رفتن به مطلب

خ س ت ه . . .


- Nahal -

ارسال های توصیه شده

  • 3 هفته بعد...
  • پاسخ 261
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

ترس از هیچ چیز ندارم وقی یقین دارم

 

بیشتر از من کسی دوستت نخواهد داشت

 

بیشتر از من کسی طاقت کم محلی هایت را ندارد

 

برو!!

 

ترس برای چه؟؟

 

وقتی می دانم یک روز تف می اندازی

 

به تمام آن چیزهایی که به خاطرشان من را از دست دادی ...

 

58601385597606078782.jpg

لینک به دیدگاه
  • 3 هفته بعد...
  • 3 هفته بعد...

خــــــــــــــــــــــــ ـــدا یــــــــــــــا!!!!

غـــــلط کــــــــردم گــــفـتـم مــواظبـش بــــــــاش...

تـــــو بـــرش گـــردون....

خــــودم مــثـل چــــشام مـــواظـبـشم!!!!

لینک به دیدگاه
  • 1 ماه بعد...

خسته نباشی از این همه دعا...

 

این را قاصدک به دخترک گفت...

 

دخترک گفت..خسته نیستم...

 

فقط زمانی رفتی به آسمان..به صاحبش بگو...

 

من فقط دلم پیر شده برای درخواستی که در جوانیِ دل داشته ام...:icon_redface:

لینک به دیدگاه
  • 1 ماه بعد...

بعضی قبل از خواب، رویاهایشان را مرور می کنند

 

بعضی ها برنامه های فردایشان را،

 

بعضی ها هم دعا می کنند خواب زودتر از اشک بیاید سراغشان!

لینک به دیدگاه
  • 6 ماه بعد...

خسته ام دیگر از این فریاد ها

خسته از بی مهری و بیداد ها

خسته از دلبستگی و یاد ها

خسته از شیرین و از فرهاد ها

 

خسته ام از این همه دیوانگی

خسته از نادانی فرزانگی

خسته از این دشمنان خانگی

خسته ام از این همه بیگانگی

 

خسته ام از گردش چرخ فلک

خسته از تنهایی و شب های تک

خسته از ایمانم و تردید و شک

 

خسته از دیو و دَد و دوز و کلک

 

خسته ام دیگر از این آوارها

خسته از سنگینی دیوارها

خسته از ظلم و بد و آزارها

خسته از بی عاری بیمارها

 

خسته ام از تابش مهر و قمر

خسته از نامردمی های بشر

خسته از بی فطرتان بی هنر

خسته ام از خستگی ها بیشتر

لینک به دیدگاه
  • 3 هفته بعد...
  • 6 ماه بعد...
  • 1 ماه بعد...
  • 4 ماه بعد...

خسته ام از این کویر ، این کویر کور و پیر

 

این هبوط بی دلیل ، این سقوط ناگزیر

 

آسمان بی هدف ، بادهای بی طرف

ابرهای سر به راه ، بیدهای سر به زیر

 

ای نظاره ی شگفت ، ای نگاه ناگهان

ای هماره در نظر ، ای هنوز بی نظیر !

 

آیه آیه ات صریح ، سوره سوره ات فصیح

مثل خطی از هبوط ، مثل سطری از کویر

مثل شعر ناگهان ، مثل گریه بی امان

مثل لحظه های وحی ، اجتناب ناپذیر

 

ای مسافر غریب ، در دیار خویشتن

با تو آشنا شدم ، با تو در همین مسیر

 

از کویر سوت و کور، تا مرا صدا زدی

دیدمت ولی چه دور ! دیدمت ولی چه دیر

 

این تویی در آن طرف ، پشت میله ها رها

این منم در این طرف ، پشت میله ها اسیر

 

دست خسته ی مرا ، مثل کودکی بگیر

با خودت مرا ببر ، خسته ام از این کویر

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

لینک به دیدگاه
  • 5 ماه بعد...

خسته ام مثه یه قایقه شکسته ام که چشم رو درده دنیا بسته ام

چشای بسته ی تو کی میبینه غصه ی منو

خسته ام که دیگه کوله بارو بسته ام

غمه تو میمونه رو دستم

چه بد دادی جواب گریه ها و غصه خوردنو

دلت نخواست بمونیو باهام یه حسه تازه تر بسازی

دلت نخواست خطر کنی بیای همش میترسیدی ببازی

دلت نخواست نگو نشد میشد اگه میخواستی اما رفتی

با اینکه خستم عاشقم

 

 

دلم میخواست یه جور دیگه میشد ته مسیر زندگیمون

دلم میخواست تا آخرش یه ریز ادامه داشت این عاشقیمون

دلم میخواست تموم نشه نری تو بهتری از هر کی دیدم

حالا میفهمم عاشقم

 

لینک به دیدگاه

از خواب خسته ام

به چیزی بیشتر از خواب نیاز دارم

چیزی شبیه بیهوشی

برای زمان طولانی

شاید هم از بیداری خسته ام

از اینکه بخوابم و تهش بیداری باشد

کاش میشد سه سال یا شش سال

یا نه سال خوابید

و بعد بیدار شد

نشد هم...

نشد

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...