رفتن به مطلب

برادرسرکش و نافرمان...


ارسال های توصیه شده

با سلام خدمت عزیزان....

 

یکی از دوسان خلی خوب مون مشکلی پیدا کرده که توی حلش کمی عاجز مونده منم نتونستم کمک شایان ذکری بهش کنم بهتر دیدیم با شما هم موضوع رو مطرح کنیم ...فکرهامون ر روی هم بریزیم ونتیجه ای مطلوب انشاالله به دست بیاوریم ....

 

کامل مشکل رو از زبان ایشان نقل قول میگیرم :

 

بدون مقدمه میرم سر اصل مطلب.

ما یه مشکلی تو خونه داریم، باعث شده، توی خونه اوقات تلخی باشه همیشه. مهم تر از همه، پدرم روز به روز بیشتر اعصابش داغون میشه، فکرش مغشوشه. فشار عصبی میکشه.شب تا صبح خوابش نمیبره. ساعتها میره تو فکر.

ماجرا اینه که برادر کوچکتر من که 16 سال داره، الان هم داره اول دبیرستان رو دوباره میخونه. به خاطر دوست بازی. یعنی صبح تا شب تو کوچه است. میره گیم نت، با دوستاش میرن دختر بازی، تک چرخ و ... . از مدرسه که میاد، کیف رو میندازه و میره بیرون و معلوم نیست کجا میره. چند باری هم از مدرسه فرار کرده. مهمترین مسئله اینه که جدیدا، میره از مغازه بابام، از گاوصندوق به طرق مختلف پول برمبداره. پول هایی که از مصرف اون خیلی بیشتره. خدا می دونه کجا میده اون پول ها رو. به کی میده. اینو هم بگم، چند باری خواسته گوشی و چرخ بخره واسه خودش، که نذاشتیم. ولی بازم میگم، اون پولهایی که برمیداره، خیلی بیشتره. پدرم هم، هم از راه زور، هم از راه کتک، هم از راه سحبت دوستانه مثل 2 تا رفیق و... وراد شده و بهش گفته دست برداره از این کاراش. ولی انگار نه انگار. حرف حساب و گفتگوی دوستانه که اصلا نمیره تو مغزش. انگار نه انگار که داری با اون حرف میزنی. پدر من از دروغ بد جور متنفره. اونم از شانس بد، در جواب سوالهای پدرم رو که میگه آیا تو پولها رو برداشته ای، یا پولها رو به کی داده ای، یا با چه کسانی میگردی، یه دروغ تحویل میده.

سابقه سکته، تو فامیل ما خیلی بالاست. یعنی ارثیه. من از عواقبش واسه پدرم بیشتر میترسم تا برادرم.

 

من در جواب به ایشان گفتم :«باید علت این رفتار رو پیدا کرد...چرا اینجوری شده؟از کی؟باید به نحوی از طریق کسی غیر خانواده که برش نفوذ داره وارد شد خانواده اصلا در این موارد جواب نمیده»

 

و پاسخ ایشان به من این بود:

شاید علتش علاقه نداشتن به درس و وابستگی شدید به کوچه و دوستاش.

تقریبا از 3-4 سال پیش. اولش فقط مشکلش زیاد کوچه رفتن و فوتبال بازی کردن و آتیش بازی بود. تو خونمون هم بعضی وقتها بین پدر و مادرم اختلافات و جر و بحث هایی پیش میاد که تو بیشتر خونواده ها هست.

آخه همچین کسی نداریم. چون پدربزرگ ها و مادر بزرگ ها به رحمت خدا رفته اند. توی فامیل هم میشه گفت، کسی که از همه با جذبه تر و تقریبا ریش سفید تره، پدرمه. حرفش برو داره.

 

حالا به نظر شما این دوست مون چه باید بکنه؟:ws38:

لینک به دیدگاه

بنظر من پدر باید برگرده به گذشته خودش ببین کجا خطا کرده که پسره داره حالا اینطوری تلافی میکنه البته شاید هم اینطور نباشه و قضیه داستان نوح و پسرش باشه.!!

ولی در کل میخوام به این کسی که داره از تو سوال میکنه پیمان جان بگم که خیلی وقت ها بزرگ و ریش سفید و فامیل و معلم برای آدم نمیتونن کاری کنن یا بعضی اوقات اتفاق میفته از کسی که اصلاً انتظارش رو نداری طرف حرف شنوی داشته باشه باید دنبال اون شخص بگردن.....خیلی جاها باید با پسرها به نرمی صحبت کرد نه طوری که پسر سوء استفاده کنه و خدای نکرده خودش رو بدبختر.....باید دید مشکل از تربیت خانوادست؟یا مشکل از کسای که این پسر باهاشون در ارتباط ؟!اگر مشکل از خانوادست که باید خانواده بشینن و مشکلشون رو بین خودشون حل کنن........یا اگر مشکل با ارتباط غلط اون پسر با سایر دوستاش که باید به هر طریقی که میتونن اون رو از دوستاش دور کنن.

لینک به دیدگاه

باید دسترسیش رو به امکانات، مثل پول کم کرد، و تا جایی که بتونید وابستگیش رو از دوستاش کم کنید، مثلا با دوستاش و خانواده ی اونا صحبت کنید که حق ندارین با پسرمون بگردین و از همه مهمتر اینکه به طرق مختلف اون رو به کار مشغول کرد تا وقت های بیکاریش کم بشه

لینک به دیدگاه

خوب نظر من اینه که صحبتا اصلا حالت نصیحت و دستوری نداشته باشه چون اینو به شخصه دیدم تو این سن و با این وضع نه تنها نتیجه مثبتی نداره که بدتر نتیجه عکس داره ...حتی رفتار خودم یادمه که چقد از نصحیت و دستور دادن تو این سن بدم میومد حتی اگه یه کار درستی رو میگفتن

دوم اینکه خیلی گیر دادن هرروزه و هر ساعت هم که باشه بازم به نظرم نتیجه مططلوبی نداره چون اون حرفا براش حالت عادی و تکرار پیدا میکنه وارزشی براشون قائل نیست ... اینم تجربه اشو دیدم ...سر یه موضوعی تقریبا مشابه یکی همیشه مورد نصحیتای پدر و مادرش بود و اینکه اینکارت درست نیست و از این صحبتا اما چون حالت تکرار گرفته بود دیگه اواخر با آرامش و البته بی توجهی گوش میداد و لی نه تنها بهشون عمل نمیکرد بلکه راه خودشو میرفت ... فقط این سیاست رو یاد گرفته بود که هم گوش بده و هم راه خودشو بره :ws38:

لینک به دیدگاه

سلام پیمان جان نمیشه من با خود اون پسره حرف بزنم ... اهواز نیستش ؟

 

نمی دونم ولی من فکر می کنم مشکل اصلی این جون دور موندن از خدا و غیره هستش

نمی دونم این پسر چجوری تربیت شده اگر از اعضای خونه الگو برداری نکرده باشه ... پس حتمااا از دوستایی ناباب هستش الان تو جامعه ما همچین ادمایی روز به روز بیشتر میشه اینو بهتون قول میدم

ما سر کار یه همکاری داریم که دو بار قلبش عمل کرده از سکته .. حدودا 52 سالش هستش .. چندتا پسر داره که شیشه های خونه رو خورد می کنن تا به خواسته هاشون برسن پدره پراید داره ، پسره از پدره سمند خواست به زور واسش خرید بعد از چند وقت گفت که نه هیوندا میخوام و خیلی ماجرا های دیگه ...... که من وقتی می فهمیدم موهام سیخ می شد

من اعتقاد دارم یه همچینین کسایی باید از پایه واسش حالی کنی اگه کسی تو فامیل هست مثل دایی یا کسی که این پسر باهاش خوب باشه .. اون باهاش صحبت کنه چون من مطمئنم یه همچین کسی روز به روز بدتر میشه

انشالله که خدا به راه راست بیارش

لینک به دیدگاه

ولی دوستان به نظرم کم کردن امانات یا صحبت کردنای مستقیم فایده چندانی نمیتونه داشته باشه تنها روش به نظرم اینه که یه راهی پیدا کرد که اون شخص به طور غیرمستقیم به اشتباهش پی ببره چون تو این سن قبول اشتباه هم برای یه نوجوون کار راحتی نیست .... البته بعضیارو هم دیدم توی یه دوران خاصی یه سری رفتارای عجیبی دارن اما بعد مدتی کم کم اصلاح میشن و راهشونو پیدا میکننن ...زیاد نگران این مسال ه نباشن اگه مشکل ریشه ای نباشه با گذشت زمان به نظرم بهتر خواهد شد ... البته به این معنی نیست که کلا رها بشه نوجوون:ws38:

لینک به دیدگاه
ولی دوستان به نظرم کم کردن امانات یا صحبت کردنای مستقیم فایده چندانی نمیتونه داشته باشه تنها روش به نظرم اینه که یه راهی پیدا کرد که اون شخص به طور غیرمستقیم به اشتباهش پی ببره چون تو این سن قبول اشتباه هم برای یه نوجوون کار راحتی نیست .... البته بعضیارو هم دیدم توی یه دوران خاصی یه سری رفتارای عجیبی دارن اما بعد مدتی کم کم اصلاح میشن و راهشونو پیدا میکننن ...زیاد نگران این مسال ه نباشن اگه مشکل ریشه ای نباشه با گذشت زمان به نظرم بهتر خواهد شد ... البته به این معنی نیست که کلا رها بشه نوجوون:ws38:

 

اخه ارانوس جان این جونی که من میبینم جونه خودم داره تو بد باتلاقی میره من میگم این الان ارامشه قبله طوفانه

من میگم از همین الان باید حالیش کنن که اشتباه کارش حالا توسط یه دوست خوب اگه باشه که خیلی خوبه

لینک به دیدگاه

داداش منم تقریبن ی همچین شرایطی رو گذروند

 

اقتضای سنشه خود ب خود خوب میشه البته اگه مواظب باشینو در همین حد بمونه

 

مواظب بودنتونم نباید خیلی واضح نشون بدین ک مراقب رفتارو کاراش هستین چون بدتر میشه

 

اگه ب دوستاش اعتماد دارینو میدونین ک حرفاتونو بهش منتقل نمیکنن از دوستاش کمک بگیرین تا از کاراش با خبر بشین اگه بفهمه ک شما میخواین از دوستاش جداش کنین احتمال این ک بدتر بشه هست

 

البته اینا قطعی نیست فقط تجربه شخصی بود :icon_redface:

 

 

 

 

 

اتفاقن روانشناسایی ک ما پیششون رفتیم گفتن اگه چیزایی ک میخواد مثه پول تو خونه واسش فراهم نشه عواقبش بیشتره

لینک به دیدگاه
داداش منم تقریبن ی همچین شرایطی رو گذروند

 

اقتضای سنشه خود ب خود خوب میشه البته اگه مواظب باشینو در همین حد بمونه

 

مواظب بودنتونم نباید خیلی واضح نشون بدین ک مراقب رفتارو کاراش هستین چون بدتر میشه

 

اگه ب دوستاش اعتماد دارینو میدونین ک حرفاتونو بهش منتقل نمیکنن از دوستاش کمک بگیرین تا از کاراش با خبر بشین اگه بفهمه ک شما میخواین از دوستاش جداش کنین احتمال این ک بدتر بشه هست

 

البته اینا قطعی نیست فقط تجربه شخصی بود :icon_redface:

 

 

 

 

 

اتفاقن روانشناسایی ک ما پیششون رفتیم گفتن اگه چیزایی ک میخواد مثه پول تو خونه واسش فراهم نشه عواقبش بیشتره

 

بابا همه که مثله هم نیستن ابجی جان

اومدیم این مثل برادر شما برنگشت به اوضاع اول اونوقت چی اگه پیگیر نشن و این پسر این پولارو خرج کارای خطرناک بکونه دیگه برگشتش خیلی سخته هااا از ما گفتن بود نباید اینقدر شل گرفت

لینک به دیدگاه
بابا همه که مثله هم نیستن ابجی جان

اومدیم این مثل برادر شما برنگشت به اوضاع اول اونوقت چی اگه پیگیر نشن و این پسر این پولارو خرج کارای خطرناک بکونه دیگه برگشتش خیلی سخته هااا از ما گفتن بود نباید اینقدر شل گرفت

گفتم ک تجربه شخصی بود و قطعن درست نیست:banel_smiley_4:

لینک به دیدگاه
اخه ارانوس جان این جونی که من میبینم جونه خودم داره تو بد باتلاقی میره من میگم این الان ارامشه قبله طوفانه

من میگم از همین الان باید حالیش کنن که اشتباه کارش حالا توسط یه دوست خوب اگه باشه که خیلی خوبه

 

نه محمد به نظرم خیلی هم اوضاع وخیم نیست نوجونای زیادی اینطوری هستن بعد از یه مرحله بهتر میشن ... اینکه با دوستاش زیاد میگرده و همش تو کوچه هاس یه خورده به سنش و اقتضاش برمیگرده به نظرم به یه سنی رسیده که خوب یه خورده احساس استقلال میکنه واس همین دنبال کشف چیزای جدید و دوری کرن از خونوادست ....:ws38:

گفتم اگه مشکل ریشه ای نباشه خیلی خیلی امید هست که خوب میشه و راهشو پیدا میکنه .... دوستمونم به بابشون امید بدن مطمدنا درست میشه ... :ws37:

تو اینکه باید حالیش کرد اشتباهه کارش شکی نیست اما به روش غیرمستقیم و نا محسوس .... کم کردن اماکنات یا کتک یا امثال این اصلا جواب نمیده:ws38:

لینک به دیدگاه

راستش يك عدد مشاور رو مجبور كردم اين متن رو بخونه اونم خوند گفت : اين متن براي كمك كردن به اين خونواده ناقص هست مسئله پيچيدست بچه اي كه الان به اينجا رسيده خيلي جلوتر از اين بايد جلوش رو ميگرفتن تا الان اينجوري سركش نشه

گفت كه مسئله بايد موشكافانه بررسي بشه نحوه ي برخورد اعضاي خونواده بسيار مهم هست اينكه چجوري با فرزندشون برخورد ميكنن با كتك و اين موارد هم كاري از پيش نميشه برد بدتر هم ميشه بنابراين بهترين كار مراجعه به يه مشاور هست

گفتم الان هيچ چاره اي راهنمايي نميشه كرد؟

گفت: بهترين كار اولا دوستانه وارد شدن هست پدرش بايد باهاش منطقي صحبت كنه پند دادن در اين مورد تاثير گذار نيست بايد علايق مثبت رو در اين نوجوون پيدا كرد و سرش رو به تفريحات مفيد گرم كرد تشويقش كنن مثلا بگن برو بدن سازي اسمشو باشگاه بنويسن بايد ببينن چه چيزهايي مورد علاقشه پدرش مثل يه دوست همراهش باشه دنبالش كنه ببينه كجا ميره با كي ميره تنبيه هم تحريم ميتونه مفيد واقع بشه ندادن پول يكيش ميتونه باشه مثلا پدر بگه امروز اين كار بد رو كردي دير اومدي خونه اين هفته هيچ پولي نخواهي داشت خرج كردن يه نوجوون بايد چك بشه نبايد به هيچ وجه گاو صندوق و... در دسترس چنين بچه اي باشه

اول از همه روابط خونواده بايد اصلاح بشه جوري كه نوجون خونه رو به بيرون ترجيح بده جو خونه اين نوجوون رو جذب نميكنه پس بايد كاري كنن كه اين نوجوون جذب خونه بشه . صحبت پدر مادر با يه مشاور ميتونه مفيد باشه حتي شايد لازم باشه اين نوجوون مشاوره داشته باشه

لینک به دیدگاه

همونطور که بعضی از دوستان گفتن نتیجه ی اشتباه خود پدر هست

چاره چیست به ترتیب میریم جلو :

1- به هیچ عنوان محدودیت یا آزادی بیشتر رو توصیه نمیکنم

2- این سن - سن غروره و خیلی ها تو این سن و سال همین طوری بودن پس بخشیش طبیعیه

3- از صحبت کردن مستقیم در مورد موضوعات مورد بحث شدیدا بپرهیزید چون غرور بهش اجازه پذیرفتن

هیچ چیز نمیده و باعث تشدید رفتارش و لجبازی بیشتر میشهwhistle.gif

4- خانواده سعی کنن هیچی رو به روش نیارن

5- پدر باید بپذیره که بعضی نیازها اقتضای سنشه و اینو باید نشون بده مثلا پسر داره میره بیرون بهش بگه داری میری پیش دوستات - میتونی زودتر بیای یکم کمکم کنی- .... یا بگه کار داری قرار داری با دوستات برو به کارت برس من انجامش میدم (خیلی عادی باید باشه وگرنه بی تاثیره)

6-بعد از یه صلح دو سه هفته ای- اگه احیانا بین این دو برادر بحثی شد طرف کوچیکه رو بگیره (بزرگه بفهمه بی دلیل نیست)

و یه مدتی روال به این صورت باشه تا پدر و پسر بتونن با هم رفیق بشن

7- بعد از اینکه با هم رفیق شدن بعضی مواقع رو پسرش حساب کنه و مسئولیت و یا نظرشو در مورد موضوعی بپرسه که خود پسره اینجوری بشهw58.gif

بگه بابامون چقدر ما رو قبول داره - سعی شه نظر پسره تاثیرگذار جلوه بشه

8- پدر اگه چیزی از پسره میپرسه حتی اگه میدونه دروغ میگه به روی خودش نیاره و طوری وانمود کنه که به پسرش افتخار میکنه

اونوقت پسره یاد کارای بدش میوفته و تو دلش اینطوری میشه:icon_redface:TAEL_SmileyCenter_Misc (305).gif

9- حتما و حتما تو مسائلی که در مورد پسره هست حق انتخاب رو به پسره بده و بگه هر طور خودت صلاح میدونی - سعی کن بهترین راهو که به نفعته انتخاب کنی

- من خیلی نمیدونم ولی اگه نظرم منو بخوای بنظر اینکار منطقی تره

10- پدره :ws37: - پسره :icon_redface:

 

جسارتی نباشه ولی باید اینو بگم معمولا خیلی از خصوصیات اخلاقی میتونه ارثی باشه پس همه ی اینها برای شرایطیه خود پدره مغرور و لجباز نباشه

ببخشید رک گفتم :ws3:خیلی از خصوصیات تو این سن طبیعی - پس بعضی هاش با گذشت زمان حل میشه - نباید خیلی سخت گرفت

انشالله که حل میشه:w16:

 

یادم رفت بگم کتک و اینا به هیچ عنوان - حرمت ها از بین میره

لینک به دیدگاه

سلام به همه

من روانشناس نیستم ولی پسرهای زیادی رو دیدم که در سنِ دبیرستان و یا اواخر راهنمایی , یه جور دیگه شدن وبعدش دوباره برگشتن به حالت عادی

مثلا پسری رو دیدم که عجیب به مسائل دینی علاقه مند شده بود و بقیه رو عذاب میداد . و رو حجاب حساس شده بود هم برای خودش و هم برای خواهرش حتی مادرش. نمیذاشت تلویزیون ببینن خودشم نمیدید . از یه خانواده ی کاملا کم حجاب هم بود

یا پسر یه خانواده ی اصیل رو دیدم که شبها خونه نمیرفت و ببخشید دور از جونتون زهرماری میخورد 14/15سالش بود

یه بخشیش واسه هورمونهاست یه بخشی هم حس بزرگ شدن و تجربه کردنه. یه بخشی هم واسه دوستانش هست

شاید وقتی پول برمیداره فکر میکنه جیب بابا و من نداره و شاید فقط پول رو حیف و میل میکنه یا رفیقاش ازش میگیرن. پول که داره حس ِ قدرت میکنه

دوستان بد رو ازش دور کنین. بهش مسئولیت بدید نه اینکه مثلا بره نون بخره . یه کاری که بهش بگین میدونیم بزرگ شدی واسه همین بیا اینکاررو انجام بده

ازش مشورت بخواهید در چیدن خونه در خرید لباس حتی مانتو ی خواهرش یا کوتاه کردن مو و ....

نه زیاد شل بگیر نه بترس. همه جا هست این مورد. فقط یه جورایی با سیاست و برنامه ریزی از دوستانش دورش کنید و بکشیدش طرف پسرهای قابل اطمینان. مواظب باشید که وقت حرف زدن فقط حرف بزنید و بازجویی نکنید

انشالله که خیره

لینک به دیدگاه

اینجور مشکلات اگه پیگیری نشه مشکلات بزرگتری رو به بار میاره

چرا مشاوره نمیرین

نه اینکه برادرتون و ببرین خودتون مشاوره برین که چجوری برخورد کنین

قطعا مشکل ریشه ایه

لینک به دیدگاه

با سلام و عرض احترام

 

به درخواست دوست و عزیز دل، نیما_0098 ..... این تاپیک رو دیدم و با دیدن برخی توصیه ها دامن از دست بدادم و فیض بردم :ws28:

 

با اجازه استارتر صرفن جهت تلطیف جو تاپیک یه سری نقل قول می کنم بسیار زیبا بود:

 

بنظر من پدر باید برگرده به گذشته خودش ببین کجا خطا کرده که پسره داره حالا اینطوری تلافی میکنه البته شاید هم اینطور نباشه و قضیه داستان نوح و پسرش باشه.!!

 

این آخرت نوشته بود :ws28:

به گمونم در جوانی پدر از سیب باغی دزدکی گازی گرفته بود که پسرش دزدکی از گاوصندوق مغازه دزدکی پولی برمیداره. باید موشکافی کرد :ws28:

 

یا اگر مشکل با ارتباط غلط اون پسر با سایر دوستاش که باید به هر طریقی که میتونن اون رو از دوستاش دور کنن.

آره عالیه. مثلا به رفقاش بگن عزیز دلم دیگه با پسر ما رفاقت نکن. اونم می گه چش. یا مثلا تهدید به تیزی بازی و اسید پاشی هم خوب جواب می ده :ws28:

 

باید دسترسیش رو به امکانات، مثل پول کم کرد، و تا جایی که بتونید وابستگیش رو از دوستاش کم کنید، مثلا با دوستاش و خانواده ی اونا صحبت کنید که حق ندارین با پسرمون بگردین و از همه مهمتر اینکه به طرق مختلف اون رو به کار مشغول کرد تا وقت های بیکاریش کم بشه

 

این خیلی خوب بود. کلا پول بهش ندن. بره از مغازه های دیگه دزدی کنه. یا رفقاش یه پفک خریدن کوف کنن این مث گداها وایسه نگاشون کنه .... بعد با خانواده ی رفقاش صحبت کنن که چی؟
:ws28:
قضیه رو ناموسی نکن عمو.

باید بفرستنش میکانیکی.... صب تا شب عرق بریزه و از اوستا فش بخوره بل آدم بشه
:ws28:

جیگری، الان وقت درس خوندن و حال کردنشه. کلمه ی نوجوون برات معنای خاصی نداره؟
:ws28:

 

نمی دونم ولی من فکر می کنم مشکل اصلی این جون دور موندن از خدا و غیره هستش

تا اینجا این بهترین پستی بود که خونده بودم
:ws28:

 

بفرستیدش مسجد، بسیج، ایس بازرسی، پایگاه، و بل نماز جمعه! نرفت اشکاور و باتوم توصیه می شه
:ws28:

نماز باید به زور بخونه. اگه نخوند کمربند و بکشید به جونش
:ws28:
اگر به خدا نزدیک بشه از گناهانی مثل گیم نت رفتن یقینا دور خواهد شد و خدا آمرزنده ی متعال است
:ws28:

 

انشالله که خدا به راه راست بیارش

 

 

 

انشالله. دعا نویسی و رمال بازی هم توصیه می شه ایضن.

 

من میگم از همین الان باید
حالیش کنن
که اشتباه کارش حالا توسط یه دوست خوب اگه باشه که خیلی خوبه

فقط خدا به بچه هات صبر بده عمو
:ws28:

 

 

====

 

خوب ببخشید بابت اسپم اما واقعا اگر اینا رو نمی گفتم ممکن بود این رفیقمون بره دخل داداشش و بیاره خونش گردن من و شما می افتاد :دی

 

اول با نقل قول جواب می دم و بعد یه کم واضح تر می نویسم.

 

میره گیم نت، با دوستاش میرن دختر بازی، تک چرخ و ... . از مدرسه که میاد، کیف رو میندازه و میره بیرون و معلوم نیست کجا میره. چند باری هم از مدرسه فرار کرده.

ببین عمو قربونت، اینا فوق العاده برای یه پسر 16 ساله طبیعیه. خیلی طبیعی. باور کن نصف پسرهای این سن الان هر روز تو گیم نتن. اکثرشون تاحالا یه بار و حداقل دختر بازی کردن.

تک چرخ زدن و علاقه به موتور ابدا بد نیست. تو این سن.

از مدرسه فرار کردن رو اکثر پسر های نوجوون تیز و بز تجربه کردن و لذتش رو بردن.

 

این چیزایی که گفتی فقط و فقط نشون دهنده ی تیز بودن و باهوش بودن این داداش شماس. کسی که می ره گیم نت، یعنی از نظر اجتماعی آدم برون گراییه. این فوق العاده خوبه.

کسی که دختر بازی می کنه یعنی انقدر بزرگ شده و اعتماد به نفس داره که میره جلو و به یه جنس مخالف مکالمه می کنه.

کسی که از مدرسه فرار می کنه یعنی پسر شجاعیه.

 

ببین همه ی محسنات اینا رو در نظر بگیر. زمان ما گیم نت نبود اما یا تو کوچه فوتبال بازی می کردیم تو این سن یا میرفتیم آتیش بازی....

تجربه ی فرار از مدرسه از بهترین تجربه های من تو زندگیه. اون استرسی که وقتی پات و میذاری بیرون لذت بخش تر از فرار از زندانه. مطمئن باش داداش شما جز اون یک در دهی هست که این جرات و دارن.

 

مهمترین مسئله اینه که جدیدا، میره از مغازه بابام، از گاوصندوق به طرق مختلف پول برمبداره. پول هایی که از مصرف اون خیلی بیشتره. خدا می دونه کجا میده اون پول ها رو. به کی میده. اینو هم بگم، چند باری خواسته گوشی و چرخ بخره واسه خودش، که نذاشتیم.

موضوع پول کش رفتنشم نباید زیاد مسئله ای باشه....

 

من و خیلی از دوستان دوران نوجوونی هم جیب بابا رو هر چند وقت یه بار می زدیم برای تفریحات ناسالم مثل نوشابه شیشه ای و کیک خوردن!

 

گوشی و دوچرخه خریدن گناه نیست. چرا نباید بذارید دوچرخه و گوشی بخره؟

 

والا تو مدرسه ای که من تدریس می کنم 80% از بچه ها گوشی دارن. دوچرخه که واقعا سالم ترین تفریح می تونه باشه!

 

این وسط فقط یه مسئله می مونه، عادت نکردن به این کار و اینکه این پول ها رو تو چه راهی داره خرج می کنه.

این دو تا مسئله رو هم به راحتی می شه حل کرد.

 

همیشه می گن نون خورتون (صد البته در مباحث زناشویی، به مرد در مورد همسر خود می گن) رو گدا بار نیارید. یعنی نیاد بگه بابا (شوهر) هزار تومن بده برم پفک (لوازم آرایش) بخرم!

این گدا بار آوردن بدترین کاریه که می شه کرد.

 

دسترسیش رو از منبع اصلی پول ها جدا کنید. مثل گاوصندوق یا هر جایی که پولی اونجا هست. اما ماهیانه مبلغ خوبی رو بهش بدید تا خرج خودش دربیاد + خرج گیم نت و .... به اندازه کافی. اینجوری مدیریت پول رو از الان یادمیگیره و پس فردا نمی ره تو جامعه مثل من بشه که هرچقدر تو جیبم باشه برم بیرون و بیام به صفر می رسه و آخر ماه حسابم خالی و منتظر حقوق!

 

در مورد اینکه کجا این پول ها رو خرج می کنه هم نگران نباشید. هزینه ی گیم نت ها بالا رفته! ساعتی 2 تومن حساب کن. (اینجا که این قیمته) روزی 10 تومن خرج کردنش خیلی طبیعیه. بل بیش.

اما باز حواستون باشه و یه بار تتوش رو دربیارید که تو روز کجا میره. اگه می ره گیم نت و فلافلی و خرج دوس دختر و .... مهم نیست. اصلا مهم نیست. ماهیانش رو بدید هر کاری خواست بکنه حتی بریزه تو جوب یا برای دوس دخترش شارژ بگیره.

 

ولی بازم میگم، اون پولهایی که برمیداره، خیلی بیشتره. پدرم هم، هم از راه زور، هم از راه کتک، هم از راه سحبت دوستانه مثل 2 تا رفیق و... وراد شده و بهش گفته دست برداره از این کاراش. ولی انگار نه انگار. حرف حساب و گفتگوی دوستانه که اصلا نمیره تو مغزش.

ببینید پدر هیچ وقت نباید مستقیم وارد بشه. این یعنی از بین بردن پرده ها. یه بار پدر شما بهش بگه دزد! (چیزی که برادرام به من می گفتن
:ws28:
و هنوز یادم نرفته بغضی که بعد از این حرفشون تو گلوم بود) هیچ وقت این و فراموش نمی کنه، صد در صد دفعه ی بعد از دزد شناخته شدن هم دیگه ترسی نداره.

 

پدر باید با یه اخم با بی محلی همه چیز رو به پسرش بفهمونه. معمولا اینجور وقتا مادر یا برادر بزرگتره که میره باز هم غیر مستقیم یه چیزی بهش می گه. فقط غیر مستقیم. باورکنید از بین رفتن این پرده ی احترام یعنی تموم شدن رابطه ی محترمانه.

 

====

 

در آخر، اصلا نگران نباشید.

باور کنید طبیعیه تمام این رفتار ها. 16 سالگی یعنی عمق بلوغ جسمی فکری اجتماعی.

 

اجازه بدید شخصیتش مستقل شکل بگیره اما فقط نظارت کنید دخالت نکنید.

 

از دور مراقب دوستاش هم باشید. اگر دوستی داره که دیگه افتضاحه و به طور مثال مشکوک به استفاده از مخدریجات هست، یک بار بهش بگید یا پدر بگه من خوشم نمیاد با فلانی می گردی.... تکرار این گفته باعث می شه خود به خود با یه اتفاق از این رفیق بکنه.

 

 

آرزوی موفقیت.

 

 

 

 

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...