alborzrad 2116 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مرداد، ۱۳۹۱ نقل است؛ "شاه عباس صفوی" رجال کشور را به ضیافت شاهانه میهمان کرد، دستور داد تا درسرقلیانها بجای تنباکو، ازسرگین اسب استفاده نمایند. میهمانها مشغول کشیدن قلیان شدند! ودود و بوی پهنِ اسب فضا را پر کرد، اما رجال - از بیم ناراحتی شاه - پشت سر هم بر نی قلیان پُک عمیق زده و با احساس رضایت دودش را هوا می دادند! گویی در عمرشان، تنباکویی به آن خوبی نکشیده اند! شاه رو به آنها کرده و گفت: «سرقلیانها با بهترین تنباکو پر شده اند، آن را حاکم همدان برایمان فرستاده است » همه از تنباکو و عطر آن تعریف کرده و گفتند:« براستی تنباکویی بهتر از این نمیتوان یافت» شاه به رئیس نگهبانان دربار - که پکهای بسیار عمیقی به قلیان میزد- گفت: « تنباکویش چطور است؟ » رئیس نگهبانان گفت:«به سر اعلیحضرت قسم، پنجاه سال است که قلیان میکشم، اما تنباکویی به این عطر و مزه ندیدهام!» شاه با تحقیر به آنها نگاهی کرد و گفت: « مرده شوی تان ببرد که بخاطر حفظ پست و مقام، حاضرید بجای تنباکو، پِهِن اسب بکشید و بَه بَه و چَه چَه کنید ای کاش رجال سیاسی امروز ما به اندازه شاه عباس می فهمیدند و قدری پهن بار متملقین و چاپلوسان میکردند، تا بدانند که همه این دست بوسی و پابوسی و نقل کرامات و معجزات برای پست و مقام است و لا غیر! از بردن نام نویسنده این سطور معذورم چرا که مورد بغض و کینه امروزه است! و مابقی را به وجدان آگاه دوستان می گذارم! تملق؛ دورویی؛ مجیز؛ خوشامدگویی؛ مدح ممدوح؛ و........ (میگن پینوکیو تو چند قسمت آدم شد اما ما ایرانی جماعت تا تاریخ تاریخه همچنان گرفتار عقل معاش خود هستیم و برای کسب و بسط منفعت طلبی خودمان همچنان دست به گریبان این صفات و رذیلت ها هستیم !) ****بیخودی پرسه زدیم صبحمان شب بشود بیخودی حرص زدیم سهم مان کم نشود ما خدا را با خود سر دعوا بردیم و قسمها خوردیم و حقیقتها را زیر پا له کردیم و چقدر حظ بردیم که زرنگی کردیم**** 9 لینک به دیدگاه
afroozsafa 106 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مرداد، ۱۳۹۱ مام اگه عزت نفسمون بالا بود جماعت چاپلوسو از دور و برمون میزدیم کنار ، اما حالا خودمونو زدیم به نفهمی ، بزا 4 تا چاپلوسی که ما رو ستایش می کنن باقی بمونن وگرنه ما می مونیم و حوضمون 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده