- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 مرداد، ۱۳۹۱ نبودی نوشتم ات به وجود آمدی علاقه مند به تو شدم غیب ات زد گفتم چیزی بنویسم از دلتنگی هایم. 3 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 24 مرداد، ۱۳۹۱ تقصیر مادرم است یا پدرم که اینگونه زاییده شدهام هر وقت قاشق برمیدارم نمیدانم توی دهان کدام سرم بگذارم 3 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 24 مرداد، ۱۳۹۱ کنارم خوابیده است کسی نمی بیند او را خسته است از زندگی کردن مرگ... 2 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 24 مرداد، ۱۳۹۱ سنگین شدهام از نوشتن تو موقع رفتن ته دریاست 2 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 24 مرداد، ۱۳۹۱ گنجشکی که جفتش را جغد میبیند و جغدی که جفتش را انسان میبیند مرگ را به خاطر میآورد در تنهایی ترانهاش را میخواند آدم سیاه، گِلِ سیاه میخواهد به علامت مرگ گنجشکی که میخورد انسان را به نظر مرده میآید ترانهاش تاریک است میکشد آدم را جفتی عاشق با یک گِلِ سیاه مرگ است که میآید جغدی که در آشیانهی گنجشکها میمیرد ******* میخواهند بگویند بیشتر از من مردهاند اشیائی که سالهاست خاموشاند نباید حرف بزنند اشیائی که تا به حال دروغ نگفتهاند 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 شهریور، ۱۳۹۲ حالا آنقدر بزرگ شدهام که ببینم سر از ابرها درآوردهام شناورم روی آسمان مثل تختهپارهای که باد کرده از تنهایی خود آمده بالا به امید این که فراموش کند مرگش را (از مجموعهی خروس مرده برمیخیزد؛ شعر صمد تیمورلو؛ ص۴۱) 1 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 شهریور، ۱۳۹۲ شاید سنگها در تو بالا آمدهاند و سرت روی این سنگها سنگینی میکند فرض کنیم این مربوط به خوابی میشود به خوابی که در آن هیچ آسمانی نیست (از مجموعهی بیرون تعریف نشده است؛ شعر صمد تیمورلو؛ ص۱۴) 1 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 شهریور، ۱۳۹۲ اتاقم مرده است من آن را کشتهام با طرز فکر خودم قمه را برداشتهام کشیدهام به دیوارها بعد زدهام بیرون (از مجموعهی خروس مرده برمیخیزد؛ ص۴۵) 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 شهریور، ۱۳۹۲ نکند این علامت به وجود آمدن یک زن فاحشه است که به چهارده زبان مختلف دنیا میتواند داد بزند میخواهم شهوتم را روی صورت اشیاء پخش بکنم روی صورت آنها پخش بکنم روی صورت خودم پخش بکنم (از مجموعهی بیرون تعریف نشده است؛ ص۳۴) 1 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 دی، ۱۳۹۲ 1 هم خستهام هم تنها پنجره را باز میكنم شب به كمكم میآید. 2 خورشید رفت شب نیامد درخت در تاریكی ماند باد در تاریكی وزید. 3 ای كوه فریبت را نمیخورم قبلا از تو بالا آمدهام قلهات آنجا نیست. لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده