Fo.Roo.GH 24356 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اسفند، ۱۳۹۰ یعنی چی؟ پس شما راه حل صحیح را برای رفع سوء تفاهمی که هیچ کدام از دو طرف کوتاه نمیان بفرمایید ما یاد بگیریم. من ادعای یاد دادن یا همه چیز دانی ندارم ولی میدونم این برام مهمه که وقتی ناراحتی پیش میاد که حق با منه، طرف مقابل متوجه چرایی این موضوع باشه ودر صدد رفعش به صورت ریشه ای بربیاد...اینکه عمق ناراحتی منو دلیلش رو درک کنه و اگه تو قاموسش منطقی و قابل قبول بود براش ثبت بشه و روشش کلا عوض بشه خواسته زیادی نیست....تقابل اداب اجتماعی یعنی همین برعکسش هم من همیشه سعی کردم طرفم رو درک کنم مثال خیلی دم دستی میزنم : مثلا من و دوستم همخونه هستیم، من عدت صبح زود بلند شم و برای کارام سر وصدا کنم، وقتی یه بار دو بار طرف بدخواب میشه و خواهش میکنه که رعایت خوابش رو بکنم، اینکه من بگم ببخشید ولی باز فردا روز از نو روزی از نو خیلی مسخرست! میشه مثال همون استخون لای زخم، حداقل کاری که میشه کرد اینه که یا سر و صدا نکنم یا سعی کنیم ساعات بیدار شدنمون رو به هم نزدیک کنیم... 3 لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اسفند، ۱۳۹۰ کتی نمیدونم همیشه همینجور بوده یا الان بدتر شده! اصلا نمیتونیم درست ارتباط برقرار کنیم با همیدگه! مجازیش یه جور، واقعیش بدتر....بیا حتما منتظرم.... قاعدتا اولین چیزی که همزمان با مدرن شدن زندگی تغییر می کنه نوع رفتارمونه... یه سری از ادما خیلی سریع خودشونو با تغییرات به وجور اومده وفق میدن...یه سری از آدمام هستن که یا نمی خوان و یا نمی تونن به این سرعت تغییر کنن...این فاصله ی ایجاد شده بین انسان ها دلیل عمده ی به وجود اومدن سوتفاهم هاست... همه مون احتمالا زیاد با ادمایی که حس می کنیم هیچ درکی نسبت بهشون نداریم برخورد داشتیم...من حس میکنم گذشته ها این همه رفتار جور واجور و غیر قابل درک از ادما سر نمیزد... 2 لینک به دیدگاه
هوتن 15061 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اسفند، ۱۳۹۰ قربانت هوتن جان در مورد خط اول فک کنم دچار مشکلی که سیندی گفت بشیم... در مورد خط دوم به نظر منم این راه بدی نیست یعنی میتونه مفید باشه ولی از یه طرفه به قاضی رفتنها کم نمیکنه، میکنه؟ یه چیزی بگم شاید باور نکنی ولی این موضوعی که مطرح کردی باعث شد امروز به این فکر بیفتم که یه مشاور خوب پیدا کنم بخصوص در مورد کارم من الان مدیریت 28 نفر مهندس رو در چهار رسته مختلف بعهده دارم که بعضی هاشون بیش از 10 سال از من بزرگتر هستن و این مسئله واقعا نیاز روزم شده تو این فکر بودم که دنبال یه موسسه ای بگردم که مشاوره مدیریتی بگیرم اگر کسی ارتباطات درستی برقرار کنه اینده رو تصاحب میکنه ولی کی تعیین میکنه که ارتباطات درست چیه ؟ 2 لینک به دیدگاه
ooraman 22216 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اسفند، ۱۳۹۰ موافقم باهات...به نظرت چرا ما اجتماعی زندگی کردن رو یاد نگرفتیم؟ چون نخواستن که یاد بگیریم (البته خودمون به دلایل اجتماعی،فرهنگی و حتی اقلیمی تلاشی برای یاد گرفتنش نگردیم) زندگی اجتماعی رو تجربه کردن و از فردیت خارج شدن یعنی وارد گروه شدن وارد گروه شدن هم یعنی هماهنگی و در نتیجه اتحاد وقتی تو وارد یه گروهی میشی و از فردیت خارج میشی باید هماهنگی رو هم یاد بگیری و با گروهت یکی بشی در نتیجه کم کم اتحاد و یاد میگیری و اتحاد یعنی خطرناک ترین چیزی که میتونه وجود داشته باشه ! 3 لینک به دیدگاه
lorena 10304 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اسفند، ۱۳۹۰ ممنونم لوری جان از صراحتت ولی فکرنمیکنی کلا یه مقدار احساسی برخورد میکنی؟به خصوص تلافی کردن...تلافی کردن کجاش احساسیه؟ ته دل آدم بعضی موارد باید خنک بشه! این طور نیست؟ 3 لینک به دیدگاه
