Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 شهریور، ۱۳۹۱ با سلام خدمت دوستان از دیدگاه یک مهندس صنایع فرق اقتصاد ریاضتی با اقتصاد مقاوتی که در حال حاضر خیلی ازش صحبت میشه چی میتونه باشه؟؟ 6 لینک به دیدگاه
مهندس خوش فکر 11397 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 شهریور، ۱۳۹۱ با سلام خدمت دوستان از دیدگاه یک مهندس صنایع فرق اقتصاد ریاضتی با اقتصاد مقاوتی که در حال حاضر خیلی ازش صحبت میشه چی میتونه باشه؟؟ خب من زیاد اطلاعات ی ندارم مهندس من پیشنهاد میکنم تو این تاپیک اصول اقتصادی رو تا اونجای یکه میتونی برا بچه ها شرح بده تا بتونیم یه بحث خوب داشته باشیم ممنون 6 لینک به دیدگاه
Lean 56968 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 شهریور، ۱۳۹۱ خب من زیاد اطلاعات ی ندارم مهندس من پیشنهاد میکنم تو این تاپیک اصول اقتصادی رو تا اونجای یکه میتونی برا بچه ها شرح بده تا بتونیم یه بحث خوب داشته باشیم ممنون تعریفی که از اقتصاد مقاومتی میشه اینه حدکثر استفاده از منابع موجود و اتخاذ سیاستی که حداقل وابستگی به نفت داشته باشیم اما اقتصاد ریاضتی به مفهمو کاهش هزینه ها به معنی کم مصرف کردن مثل مثلا تعدیل نیرو کاهش دستمزد ها کاهش بودجه های رفاهی و... سوال من اینه به نظر یک مهندس صنایع در حال حاضر اقتصاد ما به کدوم سمت در حال حرکته 5 لینک به دیدگاه
VINA 31339 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 شهریور، ۱۳۹۱ تعریفی که از اقتصاد مقاومتی میشه اینه حدکثر استفاده از منابع موجود و اتخاذ سیاستی که حداقل وابستگی به نفت داشته باشیم اما اقتصاد ریاضتی به مفهمو کاهش هزینه ها به معنی کم مصرف کردن مثل مثلا تعدیل نیرو کاهش دستمزد ها کاهش بودجه های رفاهی و... سوال من اینه به نظر یک مهندس صنایع در حال حاضر اقتصاد ما به کدوم سمت در حال حرکته به سمت اقتصاد ریاضتی داریم میریم ....همش تعدیل 5 لینک به دیدگاه
مهندس خوش فکر 11397 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 شهریور، ۱۳۹۱ به سمت اقتصاد دلالی یه سری دلال و واسطه گر دارن این اقتصاد رو میچرخونن نمونش رو تو ارز و سکه میبینیم. در حقیقت نفت ایران هم ابزاری شده برا خرجهای کلان و بریز و بپاشای بی حساب و کتاب و هیچ برنامه ای عملا مشاهده نمیشه . 5 لینک به دیدگاه
Lean 56968 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 7 شهریور، ۱۳۹۱ به سمت اقتصاد ریاضتی داریم میریم ....همش تعدیل این حرف تا حدود زیادی درسته و به نظر واژه اقتصاد مقاومتی واژه ای تبلیغاتی باشه ولی بحث حالا اینجاست که برای تحقق معنای واقعی این اصطلاح چه کاری میشه انجام داد؟ 4 لینک به دیدگاه
VINA 31339 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 شهریور، ۱۳۹۱ این حرف تا حدود زیادی درسته و به نظر واژه اقتصاد مقاومتی واژه ای تبلیغاتی باشه ولی بحث حالا اینجاست که برای تحقق معنای واقعی این اصطلاح چه کاری میشه انجام داد؟ کاری جز شعار از دستمون بر نمیاد 3 لینک به دیدگاه
Lean 56968 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 7 شهریور، ۱۳۹۱ کاری جز شعار از دستمون بر نمیاد بالاخره ما به عنوان مهندس صنایع داعیه دار اصلاح و بهبود سیستم های حاکم بر جامعه هستیم و لزوما این سیستم ها فقط مرتبط با صنعت نیستن با شعار فقط مسیر غلط فعلی استمرار خواهد داشت ، در راستای تحقق شعار اقتصاد مقامتی میشه برنامه هایی جهت حمایت از صنایع فراموش شده پیاده کرد ، به عنوان مثال در عصر حکومت صفوی اقتصاد کشور بر مبنای کشاورزی بنا نهاده شده بود ولی چرا در حال حاضر ما تبدیل به وارد کننده شدیم و یا صنعت نساجی و صنایع دستی که قدمت هزاران ساله در کشور ما داره و امروزه به لطف کشور برادر چین در حال نابودیه آیا دولت امکان این رو نداره که بر واردات برخی کالاها که موجب نابودی صنایع داخلی هستند نظارت کنه ؟ و یا اینکه سیاستی دیگری در قبال واردات از برخی کشور ها داره ، تمام اینها بخشی از سیستم حاکم بر نظام اقتصادی ماست که ما به عنوان یک تحلیل گر سیستم می بایست فاکتور های تاثیر گذار رو شناسایی و تحلیل کنیم ، حالا چه راهکار هایی وجود داره و یا چه امکاناتی ما داریم که ازش غافل شدیم و میتونه در جهت تحقق شعار اقتصادیمون به ما کمک کنه؟؟ 4 لینک به دیدگاه
hasti1988 22046 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 شهریور، ۱۳۹۱ در روزهای اخیر عرصه اقتصاد کشور شاهد رويارويي با گفتمانی جدید در حوزه اقتصادی با عنوان «اقتصاد مقاومتی» است. اكنون اقتصاد کشورمان هم از فضای جهانی تأثیر میپذیرد و هم به دليل قدرتی که در حوزههای مختلف علمی، سیاسی و انرژی به دست آورده یا از قبل داشته است، بر آن اثر میگذارد. با توسعه تحریم اقتصادی علیه ایران، یک ضرورت بیش از پیش نمایان شده و آن دستیابی به یک الگوی مقاومتی از اقتصاد است؛ الگويي که در برابر بحرانهای اقتصادی رویکردی فعالانه دارد و میتواند در شرایط بحرانی موانع را برطرف كند. اقتصاد مقاومتی چشماندازی کلان در جريان اقتصاد ایران اسلامي است و اقدامي بلندمدت را در راستاي اين چشمانداز شامل میشود. البته تحريم اقتصادي عليه ايران مربوط به سالهای اخیر نیست. اولين تحريم اقتصادي ايران30 سال پیش و در ابتداي پيروزي انقلاب اسلامي از سوي ايالات متحده صورت گرفت كه منجر به مسدودشدن اموال كشورمان در بانكهاي غربی شد. پس از آن در طول سالهاي گذشته همواره تحريمها به صورت مستمر و به بهانههاي مختلف تداوم يافته است. البته باید به این نکته اشاره كرد که در چندسال اخیر با تصويب قطعنامه 1929 تحريم ایران در برخی محورها مانند خرید نفت ایران، سرمایهگذاری خارجی در اقتصاد ایران، تحریم تجاری و حمل و نقل دریایی و هوایی ایران، بانک مرکزی و بانکهای فعال در صادرات و واردات کشور ابعاد وسیعتری یافته است. واژه اقتصاد مقاومتی بر این موضوع دلالت میکند که فشارها و ضربههای اقتصادی از سوی نیروهای دشمن سد راه پیشرفت جامعه است که باید بر آن غلبه کرد. براي درك مفهوم اقتصاد مقاومتي اول بايد فهم درستي از اقتصاد ملي و همچنين فضاي اقتصاد جهاني و به دنبال آن شدت فشاري که نظام سلطه استكبار و غرب به جمهوري اسلامي آورده است، به دست آوريم. نظام سلطه بعد از شكستهايي که در عرصه نظامي داشته است، چند سالي است که در حوزه اقتصاد به طمع افتاده تا اقداماتي را به صورت برنامهريزي شده و هدفمند براي اثرگذاري بر محيط اقتصادي با هدف تضعيف نظام و فشار بر آحاد مردم در دستور کار قرار دهد. در اين ميان حركت اقتصادي كشور نيز بايد با اين جريانِ محيطي داراي واكنش و برنامهاي متناسب باشد. با اين تفاسير و با توجه به وضعیت امروز و آینده جهان که در حال تغییر و تحول است، اقتصاد مقاومتی به معني تشکیل یک جريان اقتصادی فعال برای مقابله با هرگونه بحراناست. دشمنان كشور ايران بیش از هر زمان دیگری عزم خود را جزم کردهاند تا اراده خود را به ما تحمیل كنند تا از حقوق مسلم و آشكار خود در گذریم. بنابراین مقاومت در برابر این زورگویی آشکار، نیازمند دو اصل انگیزه و برنامه مشخص است كه در اين ميان اقتصاد مقاومتي به عنوان يك راهكار اساسي معرفي شده است. از اين منظر، اقتصاد مقاومتي يعني تشخيص حوزههاي فشار و متعاقباً تلاش براي کنترل و بياثر کردن آن و تبديل چنين فشارهايي به فرصت از طريق باور و مشارکت همگاني و اعمال مديريتهاي مدبرانه كه پيش شرط و الزام چنين موضوعي است. اقتصاد مقاومتي کاهش وابستگيها و تأکيد بر مزيتهاي توليد داخل و تلاش براي خوداتکايي است. اقتصاد مقاومتي مفهومي است كه در پی مقاومسازی، بحرانزدایی و ترمیم ساختارها و نهادهای فرسوده و ناکارآمد موجود اقتصادی مطرح ميشود. به بيان ديگر اگر در گذشته میگفتیم که فلان مجموعه نمیتواند انتظارات ما را برآورده کند، در رویکرد جدید به دنبال آن هستیم که با بازتعریف سیاستهای نهادهای موجود، کاری کنیم که زيرمجموعهها انتظارات ما را برآورده سازند كه اين يك رويكرد فعال است. مفهوم اقتصاد مقاومتي با واژگاني از قبيل حمایت از تولید ملي، كارآفريني، اتخاذ سیاستهای پولی و ارزی متناسب، اصلاح الگوي مصرف، اجرای اصل 44، تصحيح سياستهاي بازرگاني، توجه به نخبگان، توليد دانش كاربردي و استفاده از فنآوری نوین كه از محورهاي مهم تحقق آن هستند، معناي عملياتي مييابد. مهدی یاراحمدی خراسانی 3 لینک به دیدگاه
Lean 56968 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 8 شهریور، ۱۳۹۱ در مواردی که ایده ای نو در سطح جامعه از طرف مدیریت کلان کشور مطرح میشه کارشناسان و متخصصان اون حوزه شروع میکنن به تعریف معنایی اون واژه و ایده و شاخ و برگ دادن به موضوع ، اقتصاد مقاومتی تعریف ساده ای داره یعنی اقتصادی فساد ناپذیر، غیر وابسته و در خدمت قشر محروم ، ولی کمتر کسی شروع به ارائه راهکار میکنه ، اکثر کسانی که در حوزه مهندسی صنایع فعالیت دارند در آینده کاریشون تبدیل به مدیران و سرپرستان میانی میشن لذا می بایست به عنوان هم یک مجری و هم یک پاسخگو به مدیران سطوح بالاتر با توجه به اینکه به نحو ملموس تری با مسائل برخورد دارند و همچنین دانش لازم و ابزار مورد نیاز رو در اختیار دارند شروع کنند به ارائه فیدبک به رده های بالاتر جهت تصمیم سازی و تصمیم گیری کلان و از طرفی چون مجری هستند درک صحیحی هم برای اجرای تصمیمات داشته باشن لذا شایسته هست از منظر ارائه راهکار به مسائل نگاه کنند ، در حال حاضر مدیران سیاسی شروع کردند به تعریف و شاخ و برگ دادن به این موضوع که به شدت هم تبلیغاتی هست در واقع چیزی که مردم به شکل واقعی لمس میکنن مغایر با اهداف این شعاره در اینجا این سوال مطرحه که راهکار چی میتونه باشه و به اصطلاح استارت کار رو چطور میشه زد ، بالاخره ما نسلی هستیم که دیر یا زود باید سکان هدایت جامعه رو به دست بگیریم و آیا از الان میشه دنبال راهکار بود؟؟ و اون راهکارها چه چیزهایی میتونه باشه؟؟ 3 لینک به دیدگاه
Hamid Mehrazin 7043 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 شهریور، ۱۳۹۱ سلام عرض تشکر ازآقای وطن پرست متاسفانه اکثر صحبتها درکشور ما درحد شعاراست میگوییم از صنایع داخل حمایت میکنیم ولی عملا واردات کالاهای چینی را چند برابر میکنیم چیزی که مسلمه وجود دلال دراقتصاد کشور است اونایی که از واردات سود کلانی می برند و اصلا دوست ندارند بازارشون به هم بریزه و حاضرند همه کاری واسه حفظ بازارشون انجام بدهند واز طرفی صنایع داخل که از حمایت دولت بهره ای نمی برند دست به کاهش نیرو و.. می زنند ولی شعار اقتصاد مقاومتی که الآن سرزبانها افتاده کاملا با وضع کنونی اقتصاد منافات داره ما باید منابع محدود دراختیار صنعت بذاریم و ازاون حمایت کنیم تا بتونه راه استفاده بهینه از منابع را خودش پیداکنه نه اینکه هیچی بهش ندهیم کلی از دولت پول طلب داشته باشه بعد بهش بگیم از منابعت استفاده بهینه بکن هر کاری بالاخره تحقیق میخواد و هزینه به راحتی نمیشه راه استفاده بهینه را اجرا کرد درکارخانه ای که مثلا ماشین آلاتش قدیمیه و میخواد بهبود بده بالاخره باید حمایت بشه نه اینکه بگیم هیچی بودجه و حمایت نداری راهتو پیداکن مسلمه که اونم کارگرانشو ازکار بیرون میکنه واز طرفی از کشورهای دوست حمایت کنیم و کالاهای بنجل وارد کشور بشه و صنعت نابود بشه کشورمان درهمه زمینه ها پتانسیل داره ولی وقتی حمایت نمیشه ازاین پتانسیلها عملا در نطفه خفه میشه و روز به ورز محتاج کالاهای چینی میشیم 3 لینک به دیدگاه
Lean 56968 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 شهریور، ۱۳۹۱ در حال حاضر عدم توجه به صنایع بومی مشکل اصلی ماست ، با توجه به تحریم هایی که برای ما اعمال شده وارد کردن کلاهای سرمایه ای یا امکان پذیر نیست یا به سختی امکان داره به عنوان مثال در صنعت کشاورزی ما وابستگی شدیدی به نهاده های کشاورزی اعم از سم و کود و یا هورمون های رشد و همچنین ماشین آلات کشاورزی داریم در حالی که کشاورزی قدیمی ترین پیشه ما ایرانی ها بوده، در صنایع تبدیلی و صنایع غذایی به همین شکل شاید در زمینه مواد اولیه غذایی تا حدودی غیر وابسته باشیم اما در زمینه فراوری و ماشین آلات لازم به شدت وابسته ایم ، در صنعت خوردو سازی به هیچ وجه نمیشه ادعا کنیم که خودروی تولیدی ما ملی هست چون عمده تجربه من در این صنعت بوده کاملا اشراف دارم که سطح وابستگی ما چقدر وسیعه ، در صنعت نفت علی رغم تبلیغاتی که صورت میگیره ما از نظر تکنولوژیکی کاملا وابسته ایم دانشگاه صنعت نفت هم به عنوان دانشگاه تخصصی این صنعت به شخصه نشنیدم در راستای قطع برخی وابستگی ها اقدامی کرده باشه( کسانی که در این صنعت فعالن لطفا اعلام نظر کنن) در سایر صنایع مادر مثل فولاد و پتروشیمی وضع به همین منوال هست با این شرایط ادعا نمیشه کرد که اقتصاد ما مقاومتیه 4 لینک به دیدگاه
Lean 56968 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 شهریور، ۱۳۹۱ مطلبی به قلم آقای یاسر حاتمیان کارشناس ارشد اقتصاد دیدم که در ادامه میتونید بخونید: اقتصاد مقاومتی لازمه شرایط کنونی کشور است. در حقیقت، چنین اقتصادی یک نظام پویا با اتکا به توان داخلی و با برنامه محوری برای مقابله با تحریمهای بیرونی است که این اقتصاد همواره بعد از انقلاب اسلامی در سرلوحه نظام بوده است. مقابله با فساد، دلالی و سوداگری، اتکای اقتصاد به تودههای مردم، قطع وابستگی و نیل به خودکفایی، اولویت گذاری شرکا و فعالیتهای اقتصادی و تقویت فرهنگ مقاومت از اصول اقتصاد مقاومتی شمرده میشود. گام اول در مسیر تحقق اقتصاد پایدار که توان مقابله با تهدیدهای مختلف را دارا باشد، مهار سوداگری و فساد است. منظور از سوداگری، فعالیتهای غیر مولدی است که از تلاطمات و نوسانهای بازار سوء استفاده کرده و بهرهمندیهایی را نصیب برخی افراد میگرداند. فقدان تقارنهای اطلاعاتی رانتهای مختلف اعتباری، انحصاری و غیره منشا بروز اینگونه رفتارها هستند. در اقتصاد مبتنی بر دلالی و سوداگری، بخش مولد بیشترین آسیب را دیده و ساز و کار اقتصاد به سمت بروز حبابهای قیمتی و نوسانهای شدید سوق مییابد. چنین اقتصادی در مواجهه با فشار خارجی، کمترین پایداری و مقاومت را داشته و به سرعت متلاشی میشود. فساد هم مفهوم روشنتری است. طیفی از اعمال خلاف قانون و حتی محرمانه در حوزه اقتصادی از ارتشا و اختلاس گرفته تا قاچاق قابل فرض است. در خصوص مقابله با سوداگری، بستن مسیرهای موازی تولید همچون ساماندهی حوزه پول و سرمایه، ساماندهی حوزه زمین و مسکن و مدیریت رانتهای اطلاعاتی بایستی محور توجه قرار گیرد. در خصوص مبارزه با مفاسد اقتصادی هم اولویت اصلی بایستی طراحی ساز و کارها و روالهای فساد گریز باشد. برخی از سیاستهای اجرایی مناسب ذیل این اصل عبارتند از: سیاستهای کنترل زمین و مسکن، مبارزه با قاچاق و واردات غیرقانونی، ساماندهی فضای اطلاعاتی به منظور دسترسی یکسان آحاد جامعه به اطلاعات اقتصادی و... زمانی واجد توان پایداری و مقاومت فوقالعاده میشود که محوریت آن تودههای مردمی باشند. در گام اول میبایست توانمندسازی آحاد مردم در دستور کار قرار گیرد تا زمینه برای حضور مؤثر همه افراد در فعالیتهای مولد اقتصادی فراهم شود. هیچ کس نباید به سبب محرومیت از دسترسی به امکانات تولید، آموزش، مجوزها و... محروم از فعالیت شود. در گام دوم هم بایستی ایجاد نظمهای جمعی میان فعالیت اقتصادی هم در حوزه کار و هم در حوزه سرمایه مدنظر قرار گیرد. وحدت و همکاری میان فعالان میتواند به اشکال گوناگون شبکهسازی، خوشهسازی، زنجیره تأمین و... در دستور کار قرار گیرد. اگر نفرات محدودی سکان فعالان اقتصادی کشور را بدست گیرند، امکان هر گونه سوء استفاده و تأثیرگذاری بر روندهای جاری کشور وجود دارد. از سوی دیگر، اگر دولت متصدی همه امور شده و عموم فعالیتهای اقتصادی به وسیله دولت انجام شود، ناکارآمد و فساد ناگزیر خواهد بود. لیکن با محوریت نظمهای جمعی میان فعالیتها، آرمانهای مردمسازی اقتصادی محقق شده و سطح پایداری و مقاومت اقتصادی در برابر تحریمها و فشارها ارتقا مییابد. ساز و کارهای حوزه اقتصادی بایستی به گونهای مورد بازبینی قرار گیرند که تمامی مواردی که وابستگی کشور را به دنبال دارد را شناسایی کرده و در خصوص آن تصمیمگیری کنند. در موارد کم اهمیتتر میتوان این حوزهها را متنوع و متکثر کرد تا میزان وابستگی کشور کاهش یابد. در موارد خاصی هم ممکن است جایگزین سازی کامل مدنظر قرار گیرد. تمامی مسیرهای تعاملی با خارج از کشور، منابع درآمدی کشور، شرکای تجاری و... مشمول این قاعده هستند. برخی از سیاستهایی که در این خصوص قابل طرح هستند، عبارتند از: جایگزینی درآمدهای جاری به جای نفت مانند مالیات و درآمدهای ترانزیتی و... متکثر کردن شرکای تجاری از یک شریک عمده به چندین شریک کوچکتر (مانند تبدیل شراکت تجاری امارات به چندین کشور دیگر). 3 لینک به دیدگاه
hasti1988 22046 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۹۱ نه فقط شرايط اقتصادي فعلي كه تجربيات گذشته هم نشان داده كه سياستهاي كاهش سريع بودجه همواره منجر به ركود شده است. چند وقت گذشته شاهد زنجيرهاي از گزارشهاي نااميدكننده اقتصادي بوديم. رهبران حوزه يورو با وجود اينكه شاهد فروپاشي تدريجي يونان، اسپانيا و حتي خود پيمان يورو هستند؛ اما نميتوانند يا نميخواهند سياستهاي رياضت اقتصادي خود را تغيير دهند. بريتانيا شاهد سومين فصل پياپي از ركود است كه كاهش غيرمنتظره توليدات صنعتي اين كشور را به همراه داشته است. انتشار ارقام پيرامون نرخ بيكاري نيز نشان داد كه احياي اقتصادي ايالات متحده هم چندان مستحكم به پيش نميرود. اقتصادهاي در حال توسعه به ويژه هند، برزيل و حتي چين كه تا به امروز تا حدودي بار تامين نياز جهاني را بر دوش ميكشيدند نيز سرعت پيشرفت گذشته را ندارند. امروز، با وجود گذشت چند سال از بحران اقتصادي هنوز هم بسياري از كشورهاي ثروتمند سرمايهداري، نتوانستهاند به سطح توليد پيش از بحران خود بازگردند. مساله مهمتر مشكل بيكاري است. طبق تخمين سازمان بينالمللي كار اگر بحران اقتصادي جهاني رخ نداده بود، 60 ميليون نفر از بيكارانِ امروز دنيا، شغل مناسبي ميداشتند. در كشورهايي مانند يونان و اسپانيا نرخ بيكاري به 25 درصد نزديك ميشود و اين نرخ در ميان جوانان اين كشورها بالاتر از 50 درصد است. حتي در كشورهايي مانند انگلستان و آمريكا كه مشكل بيكاري خفيفتري دارند، بين 8 تا 10 درصد از افراد بيكارند. اگر به اين عدد، درصد افرادي را كه دست از جستوجوي كار كشيدهاند يا مجبور به پذيرش شغلهاي پارهوقت شدهاند هم اضافه كنيم، نرخ بيكاري به راحتي به بالاتر از 15 درصد ميرسد. از راهحلهاي ارائه شده براي اين مشكل همه آگاهيم: 1. كاهش كسري بودجهها از طريق حذف بخشي از هزينهها (مانند حذف پرداختهاي بيمه بيكاري به افراد فقير جامعه كه باعث ميشود انگيزه آنان براي جستوجوي كار كاهش يابد.) 2. كاهش مالياتها و آسانتر كردن قوانين كسب و كار به شكلي كه «توليدكنندگان ثروت» انگيزه سرمايهگذاري پيدا كنند و موجب رشد اقتصادي جامعه شوند. 3. و در نهايت آسانتر كردن قوانين استخدام و تعديل نيروي كار. روزبهروز مشخصتر ميشود كه اين سياستها در شرايط فعلي اقتصاد جهاني راه به جايي نميبرند؛ اما چيزي كه كمتر به آن پرداخته شده اين است كه اساسا اين روشها هيچگاه در گذشته نتيجه ندادهاند. اتفاقات مشابهي در سال 1982 در بحران اعتبارات كشورهاي در حال توسعه، در بحران 1994 در مكزيك، در بحران 1997 در كشورهاي آسيايي، در بحران 1998 در روسيه و برزيل و در بحران 2002 در آرژانتين رخ داد. در تمام اين موارد، كشورهاي بحرانزده (عمدتا تحت فشار صندوق بينالمللي پول) مجبور شدند كه هزينهها را كاهش دهند و نتيجه آن فقط و فقط غرق شدن بيشتر و بيشتر در ركود اقتصادي بود. حتي اگر از اين هم عقبتر برويم، ركود بزرگ اقتصادي آمريكا در سال 1929 هم نشان داد كه كاهش بودجه زياد و ناگهاني در دوران ركود تنها اوضاع را وخيمتر ميكند. هيچ يك از تجربيات گذشته نشان نميدهند كه براي احياي رشد اقتصادي نياز به كاهش هزينههاي اجتماعي داريم. از سال 1945 تا 1990 درآمد سرانه در اروپا بسيار سريع تر از آمريكا رشد كرد؛ در حالي كه در اين مدت كشورهاي اروپايي به طور متوسط پرداخت بيكاري حدود 30 درصد بالاتر از آمريكا داشتند. حتي در سالهاي پس از 1990 هم كه سرعت رشد اقتصادي اروپا كاهش يافت، كشورهايي مانند سوئد و فنلاند كه پرداخت بيكاري بسيار بالاتري داشتند، شاهد رشد اقتصادي سريع تري نسبت به آمريكا بودند. اعتقاد نادرست ديگر اين است كه سادهتر كردن شرايط براي ثروتمندان ازطريق سادهسازي مقررات كسب و كار و كاهش ماليات بر آنان منجر به افزايش سرمايهگذاري و در نتيجه رشد اقتصادي ميشود. بايد به ياد بياوريم كه اين سياست در سالهاي 1980 و به بعد در بسياري كشورها اجرا شد و نتايج ضعيفي به دنبال داشت و سرمايهگذاري و رشد اقتصادي در اين كشورها نسبت به دهههاي قبل از آن، حتي كاهش نيز داشت. همچنين رشد اقتصاد جهان در قرن نوزدهم كه قوانين بسيار سادهتر و مالياتها بسيار پايينتر بودند (در قرن نوزدهم بسياري از كشورها حتي قانون ماليات بر درآمد را هم اعمال نميكردند) بسيار كندتر از دوره 1945 تا 1980 بود كه قوانين بسيار سختگيرانه و مالياتها بسيار بالا بودند. بحث پيرامون سادهسازي استخدام و تعديل نيروي كار نيز پشتوانه تجربه تاريخي ندارد. در سالهاي 1945 تا 1980 با وجود اينكه قوانين كار روز به روز سختگيرانهتر ميشد، نرخ بيكاري بين صفر درصد (در كشوري مانند سوئيس) تا 4 درصد بود. در حالي كه در قرن نوزدهم كه تقريبا هيچ قانون كاري وجود نداشت، درصد بيكاران بسيار بيشتر از اين ميزان بود. پس اگر نه فقط تجربه چند سال گذشته كه كل تاريخ سرمايهداري نشان ميدهد كه درمانهاي مورد اجراي فعلي براي حل بحران اقتصادي جهان كارآيي ندارند، چرا رهبران سياسي و اقتصادي دنيا بر اجراي آنها پافشاري ميكنند؟ اگر اين سخن انيشتين را ملاك قرار دهيم كه ميگويد: «حماقت يعني انجام دوباره و دوباره يك كار و توقع دريافت نتيجههاي متفاوت»، بايد بپذيريم كه اين رفتار رهبران جهان در واقع نوعي حماقت است. اما شايد توضيح ديگر براي رفتار آنها اين باشد كه رهبران جهان با بهكارگيري اين سياستها تنها سعي دارند سيستم اقتصادي را كه در سه دهه گذشته به بهترين شكل برايشان كار ميكرده، حفظ كنند. ما امروز بايد انتخاب كنيم كه آيا به رهبرانمان اجازه ادامه اين كار را بدهيم يا آنها را مجبور كنيم روش خود را تغيير دهند. آيا ميخواهيم 50 درصد از جوانان جامعه بيكار باشند، تنها به اين خاطر كه بايد كسري بودجه ظرف سه سال از 9 درصد توليد ناخالص داخلي به 3 درصد برسد؟ آيا ميپذيريم كه براي انگيزه دادن به ثروتمندان بايد آنها را روزبهروز ثروتمندتر كنيم و در مقابل براي ايجاد انگيزه كار كردن در فقرا بايد آنها را روز به روز فقيرتر كنيم؟ آيا جامعهاي ميخواهيم كه يك اقليت كوچك 1 درصدي (شايد 1/0 درصد يا حتي 01/0درصد از افراد جامعه) نه فقط كنترل درآمد و ثروت كه حتي كنترل قدرت سياسي و قدرت تاثيرگذاري (از طريق كنترل اتاقهاي فكر، رسانهها يا حتي دانشگاهها) را در دست داشته باشد؟ زمان آن رسيده كه آگاهانه بينديشيم و در مورد جامعهاي كه در آن زندگي ميكنيم، تصميم بگيريم. منبع: گاردین | د. ا. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 4 لینک به دیدگاه
arian ariaey 1755 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۹۱ من فکر می کنم جامعه ی ما در حال حاضر مکمل اقتصاد ریاضتی و مقاومتیه! یعنی از یه طرف کاهش وابستگی به نفت و از طرفی کاهش مصرف و صرفه جویی! به زبانی ساده تر, مثل(بلانسبت) خر کار کن و مثه سگ زندگی کن 5 لینک به دیدگاه
Lean 56968 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۹۱ من فکر می کنم جامعه ی ما در حال حاضر مکمل اقتصاد ریاضتی و مقاومتیه! یعنی از یه طرف کاهش وابستگی به نفت و از طرفی کاهش مصرف و صرفه جویی! به زبانی ساده تر, مثل(بلانسبت) خر کار کن و مثه سگ زندگی کن تعبیر جالبی بود از واقعیت ، متاسفانه عدم آگاهی مدیران رده بالا از فهم و دریافت مردم باعث بوجود آمدن این معضل تبلیغات تو خالی شده و دلایل دیگه که اینجا نمیشه مطرح کرد:scared9: 3 لینک به دیدگاه
Lean 56968 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 18 شهریور، ۱۳۹۱ دکتر وحید شقاقی عضو هیئت علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران و عضو بنیاد ملی نخبگان راهکار های زیر رو برای تحقق اقتصاد مقاومتی ارائه دادن: 1- اقتصادی مبتنی برتبدیل تهدیدها به فرصت ها 2 -اقتصادی فعال و پویا نه یک اقتصاد منفعل و بسته 3 -نظام اقتصادی هماهنگ با نظام حکومت اسلامی 4 - اقتصاد مردمی در برابر اختصاصیسازی یا انحصار فعالیتهای اقتصادی دولتی و خصوصی 5 - اقتصاد کارآفرینی، دانشبنيان، ریسکپذیری و نوآوری 6 -تمرکز بر تولید کالاهای استراتژيک که آفند اقتصادی دشمن است. حال با توجه به تعریف و همچنین معرفی ابعاد و مولفه های اقتصاد مقاومتی، راهکارهای زیر برای تحقق این امر پیشنهاد می شود: 1 - مدیریت بهینه منابع ارزی کشور 2 - مبارزه قاطع با اخلالگران اقتصادی، مفاسد و رانتها، بستن مسیرهای موازی تولید همچون ساماندهی حوزه پول و سرمایه، ساماندهی حوزه زمین و مسکن و نیز مدیریت رانتهای اطلاعاتی 3 - حمایت از تولید ملی بهويژه تولیدات استراتژيک 4 - مدیریت و تنظیم واردات برای به حداقل رساندن نیاز کشور به ارز و ضربه خوردن تولید داخل 5 - مدیریت، تعادل و اصلاح الگوی مصرف با اولویت مصرف کالاهای داخلی 6 - هدایت سیل نقدینگی موجود به سمت اقتصاد مولد و حذف ریشههای سوداگری در اقتصاد 7 - نظارت بر نحوه توزیع کالاها بهويژه کالاهای اساسی و ضروری 8 - اتخاذ راهبرد انقباض بودجه و مدیریت هزینه در کشور با اولویتگذاریها، کاهش مصرفگرایی و به تعویق انداختن پروژههای ناتمام با اولویتهای پایین 9 -بهبود فضای کسب و کار و ایجاد محیط رقابتی با هدف جلب مشارکتهای مردمی و انحصارزدایی 10 -تحول در نظام مالیاتی کشور برای رهایی از وابستگی بودجه به درآمدهای نفتی 12 - دیپلماسی فعال برای متکثر نمودن شرکای تجاری از یک شریک عمده به چندین شریک کوچکتر. به نظر من هر کس کمی مطالعه اقتصادی داشته باشه موارد بالا به خصوص چند آیتم اول به ذهنش میرسه ولی مهم اینه که چطور ؟ تحقق این موارد با چه سیاست هایی امکان پذیره ،تئوریسین های اقتصادی کشور و نخبگان ما چه راهکاری دارن ؟ وگرنه جملات کلی و قشنگ گفتن رو که همه بلدن 3 لینک به دیدگاه
XMEHRDADX 7514 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 شهریور، ۱۳۹۱ تعریفی که از اقتصاد مقاومتی میشه اینه حدکثر استفاده از منابع موجود و اتخاذ سیاستی که حداقل وابستگی به نفت داشته باشیم اما اقتصاد ریاضتی به مفهمو کاهش هزینه ها به معنی کم مصرف کردن مثل مثلا تعدیل نیرو کاهش دستمزد ها کاهش بودجه های رفاهی و... سوال من اینه به نظر یک مهندس صنایع در حال حاضر اقتصاد ما به کدوم سمت در حال حرکته بنظر من ما یک اقتصاد بیمار و پکیده داریم و هیچکدوم از این تعریفا براش صادق نیست. وقتی کشوری منابع داره ونمیتونه ازش استفاده کنه ودائم تورم وبیکاری و ناامنی سرمایه گذاری و جود داره ،یعنی اقتصاد نداره. 6 لینک به دیدگاه
Lean 56968 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 شهریور، ۱۳۹۱ من چه در دوره تحصیل و چه در دوره کار همیشه به امار اعتقاد داشتم و معتقدم پایه و اساس مدیریت صحیح آماره، چون نشانگر عملکرد گذشته ما و تعیین کننده افق پیش روی ماست، در دو برهه در زمینه ارائه آمار برای ارگان های مهم کشور فعالیت داشتم یکی در دوره خدمت سربازی و یکی در حال حاضر میتونم با قاطعیت بگم میزان واقعی بودن این آمار زیر 40 درصده ، در دوره خدمت فرمانده هان و مسئولین تو امار دست میبردن تا عملکرد خودشون رو بهتر جلوه بدن در حالی که امار واقعی چیز دیگری بود و همچنین در حال حاضر ، مدیران ارشد ما هم که همه دکتر هستن و من نمیدونم چطور میشه چند ماهه دکتر شد اینقدر بیسواد هستن و اونهایی هم که سوادی دارن خودشون رو به بیسوادی میزنن هیچ تحلیلی روی این امار ها ندارن در حالی که صحت و سقم این امارها قابل سنجش هست، با توجه به میزان دروغ پردازی بخصوص در بحث آمار کلان کشور و بطور ویژه امار اقتصادی برای اینکه به میزان تقریبا درستی برسید میبایست آمار های منفی رو حداقل دو برابر و آمار های مثبت رو حداقل نصف در نظر بگیرید البته با دید خوش بینانه چون در مواقعی این آمار از ریشه دروغه ، حال با این وضعیت چه چشم اندازی میشه از آینده کشور داشت آیا با آماری با این وضعیت میشه برنامه ریزی کلان کرد ؟ امیدوارم با تغییر دیدگاه و نگرشی که تو نسل جدید هست و کم کم دارن اداره امور رو بدست میگیرن این وضعیت بهتر بشه و آرزو کنیم مدیریت کلان ما به دست تربیت یافتگان نسل قدیم نیفته که باز باید این روند رو شاهد باشیم 5 لینک به دیدگاه
Hamid Mehrazin 7043 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 شهریور، ۱۳۹۱ من چه در دوره تحصیل و چه در دوره کار همیشه به امار اعتقاد داشتم و معتقدم پایه و اساس مدیریت صحیح آماره، چون نشانگر عملکرد گذشته ما و تعیین کننده افق پیش روی ماست، در دو برهه در زمینه ارائه آمار برای ارگان های مهم کشور فعالیت داشتم یکی در دوره خدمت سربازی و یکی در حال حاضر میتونم با قاطعیت بگم میزان واقعی بودن این آمار زیر 40 درصده ، در دوره خدمت فرمانده هان و مسئولین تو امار دست میبردن تا عملکرد خودشون رو بهتر جلوه بدن در حالی که امار واقعی چیز دیگری بود و همچنین در حال حاضر ، مدیران ارشد ما هم که همه دکتر هستن و من نمیدونم چطور میشه چند ماهه دکتر شد اینقدر بیسواد هستن و اونهایی هم که سوادی دارن خودشون رو به بیسوادی میزنن هیچ تحلیلی روی این امار ها ندارن در حالی که صحت و سقم این امارها قابل سنجش هست، با توجه به میزان دروغ پردازی بخصوص در بحث آمار کلان کشور و بطور ویژه امار اقتصادی برای اینکه به میزان تقریبا درستی برسید میبایست آمار های منفی رو حداقل دو برابر و آمار های مثبت رو حداقل نصف در نظر بگیرید البته با دید خوش بینانه چون در مواقعی این آمار از ریشه دروغه ، حال با این وضعیت چه چشم اندازی میشه از آینده کشور داشت آیا با آماری با این وضعیت میشه برنامه ریزی کلان کرد ؟ امیدوارم با تغییر دیدگاه و نگرشی که تو نسل جدید هست و کم کم دارن اداره امور رو بدست میگیرن این وضعیت بهتر بشه و آرزو کنیم مدیریت کلان ما به دست تربیت یافتگان نسل قدیم نیفته که باز باید این روند رو شاهد باشیم دیگه بدون هیچ شرحی به امید آن روز 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده