رفتن به مطلب

ミ★ღ☆ミترانۀ بارانミ★ღ☆ ミ


ترانه18

ارسال های توصیه شده

پنجره ! ای کاش باران می شدم

می چکیدم مهربان بر گونه ات

مثل یک صبح بهاری می شکفت

خندۀ رنگین کمان بر گونه ات

پنجره ! ای کاش باران می شدم

می نشستم بر نگاه خسته ات

با حکایت های شادی از نسیم

باز می شد اخم های بسته ات

 

پنجره! ای کاش باران می شدم

مثل یک موسیقی نرم و قشنگ

 

مثل یک اواز خوب و ماندنی

می شدم همراه با دلهای تنگ

 

پنجره ! ای کاش...

لینک به دیدگاه
  • پاسخ 208
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

باران که می بارد تو در راهی / از دشت شب تا باغ ِ بیداری

از عطر عشق و آشتی لبریز / با ابر و آب و آسمان جاری

تا عطرِ آهنگ تو می رقصد / تا شعر باران تو می گیرد . . .

لینک به دیدگاه

سفر بخیر:

 

"به کجا چنین شتابان،"

گون از نسیم پرسید.

" دل من گرفته زین جا ،

هوس سفر نداری ،

ز غبار این بیابان ؟ "

"همه آرزویم اما،

چه کنم که بسته پایم"

"به کجا چنین شتابان؟ "

"به هر آن کجا که باشد،

به جز این سرا ، سرایم ."

"سفرت به خیر اما ،

چو از این کویر وحشت ،

به سلامتی گذشتی ،

به شکوفه ها به باران ،

برسان سلام ما را."

 

 

[h=2]دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی[/h]

لینک به دیدگاه

بوی موهات زیر بارون ، بوی گندم زار نمناک

بوی شوره زار خیس ، بوی خیس تن خاک

 

جاده های مهربونی ، رگای آبی دستات

غم بارون غروب ، ته چشمات تو صدات

 

قلب تو شهر گل یاس ، دست تو بازار خوبی

اشک تو بارون روی ، مرمر دیوار خوبی

ای گل آلوده گل من ، ای تن آلوده ی دل پاک

دل تو قبله ی این دل ، تن تو ارزونی خاک

 

یاد بارون و تن تو ، یاد بارون و تن خاک

بوی گل تو شوره زار ، بوی خیس تن خاک

همیشه صدای بارون ، صدای پای تو بوده

همدم تنهایی هام ، قصه های تو بوده

 

وقتی که بارون می باره ، تو رو یاد من میاره

یاد گلبرگای خیست ، روی خاک شوره زاره

 

 

[h=2] اردلان سرفراز[/h]

لینک به دیدگاه

اي مهربان تر از برگ در بوسه هاي باران

بيداري ستاره در چشم جويباران

 

آئينه نگاهت پيوند صبح و ساحل

ليخند گاه گاهت صبح ستاره باران

بازا که در هوايت خاموشي جنونم

فرياد ها برانگيخت از سنگ کوه ساران

 

اي جويبار جاري! زين سايه برگ مگريز

کاين گونه فرصت از کف دادند بي شماران

 

گفتي:' به روزگاران مهري نشسته' گفتم:

"بيرون نمي توان کرد حتي به روز گاران "

 

بيگانگي ز حد رفت اي آشنا مپرهيز

زين عاشق پشيمان سر خيل شرمساران

 

بيش از من و تو بسيار بودند و نقش بستند

ديوار زندگي را اينکونه ياد گاران

 

وين نغمه محبت بعد از من و تو ماند

تا در زمانه باقيست آواز باد و باران

 

دکتر محمد رضا شفیعی کد کنی

لینک به دیدگاه

قطره قطره می شوم باران بیا

 

سهم دریایم تو با طوفان بیا

 

زلف شب را ماه شانه می زند

 

دادن جان را به این جانان بیا

 

موج زلفت موج دریا را شکست

 

ساحل چشمم -براین ویران بیا

 

اشکهایم در هوای چشم تو پرپرشدند

 

پرپرم کن -دست گل را باز درگلدان بیا

 

شمع تن را پیله کردی- آسمان پروانه شد

 

بس کن و -دیگر بیا -جانم تو با باران بیا

لینک به دیدگاه

باران نوشت: همسفرت می شوم - همسفرم می شوی؟؟؟

گلی نوشت: روزهایم که زیباست -می آیم...بقول خودت حتی پابرهنه...

سفرمان باشد آسمان هفتم...!

شعر نوشت: پا روی شانه هایم بگذار - دنیا از اینجا- دیدنی تراست

دل نوشت: کبوترانی که عاشق می شوند به کوه می زنند!!!!

لینک به دیدگاه

8iiytobhu74vfjh4y5o.jpg

میـــــــان مانـــــدن و نمانـــــدن

فاصـــــــــله تنها یك حرفــــــ ساده بود

از قــــــول من

به بــــــاران بے امان بگو :

دل اگــــــر دل باشد ،

آبـــــــ از آسیابــــــ علاقــــــــه اش نــــمے افتــــــد

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...