.FatiMa 36559 ارسال شده در 22 مرداد، 2012 دعا کن! دعا کن باران بیاید مرا همراه خود سازد کاش راهی شوم... دورتر از سه حرف عشق نخواهم رفت با بارش هر بارانی، با تو خواهم بود. نزدیکتر از حالا و همیشه ی بودنمان.... 4
.FatiMa 36559 ارسال شده در 22 مرداد، 2012 بغض ابر می شکند هیاهوی قطره ها تلنگر می زند سکوت کوچه را و تکه های شکسته اش پخش میشود روی سنگفرش مثل وقتی آیینه می شکند وخاطرم لبریز" تو " می شود باران تندتر ببار این جا همه ی بیدها مجنون اند.... 4
.FatiMa 36559 ارسال شده در 22 مرداد، 2012 باران می خواهم بی هیچ تحمل هوا می خواهم بی هیچ کتمان در این هوای بارانی تو را می خواهم بی هیچ تحمل کتمان چه بغض بسته ای ست تمنا در این زمین کویری ترک خورده چه جان خسته ای ست در من در این بی کرانۀ ابری 4
.FatiMa 36559 ارسال شده در 22 مرداد، 2012 عشق می بارد بیا بدویم در باران تو تا ... ته کوچه های دلم من تا ... زیر رنگین کمان چشمانت 4
ترانه18 8013 مالک ارسال شده در 24 مرداد، 2012 بستر نگاهم پر شده از گرمای تو و زمزمه لبم صدای اسم تو عطر حضورت را بر تمامی ، زوایای دلم پاشیدی و با هر قطره باران هزار بار فریاد زدم که دوستت دارم و تو نشنیدی. 4
ترانه18 8013 مالک ارسال شده در 24 مرداد، 2012 سایبانی خواهم شد برایت سخت تر از سنگ ... داغتر از بوسه بوسه هایم تنها طرحی از عاشقانه هاست ... عشق را زیر باران مهربانی های تو یافتم کمکم کن عاشقانه دوستت بدارم ... ترسم از فرداست و نبودن تو من می مانم و تنهایی و تنهایی ... می مانی ؟! کاش می شد دستانت را برای همیشه داشتم ... 4
ترانه18 8013 مالک ارسال شده در 27 مرداد، 2012 قرار بود زیبا ترین بهار باشد بهار امسال با چشم های تو اما... بی تو بهار با باران هایش ماه هاست در چشمانم مهمان شده... 3
ترانه18 8013 مالک ارسال شده در 27 مرداد، 2012 عشق می بارد بیا بدویم در باران تو تا ... ته کوچه های دلم من تا ... زیر رنگین کمان چشمانت. 3
ترانه18 8013 مالک ارسال شده در 30 مرداد، 2012 شبی از شبها با غریو رعدی برق خندید. و سپس باران، زار و دلتنگ گریست.. 3
ترانه18 8013 مالک ارسال شده در 30 مرداد، 2012 از پنجرة دلتنگي، به حياط خيره شدهام نمنم باران روي سطرهاي شعرم مينشيند. 3
ترانه18 8013 مالک ارسال شده در 30 مرداد، 2012 می باری ای باران و می شویی زمین را امـــا نمی شویـــــی دل انــــدوهگین را رگبــاری و سیلی ولی دانـــم کـــه هرگز آبـــی بـــر آتش نیستی جــــان حزیــن را 2
.FatiMa 36559 ارسال شده در 30 مرداد، 2012 دوباره سر به سرم مي گذارد اين باران به دست شعر ترم می سپارد اين باران خدای من چه سر آغاز روشنی دارد هميشه می شود آيا ببارد اين باران؟ 2
.FatiMa 36559 ارسال شده در 30 مرداد، 2012 باز ای باران ببار بر تمام لحظه های بی بهار بر تمام لحظه های خشک خشک بر تمام لحظه های بی قرار باز ای باران ببار بر تمام پیکرم موی سرم بر تمام شعر های دفترم بر تمام واژه های انتظار باز ای باران ببار بر تمام صفحه های زندگیم بر طلوع اولین دلدادگیم بر تمام خاطرات تلخ و تار باز ای باران ببار غصه های صبح فردا را بشوی تشنگی ها خستگی ها را بشوی باز ای باران ببار 2
.FatiMa 36559 ارسال شده در 30 مرداد، 2012 اين جا هوا خوب است باران به لحن تو مي بارد و از آستين دلم ياد تو مي چکد ابرهاي پيوسته تو را به من مي رساند و هر برگ، نامه اي مي شود که از دست نوازش هاي دور تو مي ريزد حالا پلکم را مي بندم مي خواهم خيس از خاطرات تو شوم باران حالا تندتر مي بارد وگونه هايم از نديدن هاي تو خيس... 1
ترانه18 8013 مالک ارسال شده در 30 مرداد، 2012 تو بارون که رفتي شبم زير و رو شد يه بغض شکسته رفيق گلوم شد تو بارون که رفتي دل باغچه پژمرد تمام وجودم توي آينه خط خورد هنوز وقتي بارون تو کوچه مي باره دلم غصه داره دلم بي قراره نه شب عاشقانه است نه رويا قشنگه دلم بي تو خونه دلم بي تو تنگه 2
ترانه18 8013 مالک ارسال شده در 30 مرداد، 2012 آتش نشسته بر در و دیوار خانهها باران ! ببار بر تب تند جوانهها نَم نَم ببار و از دل پُرغصهات بخوان بگذار غمگنانه سرت را به شانهها کو آن صدای جرجر تو، تا که بشکفد بر پشتبام خانهی هاجر، ترانهها؟ حالا سکوت مانده و جاری نميشود آوازهای پُرتپش رودخانهها یک جرعه از زلال تو کافیست تا شود لبریز از طراوت گُل ، آشیانهها یک روز میرسی تو و از شوق دیدنت گُل میکند به دفتر من عاشقانهها 2
ترانه18 8013 مالک ارسال شده در 30 مرداد، 2012 اندكی آرامتر! - باران! - «او» كنارم نيست؛ زير چترم جای «من» خالیست. 2
.FatiMa 36559 ارسال شده در 3 شهریور، 2012 عادت کهنه را به هم بزنیم و ز باران، کمی بیاموزیم که بباریم و حرف کم بزنیم کم بباریم اگر، ولی همه جا عالمی را به چهره نم بزنیم سخن از عشق، خود به خود زیباست سخن عاشقانه ای به هم بزنیم قلم زندگی به دل است زندگی را بیا رقم بزنیم سالکم قطره ها در انتظار تواند زیر باران بیا قدم بزنیم 2
.FatiMa 36559 ارسال شده در 3 شهریور، 2012 پنجره ی باران خورده ات را باز کن چند سطر پس از باران چشمهایم را ببین که هوایت دیوانه شان کرده دلم برایت تنگ است 2
.FatiMa 36559 ارسال شده در 3 شهریور، 2012 آن روز بارانی من و ابر با هم گریستیم اشک و باران اما تو نیز گریستی ... من از ابر دیده ام اما تو از ابر باران... 2
ارسال های توصیه شده