رفتن به مطلب

عجب دلمان خوش است.......


شقایق31

ارسال های توصیه شده

از همان روز اول که به دنیا می آییم دلمان خوش است

دلمان خوش است که مادری داریم که شیرمان می دهد

دلمان خوش است که پدری داریم که می توانیم با موهای صورتش بازی کنیم

دلمان خوش است که همه گوسفند ها و گاو ها و مرغ ها برای شکم ما آفریده شده اند

دلمان به این خوش می شود که زمین زیر پای ماست و آسمان هم

دلمان به قیافه خودمان توی آینه خوش می شود

یا به اینکه توی جیبمان یک دسته اسکناس داریم

دلمان به لباس نویی خوش می شود و به اصلاح سر و صورتی ذوق می کنیم

یا وقتی که جشن تولدی برایمان می گیرند

یا زمانی که شاگرد اول می شویم

دلمان ساده خوش می شود به یک شاخه گل یا هدیه ای که می گیریم

یا به حرف های قشنگی که می شنویم

دلمان به تمام دروغ ها و راست ها خوش می شود

به تماشای تابلویی یا منظره ای یا غروبی یا فیلمی در سینما و شکستن تخمه ای

دلمان خوش می شود به اینکه روز تعطیلی را برویم کنار دریا و خوش بگذرانیم

مثلا با خنده های بی دلیل

یا سرمان را تکان بدهیم که حیف فلانی مرد یا گریه کنیم برای کسی

دلمان خوش می شود به تعریفی از خودمان و تمسخری برای دیگران

یا به رفتنی به مهمانی و نگاه های معنی دار و اینکه عاشق شده ایم مثلا

دلمان خوش می شود به غرق شدن در رویاهای بی سرانجام

به خواندن شعرهای عاشقانه و فرستادن نامه های فدایت شوم

دلمان ساده خوش می شود با آغوشی گرم و حرف هایی داغ

دلمان خوش است که همه چیز روبراه است

که همه دوستمان دارند

که ما خوبیم

چقدر حقیریم ما...

چقدر ضعیفیم ما...

دلمان خوش است که می نویسیم و دیگران می خوانند و عده ای می گویند، آه چه زیبا

و بعضی اشک می ریزند و بعضی می خندند

دلمان خوش است به لذت های کوتاه ... به دروغ هایی که از راست بودن قشنگ ترند

به اینکه کسی برایمان دل بسوزاند یا کسی عاشقمان شود

با شاخه گلی دل می بندیم و با جمله ای دل می کنیم

دلمان خوش است به شب های دو نفری و نفس های نزدیک

دلمان خوش می شود به برآوردن خواهشی و چشیدن لذتی

و وقتی چیزی مطابق میل ما نبود

چقدر راحت لگد می زنیم و چه ساده می شکنیم همه چیز را

روز و شب ها تمام می شود و زمان می گذرد

دلمان خوش می شود به اینکه دور و برمان پر می شود از بچه ها

دلمان به تعریف خاطره ها خوش می شود و دادن عیدی

دلمان به اینکه دکتر می گوید قلبت مشکلی ندارد ذوق می کند

و اینکه می توانیم فوتبال تماشا کنیم و قرص نیتروگلیسیرین بخوریم

دلمان به خواب های طولانی و بیداری های کوتاه خوش است

و زمان می گذرد

حالا دلمان خوش می شود به گریه ای و فاتحه ای

به اینکه کسی برایمان خیرات بدهد و کسی و به یادمان اشک بریزد

ذوق می کنیم که کسی اسممان را بگوید

و یا رهگذری سنگ قبرمان را بخواند

و فصل ها می گذرد

دلمان تنها به این خوش می شود که موشی یا کرمی از گوشت تنمان تغذیه کند

یا ریشه گیاهی ما را بمکد به ساقه گیاهی

دلمان خوش است به صدای عبور آدم هایی که آن بالا دلشان خوش است که راه می روند

روی قبر ما

و دلمان می شکند از لایه های خاکی که سنگ قبرمان را در مرور زمان می پوشاند

و اینکه اسممان از یاد بچه ها رفته است

و زمان باز می گذرد

 

دلمان خوش است به استخوان بودن

به هیچ بودن

به خاک بودن دلمان خوش است

به مورچه ها و موش ها و مارها

 

ما آدم ها چه راحت دلمان خوش می شود

مثل کودکانی که هنوز نمی فهمند

ما اشرف مخلوقات عالم هستیم و چقدر خوش به حالمان می شود که بگویند ما خیلی خوبیم ... !

و من دلم خوش است به نوشتن همین چند جمله

و این است پایان سایه روشن هستی ...

  • Like 12
لینک به دیدگاه

دلمان خوش میشود به تشکر کودکی از کاری که براش انجام داده ایم

دلمان خوش است برای خریدن مرغی که تا دیروز 4500بود بعد یهو شد 7500 با تعرفه و صف به خوردمان دادن 4900 و حالا بعد از دوروز نبودنش رسیده به 6800 تعرفه بازار و 9500 قیمت دکان دار:banel_smiley_4:

ما به خریدمان در این بین دلمان خوش است که دیروز کمتر خریدیم و امروز بیشتر شده

 

دلمان خوش است شاید به ماه رمضان برای بخشیده شدن گناهانمان

دل خوشیم به اینکه از ما بدتر هم هنوز هست

 

کلا ما انسانهای خوش بینی هستیم

  • Like 3
لینک به دیدگاه

 

دل خوشیم به اینکه از ما بدتر هم هنوز هست

 

کلا ما انسانهای خوش بینی هستیم

 

اوه خدای بزرگ

منظورت چیه شهدخت جان ؟ دل خوشیم به اینکه از ما بدتر هم هنوز هست!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

لینک به دیدگاه

دکتر شریعتی

 

تو دل مامان ،

مثل یک تخم مرغ ،تو دل مرغ ،

با گرمی تن مامان ، با خون بدن مامان ،

تو زنده شدی ، تو بزرگ شدی ،

مثل یک تخم مرغ ، زیر پرهای مرغ .

نه ماه گذشت ، نه روز گذشت ، نه ساعت گذشت ،

مامان دردش گرفت :

((تخم مرغ را شکستی ))

((یک هو بیرون جستی )) !

افتادی تو گهواره ،

چشمات نمی دید ،

گوشت نمی شنید ،

پاهات نمی رفت ،

دستات نمی گرفت ،

مغزت کار نمی کرد ،

هیچ چی نمی فهمیدی ،

هیچ کس را نمی شناختی ،

تو گهواره افتاده بودی ،

فقط سه کار بلد بودی :

1- شیر مکیدن ، 2- زیرت ... ، 3 –گریه کردن !

صد سال گذشت ،

چشمات نمی بینه ،

گوشات نمی شنوه ،

پاهات نمی ره ،

دستات نمی گیره ،

مغزت دیگه کار نمی کنه ،

هیچ چی نمی فهمی ،

هیچ کس را نمی شناسی ،

تو بسترت افتاد ی ،

فقط سه کار بلد ی :

1- ... ، 2- ... ، 3 –... !

بعد می میری،

میندازنت تو دل زمین ،

باز خاک می شی ،

از تو هیچی نمی مونه ،

((تو )) می مونی ،

((تو)) می مونی ،

آدمیزاد دور می زنه ،

مثل زمین ، مثل زمان ، مثل بهار ، مثل همه چیز :

آب ، گل ، درخت ، زمین ، ستاره ، خورشید ، منظومه ها ، کهکشان ها ، همه جهان !

هیچ بودی ، خاک بودی ، دور زدی ،هیچ شدی ، خاک شدی .

از تو چیزی که می مونه :

کاری که کردی می مونه ،

هر کاری کردی می مونه ،

...کاری اگر کردی می مونی ،

  • Like 2
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...