shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 18 شهریور، ۱۳۹۲ احساس آرامش پی حس همون روزام پی احساس آرامش همون حسی که این روزا به حد مرگ میخوامش دلم میخوادعاشق شم آخه فکرت شده دنیام اگه عاشق شدن درده من این دردو ازت میخوام اگه این زندگی باشه من ازمردن هراسم نیست یه حسی دارم این روزا شاید مردم حواسم نیست اگه این زندگی باشه اگه این سهمم از دنیاس من ازمردن هراسم نیست یه حسی دارم این روزا که گاهی باخودم میگم شاید مردم حواسم نیست بعد تو من از همه دنیا بریدم باورم کن من به بد جایی رسیدم لحظه لحظه زندگیمون با عذابه باورم کن حال من خیلی خرابه اگه این زندگی باشه من ازمردن هراسم نیست یه حسی دارم این روزا شاید مردم حواسم نیست اگه این زندگی باشه اگه این سهمم از دنیاس من ازمردن هراسم نیست یه حسی دارم این روزا که گاهی باخودم میگم شاید مردم حواسم نیست 5 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 20 مهر، ۱۳۹۲ دیگه مطمئن شدم هیچی مثل ورزش نمیتونه بهم آرامش و نشاط بده کل دیروز رو داشتم به یک پسر خوشمزه 10 ساله نیما عشق عمه اش بدمینتون یاد میدادم و بعد از 3 ساعت تمرین اصولی تونست سرویس بزنه و بازی کنه.. خوشحالم که خودش ترجیح داده بود جای بازی با پی اس پی بیاد تنیس و بدمینتون بازی کنه .. و بخاطرش سکوت چندماهمو شکوندم.. امروزم بازم یک گروه بزرگ ورزشکار رزمی اومده بودند تو پارک تمرین کنند دلم بازم خواست برم کلاس یاد بگیرم ولی خب نمیشه فعلا..... بازم دارم میرم سفر یه ده روز دیگه پیش پارسا جیگرم.. دلم براش یه ذره شده گل پسرم هر لحظه داره از مامانش میپرسه الان تو راه هستند عمه هام کی میرسند...... عاشقشم همین و دیگر هیچ 7 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آذر، ۱۳۹۲ [h=5] [/h][h=5] روزهـا رفتنـد و من دیگر خود نمی دانم کدامینم آن من سر سخت مغـرورم یا من مغلوب دیرینـم بگـذرم گر از سر پیمـان می کشـد این غم دگر بارم می نشینم، شاید او آیـد عاقبت روزی به دیـدارم "فروغ فرخزاد" [/h][h=5] [/h][h=5][/h] 2 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آذر، ۱۳۹۲ امروز یعنی 30آبان 92 یک آن یه فکری به ذهنم رسید.. حس کردم زندگیم یک فلش بک به آینده هست و یه جایی برمیگردم سرجای اولم و اون وقت دیگه هرگز نمیخوام زندگی کنم. شما فکر کن ذهنم مسمومه یا هرچیزی ولی خب یه چیزیهایی رو فقط خود آدم میتونه درکش کنه و دیگر هیچ. اون لحظات بعد از تولدم که امیدی به زنده بودنم نبوده باید برگردم به همون موقع و اینبار نفس نکشم و راحت بشم. الان یه مدتیه یه جوریم .. اینقدر نادیده گرفته میشم و یه جایی و یه بحثهایی به حساب نمیام که به این نتیجه رسیدم روح شدم جسم خاکی ندارم! وقتی اطلاعاتم خیلی وسیعتر از باقیه به حساب میاد و یه وقتهایی آینده رو میبینم و حسهای خوب و بدم به افراد و از این قبیل مسائل شکم و به یقین تبدیل میکنه. یه سوالهایی جای جواب دارند ولی بی جواب میمونند همیشه و کسی قادر به پاسخگویشون نیست ! یه جای کار میلنگه حالا کی باشه شماها بهش برسید! 3 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آذر، ۱۳۹۲ [h=5]دیالوگ ماندگار و زیبای آقای همساده !!! . . . آقو ما به دنیا اومدیم انقلاب شد حرف زدیم جنگ شد راه رفتیم کودتا شد رفتیم مدرسه جنگ تموم شد درس خوندیم, هی نظاموی آموزشی عوض شد رفتیم دانشگو ,کنکور ول شد رفتیم سربازی, معافیت آزاد شد رفتیم سرکار, مملکت تحریم شد خواستیم ازدواج کنیم, طلا گرون شد گفتیم بریم خارج, پاسپورتمون دی پرت شد، الانم اینترپل دنبالمونه هه هه هه هه یعنی داغونمااا، له لهم آقو ! با این شرایط که پیش میره آقو فکر کنم مشکل از ما باشه اگه بمیریم شاید دنیا بهشت شد…[/h] 3 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آذر، ۱۳۹۲ [h=5]بعضیا هستن آهنگاي شاد ديگه به دلشون نميشينه...! بعضیا هستن تيپ مِـشـكي رو به هر تيپي ترجيح ميدن...! بعضيا هستن همه جا تنهان...! بعضيا هستن هي از خدا گِـله ميكنن....! بعضيا هستن عاشق نوشته هاي پردردن چون دردشونو قشنگ توصيف ميكنه...! بعضیا هستن خنده هاشون تلخه و گريه هاشون ديگه آرومشون نميكنه...! بعضيا هستن دلشون ميخواد هيچ كس سكوتشون رو نشكنه...! بعضيا هستن زندگيشونو با دنياي مجازي پر ميكنن...! بعضيا هستن جاي شب و روزشون عوض شده...! بعضيا هستن که دلشون ميخواد يكي رو داشته باشن دوست داشتنش واقعي باشه...! بعضيا هستن ديگه از آدما ميترسن...! بعضيا هستن دوس دارن شاد شن ولي همش فاز غم دنياشونو ميگيره...! بعضيا هستن دلشون شكسته ولي صداشو درنياوردن...! بعضیا هستن از زندگي خسته ن ولي بخاطر بعضيا دارن زندگي ميكنن...! خدایا !! هیچوقت ، هیچ کسی رو جزء این بعضیا نکن ...!!! [/h] 6 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 دی، ۱۳۹۲ بالاخره بعد از یه ده یا دوازده سالی یه برف تقریبا حسابی بارید روی شهر قشنگمون این چند هفته اخیر از بس گیر کلاس بودیم صبح و ظهر نداشتیم ........ این دو روز هم به عشق و شوق برف از بس رفتیم با آبجیام بیرون و بالای پشت بوم که تو برفها راه بریم و برف بازی کنیم و عکس بگیریم تقریبا خواب بودم ظهر و شبش ولی خیلی خوش گذشت و حال داد.. با یه بارش یه روزه برف نزدیک بود درختهای پرتقالمون کمر شکن بشن که با گروه امداد و نجات برفها رو از روشون ریختیم پائین و میوه هاشون رو چیدیدم تا بار سبک بشوند و آسیب ندیدند ولی خب تقریبا تمام درختهای پارک محلمون شاخه شکستند ........... خب آمادگی برف رو نداشتند هرس نشده بودند.. منتظر اتفاقات خوب هستم و امیدوارم که آرامش و آسایش نصیب خانواده ام بشه از خودم که گذشت.. 16 دی روز برفی شیراز 17 دی روز با برف و پر عکس 4 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 24 بهمن، ۱۳۹۲ [h=5] [/h] یهویی دلم خواست اینو بنویسم اینجا به یاد کسی که وقتی رفت دیگه هیچ چیز و هیچ کسی نمیتونه جاشو پر کنه. هیچ غلطی هم نمیتونی بکنی برای برگردوندنش به زندگیت یادت گرامی و روحت شاد امروز 24 بهمن 92 درست 19 سال از رفتنت و برنگشتنت میگذره باباجون. همون ماهی که اصلا چشم دیدنشو نداشتی . رفتی و با رفتنت دیگه زندگی زندگی نشد. نیستی که ببینی چها که نشده که اگه بودی دق میکردی با دیدنشون. دنیا ما هم مثل دنیای تو عوض شد ما هم مرد و مستقل و خشن بار اومدیم تا بتونیم از حقمون در مقابل همه دفاع کنیم. توی این سالها فقط جنگیدم با خودم ، احساساتم ، اطرافیانم ، حتی نیازهام با همه چی تا کسی نتونه به خانواده ام هر چیزی بگی ف که جرئت نکنه به خودم و مامانم و خانواده ام چیزی رو ورای شخصیتشون بگه. من وقتی رفتی خیلی کوچیک بودم و الان دقیقا نمیدونم پدر چیه و داشتنش چه لذتی داره فقط میدونم بودنش به هر شکلی مثل سپهر عمل میکنه در برابر همه! هرچی میشه بذار بشه ولی من نمیذارم هر کسی هر غلطی خواست بکنه درسته تو رو ندارم ولی خونت توی رگهام هست از تازه به دوران رسیده های بی همه چی هم نمیگذرم. دلمو خاک کردم تا نگیره و نشکنه که باقیه بتونند ازش سواستفاده کنند. . . . بابایی آدمها وقتی ذاتشون بد باشه دیگه درست نمیشوند منم نمیتونم بی حیاییشونو تحمل کنم. همه رو گذاشتم کنار تا بتونم زندگیمو بگذرونم. اینجا دیگه کسی شرف و آبرو نداره . . . . خیلی حرفها دارم ولی جاشون اینجا نیست خودت بیا تا بهت بگم. از طرف دخترت شهدخت.پ 24 بهمن 92 7 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 15 فروردین، ۱۳۹۳ انگاری 15 روزه رفتیم تو سال جدید سال 93 و اسب خب قراره چی بشه امسال اصلا معلوم نیست. همونطوری که درست شب چهارشنبه سوری دائی جان بی معرفت فوت کردند و روز سال تحویل رو کلا از تمام خاندان گرفتند خدا این زن دایی های محترمو ازمون نگیره. کلا هر سال غیر قابل پیش بینی هست دیگه. مهم نیست بالاخره شتریه که در خونه همه میخوابه حالا چرا فقط ما طعم یتیمی رو بکشیم باقیه هم نوبت شونه.. خلا صه امسال نذر کردم زنده بمونم تا یکی دیگه هم به جرگه یتما بپیونده و حال و روزشو ببینم. دیگه دست من نیست وقتی پشت سر من صفحه میذارند باید منتظر یه همچین دعاهایی هم باشند از طرف من. خبر نداری مگه ؟ من سقم سیاه نیست ولی دلم مثل آئینه هست هرکسی بهم بدی کنه به خودش برمیگرده . دیگه ما اینیم دیگه. اصلا ولش کن . امسال و پارسال برای خیلی ها دعا کردم که به مرادشون برسند . عاشق بشوند و زجر بکشند. بیفتند تو مشکلات و نفسشون در نیاد . حتی بعضیها به آرامش برسه زندگیشون و خدا بهشون صبر بده و هرچی خیره نصیبشون بشه. در حد خونه ویلایی توی جای خوب و مناسب . فرزند صالح و از این جور چیزها آره عزیزم من نیت بدی برای کسی نمیکنم. ................... خب این روزها منتظریم که یه نی نی به جمع خاندان درجه یکمون اضافه بشه. یک نی نی سالم و زبون دار که یه حالی به مامان و باباش بده ... خاله شدن هم دیگر سر ذوقم نمیاره خب چرا آدمها اینقدر بد هستند که نمیذارند خوشی به دلم ما هم بشینه ؟ ........... خب بگذریم سال پیش دلم شکست امسال کلا دنده خلاص و بی خیالی هستم تا بگذره همه چی. دیگه تو سرازیری زندگی افتادم ...... تو طالع بینی چینی گفت : امسال بدتر از سال قبله برات پس آماده ام تا اون سوئیچ احساسمو کلا سیمان مالی کنم تا روشن نشه تا کمتر عذاب بکشم. ....... یجورهای یه آدمهایی یادم میکنند که نمیدونم خوشحال بشم یا ناراحت نمی دونم خوب بودم یا بد مفید بودم یا مضر کلا دنیای مزخرفی داریم دور هم خوش باشید. 3 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 17 فروردین، ۱۳۹۳ اگه خيانت نکردم،فکر نکن نميتونستم... اتفاقا خيلي ها دورو برم بودن... اگه خوب بودم،فکر نکن خوبي از خودت بود...خوبي تو ذاتم بود... اگه بردمت بالا،فکر نکن چيزي بودي...ميخواستم هم قد خودم شي.. اگه تک پر بودم،فکر نکن پريدن بلد نبودم...فقط ميخواستم با تو بپرم.... اگه دلمو فقط به تو دادم،فکر نکن تو عالي بودي...دلم راضي نميشد... اگه واسه ديدنت لحظه شماري ميکردم،فکر نکن خيلي شاخ بودي...به دلم که تنگ بود احترام ميذاشتم... 1 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 17 فروردین، ۱۳۹۳ خدایا هر کاری میخوای بکن ولی نذار یه روزی باعث بشم مامانم زجر بکشه. حتی اگه هیچ کسی تو این دنیا نخوادم حتی اگر اون مامانم باشه ولی تو نذار من کاری کنم تا دلش از زمونه و باقیه بگیره. قول میدم دیگه نه کسی رو نصیحت کنم نه راهکار به کسی نشون بدم. بذار همه سرشون به سنگ بخوره . دلم از اون سکوتهای چندین ماهه میخواد شدیدددد خودت میدونی دردم چیه . آره یک چهار دیواری که هیچ کس نتونه بیاد توش . خودم باشم و یه دنیا لوازم که باهاشون چیزهای خوشگل و خوشمزه درست کنم. که کسی نباشه بگه چه فایده چه کاریه , به چه دردی میخوره, بیکاری , همه رو باهم مخلوط کن بره مهم نیست چه شکلی میشه . و.... خدا منو ببخش اگه هنوز با آدمها حرف میزنم. هی یادم میره نباید با کسی حرف بزنم. فعلا همینا بازم میاد پیشت .. 9 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 خرداد، ۱۳۹۳ سلام سلام به زندگی و صبرم و ووو خیلی وقته اینجا نیومدم .. یعنی میخواستم بیام ولی اصلا وقت نمیکردم. یهویی درگیر کار شدم که یک ماه از زندگیم کلا فلج شد و نتیجه اش فقط این بود که : قبلا از مردم مینالیدم حالا بعضی از روسا هم خودشون مسئله ساز هستند. خب این یک ماهه خیلی برام مفید بود که دیگه مطمئن بشم نباید به سرکاری برگشت که ازش اومدی بیرون. بگذریم از این بحثها امسال کلا زدم به دنده خلاص و بیخیالی دیگه نمیذارم مشکلات و بحثها بیش از یک روز از عمرمو درگیر و حروم کنند چون واقعا ارزششو ندارند. بالاخره با کمک تیغ چاقو نی نی هم دنیا اومد. اینقدر کوچولوئه اندازه بند انگشت آخه یه ذره بچه 2.300 کیلوگرمی این همه ناز و ادا داره که اینقدر دیر دنیا اومد. آرنوشا خانم دومین نوهه دختری هم قدم به این دنیا بدرد نخور گذاشتند. روز 14 اردیبهشت هم شد روز این دخمر ننر خاله اش.. هرچند شده شکل باباش ولی خب امید میرفت شبیه مامانش بشه که نشد :icon_razz: ............. در این 31 سال زندگی به این نتیجه رسیدم میزان عشق و علاقه به یه بچه رابطه مستقیم با رفتار و برخورد والدین محترمش داره. ولی در کل برادر زاده خیلی خوشمزه تر از خواهر زاده تشریف داره . هرکسی دوتاشو چشیده خوشحال میشم نظرشو بدونم . ....... فعلا در یک تصمیم بزرگ زندگی و جابجایی و ساخت و ساز عظیم قرار داریم که تا چندماه دیگه شروع میشه و تا یکی دوسال دیگه به اتمام میرسه. سعی میکنم ذهنمو زیاد درگیر چیزی نکنم . امیدوارم به خیر و خوشی و برکت رد بشه و بره و بیاد. 9 خرداد 93 7 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 25 تیر، ۱۳۹۳ آخ دلم هیشکی کنارت نیست، سرکن با خودت زیر و رو شو، دنیا رو زیر و زبر کن با خودت وقتی می بینی خودت داره کلافه ات می کنه از خودت پاشو خودت باشو و سفر کن با خودت آخ دلم هیشکی کنارت نیست، سرکن با خودت زیر و رو شو، دنیا رو زیر و زبر کن با خودت وقتی می بینی خودت داره کلافه ات می کنه از خودت پاشو خودت باشو و سفر کن با خودت 7 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 15 مرداد، ۱۳۹۳ من موندم تو کار این آدمها چرا آخه ؟ آدمها چند دسته هستند: همشون همه غلطی میکنند ولی یه عده شون در کنار همه اشتباهات و شیطنتهاشون یه ترسی از اینکه بخشیده نشوند یا دینی گردنشون باشه یا طرف ازشون راضی نباشه هم دارند , این افراد وقتی کارشون رو کردند و دیدند طرف مقابلشون راضی نیستی از راه عذر خواهی و طلب بخشش و جبران جلو میایند ولی در کل و آخر هیچ کاری مبنای اینکه رضایت بگیرند یا بخشیده بشوند رو نمیتونند انجام بدهند. یه عده هم هستند بعد از یه مدت میفهمند اه این با اونها یه فرقهای داشته و باز قول میدهند که همه چیزو به شکل دلخواه در میاورند و در آخر اونها هم به جایی نمیرسند. اخه این چیزیها ذاتی هست و اکتسابی نیست متأسفانه . یه عده هم هستند حرفشون با عملشون یکی هست تا 90درصد اینها از همون اول ممکنه دلتو بشکنند ولی مطمئن هستی یهویی زیر پاتو خالی نمیکنند. یه عده هم هستند کلا معلوم نیست فازشون چیه : یه روزی کلا هستند یه ثانیه بعد محو هستند. حالا عقل سلیم چی میگه این وسط خودش هم گیج شده!! کلا به هیچ کسی نباید اعتماد تام کنی و منتظر باشی کسی دستتو بگیره . چون در این دنیا و این مملکت هر کسی خصوصا دخترها باید بتونند از پس خودشون بربیایند و رو پای خودشون بایستند. خواهشا وقتی نمی تونید حتی 10 درصد از وضع قبلیتون تغییر مثبت کنید دم از جبران کردند نزنید . عزیزم من که میتونم حس کنم با گذشت زمان چیزی عوض نمیشه فقط دلها سنگ تر میشه و همه چیز یکنواخت تر و بقولی دیگه شوق و ذوق قبلی هم از بین میره پس لطفا نه خودمون نه دیگران و مضحکه نکنیم. 5 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مهر، ۱۳۹۳ یه دوره ای شده که دیگه دلم نمیخواد حتی با کسی حرف بزنم از بس برای رسیدن به هرچیزی حرص خوردم و منتظر شدم و دست آخر وقتی دیگه نیازی بهش نداشتم بهش رسیدم دیگه دلزده شدم از همه چیز خدا شکرت که اینقدر خاص و عزیزم پیشت که وقتی یه طوری میشه که یجورهایی به ضرر منه باقیه شاد میشوند یاد گرفتم دیگه اصلا شاکی نشم میشینم کنار و وقتی قضیه رد شد فقط باز خوردشو میبینم . چون در هر حالتی کاری ازم برنمیاد. انگاری با یه زبون دیگه حرف میزنم کسی حرفهامو نمیشنوه . خسته ام از زندگی و آدمهاش در کل فقط یه کلمه میتونم بگم : گور بابای همه چیز , زندگی , دنیا , آدمهاش , همه چی , حقیقی و مجازی و , درد و غصه , موخره عصبی , دارو , دوا , شادی باقیه در قبلا مریضی تو , خاطرات تلخ و شیرین 5 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مهر، ۱۳۹۳ وای به حال نسل آینده مون توی دوره ای زندگی میکنیم که نشستن پای بساط مشروب و مواد توی فضای بسته و باز و باغ و ... و هر غلط اینچنینی میشه داشتن روابط اجتماعی قویییی لعنت به این روابط اجتماعیی این چنینی کثیف .. وقتی ساقی مواد با خوردن بمب میشه شهید و بعدش بازماندگانشون میتازونند . وقتی هرکی خرابتر مقبول تر وقتی هرکی بی آبرو تر اجتماعی تر وقتی ............ این روزها دلم خونه ولی دلیلی نمیشه که بخوام منم بد باشم تا جامعه اینچنینی قبولم کنه! وقتی میری توی یه محیط جدید با وجودی که میدونند حضورت دائمی نیست ولی نمیذارند یکم صمیمی تر بشی با محیط اونم محیط مهدکودک نه جای دیگه آدم از زنده بودنش پشیمون میشه! حالم از همه محیط ها بهم میخوره همه فقط میخواهند همو بدوشند و بروند . بیاید یکم انسان وار تر باشیم برای وجدان خودتون نه کسی دیگه. پائیز93 6 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 29 آبان، ۱۳۹۳ امسال سال دیر رسیدنم هست خوب اینم یجورشه دیگه هرچیزی رو میخوای بعد که دلت و زد بهش میرسی بگذریم منکه از این دنیا پروتر هستم اینو خودم فهمیدم.. ولی خب باز هنوز جا داره که با یه دید دیگه به امسال نگاه کنم: درسته به یه نوع بیکاری زشت مبتلا شدم که اصلا نه حالشو و نه حوصله شو ندارم از خونه بیرون باشم برای چندر غاز حقوق که همش خرج رفت و آمد و پوشاکم میشه..ولی : به یک سری کارهای رسیدم که سالهاست میخواستم انجام بدم. درسته تا حالا برای هیچ کدومشون بطور قطعی تاحالا اقدام نکرده بودم ولی خب تونستم تا حالا به چندتا برسم گواهینامه مو گرفتم.:hapydancsmil: فرشی رو 9 سال بود میخواستم ببافم بافتمش.:hapydancsmil: یه دوره کلاس مربی مهدکودک رفتم و کارورزی تو مهد (مربیهاش حسود بودند نرفتم دنبالش) کلاس شنا و اون شنایی که دلمون میخواست توی سری اول یاد گرفتیم (کرال):hapydancsmil: حالا هم کلاس امدادو کمک های اولیه دارم میرم.:hapydancsmil: ناگفته نمانه که همچین هم بیکار نبودم بالاخره چهارتا بافتنی جدید و خوشگل هم بافتم. برای ارشد هم ثبت نام کردم تا ببینم چی میشه . آره اینجوریهاست اگه دیدی یه جایی توقف کردی بگرد دنبال یه تابلویی چیزی باش ببین شاید یه کار عقب مونده داری که باید تکمیلش کنی! کسی دوستم نداره ؟ اصلا مهم نیست اونی که باید دوستم داره . همین که یه بچه دلتنگت باشه و بهت ابراز علاقه کنه یعنی عشق دنیا همین که وقتی توی مهد بودم همون اول بچه ها پیشم احساس امنیت و آرامش میکردند یعنی هنوز خصلت خوبیهام بیشتر از بدیهام هست. خیلی ماجراها داریم تو زندگیمون ولی خب اونها هم میگذرند قرار نیست منو بکشند. 28/8/93 5 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 12 اردیبهشت، ۱۳۹۴ تقديم به پدرانى كه نيستند...قلمم راست بايست!واژه ها... گوش به فرمان قلم!همگي نظم بگيريدمودب باشيد!صاحب شعر عزيزي است بنام پدر امشب از شعر پُرم، کو قلم و دفتر من؟!آنقَدَر وسوسه دارم بنويسم که نگو...تک و تنها و غريبم!تو کجايي پدر...؟!آنقَدَر حسرت ديدار تو دارم که نگو...بسکه دلتنگ تو ام، از سرشب تا حالا...آنقَدَر بوسه به تصوير تو دادم که نگو...جانِ من حرف بزن!امر بفرما پدرم..آنقَدَر گوش به فرمان تو هستم که نگو...کوچه پس کوچه ي اين شهر پر از تنهاييست آنقَدَر بي تو در اين شهر غريبم که نگو...پدر اي ياد تو آرامش من...!امشب از کوچه ي دلتنگيِ من ميگُذري؟!جانِ من زود بيابغلم کن پدرم...!آنقَدَر حسرت آغوش تو دارم که نگو...گفته بودي: فرزندم! عاشق اشعار تو اماي به قربان تو فرزند..بيا دلتنگمآنقَدَر شعر براي تو بخوانم که نگو...پدرم...پدر خوبمبه خدا دلتنگم!رو به رويم بِنِشيني کافيستهمه دنيا به کنار...تو که باشي پدر!دست و دلبازترين شاعر اين منطقه امآنقَدَر واژه به پاي تو بريزم که نگو...گرچه از دور ولي،دست تو را ميبوسمنه شعار است ،نه حرف!آنقَدر خاک کف پاي تو هستم که نگو 3 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 24 تیر، ۱۳۹۴ خیلی وقته سال جدید شروع شده اینقدر گذشته ازش که تولدم گذشته یه تولد بی جشن و شادی اونهم بخاطر برخورد یه روز خاص و عزا داری طبق معمول تو این مرز و بوممون تو یه حال خاصیم از دنیا بی مصرف تمام دست ودلم به هیچ کاری نمیره.. نمیدونم منتظر چه معجزه ای هستم. تنها کار مفیدی که انجام میدم رفتن به کلاس ورزشه و عضو تیم هلال احمرم کار مفید دیگه ای ندارم فهمیدم تو دنیا فقط یه نفر بهم افتخار میکنه اونهم پارسا جونم هست هر وقت یکاری میکنم میگه تو ماهری ، همه چیز بلدی .. کلا فقط همین جوجه که حالا 6 سالش شده به عمه اش افتخار میکنه و بس امیدوارم یطوری بشه که از این بلاتکلیفی بی مصرفی و نامفید بودند خارج بشم. 24/4/94 2 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مرداد، ۱۳۹۴ چرا فقط اوضاع من باید اینجوری باشه ؟ دیگه به خودم قول دادم برای رسیدن به هیچ بنی بشری پا پیش نذارم .. همون یه بار بسمه که رفتم جلو و الان خیلی محترمانه کنار گذاشته شدم. خیلی پوست کلفتم که هنوز بعضی وقتها باهاش حرف میزنم . نمیدونم واقعا ایراد کار از کجا هست . من یا اونا ؟! هی روزگار .. میدونم درست نیست از حرکات و رفتارها و صحبتها و نگاههای کسی برداشت کنم که ممکنه ازم خوشش اومده باشه ! کاشکی قوه درکم مثل باقیه پایین و کم بود یحتمل اون موقع اگه کسی هم بهم احساسی داشت جلو می اومدو منو تو بلاتکلیفی نمیذاشت . نمیخوام بهش فکر کنم ولی دلم میخواد یجا ثبتش کنم . دورهای عمومی امداد خیلی خوب بود . هرچند بقول اطرافیانم بدرد نخوره چون توش پول نداره ولی مهم منم که واقعا دوست دارم اینجور مباحث و .. یه سفر در پیش داریم با خانواده و ایشالا بعدش دورههای نجات و تخصصی رو بگذرونم . امیدوارم خبر خوبی از یجایی بهم برسه منم بفهمم برای کسی مهم هستم . وجود دارم .ارزش دارم . بعد این حس قشنگ و با شماهاهم تقسیم میکنم همینطور که نگرانیهام و غمها و مشکلاتمو تقسیم میکنم . امشب سی مرداد سال نود و چهار هست.. روزگار بکامتون 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده