قاصدکــــــــ 20162 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 فروردین، ۱۳۸۹ به نام يزدان پاك دختري معصوم مشغول گل فروشي بود! داد ميزد: گل دارم! گل هاي خوش بو دارم! بيايد بخريد! از ماشين پيدا ميشوم به سراغ دخترك ميروم. نامش را مي پرسم ميگويد: نامم سحر است.12سال دارم.كارم گل فروشي است. در مورد پدر و مادرش ميپرسم،ميگويد: پدرم سالهاست از دنيا رفته.مادرم بيمار است. ولي از راه كلفتي پول ناچيزي در مياره. مريضي مادرش را مي پرسم ميگويد: پزشك به مادرم گفته بايد عمل كني. رودت عفوني شده،ولي چه كنم؟ پول عمل مادرم رو چجوري در بيارم؟ من يه دختر گل فروش تو خيابونم. پول از كجا بيارم؟ كه اگه داشتم هستيم رو خرج مادرم ميكردم. ازش ميپرسم:سحر جان ديشب غذا چي خوردي؟ ميگه: ديشب هيچي نخوردم. دو روز پيش نون پنير خوردم. بهش مي گم سحر جان: وقتي دختراي هم سن وسالت رو تو خيبابون مي بيني كه شادن و ميخندن و تفريح ميكنن ولي تو ناچاري روز و شب گل بفروشي. وقتي دختراي هم سن و سالت رو ميبيني كه مدرسه ميرن و درس ميخونن ولي تو مجبوري به مدرسه نري چون مخارجش رو نداري چي كار ميكني؟ ((از گوشه چشمانش اشك جاري ميشود)) ميگويد:بعضي وقت ها به خودم ميگم خدا جون آخه چرا من بايد اينطوري سختي بكشم؟ منم آدمم،ميخوام زندگي كنم، منم دوست دارم لباس نو بپوشم، بيشتر وقت ها آرزوي مرگ ميكنم. من نميگذرم از باعث و باني بدبختي هاي من ... (به كدامين گناه زنده بمانم) تصوير بالا همان است كه آبتين ( نويسنده ي اين مطلب ) در وبلاگ خويش قرار داده بود . برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 26 لینک به دیدگاه
4G@10 41 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 فروردین، ۱۳۸۹ :icon_pf (34): آخه چرا بعضیها اینقدر باید بدبخت باشن؟!؟!؟!؟ :ws54: 5 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20162 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 فروردین، ۱۳۸۹ كوروش آرام نخواب بپاخيز ببين سحر آرزوي مرگ ميكند. بپاخيز پور كمبوجيه. داريوش آسوده مباش ببين همه به سحر دروغ ميگويند. بپاخيز داماد كوروش. مهدي مسلمانان،سوشيانت زرتشتيان، مسيحاي يهوديان،ستوده مسحيان،بپاخيز آخر زمان شده. محمد،زرتشت،موسي،عيسي، مگر شما از مردم قول نگرفتيد تا گرسنه هست سير نشوند؟ اين مردم پيروان شما هستند؟پس چرا بر آيين شما نيستند؟ كاوه قيام كن ببين ضحاك سحر را قرباني مارهايش كرده. فردوسي ببين عرب سوسمار خوار ديگر سوسمار نميخورد.او بهترين غذاها را ميخورد. فردوسي كياني گرسنه است و سوسمار هم ندارد كه بخورد. آرش،رستم،سامان،زال،اسفنديار،فريدون، سهراب،هوشنگ،سياوش،طهمورث،جمشيد، منوچهر،كيقباد،كاووس،پوريا، كوچك خان،ستارخان،باقرخان،فراهانيان، پهلوانان،قهرمانان،ايرانيان ديوان و اهريمننان در دلهاي مردم اند، گرز بياورد سحر كمك مي خواهد. " فرزند ميهن " 21 لینک به دیدگاه
پرناز 581 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 مهر، ۱۳۸۹ خداوندا بر دلهاي پاك و معصومشان رحم كن پروردگارا بر اشك هاي بي گناهشان رحم كن اين تنها يه نفر از هزاران نفر يچاره بر روي زمين چه كنم چاره كار كجاست جز اينكه بسوزيم و اشك بريزيم و آه بكشيم لینک به دیدگاه
Spento data_3j 675 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 مهر، ۱۳۸۹ هي چي بگم... از اين همه بي عدالتي... بهتره كه هيچي نگم... 1 لینک به دیدگاه
VINA 31339 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 مهر، ۱۳۸۹ تا وقتي منو امثال من فكر جديدترين كفشو كيفيم به سحرها فكر نميكنيم كاش به جاي توقع از ديگران اول از خودمون شروع ميكرديم:icon_pf (34): لینک به دیدگاه
spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آبان، ۱۳۸۹ به قول شمس لنگرودی: پروردگارا گریه نکن درست میشود! 2 لینک به دیدگاه
*Polaris* 19606 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آبان، ۱۳۸۹ نزدیک...دور سیر...گرسنه دلتنگ...شاد رها...اسیر این واژه ها تفاوتشون در ظاهر زیاد دردناک نیست. وقتی که حس کنی...لمس کنی.آن وقت از دردش فریاد برخواهی آورد.... لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده