laden 4758 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 آبان، ۱۳۹۱ تو را به وداع آخرین که پر از ابرهای تیره و پنجره های فرو بسته بود تو را به برگهای خزان، به دشتهای تهی و باغهای نسترن، تو را به ساقه های شکسته وبادهای گریزان، تو را به آه فرو خورده، سوگند می دهم،مرا به آغازگاهم، آن ییلاق شبنم خیز نگاهت،بازگردان... 3 لینک به دیدگاه
S a d e n a 11333 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 آبان، ۱۳۹۱ من به دنبال کسی می گردم که دلش چون یاس است چشم هایش به صفای گل سرخ دستهایش پلی از احساس است من به دنبال کسی می گردم که سرانجام نگاهش آبیست سینه اش داغ شقایق دارد آسمان دل او مهتابیست من به دنبال کسی می گردم در قنوت چشم های غم زده در حریر خاطرات کودکی در سکوت سربی ماتم زده من دنبال کسی می گردم در غروب غربت آینه ها درطلسم غصه های شاپرک در تمام عقده ها و کینه ها من به دنبال کسی می گردم عاشق بال کبوتر باشد دستهای او چنان پروانه ای روی گلهای معطر باشد من به دنبال کسی می گردم موج در دریای عمرش بی قرار اشکها در چشم او چون آینه عشق او تنها عبور از انتظار 3 لینک به دیدگاه
S a d e n a 11333 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 آبان، ۱۳۹۱ رنگ آرزوهایم این روزها خیلی پریده تو اگر دستت به آسمانش رسید چند تکه ابر نقاشی کن تا دل من به ابرها خوش باشد... ! 3 لینک به دیدگاه
S a d e n a 11333 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 آبان، ۱۳۹۱ چگونه تکه تکه های سهمم از تو را کنار هم بگذارم؟ چگونه بسازمت؟ آدم هـــــــا... فـرامـوش نـــمیکــــنند ... !! ... فــــــــقط ... دیـــگر ســـــــــــــــــــــاکت میشـوند ... هـمین....! 2 لینک به دیدگاه
S a d e n a 11333 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 آبان، ۱۳۹۱ سهم امشب من از تمام آسمان شاید همین یک " آه " باشد که از بستر تنهایی بی نهایتم ... تا آن دوردست ها که هستی جاریست به سویت پروازی به راه دارم همین امشب... 2 لینک به دیدگاه
laden 4758 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 آبان، ۱۳۹۱ دلگیر میشوم وقتی فکر میکنم که عاشقانه هایی که برایت مینویسم مثلِ چای هایی هستند که خورده نمیشوند! یخ میکنند و باید دور ریخت! *** اینکه گاهی سیگار می گیرد در دست یعنی هنوز هم نشانی از تو در خاطرش هست! *** تا حالا شده عاشق بشی ولی دلت نخواد بدونه؟؟؟؟ تا حالا شده تمام شب گریه کنی بدون اینکه بدونی چرا دلت بخواد تا صبح بیدار بمونی ولی بدونی به جایی نمی رسی تا حالا شده رفتنشو تماشا کنی ولی نخوای بره بعد آروم تو دلت بگی دوست دارم اما نخوای بدونه تا حالا شده.... *** گاهی زندگی یعنی دوست داشتن تو بی هیچ امیدی !!! *** ...در انتهای جاده چشم در راه منتظر ماندم تا چشم هایم تمام شد!! تو این بار آغازم کن 3 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 آبان، ۱۳۹۱ نفرين به جاده ها نكن تقصير جاده نيست عزيز رو بغض خيس پنجره اينجوري اشكاتو نريز به دورو بر نگاه كني قحطي مهربو نيه حال كبوتر و نپرس بدجوري بالش خونيه نفرين نكن به آسمون تقصير آسمون چيه؟ بين تمومه آدما درد من و تو يكيه اشكاتو پاك كن همسفر گاهي بايد بازي رو باخت اما اينو يادت باشه باز ميشه زندگي رو ساخت... برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 3 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 آبان، ۱۳۹۱ تنهايي من پاکترين و باوفاترين ياري است که در تمام زندگي پيدا کرده ام. تنهايي من با شادي هاي من شاد مي شود و با غم هاي من غمگين. تنهايي من هيچ وقت مرا تنها نگذاشته است. من هرگز تنها نبوده ام چون هميشه تنهايي من در کنار من بوده است. در فرهنگ تنهايي من خيانت جايي ندارد. تنهايي من به آساني به دست نيامده است. تنهايي من از انتهاي يک کوچه مه گرفته و غمگين با ناز و کرشمه به سمت من تنها آمده است. تنهايي من با تمام چيزهايي که در خود دارد مرا تنها نمي گذارد. در تنهايي من، غم ، اندوه، عشق،شادي،خاطرات و من جاي گرفته است. در تنهايي من هميشه مي توان صداي موسيقي را شنيد. در تنهايي من هميشه فيلمي براي ديدن وجود دارد. در تنهايي من هميشه کتابي براي خواندن هست. در تنهايي من اشک همچون مرواريدي مي درخشد. من تنهايي خود را دوست دارم. چون با وفاترين ياري است که در تمام زندگي پيدا کرده ام........... برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 3 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 آبان، ۱۳۹۱ من نشاني از تو ندارم.. اما نشانيم را براي تو مينويسم.. در عصر هاي انتظار به حوالي بي کسي ام قدم بگذار خيابان غربت را پيدا کن و وارد کوچه هاي تنهايي شو .. سپس در کلبه را باز کن .. مرا خواهي ديد با بغضي کويري که غرق اشک پشت ديوار ها نشسته ام.............. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 4 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 آبان، ۱۳۹۱ آدمهای خوب، همان آدمهای بدی هستند که هنوز، لو نرفته اند... 4 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 آبان، ۱۳۹۱ آدم ها را بدون اینکه به وجودشان نیاز داشته باشی ، دوست بدار، کاری که خدا با تو می کند... 3 لینک به دیدگاه
S a d e n a 11333 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 آبان، ۱۳۹۱ رفتی اما چه بگوییم هیهات تو ندانی که من آنروز غروب زیر آن دره آرام و عبوس به چه حالی بودم ! بی تو با حسرت و حرمان و سرشت خلوتی داشتم آنجا که مپرس کاش می دانستی بی تو بر من چه گذشت 3 لینک به دیدگاه
S a d e n a 11333 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 آبان، ۱۳۹۱ برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام نکند قاصدکے را که برایم فرستادے بازیچه دست کودکے بازیگوش شدهـــ که اينچنين دلِ تنگم بـــے خبر مانده؟ 3 لینک به دیدگاه
S a d e n a 11333 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 آبان، ۱۳۹۱ دخترک رفت ولی زیر لب این را میگفت : " او یقینا پی معشوق خودش می اید " پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود : " مطمئنا که پشیمان شده برمیگردد " عشق قربانی مظلوم " غرور " است هنوز . . . 3 لینک به دیدگاه
S a d e n a 11333 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 آبان، ۱۳۹۱ واژههایم رنگ باران دارد وقتی از تو مینوسم قلبم خیس دلتنگی است وچشمانم طوفانی 3 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آذر، ۱۳۹۱ کسي ما را نمي جويد کسي ما را نمي پرسد کسي تنهايي ما را نمي گريد دلم در حسرت يک دست ، دلم در حسرت يک دوست دلم در حسرت يک بي رياي مهربان مانده است کدامين يار ما را مي برد تا انتهاي باغ باراني؟ از امشب خوابهايم را براي تو از اين پس باچشم هاي باز مي خوابم از اينجا به بعد چشم هايم از تا غروب نگاههاي آشنا مي ايد و مي رود که بيايد از طلوع چشم هايي که نديدم 4 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آذر، ۱۳۹۱ باران که می بارد... باید آغوشی باشد... پنجره ی نیمه بازی... موسیقی باران... بوی خاک... سرمای هوا... گره ی کور دست ها و پاها... گرمای عریان عاشقی... صدای تپش قلب ها... خواب هشیار عصرانه... باران که می بارد... باید کسی باشد... 5 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آذر، ۱۳۹۱ فراموش مکن تا باران نباشد رنگین کمان نیست تا تلخی نباشد شیرینی نیست و گاهی همین دشواری هاست که از ما انسانی نیرومند تر و شایسته تر می سازد خواهی دید آری خورشید بار دیگر درخشیدن آغاز می کند برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 6 لینک به دیدگاه
S a d e n a 11333 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آذر، ۱۳۹۱ بگذار بمیرم ای خوبتر از گل ای پاکتر از قطره ی شبنم ای دل به تو محتاج من جز تو نخواهم ز دو عالم دل در تب سنگین خمار است ای دوست بهار است جز چشم تو هر چشم خمار است کیفیت چشمان تو چون جام شراب است ای چشم تو سر چشمه ی خورشید یک دم نگاهم کن صیاد منم ای آنکه به دام تو اسیرم بگذار که از پای بیافتم مستانه بمیرم 3 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آذر، ۱۳۹۱ هرچند نمی دانم روزی رویاهایت را با که شریک میشوی اما هنوز.. شریک تمام بی خوابی های من تویی... 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده