پاییزان 3604 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 شهریور، ۱۳۹۱ برای او نوشته بودم: "عزیزم ! تو آدم نیستی" و او..... سیلی محکمی به گوشم نواخت و برای همیشه رفت..... از آن به بعد از هر چه عاشق بد سلیقه و فرشته عجول بدم می آید. 18 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 شهریور، ۱۳۹۱ چشمانم را می بندم نقابت را بردار بگذار صورتت هوایی بخورد! حسن کوشکیان 10 لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 شهریور، ۱۳۹۱ [h=6]از دستت هرچی برمیومد انجام دادی حالا نوبتِ پاهاتِ میتونی گور [/h][h=6]تو گم کنی..... [/h] 9 لینک به دیدگاه
azarafrooz 14221 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 شهریور، ۱۳۹۱ انسانها در دو حالت همدیگر را ترک می کنند ١- احساس کنند یکی دوستشان ندارد ٢- احساس کنند یکی خیلی دوستشان دارد تو کدوم حس را نسبت به من داشتی که ترکم کردی؟ 9 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 شهریور، ۱۳۹۱ تو آدم نیستی... نه...تو آدم نیستی... تو شاید یک فرشته....شاید یک پروانه...نه شاید یک تکه ابر باشی... که در آسمانی... چه خوب که در آسمانی هستی...که من می توانم زیبایی ش را ببینم... حتی اگر در آسمان من نباشی... 9 لینک به دیدگاه
Strelitzia 17128 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 شهریور، ۱۳۹۱ مشغول دل باش، نه دل مشغول! فرهاد که باشی، همه چیز شیرین است... 8 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۹۱ نیستی... نیستی و من میزانم رو از دست دادم برای تشخیص آدم ها... نمی دانم دیگر کی آدم است؟! 8 لینک به دیدگاه
پاییزان 3604 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۹۱ روزگاریست شیطان فریاد می زند: آدم پیدا کنید، سجده خواهم کرد... 5 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مهر، ۱۳۹۱ تو؟! آدم؟! نه نیستی..... آدمیت لباسی ست که بر تن تو زار می زند! آدمیت این روزها به لباس همه زار می زند حتی من! 7 لینک به دیدگاه
پاییزان 3604 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 آذر، ۱۳۹۱ حیف.....! در کاسه چشمت جای آب خون ریختند و پلک هایت.... سقف مرده شور خانه ای سرد لبانت.... شکاف زخم بر صورت با این حال.... خود را بهترین می دانی.....!! 4 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 آذر، ۱۳۹۱ تلخ... همچون زهر،خنده های من... تلخ... مثل مرگ اما زندگی... تلخ... مثل غم و تنهایی من... تلخ... مثل حسرته،بی هم آغوشی من... تلخ... مثل یک تپش در قلب من... تلخ... مثل یک شکست،در جان من... تلخ... مثل لحظه ای که زندگی،از لب چشمان من غلطید و رفت.. 2 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 آذر، ۱۳۹۱ امروز هوای تو دارم … چه هوای لطیفیست برای نفس کشیدن ... 2 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 آذر، ۱۳۹۱ اشتبــاه از من بود .. پر رنـــگ نوشته بودمـت .. به سختــی پــــــاک می شـــوی ... ولـــــی پاکت میکنم !!! 5 لینک به دیدگاه
پاییزان 3604 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 4 بهمن، ۱۳۹۱ ابروهات کمان کشیده ی آرش چشم هات بادام رسیده لب هات عسل هیچ چیزت به آدمیزاد نرفته اصلن.... 4 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 بهمن، ۱۳۹۱ من می ترسم از لقب دادن به دیگری... من وقتی در شناخت آدم مانده ام... نمی دانم با کدام خط کش آدمیت دیگری را اندازه کنم... . . . این میان خودم هم که تافته جدا بافته نیستم... میوه ای هستم گاز زده در این جمعه بازار.... 3 لینک به دیدگاه
atefehkhanom 2893 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 بهمن، ۱۳۹۱ خوش نمیگذره!!!! فقط... خوشم که داره میگذره... 3 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 بهمن، ۱۳۹۱ من آدم نیستم... من سلام را با خداحافظی جواب می دم... همه می گویند او سلام بلد نیست... هیچکس آرزوی حفظش را توسط خدا در در وداعم نمی بیند... 5 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 تیر، ۱۳۹۲ هیچ کس مَتَرسک را آدم حساب نمی کند...حتی کلاغ ها! بر شانه اش می نشینند و دهن کجی می کنند با لهجه ی قار قار که ترجمه اش می شود....تو آدم نیستی! 4 لینک به دیدگاه
Hanaaneh 28168 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اسفند، ۱۳۹۲ روح من کمسال است با آدم بزرگ ها نسبتی ندارد غرق روح فرشته هاست تو که آدم نیستی عزیزکم پیش تر بیا raziyeh.j 1 لینک به دیدگاه
mosalman 294 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اسفند، ۱۳۹۲ دو روز ار فرصتی دادند در اینجا ...غنیمت دان رفیقا تا نرفت جان لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده