میشه

  • Like 10
لینک به دیدگاه

منم تقریبا از نوجوونی مینویسم...

این عکس اولین دفترخاطراتمه که خالم خریده بود واسم خیلی دوسش داشتم... :girl_angel:

 

 

index.php?module=thumbnail&file=ffwo6u673h7vltd2ul0.jpg

 

 

این دوتای پایین هم برای دو سال پیشه :girl_in_dreams:

 

index.php?module=thumbnail&file=foh3qu8156wgbqw0kyf.jpg

 

 

 

index.php?module=thumbnail&file=1xc5hsvti08cpx56mn.jpg

 

 

توشون خاطره نوشتم پُرِ پُر :ws37:

بازم دارم اگه بخواین عکس میذارم کُلی :w02:

یه دفتر خاطراتم داشتم که میدادم دوستام توش برام یادگاری بنویسن دوران ابتداییم :ws3: اون نبود تو کمدم هرچی گشتم :hanghead:

کلا با این کار موافقم، منم تقریبا مینویسم هر شب...

  • Like 11
لینک به دیدگاه
* v e n o o s * مهمان

تو خونه ما بابام و خواهرم همیشه خاطراتشونو مینوشتن، البته بابام 2-3 تا دفتر داره که برا 18 تا 23 سالگیشه که داریمشون و دیگه سرش شلوخ شد ادامه نداد ،اما خیلی دست به نوشتنش خوب بود :ws3:

 

خواهرمم تا دبیرستان هر شب مینوشت،

 

منم عاشق خوندن خاطراتشون بودم و همش فوضولی میکردم و میگشتم و دفتراشون و پیدا میکردم و همشو میخوندم؛ 14k8gag.gif

 

به پیشنهاد اونا از ابتدایی چند بار شروع کردم به نوشتن اما تا یکی دو هفته بیشتر ادامه نداشت،

 

اما ابتدایی دفتر میدادم دوستام برام خاطره بذارن، (که گمش کردم )sorry.gif

 

راهنماییی هم یه دفترچه خاطرات داشتم؛ دادم همه بچه های کلاس و معلما بنویسن ؛که اونو دارم، :ws31:

 

یه تقویم هم دارم که دوستای دبیرستانم برام نوشتن اونو هم دارم، :girl_yes2:

 

اما از همه جالبتر برام نامه های دوستامه،دوستای دوره ابتداییم، همه وسایل و عتقیه جات مثل دستبد کشی اینا که اون موقع برام مهم بودن رو میزاشتم تو یه جعبه ای :ws3:؛

 

بعد مدتها که خونمون رو عوض کردیم اون جعبه رو که پر نامه های دوستام بود گم کردم،hanghead.gif

 

چند روز پیش تو انبار خونمون دنبال یه تقویم خالی بودم تا به عنوان چکنویس استفاده کنم که دیدم یه عالمه نامه توشه،هر صفحه یه نامه به برگای تقویم منگنه شده بود،

نامه های دوستام بود،بابام جعبه رو پیدا کرده بود و همشونو برام نگه داشته:sad0:؛ خیلی دوست داشتم گریه کنم؛:sad0: اون موقع چقدر بهمدیگه نامه میدادیم:sad0: ؛شاید اون نامه ها رو گذاشتم ببینید sigh.gif،

لینک به دیدگاه

دوران ابتدایی دوستام واسم خاطره مینوشتن.اونم با چه خط هایی:ws28::ws28:

 

خاطراتشون رو که میخونم پر از غلط املایی یه و لی قشنگه . یاد آوری اون دوران و خاطراتی که داشتیم بهم آرامش میده.:ws37:

 

از اواخر دبیرستان خودم شروع کردم به نوشتن خاطرات روزانه.اتفاقات مهم رو مینویسم .اونم توی این سر رسید ها.

  • Like 6
لینک به دیدگاه

من دفتر خاطرات ندارم به جاش یه سر رسید دارم که بیشتر مطالبش دل نوشتس، هر روزم نمی نویسم بیشتر وقتی دلم می گیره یا وقتی که خیلی ناراحت و یا حتی خوشحالم احساسمو با قلم و کاغذ تقسیم می کنم .نوشته هایی که بعضی هاشون مهمون چند روزه دفترم هستن و بعد یه مدت پاره می شن و می رن تو سطل زباله بعضی هاشونم موندگار می شن و یه جورایی می شن خاطره......

البته اینم بگم دست به خاطره نویسیم خوبه، تو سال های دانشگاه همیشه همه خاطره ها رو من می نوشتم (بچه ها بهم می گفتن کاتب السلطنه ) اما تو دفتر دوستام ، حالا هیچکدومو ندارم......(البته رو کاغذ نه تو ذهنم)

  • Like 7
لینک به دیدگاه

من دفتر خاطرات ندارم ولی یه دفتر دارم توش مطالب خصوصیمو مینویسم. سعی میکنم هیمشه بنویسم. یادمه از بچگی هر وقت دلم میگیرفت اگه دفترمم کنارم نبود روی کاغذ مینوشتم. زمان کاردانیم یکی از دفترامو بردم خوابگاه بعضی از خاطراتمو که قابل خوندن بود برا بچه ها میخوندم. همه میگفتن هم قلمت خوبه هم خاطرات جالبی داری. هم خوب یمخونی. هنوزم وقتی خاطرات سال های گذشته رو میخونم اشکم در میاد دقیقا حال همون موقعها به هم دست میده.

  • Like 8
لینک به دیدگاه
من دفتر خاطرات ندارم به جاش یه سر رسید دارم که بیشتر مطالبش دل نوشتس، هر روزم نمی نویسم بیشتر وقتی دلم می گیره یا وقتی که خیلی ناراحت و یا حتی خوشحالم احساسمو با قلم و کاغذ تقسیم می کنم .نوشته هایی که بعضی هاشون مهمون چند روزه دفترم هستن و بعد یه مدت پاره می شن و می رن تو سطل زباله بعضی هاشونم موندگار می شن و یه جورایی می شن خاطره......

البته اینم بگم دست به خاطره نویسیم خوبه، تو سال های دانشگاه همیشه همه خاطره ها رو من می نوشتم (بچه ها بهم می گفتن کاتب السلطنه ) اما تو دفتر دوستام ، حالا هیچکدومو ندارم......(البته رو کاغذ نه تو ذهنم)

 

هر زمان خواستی می تونی ::.... خـاطــره نویـسی روزانــه ....:: خاطراتت رو بنویسی.

 

ما هم اینجا کاتب السطنه داشته باشیم خوشحال می شیم :hapydancsmil:

  • Like 7
لینک به دیدگاه

من ندارم دفترچه خاطرات ولی چندتا دفتر و سررسید دارم که تو دفترها خاطرات دوستام هست و هرکدوم برام چندین صفحه نوشتن .. و سررسیدهام توشون پراز متنهای ادبی و عاشقانه ای هست که از جاهای مختلف خوندم و توش نوشتم دوتا سررسید هم دارم که شعرهای خواننده ها رو توشون نوشتم تا قبل از اومدن اینترنت به شکل گسترده هنوز مینوشتم توشون ولی دیگه نمینویسم .. فعلا توی نت مینویسم

  • Like 5
لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

الان ندارم....

قبلا داشتم که بعد ریز ریزش کردم و دور ریختمش....بعدش هم دیگه دل نوشته هام رو روی برگه مینوشتم و سبک که میشدم دور میریختم...

بعدشم نت داشتم و وبلاگ!!!!

حالا هم دیگه هیچی......در من زنی ست كه دائم نماز آیات میخواند....!!!

  • Like 5
لینک به دیدگاه
  • 1 ماه بعد...

دفتر خاطرات برای نوشتن حرفایی که تو دلمون می مونه خیلی خوبه ...

 

حداقل با نوشتن حس می کنیم سبک تر شدیم ...

 

کاش هنوزم دفتر خاطرات داشتم ...

  • Like 2
لینک به دیدگاه
  • 1 ماه بعد...

یک نفر در همین نزدیکی ها

 

چیزی

 

به وسعت یک زندگی برایت جا گذاشته است

 

خیالت راحت باشد

 

آرام چشم هایت را ببند

 

یک نفر برای همه نگرانی هایت بیدار است

 

یک نفر که از همه زیبایی های دنیا

 

تنها تو را باور دارد

  • Like 2
لینک به دیدگاه

هیچگاه مثل آن لحظه آرام نبودم آنگاه که تو را در آغوش گرفتم

 

زیباترین و پر احساس ترین لحظه زندگی ام بود

 

لحظه ای که من و تو با هم به اوج عشق رسیدیم !

  • Like 2
لینک به دیدگاه
  • 1 ماه بعد...

من یه سر رسید دارم که اتفاقات و تجربیات مهم رو تو اون یاداشت میکنم هر از گاهی هم نمیتونم با کسی حرف بزنم حرف دلم رو کاغذ این سر رسید میارم:banel_smiley_4:

  • Like 1
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...