Fo.Roo.GH 24356 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 20 اسفند، ۱۳۹۰ یه چیزی بگم شاید باور نکنی ولی این موضوعی که مطرح کردی باعث شد امروز به این فکر بیفتم که یه مشاور خوب پیدا کنم بخصوص در مورد کارم من الان مدیریت 28 نفر مهندس رو در چهار رسته مختلف بعهده دارم که بعضی هاشون بیش از 10 سال از من بزرگتر هستن و این مسئله واقعا نیاز روزم شده تو این فکر بودم که دنبال یه موسسه ای بگردم که مشاوره مدیریتی بگیرم اگر کسی ارتباطات درستی برقرار کنه اینده رو تصاحب میکنه ولی کی تعیین میکنه که ارتباطات درست چیه ؟ خیلی خوبه واقعا خوشحالم که اینو میشنوم....اگه مشاورا واقعا بتونن در عمل مفید باشن تصمیم خوبی گرفتی میگم اقا کارمند نمیخوای؟! چون نخواستن که یاد بگیریم (البته خودمون به دلایل اجتماعی،فرهنگی و حتی اقلیمی تلاشی برای یاد گرفتنش نگردیم)زندگی اجتماعی رو تجربه کردن و از فردیت خارج شدن یعنی وارد گروه شدن وارد گروه شدن هم یعنی هماهنگی و در نتیجه اتحاد وقتی تو وارد یه گروهی میشی و از فردیت خارج میشی باید هماهنگی رو هم یاد بگیری و با گروهت یکی بشی در نتیجه کم کم اتحاد و یاد میگیری و اتحاد یعنی خطرناک ترین چیزی که میتونه وجود داشته باشه ! :icon_gol: تلافی کردن کجاش احساسیه؟ ته دل آدم بعضی موارد باید خنک بشه! این طور نیست؟ خب این دقیقا احساسیه دیگه!! هممون هم مرتب تجربش میکنیم... 5 لینک به دیدگاه
*Sanaz* 10640 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 اسفند، ۱۳۹۰ ساناز جان شما کلا از ایده آل ها حرف میزنیا! مشخصه که خیلی بهتره فرد مقابل بیاد و ما رو از اشتباه در بیاره یا اینکه خودمون سریع معذرت خواهی کنیم، اینا واضحه ولی بحث اینه که هر چقدر هم فرصت مهیا باشه این اتفاقات نمیفته، راه حل اساسی چی میتونه باشه؟ این تریبت غلط فردگرایی رو تو این جامعه کیشه اصلاح کرد اصلا؟ ااگه درست فهمیده باشم منظورت اینه که چرا مثلا وقتی دو نفر با هم در اثر یک سوء تفاهم یا برخورد نا به جا قهر میکنند،کسی زودتر نمیاد سوء تفاهم رو بر طرف کنه؟ چرا فرد گرایی و غرور موجود در ما باعث میشه، هرکسی منتظر اقدام طرف مقابلش بمونه. نمونه های این مسئله هم خیلی زیاده، تقریبا تو اکثر آدم ها هست. با تکبر واقعا نمیشه کاری کرد، مگر اینکه خود فرد به خودش بیاد. بعضی وقت ها غرور و سکوت ما باعث میشه بهترین دوستامون رو از دست بدیم. دوست هایی که شاید با یک احوالپرسی ساده پیشمون بر میگشتن و یک عمر کنارموم میموندن،اینقدر هم ما و هم اون به هم بی محلی میکنیم تا در اثر گذشت زمان از ذهن هم به ظاهر پاک میشیم. اما واقعیت اینه که یکسری آدم ها تا آخر تو ذهنموم میمونند،حتی اگه باهاشون قهر باشیم همیشه به خودمون میگیم فلانی یادته،حیف شد سکوت کردم. نمونه هاش رو حتما از دوستان مدرسه یا حتی مجازی میتونین توی ذهنتون الان بیارین. کسانی که خیلی دوستشون داشتین اما باهاشون سر یک موضوع کوچک به هم زدین و مدام منتظر بودین طرف مقابل چیزی بگه و این انتظار آخرش به جدایی کامل منجر شده. من مشکل رو توی این سکوت میبینم،خودم خیلی زود سکوت رو میشکنم و تلاشم رو میکنم اونیکه بهش بدی کردم منو ببخشه. امیدوارم همه سکوت و غرور خودشون رو بشکنند و نذارن کسیکه دوستش دارند،راحت محو بشه. 3 لینک به دیدگاه
arian ariaey 1755 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اسفند، ۱۳۹۰ دقیقا همون طوری که خودت گفتی,این سوتفاهم ها خیلی رایجه. بلــــــــه دلایل زیادی داره,عدم شناخت,احساساتی عمل کردن,مغرور بودن هر کردوم می تونه دلیلش باشه! چاره ای به نظرم نمی رسه جز اینکه سعی نکن همیشه خودت نــــــــــــــباشِی!! اگه اخلاق بدی داری باید به خاطر طرفت هم که شده تغییرش بدی! غرور بی جا رو فراموش کن,خلاقیت داشته باش و همیشه واسه اون کارای نو انجام بده,همین 3 لینک به دیدگاه
Fo.Roo.GH 24356 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 فروردین، ۱۳۹۱ ااگه درست فهمیده باشم منظورت اینه که چرا مثلا وقتی دو نفر با هم در اثر یک سوء تفاهم یا برخورد نا به جا قهر میکنند،کسی زودتر نمیاد سوء تفاهم رو بر طرف کنه؟ چرا فرد گرایی و غرور موجود در ما باعث میشه، هرکسی منتظر اقدام طرف مقابلش بمونه. نمونه های این مسئله هم خیلی زیاده، تقریبا تو اکثر آدم ها هست. با تکبر واقعا نمیشه کاری کرد، مگر اینکه خود فرد به خودش بیاد. بعضی وقت ها غرور و سکوت ما باعث میشه بهترین دوستامون رو از دست بدیم. دوست هایی که شاید با یک احوالپرسی ساده پیشمون بر میگشتن و یک عمر کنارموم میموندن،اینقدر هم ما و هم اون به هم بی محلی میکنیم تا در اثر گذشت زمان از ذهن هم به ظاهر پاک میشیم. اما واقعیت اینه که یکسری آدم ها تا آخر تو ذهنموم میمونند،حتی اگه باهاشون قهر باشیم همیشه به خودمون میگیم فلانی یادته،حیف شد سکوت کردم. نمونه هاش رو حتما از دوستان مدرسه یا حتی مجازی میتونین توی ذهنتون الان بیارین. کسانی که خیلی دوستشون داشتین اما باهاشون سر یک موضوع کوچک به هم زدین و مدام منتظر بودین طرف مقابل چیزی بگه و این انتظار آخرش به جدایی کامل منجر شده. من مشکل رو توی این سکوت میبینم،خودم خیلی زود سکوت رو میشکنم و تلاشم رو میکنم اونیکه بهش بدی کردم منو ببخشه. امیدوارم همه سکوت و غرور خودشون رو بشکنند و نذارن کسیکه دوستش دارند،راحت محو بشه. منظور من این نبود ولی خب حرفت متین....کجایی ساناز جان؟؟ دقیقا همون طوری که خودت گفتی,این سوتفاهم ها خیلی رایجه. بلــــــــه دلایل زیادی داره,عدم شناخت,احساساتی عمل کردن,مغرور بودن هر کردوم می تونه دلیلش باشه! چاره ای به نظرم نمی رسه جز اینکه سعی نکن همیشه خودت نــــــــــــــباشِی!! اگه اخلاق بدی داری باید به خاطر طرفت هم که شده تغییرش بدی! غرور بی جا رو فراموش کن,خلاقیت داشته باش و همیشه واسه اون کارای نو انجام بده,همین آرمانیه ولی نشدنی نیست 4 لینک به دیدگاه
مریم راد 2736 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 فروردین، ۱۳۹۱ فروغ عزیزم تاپیکت خیلی جالبه!موضوعی که من همیشه بهش فکر می کنم.مخصوصا از وقتی وارد کار شدم.همیشه سعی کردم خودم بشم.و خیلی راحت اگه حرفی بوه گفتم حتی اگه زود بوده واسه اون حرف ها!ولی باور کن جواب میده!همیشه حرف رو باید تازه زد.گاهی برای آدمها گرون تموم میشه و حتی رابطشو با تو کم و یا حتی قطع می کنند اما بای اون کاری رو که درسته انجام داد.لو زد به دریا اما با فکر.این فکر کردن به نتیجه چیز جدیدیه که من یاد گرفتم.این رو هم درباره خودم می دونم که هیچ وقت غرورم یا بزرگ تر بودنم مانع اعتراف به اشتباهاتم نشده.البته خودخواهی هم زیاد داشتم که منجر به درک نکردن آدم های دور و برم شده اما زود درصدد براش براومدم.البته همیشه بید بیشتر از همه چیز فکر کرد چون گاهی رگشت به عقب و جبران کردنی وجود نداره. نمی دونم درست به اون چیزایی که می خواستی اشاره کردم یا نه. موفق باشید. 3 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 خرداد، ۱۳۹۱ کلا برخورد هامون رو کم کنیم همه چی حل می شه،والا هر چی آدم های دور برمون کمتر،یا در موضع متعادل گلچین تر،عواقب نگرانی در مورد برخوردامون هم کمتر. دهان بسته یکی از نعمت هایی هست که هر کس بتونه اون رو داشته باشه یک زندگی بدون اتفاقات آنچنانی خواهد داشت. منظور از دهان بسته مقابله با ایناست:حرف زدن به هر بهانه و به هر دلیل ،روابط با هر کس و ارتباط با هر که از راه رسید با تمام احساسات . اگر یک پروسه بزاریم برای ارتباطاتمون و اون رو محدود کنیم می تونیم راحت تر ارتباط برقرار کنیم.و برخوردهامون هم نظم می گیره براساس ارتباطاتمون با فضایی که بر دوستی ها هست،می دونم تعیین قواعد و قانون یکم ثقیل می شه،ولی در این موارد کارا هست.هر که دایره ی ارتباطات بزرگتری رو برای خودش می طلبه پس باید ظرفیت شناخت آدم های متفاوت و نحوه ی برخورد با اون ها رو هم بشناسه(هر که طاووس خواهد باید جور هندوستان کشد) 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده