رفتن به مطلب

ماهی قرمزه زنه یا مرده؟


spow

ارسال های توصیه شده

خونه مشغول کاربودم که دخترم بدو بدو اومد و پرسید .

 

دخترم : مامان تو زنی یا مردی ؟

 

من : زنم دیگه پس چی ام ؟

 

دخترم : بابا ، چی اونم زنه ؟

 

من : نه مامانی بابا مرده .

 

دخترم : راست میگی مامان ؟

 

من : آره چطور مگه ؟

 

دخترم : هیچی مامان ! دیگه كی زنه ؟

 

من : خاله مریم ، خاله آرزو ، مامان بزرگ

 

دخترم : دایی سعید هم زنه ؟

 

من : نه اون مرده !

 

دخترم : از كجا فهمیدی زنی ؟

 

من : فهمیدم دیگه مامان، از قیافه ام .

 

دخترم : یعنی از چی ؟ از قیافه ات؟

 

من : از اینكه خوشگلم ،

 

دخترم : یعنی هر كی خوشگل بود زنه‌ ؟

 

من : اره دخترم

 

دخترم : بابا از كجا فهمید مرده

 

من : اونم از قیافش فهمید . یعنی بابایی چون ریش داره و ریشهاشو میزنه و زیاد

خوشگل نیست مرده !

 

دخترم : یعنی زنا خوشگلن مردا زشتن ؟

 

من : آره تقریبا .

 

دخترم : ولی بابایی كه از تو خوشگل تره

 

من : اولا تو نه شما بعدشم باباییت كجاش از من خوشگل تره ؟

 

دخترم : چشاش

 

من : یعنی من زشتم مامان ؟

 

دخترم : آره

 

من : مرسی

 

دخترم : ولی دایی سعید هم از خاله خوشگلتره !!

 

من : خوب مامان بعضی وقتها استثنا هم هست

 

دخترم : چی اون حرفه كه الان گفتی چی بود

 

من : استثنا یعنی بعضی وقتها اینجوری میشه

 

دخترم : مامان من مردم

 

من : نه تو زنی

 

دخترم : یعنی منم زشتم

 

من : نه مامان كی گفت تو زشتی تو ماهی ، ولی تو الان كودكی

 

دخترم : یعنی من زن نیستم ؟

 

من : چرا جنسیتت زنه ولی الان كودكی

 

دخترم : یعنی چی ؟

 

من : ببین مامان همه ی آدما شناسنامه دارن كه توی شناسنامه شون جنسیتشون مشخص

میشه جنسیت تو هم توی شناسنامه ات زنه .

 

دخترم : یعنی منم مامانم ؟

 

من : اره دیگه تو هم مامان عروسكهاتی

 

دخترم : نه ، مامان واقعی ام ؟

 

من : خوب تو هم یه مامان واقعی كوچولو برای عروسكهات هستی دیگه

 

دخترم : مامان مسخره نباش دیگه من چی ام ؟

 

من : تو كودكی

 

دخترم : كی زن میشم ؟

 

من : بزرگ شدی

 

دخترم : مامان من نفهمیدم كیا زنن ؟

 

من : ببین یه جور دیگه میگم . كی بتو شیر داده تا خوردی بزرگ شدی

 

دخترم : بابا

 

من : بابات كی بتو شیر داد ؟ !!!!!!!!!!

 

دخترم : بابا هر شب تو لیوان سبزه بهم شیر میده دیگه

 

من : نه الان رو نمی گم ، كوچولو بودی ؟

 

دخترم : نمی دونم

 

من : نمی دونم چیه ؟ من دادم دیگه

 

دخترم : كی؟

 

من : ای بابا ولش كن ، بین مامان ، زنها سینه دارن كه باهاش به بچه ها شیر میدن

، ولی مردا ندارن

 

دخترم : خب بابا هم سینه داره

 

من : اره داره ولی باهاش شیر نمی ده !! فهمیدی

 

دخترم : خوب منم سینه دارم ولی شیر نمی دم پس مردم .

 

من : ای بابا ببین مامان جون خودت كه بزرگ بشی كم كم می فهمی .

 

دخترم : الان می خوام بفهمم .

 

من : خوب هر كی روسری سرش كنه زنه هر كی نكنه مرده

 

دخترم : یعنی تو الان مردی میریم پارك زن میشی

 

من : نه ببین ، من چیه تو میشم ؟

 

دخترم : مامانم

 

من : خوب مامانا همشون زنن و باباها همشون مردن

 

دخترم : آهان فهمیدم .

 

من : خدا خیرت بده كه فهمیدی ، برو با عروسكهات بازی كن

****

نیم ساعت بعد

 

دخترم : مامان یه سوال بپرسم

 

من : بپرس ولی در مورد زن و مرد نباشه ها

 

دخترم : در مورد ماهی قرمزه است .

 

من : خوب بپرس

 

دخترم : مامان ماهی قرمزه زنه یا مرده ؟!!

  • Like 29
لینک به دیدگاه

جایی نوشته بود کودکان در طول روز بیش از دویست سوال میپرسن که والدین فقط به کمتر از پنج درصدش پاسخ میدن اونم چه پاسخ هایی

  • Like 23
لینک به دیدگاه
جایی نوشته بود کودکان در طول روز بیش از دویست سوال میپرسن که والدین فقط به کمتر از پنج درصدش پاسخ میدن اونم چه پاسخ هایی

 

من اینو هر روز باهاش مواجه هستم

آخرین سوالی که ازم پرسیده و توش موندم! : سگ های خالدار، سیاه سفید هستن یا رنگی!؟

  • Like 16
لینک به دیدگاه

کاش فقط سوال میپرسیدن. الان بچه ها بزرگترها رو خفت میکنن، تنبیه میکنن، موعظه هم میکنن. :icon_pf (34):

 

خدائیش ما بچه بودیم خیلی پهن بودیم.

  • Like 10
لینک به دیدگاه
کاش فقط سوال میپرسیدن. الان بچه ها بزرگترها رو خفت میکنن، تنبیه میکنن، موعظه هم میکنن. :icon_pf (34):

 

خدائیش ما بچه بودیم خیلی پهن بودیم.

 

مگه ما فهمیدیم بچگی یعنی چی؟

اصلا ما جرات میکردیم سوال بپرسیم؟به ما میگفتن اینکارو بکن ما میگفتیم چشم اون کاررو بکن چشم:whistle:

  • Like 8
لینک به دیدگاه
من اینو هر روز باهاش مواجه هستم

آخرین سوالی که ازم پرسیده و توش موندم! : سگ های خالدار، سیاه سفید هستن یا رنگی!؟

سیاه سفیدن!w58.gif

  • Like 5
لینک به دیدگاه

همشم سوالای فلسفی میپرسن که نمیشه فلسفی جوابشونو داد:banel_smiley_4:

بهترین راه اینه که از همون بچگی با کتاب آشنا بشن که خودشون رفته رفته جواب سوالاشونو پیدا کنن و در واقع فقط یه راهنمایی بخوان:ws37:

  • Like 7
لینک به دیدگاه
بعضی وقتا بچه ها یه سئوالایی می پرسن که عقل 10 تا آدم بزرگ رو بذارید رو هم نمی تونید جوابشو پیدا کنید

:banel_smiley_4:

آی گفتی ...میمونی چی بگی آخه:w58: بعدشم مجبور میشی بپیچونی خلاص شی:ws3:

  • Like 4
لینک به دیدگاه

ای جان چه بامزه بوده این دختره:ws28:

 

خوب از همون اول باید جواب درست و حسابی بهشون داد یا اینکه بهشون بگی بعدا جوابشونو میدی مثلا فردا که بری مطالعه کنی از یه روانشناس بپرسی....

 

ولی بچه هر سوالی که میکنه رو باید با حوصله بشینی جوابشونو بدی اینو تو یه کتاب خوندم من خودم دختر داییم همش در حال سوال پرسیدنه بعضی وقت ها واقعا میمونم چی جوابشو بدم باعث میشم برم دنبالش که هم جوابشو بدم هم اطلاعاتم زیاد بشه

  • Like 5
لینک به دیدگاه

واقعا بعضی وقتا یه سوالایی میپرسن که آدم میمونه چی جواب بده...

 

داداش منم 4 سالش بود یه همچین سوالایی پرسید ما مونده بودیم چی جواب بدیم

 

سوالشم این بود...ستون آسمون کجاست؟آسمون رو چی واستاده؟چرا سقف خونه ی ما ستون داره ولی آسمون نداره؟؟؟

  • Like 6
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...