رفتن به مطلب

نظرسنجی مســـابقه گاهنوشته های شخصی (دور سوم)


گاهنوشته های شخصی (دور سوم)  

120 کاربر تاکنون رای داده است

  1. 1. گاهنوشته های شخصی (دور سوم)



ارسال های توصیه شده

درود f8912dd8135b50a1dd9db3a457d439de.gif

 

خب یه راست بریم سر مسابقه

 

از همه دوستانی که تو مسابقه شرکت کردن سپاسگزاریم

 

انتخاب بصورت چندگانه است و نظرسنجی تا روز سه شنبه 4 مهر بازه

 

تبلیغ چه بصور خصوصی چه بصورت عمومی ممنوعه

 

رای دوستانی که زیر 50 پست ارسالی دارن از تعداد آرا کم میشه

 

اینم قوانینی که هیچوقت کسی نمیخونه : قوانین عمومی شرکت در مسابقات تالار ادبیات

 

اسپم ممنوعه

 

با تشکر از حضورتون f8912dd8135b50a1dd9db3a457d439de.gif

  • Like 36
لینک به دیدگاه

گاهنوشته شماره 1

 

می گوید: چقدر می نویسی!

می گویم: چقدر ننویسم؟!

 

می گوید: آخر از چه می نویسی؟

می گویم: از هر آنچه بخواند مرا!

 

می گوید: از حرف دل من هم می نویسی؟

می گویم: مگر می خواندی مرا؟!!!

 

می گوید: آری!

می گویم...، نه چیزی نمی گویم سکوت می کنم و پاسخی نیست مرا!

 

می گوید: نمی شنوم!

می گویم: چه چیز را؟!!!

 

می گوید: جوابت را؟

می گویم: جواب؟!

 

می گوید: از حرف دل من هم می نویسی؟

بی آنکه چیزی بگویم قلم و کاغذی بر می دارم و شروع به نوشتن می کنم:

آری آغاز دوست داشتن است ...

994472v9j970mrxj.gif

 

گاهنوشته شماره 2

 

خواستن من دلیل بر شروع نیست مانند همیشه ، پس :

آنگونه آغاز می کنم که باید .... نه آنگونه که خود خواهم

من هیچکسم .... هیچکس !!!

همنشین ابدی دریا

همکلام با ماهیان به خواب رفته در ساحل

همدرد با آن امواج خسته که در حسرت ساحل در راه از نفس می افتند

من، هیچکس ؛

باور یک حرفم

حدیث کهنه ی غم ، دورافتاده از امید و بازمانده از یک درد

دردی جانکاه به وسعت یک تردید

و به سنگینی یک ساقه بر روی ریشه ای پوسیده

من، هیچکس؛

قصه ای به جا مانده از یک رویا

رویای زخمی یک قلب بی تپش

امانتی از یک راز شکسته

در تکاپوی همیشگی زمان ،

در جستجوی یک مرهم،

بر دلی خسته

من هیچکسم .... پس

نامم را همانگونه بر زبان رانید که سکوت را فریاد می کنید

من هیچکسم ... هیچکس sigh.gif

 

994472v9j970mrxj.gif

 

گاهنوشته شماره 3

 

بعد از مدتها برای خدای خودم دلم تنگ شد و نمی دونم چرا گریه ام گرفت hanghead.gif

 

التماس دعا در این شبهای عزیزی که من نصیبی از اونها نبردم hanghead.gif

 

احساس تنهایی در درونم موج زده. این احساس رو هیچ چیزی جبران نمیکنه. احساسی شبیه به یتیم بودن!

نه که از کسی ناراحت باشم هااااا.. نه..

احساس میکنم از خدای خودم فاصله گرفتم...

خیلی بده احساس اینکه کسی به یادته ولی تو بیادش نیستی hanghead.gif

 

خلاصه دلم گرفته

دلم واسه مادر بزرگم تنگ شده... خیلی دلم میخواد یه بار دیگه توی بغلش فشارم بدهTAEL_SmileyCenter_Misc%20%28305%29.gif

خدایاااااsigh.gif

 

994472v9j970mrxj.gif

 

گاهنوشته شماره 4

 

سخت نفس میکشم این روزها....

 

هوای نبودنت برای قلب کوچک من سنگین است

 

هر بار که وجودم از خاطرات بودنت پر میشود.....

 

نفسم عمیق تر میشود......

 

درست در همان زمان است که نبودت خودنمایی میکند

 

و من هوای بلعیده شده را همراه با بغضم فرو میخورم

 

دیگر طاقت اشک های مادرم را ندارم.....زمانی که حال این روزهای مرا میبیند و با اشک و آه

 

تورا نفرین میکند......

 

مادر بهانه است.......خودت میدانی.....من حسودم......

 

حتی طاقت ندارم مادرم اسم تورا به زبان بیاورد.......اسم تو...یاد تو....خاطرات تو .....همه و همه فقط از آن من است......

 

تو باید مال من میشدی.....اما.....قسمتم که.... نه...نه....تو سهم من نبودی......

 

شاید هم.....

  • Like 30
لینک به دیدگاه

گاهنوشته شماره 5

 

چقدر خوب که دلتنگی من

شهوت این قلم خسته ودلتنگ مرا

بار دیگر نو کرد....

 

 

قلمم وحشی وشهوت انگیز

به نوشتن روکرد

باردیگر طغیان احساس

خط به خط خاطره ات را میبرد

 

 

باردیگر فوران اشکم

از جگر ،داغ دلم را میشست

 

 

بار دیگر ماندم

خسته وچشم به راه

بار دیگر احساس

خسته وغرق گناه

گوشه ای کز کرده

وچه آرام وقشنگ

اشک میریزذ برای احساس

 

 

 

 

وچه زیبا وقتی

دل آشفته این تنها را

تو به تنهایی خود

میگذاری برود

 

 

قلمم وحشتناک

میل گفتن دارد

گفتن قصه قلبی خسته

گفتن حرف دل پروانه

که چرا میچرخد

گرد این شمع که آخر این شمع

بالهایش را گرو میگیرد

که دلم بانگ برآورد خموش

دل پروانه زتو میگیرد

 

 

ای قلم

بنویس اما بی صدا

نکند لغزش تو باعث رنجش قلبی گردد

من از این خوشحالم

که دگر این قلم خسته من

حرف خود را گفته است

دگر آسوده بخواب.................

 

994472v9j970mrxj.gif

 

گاهنوشته شماره 6

 

تو رفتی و منو تنها گذاشتی

شاید خودت نرفتی ولی همینکه قلبت رفت ، یادت رفتم ، دیگه برات ارزشی نداشتم که وقت بذاری برام

یعنی رفتی یعنی من مُردم ... یعنی تموم دردهام برگشتن به بدنم

هرچند خیلی وقت بود که نبودی ولی خب همین یه ذره یادت هم تسکین بود برام..

 

خیلی سختمه که دیگه نمیتونم باهات حرف بزنم یا ببینمت TAEL_SmileyCenter_Misc%20(305).gif خودت خبر نداری وقتی میام پیشت اشکم غلیان میکنه

بی معرفت ، چرا اینجوری کردی باهام

تو که میدونستی من نفسم به تو بنده

چرا راضی شدی به خیسی چشمام

و گرفتن اعصاب آرومم

یعنی یه ذره عطوفت توی وجودت هم نبود

منکه ازت چیزی نخواستم

آره اشتباه من همین بود که ازت چیزی نخواستم

توهم بی خیال همه چی شدی

بطالت روزهام بکنار ، برگشتن تمام دردهام از همش بدتره

کمرم شکست ، دیگه با هیچی شاد و آروم نمیشم

دیگه تا گفتی نمیام پیشت

دیگه وقتی زنگ میزنی با شادی نمیگیرمت و برعکس با آه ردت میکنمhanghead.gif

 

حق من این نبود

دلم اون چندماه گذشته رو میخواد

..............

تویی که حتی روز تولدمم یادت نبود

چی بگم که نگم بهتره sigh.gif

 

 

 

توی این دنیا آدم زیاده ولی هیچ کدومشن تو نمیشند

خودت هم میدونستی که خیلی دل به دلم نمیدادی:sad0:

 

یادته همش سرم غُر میزدی و میزنی هنوز هم

فقط بخاطر غُر غُرهات هست که دیگه نمیام پیشت ولی خدا میدونه چقدر دلم آرامش وجودت و میخواد..........

 

نامرد ..........

نمیخوام خدا سرت بیاره هیچ وقت ، هرچند برای توی بی احساس اصلا فرقی نمیکنه...

 

994472v9j970mrxj.gif

 

گاهنوشته شماره 7

 

نخند به جنازه ی دیگری که برجنازه ات می خندند یک روز...

لبت رو بِگز..وقتی از فکری شیطنت آمیز تو رویِ یک نفر نیشِت رو وا می کنی....

 

که حسِ دردِ اون لحظه که از دندونه خودته....از حسِ ذلتِ بعدها که تاوانِ کارته..تحملش آسون تره...

این حال رو بچسب،آینده رو کی دیده...یک فرهنگِ که غلط و درستش واسه هر کس با تجربه ثابت می شه...

 

من مثه خودتون حوصله ندارم یکی دیگه تو واژه هاش واسه منتعیین تکلیف کنه..

 

تهش هر چی بود...واسه خودته و خودت....واسه خودمه و خودم....واسه خودشونه و خودشون...

 

این وسط هر کسی یارِ خودش...بارِ خودش...آتیش به انبارِ خودش...

 

پ.ن:تجربه دیگران رو تجربه کردن...یک ریسکه...همیشه ما تافته جدا بافته نیستیم...

994472v9j970mrxj.gif

 

گاهنوشته شماره 8

 

می نویسم روی کاغذ با قلم

خسته است زین حال جان و تنم

بسته بغض راه را بر نفس

رهایی نیست روح را زین قفس

دل دارد با خود این هوس

کی کند شاخه های غم هرس

چه سوال ها که در ذهن من است

چه دردها که در جان من است

چه کسی میدهد پاسخ سوال های مرا

چه کسی می شنود صدای ناله های مرا

چه کسی می بیند رنجهای مرا

در این دنیا بی درنگ فقط باید رفت

به کجا می رویم که برگشتی نیست؟

به کجا درون می شویم که در آن برونی نیست؟

نیست راهی برای برگشت...

نیست مجالی برای نشست...

  • Like 30
لینک به دیدگاه

درود

ممنون به خاطر برگزاري مسابقه. :w16: :icon_gol:

دست دوستان شركت كننده هم درد نكنه :ws3:

اسپم توي اين تاپيكا خيليم بد نيست. چون باعث ميشه تاپيك بالا باشه! با توجه به اينكه از حد رد شدنشم كتك در بر داره :دي

البته شما مسلما بهتر در جريانين :)

 

يه نكته‌اي كه توي اين جور مسابقات هميشه توجه منو به خودش جلب مي‌كنه، اينكه كه از روي نوشتار و فونت‌هاي نوشته‌ها ميشه فهميد كار كيه :whistle:

بازم دستتون درد نكنه :w16:

همگي شاد و موفق باشين :flowerysmile:

  • Like 15
لینک به دیدگاه

سلام............دست همه ی دوستان گلم درد نکنه....:icon_gol::icon_gol:

فک کنم رای من محسوب نمیشه ولی رای دادم......:banel_smiley_4:

من از 4 و5 و 8 خوشم اومد.......ب دلم نشستن..................:icon_redface:

برای همه ی دوستان شرکت کننده ارزوی موفقیت دارم ......دوستون دارم:icon_redface:

  • Like 5
لینک به دیدگاه
  F SH.۶۷ گفته است:
سلام............دست همه ی دوستان گلم درد نکنه....:icon_gol::icon_gol:

فک کنم رای من محسوب نمیشه ولی رای دادم......:banel_smiley_4:

من از 4 و5 و 8 خوشم اومد.......ب دلم نشستن..................:icon_redface:

برای همه ی دوستان شرکت کننده ارزوی موفقیت دارم ......دوستون دارم:icon_redface:

 

آره عزیزم :5c6ipag2mnshmsf5ju3

اما عیبی نداره فعالیت کن دفه های بعدی :hapydancsmil::hapydancsmil::hapydancsmil:

  • Like 8
لینک به دیدگاه
مهمان
این موضوع برای عدم ارسال قفل گردیده است.
×
×
  • اضافه کردن...
AM 00 : 1

Hour
Minutes
AM PM
1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12