sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 شهریور، ۱۳۹۲ خ س ت ه ... ن ب ا ش ی... عَرَقِ جبین ریختی بر پایِ این اعتقاد... آب شدی...ولی آبرو را نفروختی... خ س ت ه .. ن ب ا ش ی ... بانوی من... 9 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۹۲ ترس از هیچ چیز ندارم وقی یقین دارم بیشتر از من کسی دوستت نخواهد داشت بیشتر از من کسی طاقت کم محلی هایت را ندارد برو!! ترس برای چه؟؟ وقتی می دانم یک روز تف می اندازی به تمام آن چیزهایی که به خاطرشان من را از دست دادی ... 3 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۹۲ امــروز ، آرام تـــریـن لــــحظـﮧ ﮯ دلـگـیـــر کننــده ﮯ نــاب ِ دنیــاســـــــت .. 4 لینک به دیدگاه
*mishi* 11920 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مهر، ۱۳۹۲ وقتي بجاي "بمان" .. مي گويم: "هر طور راحتي" يعني خسته ام .. همين 5 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مهر، ۱۳۹۲ باران که می بارد چشم هایم با آسمان به تفاهم می رسند چه وجه اشتراک لطیفی است بین هوای دل من با این روزهای پاییزی وحید عمرانی 4 لینک به دیدگاه
sweetest 4756 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 مهر، ۱۳۹۲ کاش دلتنگی نیز نام کوچکی میداشت تا به جان میخواندی: نام کوچکی تا به مهر آوازش میدادی، همچون مـــــرگ که نام ِکوچکِ زندگی است... 3 لینک به دیدگاه
vergil 11695 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 آبان، ۱۳۹۲ تو ميداني از مَرگ نمي ترسم فقط حيف است هزار سال بخوابم و خواب تو را نبينم ... / 5 لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 آبان، ۱۳۹۲ خــــــــــــــــــــــــ ـــدا یــــــــــــــا!!!! غـــــلط کــــــــردم گــــفـتـم مــواظبـش بــــــــاش... تـــــو بـــرش گـــردون.... خــــودم مــثـل چــــشام مـــواظـبـشم!!!! 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 دی، ۱۳۹۲ خسته نباشی از این همه دعا... این را قاصدک به دخترک گفت... دخترک گفت..خسته نیستم... فقط زمانی رفتی به آسمان..به صاحبش بگو... من فقط دلم پیر شده برای درخواستی که در جوانیِ دل داشته ام... 6 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 بهمن، ۱۳۹۲ بعضی قبل از خواب، رویاهایشان را مرور می کنند بعضی ها برنامه های فردایشان را، بعضی ها هم دعا می کنند خواب زودتر از اشک بیاید سراغشان! 1 لینک به دیدگاه
seyed mehdi hoseyni 27119 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 شهریور، ۱۳۹۳ خسته ام دیگر از این فریاد ها خسته از بی مهری و بیداد ها خسته از دلبستگی و یاد ها خسته از شیرین و از فرهاد ها خسته ام از این همه دیوانگی خسته از نادانی فرزانگی خسته از این دشمنان خانگی خسته ام از این همه بیگانگی خسته ام از گردش چرخ فلک خسته از تنهایی و شب های تک خسته از ایمانم و تردید و شک خسته از دیو و دَد و دوز و کلک خسته ام دیگر از این آوارها خسته از سنگینی دیوارها خسته از ظلم و بد و آزارها خسته از بی عاری بیمارها خسته ام از تابش مهر و قمر خسته از نامردمی های بشر خسته از بی فطرتان بی هنر خسته ام از خستگی ها بیشتر 8 لینک به دیدگاه
Hanaaneh 28168 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 شهریور، ۱۳۹۳ تو ماهی و من ماهی این برکه ی کاشی اندوه بزرگی ست زمانی که نباشی 3 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 فروردین، ۱۳۹۴ آدمِ خسته...از آرامش رَسته... قدم به قدم...گام به گام... . . . باید بیدارش کرد از این تکرار 4 لینک به دیدگاه
vergil 11695 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 خرداد، ۱۳۹۴ می دانم.../ آخر یک روز خسته می شود از نیامدنش شوخی که نیست مگر آدم چقدر می تواند نیاید!.. 4 لینک به دیدگاه
Samira Naderi 386 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مهر، ۱۳۹۴ خسته ام از این کویر ، این کویر کور و پیر این هبوط بی دلیل ، این سقوط ناگزیر آسمان بی هدف ، بادهای بی طرف ابرهای سر به راه ، بیدهای سر به زیر ای نظاره ی شگفت ، ای نگاه ناگهان ای هماره در نظر ، ای هنوز بی نظیر ! آیه آیه ات صریح ، سوره سوره ات فصیح مثل خطی از هبوط ، مثل سطری از کویر مثل شعر ناگهان ، مثل گریه بی امان مثل لحظه های وحی ، اجتناب ناپذیر ای مسافر غریب ، در دیار خویشتن با تو آشنا شدم ، با تو در همین مسیر از کویر سوت و کور، تا مرا صدا زدی دیدمت ولی چه دور ! دیدمت ولی چه دیر این تویی در آن طرف ، پشت میله ها رها این منم در این طرف ، پشت میله ها اسیر دست خسته ی مرا ، مثل کودکی بگیر با خودت مرا ببر ، خسته ام از این کویر برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام لینک به دیدگاه
Samira Naderi 386 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مهر، ۱۳۹۴ خستگی فقط زمانی روی میدهد که شوق رفتن را از دست می دهیم ... کافیست فقط دوست را به یاد بیاوریم ... لینک به دیدگاه
Samira Naderi 386 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مهر، ۱۳۹۴ [h=3]فقط گاهی اوقات واقعیت اینه ...[/h] [h=3]کی خسته نیست ؟! دشــــمـــــن...[/h] 1 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 فروردین، ۱۳۹۵ نَه خسته از خسته.. از خِس خِس خسته... از رَسته رَسته رفتن خسته... از دل بی دل و خسته... نَه خسته.. 2 لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 فروردین، ۱۳۹۵ خسته ام مثه یه قایقه شکسته ام که چشم رو درده دنیا بسته ام چشای بسته ی تو کی میبینه غصه ی منو خسته ام که دیگه کوله بارو بسته ام غمه تو میمونه رو دستم چه بد دادی جواب گریه ها و غصه خوردنو دلت نخواست بمونیو باهام یه حسه تازه تر بسازی دلت نخواست خطر کنی بیای همش میترسیدی ببازی دلت نخواست نگو نشد میشد اگه میخواستی اما رفتی با اینکه خستم عاشقم دلم میخواست یه جور دیگه میشد ته مسیر زندگیمون دلم میخواست تا آخرش یه ریز ادامه داشت این عاشقیمون دلم میخواست تموم نشه نری تو بهتری از هر کی دیدم حالا میفهمم عاشقم 1 لینک به دیدگاه
Sepideh.mt 17530 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 فروردین، ۱۳۹۵ از خواب خسته ام به چیزی بیشتر از خواب نیاز دارم چیزی شبیه بیهوشی برای زمان طولانی شاید هم از بیداری خسته ام از اینکه بخوابم و تهش بیداری باشد کاش میشد سه سال یا شش سال یا نه سال خوابید و بعد بیدار شد نشد هم... نشد 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده