Neutron 60966 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 اسفند، ۱۳۸۸ سلام ! این تاپیک رو ایجاد کردم که دوستانی که کتابی یا مقاله ای خوندن و خلاصه کردن و اون خلاصه ها رو تایپ کردن خلاصه هاشونو در این تاپیک در اختیار بقیه هم بگذارن تا استفاده کنند. یه کار دیگه هم میتونیمذانجام بدیم: خلاصه کتب انگلیسی که اکثرا روی سایت ها هست رو ترجمه کنیم و توی این بخش قرار بدیم. 8 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 اسفند، ۱۳۸۸ نام کتاب : كتاب مبانی و فنون طراحی شهری تألیف و ترجمه دكتر سعید شفیعی یه کتاب خوب و قشنگ واسه سال اولی های گل برای آشنایی اجمالی با طراحی شهری. با وجود نواقصی که داره. طراحی شهری بخش بسیار مهم و حساسی از هویت شهروندان یك شهر به شمار می رود اینكه چگونه می اندیشیدند و چه امكاناتی در دسترس داشتند و چه متخصصانی نبوغ خود را ارائه داده اند تا شهری كه در آن زندگی می كنیم ساخته شده است . زمانیكه این عوامل را كنار یكدیگر قرار دهیم تا تركیبی از یك شهر را ارائه نماییم ، سیمای شهر گویای فرهنگ و نگرش آن جامعه می باشد . طراحی شهری در چارچوب كلی فرایند برنامه ریزی و تصمیم گیری جامعه ف نیاز به یك تشكیلات رسمی دارد . در طراحی كلی فضای یك شهر ابتدا علائم مشخصه چهره طبیعت و مراكز مسكونی اطراف ان مورد بررسی قرار می گیرد و سپس به تناسب آن طرح مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد . هدف از طراحی شهری این است كه اجزائ شهری را بصورتی مدرن و جدید طراحی كرده و اجزایی كه وجود دارد و یا باید ایجاد گردد به نوعی طراحی می شوند تا برای نقش جدید خود عملكرد صحیحی را ارائه دهند بدون اینكه ساختار اولیه و هم آهنگی و شكل گیری اجزا از همدیگر گسسته گردد . طراحی شهری می تواند چنین مفهومی داشته باشد به این معنا كه مسئولیت پذیری بوده و در مورد كلیه راه حلهایی كه ارائه می دهد اعتبار و هماهنگی انرا تضمین نماید ، مسلماً در این راستا اطلاعات زیادطراحی و صبر او از خصوصیات مورد نیاز او خواهد بود یك طرح شهری پیشنهاد و نظریه ای است برای حركتی گام به گام و مراحلی كه با شرایط بخصوص منظور می شود . در این كتاب تلاش شده كه با سیاست مراحل را تعیین كرده و در جایی كه پیشنهادات و نظریات طراحی به جا می باشند و خط خطوط روشن است و امكان تغییرات در فضای باز می باشد حركت لازم را انجام داد . در این كتاب طراحی خیابان – میادین – پیاده روها – طراحی تأسیسات و تزئینات در پیاده روها استفاده از آب در چهر شهر اجوی – حوض با فواره و … ) استفاده از درختان به عنوان عوامل طراحی در خیابانها و میدانها و … توسعه محیط اطراف مراكز مسكونی و چیزهای دیگر مورد بررسی قرار می گیرد و از تصاویر بسیاری برای درك و فهم بیشتر خواننده استفاده شده است. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 7 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 23 اسفند، ۱۳۸۸ این کتاب به سال سومی ها و سال آخری های شهرسازی توصیه می کنم. سال اولی ها اکیدا نزدیکش نروند. اين كتاب با هدف پركردن فاصله موجود بين دو رويكرد رايج در طراحي شهري نوشته شده است. طراحي فضاي شهري به روشي منسجم، هر دو بعد فيزيكي و اجتماعي محيط مصنوع را در بر دارد. دکتر مدنی پور، تحليلي قدرتمند از روند طراحي فضاي شهري و ماهيت محصول آن يعني فضاي شهري بدست مي دهد. او موضوعات كليدي و متناقض در طراحي شهري را در هم مي نشاند و به روشي متقاعد كننده استدلال مي كند كه براي داشتن دركي بهتر و كاملتر از طراحي شهري و نيز فضاي شهري بايد بر فصل مشترك روند توسعه و ساخت و ساز شهري و زندگي روزمره تمركز كرد. راستش را بخواهید دکتر مدنیپور در این کتاب با دید ماتریالیستی به فضای شهری نگاه میکند. این کتاب را برای کسانی که دوست دارند روی مفهوم طراحی شهری فکر کنند توصیه می کنم.:w139: 7 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 فروردین، ۱۳۸۹ خلاصه ای از کتاب "معنی شناخته شده محیط" اثر استاد آموس راپاپورت و ترجمه فرح حبیب و نقدی بر ترجمه آن(اگر بتوان اسمش را ترجمه گذاشت البته)! این کتاب اصلا کتاب خوبی نیست! نه اینکه کتاب خوب نیست بلکه ترجمه آن تقریبا افتضاحه! از چه طرقی و بر چه اساسی ، مردم در مقابل محیطهای زیست عکس العمل نشان میدهند؟ فرح جان تو دیگه چرا؟هنوز متوجه نشدی اگر ما شهرساز ها انسانهای یک شهر را مردم بنامیم باید براحتی فاتحه مشارکت مردمی را خواند.از این من بعد بجای واژه نا مانوس "مردم" از واژه صحیح "شهروند" استفاده نماییم. بعدش حداقل ترجمه دانشجوهایت را یک دور میخواندی یک خرده اصلاحش میکردی بعد می چپوندی تو کتاب!اصلا مفهوم نیست بعضی از این جمله های این کتاب. می پردازیم به کتاب : صفحات اول این کتاب طرف نشسته یک جورایی روش تحقیقش را نوشته و اینکه از چه راههایی می توان آمار این تحقیق را درآورد با ترجمه واقعا افتضاح مخصوصا قسمت "سری اظهارنظرات دانشجویان معلمی انگلیسی" ! قسمت "معانی محیط زیست" نویسنده تمام تلاشش بر این است که به خواننده هایش بفهماند که اظهار نظر های شهروندان از تصویر ذهنی شان تاثیر پذیرفته است. یعنی هر درکی که از محیط داشته اند با توجه به تصویر ذهنی شان است.در مورد محیط ها تصاویر ذهنی ، نقش بزرگی را در تصمیم بازی میکنند. "کاوشگرهای فعال" را هستم! یک نکته دیگر این است که مردم قبل از اینکه محیط را تحلیل کنند و با واژه هایی خاص تر ارزیابی کنند ، نسبت به محیط به طور کلی ، عکس العمل نشان میدهند. راپاپورت در دوره خودش از اینکه جنبش مدرن بدجور به عملکرد گیر داده و معنی را زیاد آدم حساب نکرده شاکی بوده است.آمده گفته که برای فهمیدن اینکه محیط ها چگونه کار میکنند ، معنی مرکزیت می یابد و سریعا فهمیده می شود. جنبش مدرن کمیت را بیشتر از کیفیت می پسندد یا کیفیت را در چیز دیگری می یابد. دکتر پاکزاد در مقاله ای که در مجله آبادی چاپ شده در مورد کیفیت فضا در جامع و شهر ایرانی این چنین گفته است : کيفيت فضا يکي از مهمترين دلمشغولي هاي دانش طراحي شهري مي باشد . در حدي که بسياري از نظريه پردازان (( ارتقاء کيفيت محيط و فضا )) را مهمترين وظيفه فعاليت طراحي شهري مي دانند . طراح شهري به عنوان عامل ارتقاء کيفيت ابتدا بايد آن را به خوبي بشناسد . بايد بداند براي دستيابي به کيفيت مطلوب چه عواملي را بايد در نظر داشته باشد ؟ اين عوامل از چه جنسي مي باشند ؟ عواملي حسي و ادراکي اند يا منطقي و قابل محاسبه ؟ متاسفانه در جامعه ما عوامل دخيل در ارتقاء کيفيت را صرفا عوامل منطقي يا حساب شده مي دانند و البته ارتقاء کيفيت مترادف با رعايت برخي از استانداردها تلقي مي گردد و ( از آنجا که تنها سازمان رسمي حفظ کيفيت اداره استانداردها مي باشد ، به اين تفکر دامن زده است .) از آنجا که کيفيت ويژگي اي است مبتني بر وجود يا هستي يک موضوع ، ارتباط انکار ناپذيري با موجوديت آن يا ويژگي هاي کمي آن دارد. کيفيت همزاد کميت است و بدون تعريف يکي ، تعريف ديگري ممکن نيست . اما متاسفانه تا به حال بحثي نظري در اين مقوله صورت نپذيرفته است . اکثر مباحث موجود در حول و حوش موضوع کيفيت دور مي زنند ، بدون آنکه به خود موضوع پرداخته و تعريفي روشن از آن ارائه دهند . در مبحث کميت نيز بابي گشوده نشده است . از اين رو ، نويسنده اين مقاله بر خود مي داند که توصيفي هر چند مختصر جهت تعريف اين مفهوم ارائه دهد . و اين امر ممکن نيست مگر با پرداختن همزمان به کميت . مطمئنا معنی استفاده کنندگان از معماران و نقادان مهم تر است.بالفرض من می خواهم در یک خانه زندگی کنم هیچ چیز هم از زیبایی شناسی یونانی و علامات بالقیس و طرح رستم نمی دانم.معماری که خانه را برای من طراحی کرده با انرژی برای من از این مشخصه ها تعریف میکند.خب حالا من چه کار کنم؟وقتی چیزی از این طراحی ها نمی دانم و گیج می شوم چه فایده؟من میخواهم در این خانه زندگی کنم نه جناب معمار. واژه های ادراکی یا واژه های تداعی کننده یک مقدار برای من جا نیافتاده و اینکه طراحان دوست دارند شهروندان نسبت به محیط زیستشان در واژه های ادراکی عکس العمل نشان دهند واینکه : باید توجه داشت که جنبه های ادراکی و تداعی کننده به هم مربوطند:قبلی وضعیتی لازم برای بعدی است. مثال ساختمان cbs سارینن مثال جالبی بود.از این مثال راپارپورت دو نتیجه گرفته : یک اینکه بیشتر معنی با شخصی شدن مرتبط است.دو اینکه معمارن کلا مایلند با این فکر که در واقع جنبش مدرن معماری می تواند به عنوان حمله ای به استفاده کنندگان دیده شود،مخالف باشند. معانی در شهروندان است نه در اشیا.تجدید بوم یا پست مدرنیسم این را تایید میکند. ادموند بیکن، شهرساز، در کتاب «طراحی شهرها»، شهر را «حاصل عملي ارادی»، حاصل «مجموعه تصمیمات مردم ساکن» شهر میداند. «شهر، هنر مردم است.» شهر متنیست که بینهایت مؤلف دارد؛ پس مؤلف ندارد. شهر، متنیست بیمؤلف و آیا تنها متن بیمؤلف؟ نمیدانم. اما تصور میکنم بزرگترین، پیچیدهترین و شناورترین متن باشد. هیچ نظام ارادی و انسانسازی را به این گستردگی و شناوری نمیشناسم. و از سرِ همین شناوریست که امکان تأویلهای بیشمار (شاید این تنها جاییست که میتوان واقعاً تأویلهای بیشمار داشت) فراهم است و البته هر تأویلی از شهر، برشیست متنمند از آن نظام یا متن بسیار شناور. هرچند شناوری شهر به مثابهی یک متن، آن را به نظامهای طبیعی (مثلاً ستارگان آسمان) نزدیک میکند، اما این دو، تفاوتی بنیادین دارند: شهر، حاصل اراده است. «شهر، هنر مردم است.» شهر، مملو از نشانههاییست، ثابت و متغیر، اشباع از معنا، آماده برای آنکه ما، عابران و ساکنان شهر، آن را بخوانیم و تأویل کنیم... 7 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 4 فروردین، ۱۳۸۹ گزیده ای از مقاله: معماری خیابانی از کامران ذکاوت ارائه شده در کنگره ملی معماری و شهرسازی- بم یکی از انتقاد هایی که اغلب به معماری معاصر ایران وارد می شود،خلاء هویتی آن و حذف معیارهایی است که به تدریج دانسته از توجه طراحان خارج شده اند. بنابراین هر گونه تحقیق و بازشناسی ارزشهای یاد شده گام موثری در حفظ فرهنگ ملی و هویت کالبدی محیطمان است. خیابان وسیهای شهری: 1-خط آسمان:خط فوقانی تاج انبیه و فصل مشترک کالبد خیابان با آسمان است. خط پایه:حد فوقانی جداره قائم بناست. خط ترکیب:حد نهایی جداره عقب نسسته یا مرز بام قابل رویت در زمینه آسمان است. 2-جداره:این عنصر فضای خیابان را مشخص می کند و به آن مفهوم محیطی می بخشد،عناصر طراحی در جداره شامل زمینه،ریتم،همردیفی،تداوم،معماری خیابانی،تناسبات،پیچ،نبش و نشانه است. زمینه:مجموعه ای از جنبه های عمومی معماری که در کل جداره خیابان حضور دارند مانند:رنگ،ریتم،و ..... ریتم:عبارتست از تکرار عناصر افقی و عمودی جداره که در زاویه دید و پرسپکتیو تشدید دیده می شود و معرف هویت زمینه است. همردیفی:از خصوصیات بارز سیمای شهری در طراحی خیابان است. ولی آنچه ریتم عقب نشینی ها تداوم ساخت را مخدوش نسازد می تواند مطلوب باشد. تداوم:شکل گیری فضایی خیابان به عنوان یک کریدورتنها می تواند از طریق تداوم جداره های آن هویت پیدا کند. معماری خیابانی:معماری خیابانی یک معماری زمینه گرا و محافظه کار است(جزئی از یک کل واحد است. تناسبات:تناسبات،عرض و ارتفاع خیابان شهری عاملی است در تعیین ارزشهای محیطی فضا که ضمن تاثیر در درک انسان از محیط به معیار های اقلیمی نیز توجه دارد. پیچ:در فقرات خیابان شهری موجب بسته شدن دید و معرفی جهت حرکت می شود. بسته شدن دید موجب بر جسته شدن بنای مقابل دید می شود. نبش:بخشی از جداره که در تقاطع با معبر دیگر و یا اتصال به میدان ایجاد می شود و نقطه عطف بخشی از جداره محسوب می شود. نشانه:بنایی است سمپلیک که استقرارش در جداره موجب توقف دید و جلب توجه می شود.این عنصر کالبدی در خاطر باقی می ماند و در شناخت محیط موثر است. دوره اول توسعه: معماری دوره قاجار،معماری دوره تحول محسوب می شود. معماری این دوره اولین نسل معماری مشرف به فضاهای شهری(خیابان)د رایران به شمار می رود.عامل محدود کننده ارتفاع در این دوره عوامل سازه ای است و همچنین موجب نظم کالبدی شده است.و شبیه معماری نئوکلاسیک اروپا است.و از ویژگی های برجسته آن نظم و تقارن است.از ویژگی های بارز این دوره انطباق مطلوب معماری خیابانی آن با ارزشهای طراحی شهری است.بر این مبنا سه گونه بارز معماری خیابانی قابل تفکیک است. 1-گونه نبش 2-گونه دروازه 3-گونه میانی گونه نبش:ویژگیها:دارای 3 جبهه،ورودی دریخ و فضای تقاطع،نقطه عطف و نشانه گونه دروازه:این گونه با عبور یک دسترسی از جداره خود ارتباط فضای پشت و خیابان اصلی را برقرار می سازد.این ارتباط از طریق ساباط یا دالان سر پوشیده صورت می گیرد که موجب تداوم کالبدی می شود گونه میانی:این گونه نقش رابط و پر کننده و اتصال دهنده دو قطعه جداره را به عهده دارد.وجود عنصر شاخص دراین گونه،تنها در شرایطی مطرح است که پیچ خیابان موقعیت مکانی خاص را ایجاد کرده باشد. دوره دوم توسعه: این دوره متاثر از تکنولوژی و متداول شدن مصرف آهن در ساختمان سازی است.که موجب افزایش ارتفاع بناها به 4 طبقه شده است.معماری خیابان در این دوره کماگان داری 3 گونه نبش،دروازه و گونه میانی است. معماری خیابانی:معماری خیابانی نسل دوم را می توان معماری خیابانی نو گرای ایران نامید. ویژگیها:نقش عمده بالکن و ایجاد و تاکید ریتم افقی توسط آن،حذف تزئینات سنتی،تنوع کالبدی و ............. ویژگیهای معماری خیابانی نوگرا: 1-تنوع کالبدی در خط آسمان: ویژگیها:اختلاف ارتفاع بین انبیه،تاکید قائم راه پله ها،ریتک شکست در خط آسمان،عقب نشینی بالکنها و .............. 2-تنوع کالبدی در جداره: ویژگیها:تاکید بر سایه روشن در بدنه خیابان،بالکن سر پوشیده و............ دوره سوم توسعه: دوره مربوط به تحول بنیادی در محتوی و حجم توده بنایا ورودبتن و آسانسور ویژگیهای معماری وسیمای شهری در این دوره عبارتند از: معماری بنا:نظام باز روابط فضایی،جدا شدن بخشهای خصوصی و عمومی،جایگزینی فضاهای مشخص به جای چند عملکردی سیمای بنا:سیمای قائم بصورت صفحه مستطیل شکل،حضور بالکن به شکل نوارهای طولانی و موازی،سطوح یکپارچه شیشه ای و.......... سیمای خیابان:هر بنا برای خود شخصیت مستقل دارد(عدم هماهنگی)،از بین رفتن ارزش انبیه در نبش،دروازه و میانه جداره. خط آسمان: افزایش ارتفاع بناها حتی تا 20 طبقه،که طبیعی است سیمای شهری مطلوبی را ارائه نمی دهد و خط آسمان را کاملاًمخدوش می کند. و نیز ساختمان های با قطعات بزرگ که پدید ریتم و شکست در خط آسمان را تغییر داده و باعث یکنواختی می شوند. جداره:تغییرات زیادی تاثیر ضوابط و مقررات جدید متحمل شده از جمله:عقب نشینی تدریجی تحت تاثیر تعریض خیابان در طرحهای جامع. ویژگیهای دیگر:روئیت نما های جانبی کار نشده،عدم تداوم کالبدی،اعمال ضوابط 60در صد برای خیابانهای شرقی غربی که معضل به شمار می رود و........... قطعنامه: -تشکیل کمیته تصویب نما در شهرداریها -ملغی نمودن شیوه های تعریض -لغو ضوابط و مقررات شیوه های تعریض -لغو ضوابط و مقررات طرح تفصیلی در مورد خیابانهای اصیل -انبیه بلند مرتبه از حد خط پایه ساختمان عقب نشینی کنند. تدوین ضوابط ویژه برای ساختمان های بلند مرتبه با توجه به تاج بنا و خط آسمان -تعین حداقل تناسب قطعه برای ساختمان های بلند -پر تداوم کالبدی حداقل تا 4طبقه تاکید شود. -ضوابط و مقررات سیمای شهری با نقشه های سیمای قائم و پلان به مقیاس لازم همراه باشد. 8 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 فروردین، ۱۳۸۹ بحث در مورد فضا و مقایسه این تعریف در دو کتاب "مبانی نظری طراحی شهری دکتر پاکزاد" و "انسان شناسی شهری دکتر فکوهی" کتاب انسان شناسی به مراتب متن خوبی داشت. خب شاید دلیل آن استفاده از ترجمه های سنگین در بطن نوشته ها بود به طوریکه پاورقی آن پر بود از معالات انگلیسی و فرانسوی و ذکر منبع کتابهای خارجی.به نظرم کتاب انسان شناسی کتابی است که باید بر آن بسیار بحث شود و در قالب یک وبلاگ یا چارچوب اینترنتی نمی گنجد.در مورد کتاب مبانی نظری و فرآیند طراحی شهری دکتر پاکزاد به نظرم متن دانشگاهی در حد کارشناسی دارد که ازمتنش می توان فهمید که برای تدریس نگاشته شده.البته مولفان از بعضی از جملات فلسفی معنی گرا که برای درکش نیاز به مکث است دریغ نفرموده اند.کتاب طراحی شهری شاید به عنوان یک منبع مناسب برای به کار بردن درست اصطلاحات و ادبیات طراحی شهری بتواند باشد. تقسیم بندی پیچیده اول فصل که مملو است از فلش ها و مربع ها یک مقدار گیج کننده به نظر میرسد که خواننده را سر در گم و خوانایی مطلب را کم میکند. و حالا گریزی به کتب: ارتباط از سه قسمت اساسی تشکیل شده : فرستنده –گیرنده و میان این دو که انها را به هم ربط میدهد.راپوپورت روابط را در سه نوع میداند : رابطه انسانها با هم-رابطه انسان با اشیاء- رابطه اشیا با هم.که این تقسیم بندی روابط از نظر راپوپورت در این جمله سازمان اجتماعی پیدا میکند : What,where,when,who does including/excluding whom and why ? در ص 2 کتاب جمله ای از محسنیان راد نقل شده که :"ارتباط عبارت است از فرآیند انتقال پیام از سوی فرستنده برای گیرنده مشروط بر آنکه در گیرنده پیام مشابهت معنی با معنای مورد نظر فرستنده ایجاد شود."به نظرم اگر مشابهت معنایی هم ایجاد نشد و فرد برداشت دیگری از پیام کرد باز هم ارتباط برقرار شده و شرط لازم برای ارتباط نیست.مگر آنکه فرد اصلا کد های معنایی ارسال شده را در اختیار نداشته باشد.نظر شما چیست؟ ص 5 پاراگراف دوم :"بار اطلاعاتی یک پیام در ارتباط با بداعت علائم ان است و این بداعت با احتمال پیش آمدن هر علامت نسبت عکس دارد." به نظر یعنی هرچه این علامت از ذهن دورتر باشد بداعت آن بیشتر است.یعنی نو تر به نظر میرسد.مثلا اگر بگوییم یک بشقاب پرنده در فرودگاه نشست ÷رت اطلاعاتی بسیار کمتری نسبت این دارد که بگوییم : یک هواپیما در فرودگاه نشست.البته این نباید به بداعت مطلق کشیده شود چون غیر قابل باور میشود و ÷رت اطلاعاتی به حساب می آید.مثلا خالی بندی های تابلو ! در مورد کژنمایی ها می توان استفاده جالبی از آنها در طراحی شهری کردو در طراحی مونومانهای شهری از آنها استفاده کرد یا به وسیله آنها توجه شهروندان را به موضوعات خاصی جلب کرد. مبحث نظریات گشتلت برایم جالب بود :"کل چیزی بیش از جمع جبری اجزای آن است". قواعدش به نظرم هرکدام کاربرد زیادی در طراحی شهری دارند. همچنین علاقه مندم که "بافتهای عمق نما"ی گیبسون را بهتر و کاملتر درک کنم.جستجو در ویکی پدیا نتوانست کمکم کند. در طراحی شهری محیط و انسان به هیچ وجه از یکیگر جدا نمیشوند و همواره در هر مبحثی در ارتباط مداوم با هم هستند مثلا بینایی در طراحی به هیچ وجه به معنی عکاسی از محیط نیست بلکه عکاسی به همراه تجزیه و تحلیلی که در فرآیند ادراک انسان صورت میگیرد مد نظر است. مبحث حواس از کتاب طراحی شهری به ارقام و اعداد گوشه چشمی کرده! و از آنها برای تقسیم بندی استفاده میکند. و اما مبحث جنجالی فضا (space) : در کتاب طراحی شهری در این قسمتی که ما برای مطالعه تعیین کردیم تعریف مشخصی از فضا ارائه نداده ولی در کتاب انسان شناسی در قسمتهای مختلف گریزی به فضا و مفهوم آن از نظر دانشمندان و تئوریسین های شهری زده است.البته در ادامه کتاب طراحی شهری در بخش مفهوم فضای شهری ÷اکزاد فضای شهری را باقلوا توضیح داده و یحتمل که آن قسمت در مورد فضای شهری شیر فهممان خواهد کرد.(رک ص 74 طراحی شهری) تقسیم بندی فضا در این قسمت در کتاب طراحی زیاد جای بحث ندارد، ترجیح می دهم به مطالب خوف انسان شناسی بپردازم: “فضا ، جایی میان چیزها و اشیاء (!!!Wow)” تعریف از این باحال تر و کاملتر(!) نمی شود از فضا کرد به نظر میرسد که نظریه پرداز خواسته که یک چیزی بگوید و خودش را از دست این ابهام لعنتی رها کند ولی در عین حال یک چیزی پرانده که یک عالم را در کف گذاشته.اگر به کتاب شهرسازی انسان گرا عنایتی کرده باشید این تعریف از فضا تکرار شده.در ادامه میخوانیم که فضا را تنها در حضور اشیاء و پر بودن آن می توان درک کردکه البته به نظرمن این به نقص مطلق انسان بر میگردد که واقعا از درک برخی موارد عاجزاست. هانری لوفبور آمده فضا را از نظر انسانشناختی بررسی کرده و گفته فضا از یک طرف تجربه خافظه تاریخی ماست از یک طرف تجربه روزمرگی ما.بعدش آمده یک متلت رابطه(مثلث تقابل های فضایی) کشیده و فضای انسانی را به سه قسمت اجتماعی و ذهنی و طبیعی تقسیم کرده و حال کرده که بگوید فضای اجتماعی برای انسانها از همه مهمتر است.بعد مجله gronlund خواسته که حرکت علمی بکند زده اسمهای این فضاها را به فضای زیست شده،فضای انگاشت شده و فضای برداشت شده تغییر داده،فلش های مثلث را خمیده کرده و یک ذره به سوسول بازیهایش اضافه کرده اسمش را گذاشته دایره تقابل فضایی ! یک جمله بعد توضیحات این مبحث آمده که مرا یاد بدهکاری هایم انداخت : " فضای مطلق را گروهی همان فضای طبیعی پیش از دگرگون شدنش به دست انسان می دانند ، (از اینجا به بعد)در حالی که آن را فضای پیش فرض گرفته شده از طرف دین و قدرت های زمینی به مثابه فضای تضمین یافته دانست،فضای انتزاعی فضای مدرنیسم است !!!!"از دوستان تقاضا میشود شدیدا یاری برسانند. فضای دیفرانسیل هم تعریف جالبی دارد و تقسیم بندی آن بیشتر به تقسیم بندی زمان بر میگردد. مارک اوژه در کتاب نامکانش فضا ها را به دو قسمت مکان و نامکان تقسیم کرده است و جاههایی مثل بیمارستانها و فروشگاههای زنجیره ای و پمپ بنزین ها و ... را به خاطر اینکه به قول میشل سرتو انسان را دچار روزمرگی و ناملایمات دیرینه میکنند جزو آدم حساب نیاورده و به آنها نا مکان اطلاق میکند.البته مکان در نظر این نظریه پرداز خیلی خاص و محدود میشود. مشل سرتو از تفاوت میان فضا و مکان طوری سخن می گوید که تفاوت مکان و نامکان البته نه در مقابل هم.به نظر او مکان جان ندارد و پویا نیست و هنگامی که توسط عناصر دیگر جان میگیرد به فضا تبدیل میشود که آمده پیاده رو را مثال زده. تقسیم بندی فضاهای شهری به قدسی و ناقدسی را شاید بتوان تاثیر غیر قابل انکار دین در زندگی انسانها دانست.همچنین در مقیاس کوچکتر و در اندازه یک صحنه که کتاب انسان شناسی مثالهای خوبی در این مورد زده.نظریه جین جاکوبز در مبحث فضاهای عمومی نقطه عطف آن است.جاکوبز که دو سال پیش در دی ماه مرد(خدایش بیامرزاد) تا کنون نظریات توپی در مورد شهرسازی ارائه داده که یکی اش را توی همین قسمت میخوانیم. من با قسمت فضای عمومی روستایی یا روستایی شهریش کلی حال کردم که گفت سایه کنترل اجتماعی بر فردی که دارای هویت گروهی است ازسوی آن گروه سنگینی میکند و واقعا هم همینطور است .می توانیم نمونه های عینی زیادی را در جوامع روستایی خودمان پیدا کنیم. یک تعریف فضا و تقسیم بندی که صورت گرفته را راپوورت انجام داده : او اعتقاد دارد که فضا بدیهی نیست و خیلی مبهم است و فراتر از یک کالبد صرف است بلکه مفهومی انتزاعی دارد.بعد گفته که آقا من فقط نظر خودم را میگویم و ممکن است باور های مردمی فرق کند.او تمایزی را تشخیص داده که بین فضای انسانی و غیر انسانی یا فضای طراحی شده و فضای غیر طراحی شده می باشد.سپس از یک سری فضاها و تقابل و شباهت هایشان صحبت کرده که این چند فضا در تقسیم بنذیهایش به چشم میخورد: اجتماعی-نمادین-اقتصادی-رفتاری-اطلاعاتی-برداشتی-تجربی-حسی-روانشناختی-شناختی-ذهنی-فرهنگی-خیالین-الکترونیک و... مبحث نیازها را شاید بتوان در هرم معروف آبراهام مازلو خلاصه کرد.هر فرد دارای یک سری نیازهای ذاتی است که فعال کننده و هدایت کننده رفتارهای اوست.یعنی انسان با توجه به نیازهایش رفتارهایش را تنظیم میکند.هرم آبراهام مازلو کاملا مشخص است و او به نیاز های انسان از دیدگاه انسانی روانشناختی نگریسته است.درجه بندی فضاها( فضاهای درجه 1 و 2 و3 )چگونه است؟من نمی دانم چون به آن در قسمت نیاز به دفع زائده های غذا برخوردیم. "زندگی احمقانه در مشاغل احمقانه" تعبیر جالبی است.به نظر مازلو وقتی نیازهای انسان به ترتیب هرم ارضا نشود انشان نمی تواند از زندگی خو لذت ببرد.یک تحقیق روانشناسی نشان داده که فردی که در وقت تفریح صد در صد تمرکز خود را روی تفریح ندارد و فکرش به کار یا چیز دیگری مشغول است بعدا در موقع کار نیز با مشکل مواجه میشود و زود از کار خسته شده و تمرکزش را از دست می دهد. اضافه شدن نیاز به درک ، زیبایی شناختی و دانستن و فهمیدن به هرم نیازهای مازلو آنرا به یک هرم 8 طبقه تبدیل میکند.نکته ی جالبی که در آن متوجه میشویم تفاوت میان دانستن و فهمیدن است که بسیار ریز به آن اشاره میشود.نیاز به دانستن قویتر از نیاز به فهمیدن است.یعنی ما اول دوست داریم بدانیم تا بفهمیم. به تمامی افعال انسانی که میخواهند نیاز های انسانها را برآورده کند فعالیت میگویند.با تقسیم بندی ها و ویژگیهای آن در کتاب طراحی کاری ندارم به رفتار و تفاوت آن با فعالیت می پردازم: همه میدانیم که به نحوه انجام فعالیت رفتار میگویند.در حقیقت ما در فضای شهری با رفتار مواجه هستیم نه فعالیت.زیرا رفتار تنها تابع فعالیت نیست بلکه تابع مکان و زمان نیز هست.و ما در فضای شهری تنها با فعالیت مواجه نیستیم بلکه زمان و مکان هم وجود دارند و مهم هستند.همچنین یک فضا می تواند تنها امکان یا عدم امکان یک فعالیت را فراهم آورد لذا تاثیرش بر رفتار بسار مستقیم تر است. حال پای محیط به میان کشیده میشود که کار ما را مشکل میکند.به نظر کتاب طراحی شهری محیط چیزی است که انسان را احاطه کرده.شاید یک مقدار با مکان و فضا تطابق معنایی پیدا کند ولی به نظر من محیط در تعریف چیزی است میان مکان و فضا.نه به خشکی مکان(ار نظر سرتو) است نه به پویایی فضا.البته جای بحث بسیار دارد که در این مقال نمی گنجد. رفتار شهری تنها در حضور دیگران امکان پذیر است.و به دو صورت رفتارهای جمعی و فردی بروز میکند که به نظر جاکوبز بارز ترین ویژگی شهر این است که فرد میتواند در عین داشتن رفتار فردی رفتار جمعی نیز داشته باشد و بالعکس.رفتار شهری شهروندان تنها از یک عامل تاثیر نمی پذیر ند بلکه در ارتباط مداوم با چند عامل که از فرد و محیط ناشی میشوند هستند. درشهر زمان ، اهمیت زمان در زندگی شهری را در قالب خاطره انباشت ذهنی حافظه و... نشان داده شده و در قسمت سازمان یافتگی صنعتی زمان شهر نقش کار در تقسیم بندی زمان زندگی شهری با مثال صنعتی شدن شهر ها به خوبی نشان داده شده است. تقسیم بندی زمان به دو صورت خطی و چرخه ای و اشاره به اعتقادات مکتب ها و ادیان مختلف جالب بود.که البته شاید تنها بتوان ازکانال آرمانشهر ها ربط این تقسیم بندی را به شهر نشان داد. زمان روزمرگی هم زمانی است که ما با آن بیش از همه سر و کار داریم و معمولا معمولی ترین لحظه های زندگی مان را تشکیل میدهندکه گاهی با تراکم های کارکردی بسیار زیاد مواجه میشویم که به آنها زمانهای اوج میگویند.به نظرم کاهش این روزمرگی ها در شهر به جذابیت و بهبود استانداردهای شهری می افزاید. 8 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 28 فروردین، ۱۳۸۹ انسانشناسي شهري، تهران، نشر ني، 1381 دربارة کتاب در ساختار کتاب حاضر منطقي مشخص بهکار گرفته شده است. بدينترتيب نخست رويکردي انسانشناختيـتاريخي در نظر بوده است که در آن منشأ و تحول شهرها از ابتدا تا امروز و چشماندازي بهسوي آينده مورد بررسي قرار گيرد. سپس تلاش شده است تصويري از نظريههاي پيشين و کنوني دربارة شهر ارائه شود تا چارچوب نظري مشخصي که انسانشناسي شهري درون آن به پژوهش ميداني ميپردازد معلوم شود. فصل سوم کتاب را بايد مهمترين بخش از نقطهنظر انسانشناسي بهحساب آورد زيرا در آن به مجموع مفاهيم اساسي و موضوعهاي انسانشناسي شهري پرداخته شده است. فصل چهارم، درحقيقت مقدمهاي است براي ورود به عرصة جديد و بسيار گستردة انسانشناسي شهري ايران که اميدواريم بتوانيم در آيندهاي نهچندان دور بهصورت تفصيلي آن را باز کنيم، و سرانجام آخرين فصل کتاب به تشريح روشهاي خاص انسانشناسي بهويژه در حوزة شهري يعني در جوامع پيچيده اختصاص دارد. پيشگفتار علوم اجتماعي در سالهاي ابتداي دهة 80 قرن بيستم شاهد يکي از بزرگترين بحرانهاي تاريخچة 150 سالة خود بود. اين بحران در آن واحد بحراني روششناختي و نظري بود و در قالب زير سؤال رفتن بخش بزرگي از مفاهيم و روشهايي که تا آن زمان توانسته بودند اِجماع بزرگي را در ميان انديشمندان بهوجود آورند، تبلور يافته بود. دربارة دلايل و پيامدهاي اين بحران بسيار ميتوان نوشت و شايد حتي بتوان بحران را تا اندازهاي با تغيير شکل جهان، و ورود آن به دوران موسوم به عصر پساصنعتي مربوط دانست. بيشک نميتوان تحولات عظيمي چون انقلاب اطلاعاتي، گسترش و تشديد فرايند جهانيشدنِ پارادايمهاي علمي، فرهنگي و سياسي، فروپاشي نظام قدرتمند شوروي و بلوک شرق و بحران گستردة ايدئولوژيهاي پيامبرانه يا به زبان پسامدرنها «روايتهاي بزرگ» و... را که زمينههاي اساسي علوم اجتماعي را ميساختهاند در بروز اين بحران و پيامدهاي آن ناديده گرفت. موج نخست بحران چنان شدتي داشت که همة دستاوردهاي اين علوم را به زير سؤال برد و درحقيقت تصور ميشد که ميتوان به نوعي پايان پروژة عمومي پژوهش اجتماعي را به گونهاي که پدران قرن نوزدهمي کنت، اسپنسر و دورکيم براي آن متصور شده بودند اعلام کرد. بسياري از عالمان اجتماعي از خود ميپرسيدند که سهم آنها و پارادايم علمي يا «شبه علمي» که خود را بدان متعلق ميدانستهاند در فجايع گستردة قرن بيستمي چه بوده است؟ آيا اين علوم درواقع توانسته بودند کاري جز هموار کردن راه براي شکلگيري سرمايهداري صنعتي و گسترش آن در سطح جهان و در نهايت پيريزي نظامهاي سرمايهداري دولتي و توتاليتاريسمهاي خشونتآميز انجام بدهند؟ کاربردي بودن اين علوم از يکسو و انتقادي بودن آنها از سوي ديگر، به کدام نتايج قابل دفاع دست يافته بودند؟ آيا در يکسو تفکر اجتماعي در دام فايدهگراييهاي مديريتي و اداري و از سوي ديگر در دام انقلابيگريهاي مخرب و در نهايت سترون اسير، نشده بودند؟ پاسخ به اين پرسشها در طول دو دهة گذشته، بخش بزرگي از ادبيات پسامدرن و نگاههاي انتقادي را درون حوزة فلسفة علوم اجتماعي به خود اختصاص دادهاند و طبعاً بدون يافتن پاسخهايي نسبتاً قانعکننده در برابر آنها نميتوان انتظار داشت که علوم اجتماعي بتواند از ترديد و احساس گناهي که خواسته يا ناخواسته گريبان آن را گرفته است رهايي يابد. با اين وصف اين رهايي تنها در گرو تأملات فلسفي و ادبي نبوده و در حوزهاي ديگر يعني پژوهش به نتايجي مفيد و اميدوارکننده انجاميده است. بازسازي روششناختي و نظري علوم اجتماعي در طول دو دهة اخير خيرهکننده بوده است و شايد بدون اغراق بتوان سهم اين دوران کوتاه را با کل تاريخ پيشين اين علوم مقايسه کرد. بدينترتيب خوشبختانه جامعهشناسان و انسانشناسان، جمعيتشناسان و روانشناسان اجتماعي در طول اين سالهاي سخت، هرگز دست از تلاش نظريو روششناختي برنداشتند و ترديدها نهفقط آنها را به کنارکشيدن از عرصههاي اجتماعي وانداشت، بلکه سبب شد آنها با ارادهاي سرسختانه تلاش کنند بديلهاي مورد نياز خود را در دل واقعيات اجتماعي و با ارائة سهمي هرچه بيش از پيش در پديدههاي تغيير اجتماعي بهدست آورند. آنچه در اين ميان ميتوان از نقطهنظر انسانشناسي مورد تأکيد قرار داد، رشد کمّي و کيفي اين شاخة بزرگ از علوم اجتماعي در طول دو دهة اخير است که علائم پيشدرآمد آن از سالهاي پس از جنگ جهاني دوم قابل مشاهده بودند. شکل گرفتن واقعي و عملي جامعة جهاني و گسترش شکل دولتملي در سراسر جهان همراه با پيامدهاي فرهنگي گستردة آن از جمله در ارتباط با گروههاي انساني کمابيش متنوع و گستردهاي چون قبايل، اقوام و در کنار اين امر تجمعها، همجواريها و تراکمهاي هر چه بيش از پيش فرهنگها، خردهفرهنگها و ضدفرهنگها در پهنههاي جغرافياييـسياسي، سبب شد که اهميت رويکرد فرهنگي و نقش کليدي آن در کل روابط اجتماعي هر چه بيشتر مورد اذعان و تأکيد تمامي انديشمندان و دستاندرکاران مديريت جوامع پيچيدة مدرن قرار گيرد. بدينترتيب شاهد فرايندي دوسويه بوديم: از يکسو، انسانشناسان (مردمشناسان) غربي که در طول بيش از يکصد سال تنها بر جوامع موسوم به «ابتدايي» يا «غيراروپايي» مطالعه ميکردند، حوزة مطالعاتي خود را به کشورهاي توسعهيافته و حوزههاي شهري و صنعتي که مکان اصلي آن تمرکزهاي فرهنگي شده بودند، گسترش دادند، و از سوي ديگر نسلي از جامعهشناسان و سپس انسانشناسان در کشورهاي مستعمره يا تحت سلطة پيشين غرب صنعتي، پديد آمدند که وظيفة اصلي خود را ياريرساندن به گذار سخت، پرتنش و گاه حتي بسيار دردناک، اما ناگزير، جوامع خود به مدرنيته و صنعتي شدن و قرار گرفتن آنها در مکاني قابل زيست در نظام جديد جهاني، ميدانستند. اين کمکرساني طبعاً بايد از خلال فعاليتهاي پژوهشي و آموزشي اين نسل و نسلهاي آتي آن انجام ميگرفت. اما در اين حوزه همچون ساير حوزهها، توسعه با موانع بيشماري روبهرو بود، بهخصوص آنکه علوم اجتماعي بهدليل ساختارهاي سست و شکنندة سياسي در کشورهاي توسعهنيافته از ابتدا مورد شک و سوء ظن بود و اعتماد قدرتهاي حاکم نسبت به آن همواره در حداقل ممکن قرار داشت و هر بار که اين قدرتها روي بهسوي فساد گسترده و روشهاي خشونتآميز در حاکميت ميآوردند، اين سوء ظنها پيامدهاي دردناک و گاه جبرانناپذيري براي عالمان اجتماعي به همراه داشت. نتيجه آنکه رشد اين علوم، هرچند به انجام رسيد، اما بسياري از مشکلات ساختاري از ابتدا اين رشد را همراهي ميکردند که بسياري از آنها تا امروز هنوز باقي هستند. اما بهرغم اين مشکلات، براي مثال فنسالاريهاي ناانديشمندانه و سطحينگر، کمبود بودجههاي تخصيصيافته به اين علوم، عدم علاقهمندي و اعتماد براي به اجرا درآوردن نتايج کاربردي پژوهشهاي اجتماعي، نبود تصوير اجتماعي مناسب از اين علوم، فشارهاي سياسي و اداري براي جلوگيري از گسترش آموزش و پژوهش در آن حوزهها و غيره، نتوانستند از تداوم آنها جلوگيري کنند. در اين ميان انسانشناسي حتي بيش از جامعهشناسي بر رسالت خود در ياريرساني به حل مشکلات اجتماعي و جلوگيري از ضربهخوردن فرهنگهاي بومي از فرهنگهاي بيروني انگشت گذاشت. انسانشناسي توانست نشان دهد که بدون يافتن راهحلهاي اساسي براي سازش و آشتي دادن دو بُعد اساسي فرهنگ، يعني بُعد مادي يا تکنولوژيک آن با بُعد معنوي و ايدئولوژيک آن نميتوان در انتظار معجزهاي نشست و تصور کرد که گذار به مدرنيته و عصر صنعتي ميتواند با حداقلي از هزينههاي اجتماعي و فرهنگي همراه باشد. به همين دليل نيز انسانشناسي تلاش کرد حوزة مطالعاتي خود را تا جايي که ممکن است گسترش دهد و درحقيقت در تعقيب فرهنگ به همة نقاطي که ممکن است بتوان شاهد تمرکزها و مشکلات فرهنگي بود وارد شود. از اينرو رويکرد فلکلوريک نسبت به انسانشناسي، که بيشتر در واژة «مردمشناسي» متمرکز است، با گسترش خود جاي خويش را به رويکردي فرهنگي، در معني عام اين واژه داد که مفهوم «انسانشناسي» بهتر آن را مينماياند. در کشور ما نيز فرايند رشد وگسترش اين علم کمابيش از همان مسيري عبور کرد که در ساير کشورهاي در حال توسعه، هرچند نميتوان منکر وجود نوعي فاصله و تأخر در اين زمينه شد. بدينترتيب دورههاي رشد اين علم را شايد بتوان به گونهاي بسيار عام به سه دوره تقسيم کرد: نخست دورة پيش از سال 1300 (دهة 20 ميلادي) که در آن با نوعي تفکر انسانشناختي (يا مردمشناختي) روبهروييم که خود را در قالب يک ادبيات سنتي بسيار غني و با پيشينهاي بسيار طولاني نشان ميدهد. سپس دورة 1300 تا 1340 (1920ــ1960) که در طول آن انسانشناسي عموماً در قالب ادبياتي فلکلوريک و مردمنگارانه بهوسيلة انديشمندان غيردانشگاهي (و غيرعلمي) بروز ميکند، و سرانجام دورهاي که از 1340 تا امروز قرار ميگيرد و طي آن انسانشناسي هر چه بيش از پيش در حال تثبيت بهمثابه يک رشتة دانشگاهي با روشها و چارچوبهاي علمي لازم و مناسب براي چنين تثبيتي است. در دورة اخير شايد بتوان، دهة گذشته را از لحاظ تلاش و کوششي که انسانشناسان ايراني براي تبيينهاي نظري و روششناختي داشتهاند برجستهتر دانست. با وجود اين کمبودها و کاستيهاي زيادي در همة زمينهها در حال حاضر قابل مشاهده هستند که مهمترين آنها را بايد در کمبود منابع مناسب و کادرهاي کارآمد براي به تحقق درآوردن پروژههاي گستردة آموزشي و پژوهشي در حوزة انسانشناسي دانست. اگر بخواهيم در اين مختصر اشارهاي گذرا به کمبودها، لااقل در حوزة ادبيات انسانشناسي، داشته باشيم، بايد بر اين نکته تأکيد کنيم که «کمبود» در اين حوزه بيشتر بهصورت کيفي قابل مشاهده است تا کمّي. درواقع اگر بدون هيچگونه داوري و هيچگونه اصرار بر طبقهبنديها، تسلسلها و پيوستگيهاي منطقي در ادبيات علمي به آثار منتشر شده در طول چهار دهة گذشته بنگريم با تعداد بيشماري کتاب، مجله، رسالة دانشجويي در رشتههاي مختلف، مقالة علمي و ترويجي و پروژة علمي و غيره روبهرو خواهيم شد که کمتر نظم و منطقي بر توليد، بازتوليد، تداوم و پيوستگي آنها حاکم بوده است. اين آثار که عمدتاً در حوزة ادبيات عامه (فلکلور) توليد شدهاند، عموماً از انگيزهها و علاقهمنديهاي شخصي نويسندگان و مترجمان خود ريشه گرفتهاند و تقريباً هرگز نشاندهندة نوعي برنامهريزي هرچند ساده و اوليه با هدف توسعه علمي نيستند. از اينرو، متأسفانه برخي از اين آثار که از نظر علمي بسيار باارزشاند در ميان بسياري ديگر که فاقد کوچکترين ارزش علمي هستند، گم شدهاند و تأثير اجتماعي و تخصصي آنها در حوزة علمي مربوطه بسيار اندک و بسيار کمتر از حد در خور آنها بودهاست. اگر بخواهيم از نظمي منطقي در توسعة ادبيات علمي در حوزهاي خاص نام ببريم ميتوانيم چنين فرايندي را مطرح کنيم: نخست آثار مقدماتي و پايهاي قرار ميگيرند، براي مثال کتابها و مقالاتي که درآمدها و مقدمات ضروري براي تفهيم و گسترش مفاهيم عام و اولية آن علم را در اختيار همگان از جمله دانشجويان علاقهمندي قرار بدهند، که هنوز نميدانند با چگونه علمي سروکار دارند و کدام جهتگيريها را بايد در آن انجام دهند. در مرحلة بعد هر علمي به بخشي بزرگ از ادبيات تخصصي نياز دارد که بتواند چارچوبهاي نظري و روششناختي آن را، ابتدا در قالب مقدمهها و درآمدها و سپس بهصورتي هر چه تخصصيتر به تفکيک شاخههاي نظري و روشهاي ويژه بشکافد و خوانندگان متخصص و نيمه متخصص را در يافتن ابزار مورد نيازشان براي پيشبرد فعاليتهاي آموزشي و پژوهشي ياري رساند. در مرحلة سوم هر علمي نيازمند آن است که هر يک از شاخههاي تخصصي خود را بشناساند. اين امر در انسانشناسي اهميتي بيش از ساير علوم دارد زيرا اين علم بنابر تعريف، علمي بينرشتهاي است و به همين دليل بايد ويژگيهاي خود را در هر شاخة تخصصي و روابط آن شاخه با شاخههاي مشابه در علوم ديگر بهخوبي روشن کند. سرانجام در مرحلة چهارم هر علمي بايد بتواند نتايج کاربردهاي عملي و پژوهشهاي ميداني خود را بهصورت ادبيات ويژهاي که بتوانند بهصورت منابع اصلي مورد استفادة ساير علوم در آن کشور و ساير کشورها دربارة اين حوزه درآيند، عرضه کند. با توجه به اين طرحواره، که بيشک تنها يکي از طرحوارههاي منطقي و قابل استناد است، مشاهده ميکنيم که در کشور ما نوعي بينظمي بسيار آشکار در حوزة انسانشناسي قابل مشاهده است. خوانندة نکتهبين شايد بر اين استدلال خرده بگيرد که اين امر، موضوعي رايج و عام در ادبيات علمي کشور ما بهشمار ميرود. در اين بحث جاي شک نيست، اما بايد توجه داشت که اين موضوعي کاملاً نسبي است. براي نمونه اگر ادبيات انسانشناسي را با ادبيات جامعهشناسي مقايسه کنيم بايد اذعان کنيم که نظم موجود در حوزة جامعهشناسي بسيار بيشتر و کمبودها درآن بسيار کمتر است. البته دليل اساسي در اين امر رشد و گسترش جامعهشناسي بهعنوان يک رشتة دانشگاهي در کشور ما بوده است که انسانشناسي هنوز فاصلة زيادي با آن دارد، اما با توجه به آنکه در طول ده سالِ اخير رشد انسانشناسي نيز به شکل چشمگيري در دانشگاههاي کشور قابل مشاهده است، بايد انتظار داشت که توسعة ادبيات تخصصي نيز در اين زمينه از راه برسد. نگارندة کتاب حاضر با توجه به سهم اندکي که در حوزة آموزش و پژوهش انسانشناسي در سالهاي گذشته داشته، تلاش کرده است که در حد توان خود قدمهايي براي جبران کمبودها در اين رشته بردارد. به همين دليل در سالهاي گذشته کتابهاي درآمدي بر انسانشناسي ، قومشناسي سياسي ، انسانشناسي سياسي و تاريخ انديشه و نظريههاي انسانشناسي را ترجمه و تأليف کرده است و در حال حاضر نيز تدوين دانشنامة انسانشناسي فرهنگي و اجتماعي را با کمک جمع بزرگي از دوستان و انديشمندان علوم اجتماعي، در دست انجام دارد. کتاب حاضر نيز که همچون کتاب انسانشناسي سياسي بايد آن را در ردة کتابهاي معرف حوزههاي تخصصي انسانشناسي بهشمار آورد، با اين هدف تدوين شده است که راه را براي شاخة شهري انسانشناسي در کشور ما بگشايد. البته نخستين قدم در اين راه حدود سه سال پيش با شروع به تدريس درس «انسانشناسي شهري» در دورة کارشناسي مردمشناسي دانشکدة علوم اجتماعي دانشگاه تهران، بهوسيلة نگارنده، انجام گرفت و در طول اين سالها دانشجويان اين درس دهها مردمنگاري و تحقيق شهري (و رسالههايي متعدد در کارشناسي ارشد) تهيه کردهاند که در همين کتاب چندين نمونه از آنها آورده شده است، علاقة وافري که اين دانشجويان به انجام پژوهشهاي شهري، بهرغم مشکلات بيشمار ناشي از نبود الگوهاي مناسب پژوهشي، از خود نشان دادهاند باعث دلگرمي بسياري براي نگارنده بوده است. از اين لحاظ شايد جاي آن بود که اين کتاب سالها پيش منتشر ميشد، اما نبود زمان لازم و شتابي که تحول علم انسانشناسي در سطح جهاني به ما تحميل ميکند، سبب شد که نتوانيم انجام آموزش و پژوهش در اين موضوع را موکول به انتشار نخستين کتابها در اين زمينه کنيم. کتاب حاضر که به تشريح مقدمات انسانشناسي شهري اختصاص دارد با مشکلي اساسي روبهرو بوده است که به نوعي مشکل هميشگي انسانشناسي نيز هست: اين مشکل تداخل موضوعي، نظري و روششناختي ميان هر يک از شاخههاي تخصصي انسانشناسي از يکسو با شاخههاي تخصصي مربوطه در علوم ديگر و از سوي ديگر بهويژه با شاخة تخصصي مربوطه در جامعهشناسي است. در اينجا اين تداخل از يکسو با رشتههايي چون شهرسازي، معماري، برنامهريزي شهري، جغرافيا و... از سوي ديگر با جامعهشناسي شهري انجام ميگيرد. حل اين مشکل در حوزة انسانشناسي شهري نميتوانسته است جز بهصورتي نسبي انجام بگيرد. بدينترتيب در کتاب حاضر تلاش شده است مخاطبان به دو گروه تقسيم شوند. گروه نخست، مخاطبان اصلي که دانشجويان دورههاي کارشناسي و کارشناسي ارشد رشتة انسانشناسي هستند که قصد آشنايي يا ادامة فعاليت علمي خود را در اين حوزة تخصصي دارند. و گروه دوم، دانشجويان و علاقهمنداني که در شاخههاي مربوطة ساير علوم (از جمله جامعهشناسي، شهرسازي و مديريت شهري) قرار ميگيرند و ميتوانند از اين کتاب بهصورت منبعي فرعي براي آشنايي با رويکرد انسانشناسي در حوزة تخصصي خود استفاده کنند. البته بديهي است که گروه دوم مخاطبان بهدليل آشنايي تخصصي خود با بسياري از مطالب کتاب بايد قرائتي گزينشي، و حتي چه بهتر انتقادي، از آن داشته باشند. در ساختار کتاب حاضر منطقي مشخص بهکار گرفته شده است.بدينترتيب نخست رويکردي انسانشناختيـتاريخي در نظر بوده است که در آن منشأ و تحول شهرها از ابتدا تا امروز و چشماندازي بهسوي آينده مورد بررسي قرار گيرد. سپس تلاش شده است تصويري از نظريههاي پيشين و کنوني دربارة شهر ارائه شود تا چارچوب نظري مشخصي که انسانشناسي شهري درون آن به پژوهش ميداني ميپردازد معلوم شود. فصل سوم کتاب را بايد مهمترين بخش از نقطهنظر انسانشناسي بهحساب آورد زيرا در آن به مجموع مفاهيم اساسي و موضوعهاي انسانشناسي شهري پرداخته شده است. فصل چهارم، درحقيقت مقدمهاي است براي ورود به عرصة جديد و بسيار گستردة انسانشناسي شهري ايران که اميدواريم بتوانيم در آيندهاي نه چندان دور بهصورت تفصيلي آن را باز کنيم، و سرانجام آخرين فصل کتاب به تشريح روشهاي خاص انسانشناسي بهويژه در حوزة شهري يعني در جوامع پيچيده اختصاص دارد. در کتاب حاضر همچنين تلاش شده است از دو ابزار ديگر بهصورت کمکي بهره گرفته شود. نخست نقشهها، جدولها و قابهاي متعددي که در لابهلاي مطالب کتاب خواننده را با جنبههايي گوناگون و قابلتوجه در حوزة شهري آشنا ميکنند و ميتوانند هر يک به تنهايي و يا در ارتباط با مطالب کتاب با اهداف آموزشي مورد استفاده قرار گيرند. 52 قاب در اين کتاب آورده شدهاند که از اين تعداد 35 مورد براي نخستين بار بهوسيلة نگارنده از بيش از 30 اثر مختلف در حوزههاي مختلف مطالعات شهري برگزيده و ترجمه شدهاند، 9 مورد از اين قابها از کتابهاي ديگر نويسندگان به زبان فارسي و يا از ترجمههاي موجود انديشمندان غيرايراني به فارسي انتخاب شدهاند، و 8 مورد قابهايي هستند که به معرفي رسالهها، پژوهشها و مردمنگاريهاي شهري دانشجويان دانشکدة علوم اجتماعي دانشگاه تهران زير نظر نگارنده اختصاص دارند. اين قابها در برخي موارد براي گويا شدن مطلب و افزايش قابليت بحث بر آن، طولاني هستند و خواندن آنها همراه با کتاب ميتواند کمک زيادي به گسترش درک مفهومي کتاب بکند اما استفاده از آنها بهصورت مستقل و با اهداف آموزشي يا پژوهشي نيز کاملاً ممکن است. در ضمائم کتاب در کنار منابع و مآخذ و فهرستهاي مختلف، فهرستي از پايگاههاي اينترنتي نيز براي مطالعات انسانشناسي شهري عرضه شده است که با مراجعه به هر يک از آنها ميتوان اطلاعات بيشماري براي اهداف آموزشي و پژوهشي بهدست آورد، همچنين چهار مقاله از نگارنده که به موضوع معماري و مسکن اختصاص داشتهاند آورده شده است. در پايان جاي آن است که از تمامي دوستان و همکاراني که در طول سالهاي گذشته با کمکهاي فکري خود به نگارنده در تدوين اين کتاب ياري رساندهاند تشکر کنم. همچون هميشه سهم دانشجويان و همکاران من در گروه تخصصي انسانشناسي شهريِ انجمن انسانشناسي ايران در اين ميان بيشتر بوده است. در اينجا بايد بهويژه از سرکار خانم سپيده پارساپژوه همکار ارجمندم که در تمامي مراحل تدوين کتاب ياور من بودهاند، از خانم فرشته انصاري همکار گراميام براي تهية فهرست مربوط به سازمانهاي غيردولتي در انسانشناسي شهري، همچنين از آقايان اميرعباس نجاري، مهرداد عربستاني و مهرداد ميردامادي، دانشجويان پيشين و همکاران و دوستان کنونيام که سالهاست در پژوهشهاي ميداني در حوزة شهري از نزديک با من همراهاند و در اين کتاب نيز از مساعدتهاي آنها بهره بردهام، دوست عزيز و فرهيختهام دکتر ناصر عظيمي از مرکز مطالعات و تحقيقات شهرسازي و مسکن، که سهمي بزرگ در راهنمايي من در حوزة تخصصي مديريت و طراحي شهري و در ارائة اطلاعات ارزشمند در اين موارد داشته است؛ همچنين از همکاري و مساعدت خانم پرستو خانيزاده مسئول کتابخانة همين مرکز و دوستان فرهيختهام آقايان مهندس محمدحسن شهيدي از مهندسين مشاور سبزينهراه و مهندس احمد فرازمند از مهندسين مشاور طرح که اطلاعات باارزشي در اختيار من گذاشتند و راهنماييهاي سودمندي براي نگارش اين کتاب داشتند تشکر و قدرداني کنم. در پايان اميدواريم اين کتاب بتواند سهمي هرچند اندک در پيشبرد انسانشناسي شهري در ايران داشته باشد و شايد مقدمهاي باشد بر انتشار آثار ارزشمند بسيار از پژوهشگران و انديشمنداني که بتوانند اين شاخة پربار از انسانشناسي را به مقامي درخور آن در جامعة ما برسانند. فهرست مطالب پيشگفتار 17 مقدمه 25 ريشهشناسي واژة «شهر» 26 ابعاد شناختشناسي پديدة شهر 28 رويکرد سياسي 29 رويکرد اقتصادي 31 رويکرد جغرافياييـفضايي 32 رويکرد معناشناختي 33 رويکرد جامعهشناختي 34 رويکرد انسانشناختي 36 1. منشأ شهر و تحول آن 39 دوران باستان 40 انقلاب نوسنگي 40 نظريههاي شکلگيري شهرها 42 شهر بينالنهريني و مصري 44 شهر هندي 49 شهر چيني 52 شهر يوناني و رُمي 55 شهر امريکاي پيش از کلمب 62 قرون وسطا 70 شهر مسيحي 70 شهر اسلامي 74 دوران نوزايي 77 شهرِ رنسانس 79 شهر انقلاب 83 انقلاب صنعتي 86 شهر صنعتي 88 شهر استعماري 96 شهر جهانسومي 105 گذار به فراصنعت 116 کلانشهرها 121 شهر مجازي 132 شهر آينده 136 2. نظريههاي شهر و شهرنشيني 145 نظريات کلاسيک 146 يونان باستان 146 افلاطون 146 ارسطو 148 اسلام 149 فارابي 150 ابنخلدون 152 قرون وسطاي مسيحي 154 قديس آگوستين 154 آرمانشهرگرايان اروپايي 156 تامس مور 156 فرانسيس بيکن 158 توماسو کامپانلا 158 جيمز هرينگتون 160 رابرت اوون 161 شارل فوريه 162 اتين کابه 165 نظريههاي دُشـشهري 166 ژرژ اورول 167 آلدوس هاکسلي 167 ريمون داگلاس برادبري 167 مارکسيسم 168 کارل مارکس/ فريدريش انگلس 168 ولاديمير ايليچ لنين 170 مائوتسهتونگ 171 فيدل کاسترو 172 جامعهشناسي کلاسيک 172 ماکس وبر 173 فرديناند تونيس 175 گئورگ زيمل 176 اميل دورکيم 177 ساير انديشمندان کلاسيک 179 نظريات جديد 180 مکتب شيکاگو 180 ويليام ايساک تامس 181 فلوريان ويتولد زنانيسکي 181 رابرت ازرا پارک 183 ارنست برگس 186 لويس ويرث 188 رادريک مککنزي 190 ساير انديشمندان مکتب شيکاگو و پايان آن 193 جامعهشناسي امريکا پس از شيکاگو 197 ويليام للويد وارنر 197 رابرت ردفيلد 198 اسکار لويس 199 ايروينگ گافمن 200 ويليام وايت 201 رويکرد معماريـتاريخي به شهر 203 لويس مامفورد 204 لوکوربوزيه 205 جين جاکوبز 206 کوين لينچ 207 رويکردهاي نومارکسيستي 209 هانري لوفبور 210 ريمون لودرو 215 مانوئل کاستلز 216 ديويد هاروي 219 ساير انديشمندان معاصر 221 3. حوزههاي پژوهش در انسانشناسي شهري 231 شهرِ فضا 232 ديدگاه انسانشناسي 236 تقسيمبندي فضاهاي شهري 243 فضاهاي قدسي و ناقدسي 243 فضاهاي عمومي 244 فضاهاي کارکردي 245 فضاهاي جغرافيايي 245 فضاي شهري و محيط زيست 252 شهرِ زمان 254 زمان خطي و زمان چرخهاي 257 حافظة تاريخي 259 زمان روزمرگي 260 زمان قدسي و ناقدسي در شهر 263 شهرِ اقتصاد 264 فضاهاي کاربردي شهر 265 حوزةکاري 265 حوزة مسکوني 268 حوزة اوقات فراغت 268 حوزههاي حملونقلي 269 شهر و بازار 271 شهر قدرت و خشونت 272 شهرِ قدرت 272 شهرِ خشونت 275 تعريف خشونت 276 مشخصات خشونتهاي شهري 276 گنگها 277 اشکال خشونتهاي شهري 279 محيطهاي خشونت شهري 280 دلايل و انگيزههاي خشونتهاي شهري 282 شهرِ فرهنگ 286 خُردهفرهنگهاي شهري 286 خُردهفرهنگهاي کارکردي 288 خُردهفرهنگهاي جنسيتي 290 خُردهفرهنگهاي خويشاوندي و قومي 291 خُردهفرهنگهاي سني 292 خُردهفرهنگهاي فقر 293 گتوهاي شهري 296 شهر نشانهها 299 نشانهشناسي شهري 302 شهرِ بيان 305 زيباشناسي شهري 305 بيان خُردهفرهنگها و ضدفرهنگ 309 خيابان: فضاي محوري بيان شهري 312 شخصيت شهري 315 4. درآمدي بر انسانشناسي شهري ايران 319 پيشينة مطالعات شهري در ايران 322 منابع قديمي 323 پيش از اسلام 323 پس از اسلام 324 منابع جديد 326 حوزة تاريخي و جغرافيايي 327 منابع معماري و شهرسازي 328 طرحهاي جامع و طرحهاي کالبدي ملي و منطقهاي 331 حوزة جامعهشناسي و انسانشناسي 334 گونههاي زيست غيرشهري در ايران 337 روستانشيني 338 کوچنشيني 351 تحول شهري ايران 359 شهر باستاني 361 شهر اسلامي 371 شهر مدرن صنعتيـخدماتي 377 عناصر شهري ايران و تحول آنها 380 فضا 380 ساختار عمومي شهرها 380 فضاهاي قدسي و ناقدسي 382 فضاهاي کاري 385 فضاهاي مسکوني 389 فضاهاي فراغتي و حملونقلي 394 زمان 396 اقتصاد 398 قدرت 399 خردهفرهنگهاي شهري 400 نشانهشناسي و بيان شهري 403 گونهشناسي شهرهاي ايران 403 اقليم و موقعيت طبيعي شهرها 405 جمعيت و ترکيب قوميـزباني شهرها 406 موقعيت و کارکردهاي اقتصاديـسياسي شهر 414 حوزههاي مطالعات انسانشناسي شهري در ايران 416 5. پژوهش انسانشناسي شهري 420 مردمنگاري و مردمشناسي 420 برنامهريزي پژوهش 426 انتخاب موضوع 427 آمادهسازي پژوهش 432 هماهنگي براي حضور فعال بر زمين پژوهش 433 انجام پژوهش 438 ورود به زمين 438 اطلاعرسانها 441 نقشه و کروکي 444 ابزارهاي سمعيـبصري 446 مصاحبه 447 پرسشنامه 449 مشاهده 449 گردآوري اسناد شهري 452 گزارشهاي مطبوعاتي و رسانهاي 453 مأخذشناسي 454 تحليل دادهها 454 راهنماي تهية يک مردمنگاري شهري 456 ويژگيهاي جغرافيايي 457 ويژگيهاي تاريخي 457 ويژگيهاي جمعيتي 457 ويژگيهاي اقتصادي 457 تحليل فضايي محل 458 تحليل زمان شهري 460 قدرت و مديريت شهري 460 خردهفرهنگها 460 نظام خويشاوندي 461 نظام هنجاريـارزشي 461 بررسي زبانشناختي 461 بررسي معنا و زيباشناختي 461 ضمائم 1. چهار مقاله دربارة معماري، شهر و مسکن 465 گوي بلور، زهدان سنگي: فاشيسم و معماري 465 دايرة چهارگوش: نگاهي بر تفکر اجتماعي معماري ايران 490 معماري و انقلاب: واقعيت و خيال 504 تحليلي جامعهشناختي برالگوي مصرف مسکن در ايران 524 2. مؤسسهها و نشريههاي معماري و شهرسازي در ايران 539 مؤسسهها 539 نشريهها 540 3. تشکلهاي غيردولتي شهري در ايران 543 4. پايگاههاي اينترنتي مطالعات شهري در جهان 548 منابع و مآخذ 555 نمايه 585 فهرست قابها چشماندازهاي انسانشناسي شهري (آيدال ساتهاول) 35 تعاريف شهري (لويس ويرث) 36 شهر چيني (فيتز جرالد) 54 وضعيت طبقة کارگر در انگلستان (فريدريش انگلس) 89 شهر آپارتايد (ميرايام هولتز شوش) 104 فرايند شهري شدن در کشورهاي در حال توسعه (ر. دين پيترسون و ديگران) 105 گدايان شهري (ريچارد بشام) 110 شهرهاي مدرنيتة سوم (فرانسوا اسکلر) 119 اقليتها در شهرهاي جهاني: نيويورک و لوسآنجلس (لوگان و ديگران) 124 ريشههاي قومي و جهانوطنگراييهاي معاصر (آن رولن) 130 فضاي سيبرنتيک بهمثابه فضاي شهري: بررسي فضاي مجازي شهر تهران (مهرداد ميردامادي) 135 شهر اطلاعاتي (مانوئل کاستلز) 137 پيدايش يک شهر جديد: بمبئينو (مهندسين مشاور آتک و ديگران) 141 محلههاي شهري (رابرت پارک) 185 سياهان فيلادلفيا (و.ي.ب. دو بووآ) 194 چشم انداز انسانشناسي شهري در امريکا (لايث مالينگز) 201 شهر چيست؟ (لويس مامفورد) 204 شهر و امر شهري (هانري لوفبور) 211 شخصيت شهري (ريمون لودرو) 215 هويتهاي فرهنگي و حرکتهاي اجتماعي در شهرهاي اروپايي (مانوئل کاستلز) 217 مازاد اجتماعي و شکلگيري شهر (ديويد هاروي) 220 خويشاوندي در شهر (ريچارد بشام) 221 اصول گسترش قطاعي شهر (هومر هويت) 224 جغرافياي رفتاري (ا.ف. لاگوپولوس) 233 انسانشناسي فضا و دوران رسانهها (فرانسواز شواي) 234 مکان و نامکان (مارک اوژه) 242 حومهها (پير مرلن) 250 سازمانيافتگي صنعتي زمان شهر (ت. پاسکه) 254 تحليل مفهوم فضا (اِ. راپو پورت) 261 جنگهاي خياباني: دستههاي جنايتکار جوانان شيکاگو (امرجنسي نت نيوزسرويس) 278 خشونت شهري در گواتمالا (ويمنز فيچرسرويس) 284 فرهنگ فقر (اسکار لويس) 294 زندگي در يک گتوي سياه (ويليام جوليوس ويلسون) 298 شکلگيري يک هويت جمعي حاشيهاي: اسلام آباد کرج (سپيده پارساپژوه) 300 هويت حرفهاي و هويت شهري (مارتين سگالن) 317 يک جزيرة فقر شهري: شهرک گلزار (سميه کريمي) 335 اصول و قواعد دستوري مکتب اصفهان در شهرسازي (سيدمحسن حبيبي) 375 بازار (حسين سلطانزاده) 388 اوقات فراغت شهري و شکلگيري شخصيت فرهنگي (فرشته انصاري) 395 اصناف شهري ايراني و گيلدهاي اروپايي (احمد اشرف) 401 شهري شدن و دينورزي دراويش قادري استان کرمانشاه (مهرداد عربستاني) 404 لوطيهاي خرمآباد (کاظم شاملو) 417 مهارتهاي مردمنگارانه (پ. وودز) 422 اولويتهاي پژوهشي در مطالعات شهري (اسکار لويس) 425 کاربرد انسانشناسي شهري (پيتي گوتکيند) 430 مردمنگاري شهري: دو نمونه توصيف مراسم احيا (جبار رحماني، سمانه نيکنام) 435 زمين پژوهش و الزامات آن (ايو وينکلين) 439 مردمنگاري شهري: زندگي و گذر زمان در يک ايستگاه اتوبوس (تراورس استيوارت) 442 گفتوگو و مصاحبة مردمنگاشتي (ژرژ لاپاساد) 448 شهر و ادبيات (فرانک لانو) 450 بازتابندگيِ گفتمان پژوهشگر و تشريح بازيگران شهري (لورنزا موندادا) 455 فهرست جدولها جدول 1.1رشد جمعيت جهان و زمان دو برابر شدن آن 83 جدول 1.2جمعيت ده شهر بزرگ بريتانيا (1650ــ1800) 98 جدول 1.3توزيع جمعيت جهان در مناطق روستايي، شهري و شهرهاي بزرگ (1990) 108 جدول 1.4جمعيتهاي شهري بنابر کشور، درصد به نسبت کل جمعيت 108 جدول 1.5مراحل اساسي در توسعة شهري جهان 115 جدول 1.6ده شهر بزرگ جهان به ترتيب ابعاد آنها در چند دورة تاريخي (1550ــ1991) 116 جدول 1.7گذار اجتماعي از فورديسم به پسافورديسم 118 جدول 1.8جمعيت بزرگترين شهرهاي جهان و تحول آنها (1900ــ2025) 122 جدول 1.9جمعيت شهري ايالات متحده امريکا (1790ــ1990) 127 جدول 1.10جمعيت بزرگترين شهرهاي جهان (1950 و 2017) (برآورد) 127 جدول 1.11شمار خارجيان، درصد آنها به نسبت جمعيت ملي و ترکيب آنها در کشورهاي اروپايي 129 جدول 1.12جمعيت ميانگين در بزرگترين صد شهر جهان 132 جدول 1.13تحول تعداد شهرهاي با بيش از يک ميليون نفر جمعيت(1900ــ1997) 132 جدول 4.1جمعيت شهرهاي کشور در سال 1375 به ترتيب فراواني جمعيت 339 جدول 4.2جمعيت عشايري در استانهاي کشور به ترتيب تعداد خانوار ييلاقي و قشلاقي 352 جدول 4.3مقايسة خصوصيات اساسي جامعة عشايري و جامعة روستايي 360 جدول 4.4جمعيت و نرخ شهرنشيني در ايران (1300ــ1375) 377 جدول 4.5تعداد شهرها و رشد جمعيت شهري به تفکيک استاني (1335ــ1375) 379 جدول 4.6گروهها و زيرگروههاي اقليمي بنابر طرح گونهشناسي اقليمي ايران 406 جدول 4.7طبقهبندي شهرهاي کشور براساس جمعيت 409 جدول 4.8گويشها و اقوام ايراني 413 فهرست نقشهها و طرحها نقشة 1.1توسعة تمدنهاي شهري در جهان (3500 تا 1500 پيش از ميلاد) 45 نقشة 1.2شهر بابل 46 نقشة 1.3شهر هاراپه 51 نقشة 1.4شهر موهنجو دارو 51 نقشة 1.5شهر چيني (صحنههايي از زندگي روزمره در قرن سوم ميلادي) 53 نقشة 1.6شهر آتن 56 نقشة 1.7توزيع شهرـدولتهاي يوناني (قرن پنجم پيش از ميلاد) امپراتوري آتن. 57 نقشة 1.8شهر رُم 61 نقشة 1.9تمدنهاي پيش از کلمب 63 نقشة 1.10شهر پيش از کلمب 66 طرح 1.11مراسم قرباني انساني در آزتکها 68 نقشة 1.12شهر قرون وسطايي: نورمبرگ (قرن شانزدهم ميلادي) 72 نقشة 1.13سه شهر قرون وسطايي و حصارهاي آنها 73 نقشة 1.14شهر اسلامي: آلپ 76 نقشة 1.15شهرـدولتهاي ايتالياي دورة رنسانس (قرن پانزدهم ميلادي) 81 نقشة 1.16اصلاحات شهرسازي هوسمان در پاريس 95 نقشة 2.1شهر شيکاگو و دواير متحدالمرکز آن 187 نقشة 2.2شهر پاريس و دواير متحدالمرکز آن 189 نقشة 3.1 شهر آرماني: پالما نووا 308 نقشة 4.1شهداد: يک واحد مسکونيـصنعتي 363 نقشة 4.2شهر هخامنشي 369 نقشة 4.3شهر ساساني 370 نقشة 4.4شهر اسلامي: اصفهان در دورة صفوي 373 نقشة 4.5عناصر اصلي و الگوي شکلگيري سکونتگاههاي ايران 386 نقشة 4.6بافت قديمي شهر قم 391 نقشة 4.7معماري اقليمي سکونتگاهها 393 فهرست شکلها شکل 1.1شبکة شهرهاي استعماري 99 شکل 2.1گسترش شهري قطاعي 224 شکل 2.2ساخت چندهستهاي شهر 225 شکل 2.3ساخت شهر از نظر پترمن 226 شکل 3.1رابطة فضايي /مکاني در ديدگاه لوفبور 239 شکل 3.2مثلث تقابلهاي فضايي لوفبور 240 شکل 3.3دايرة تقابلهاي فضايي 240 شکل 3.4تقسيمبنديهاي فضا 241 شکل 3.5زمان و فضا 241 شکل 3.6رشد شهري: نمونة 1 246 شکل 3.7رشد شهري: نمونة 2 247 شکل 3.8رشد شهري: نمونة 3 247 شکل 3.9حرکات حملونقلي در شهر 270 شکل 3.10فرايند خشونت شهري: نمونة 1 282 شکل3.11فرايند خشونت شهري: نمونة 2 282 شکل 3.12فرايند خشونت شهري: نمونة 3 283 شکل 3.13يک الگو در فرايند پديد آمدن قربانيان اجتماعي (فقر شهري) 295 شکل 3.14سيماي شهري در پالما نووا 307 شکل 4.1هرم قدرت عشايري 357 شکل 5.1انباشتگي و پراکنش در حيات شهري 429 5 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 28 فروردین، ۱۳۸۹ کتاب " تاریخ شهر و شهرنشینی در اروپا، از آغاز تا انقلاب صنعتی" چاپ شد. محقق: دکتر جهانشاه پاکزاد همکار تحقیق: مهندس الهام سوری چاپ از: انتشارات شهیدی محصولی از قطب علمی طراحی شهری دانشگاه شهید بهشتی 5 لینک به دیدگاه
mehdi_7070 874 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 فروردین، ۱۳۸۹ کتاب " تاریخ شهر و شهرنشینی در اروپا، از آغاز تا انقلاب صنعتی" چاپ شد. محقق: دکتر جهانشاه پاکزاد همکار تحقیق: مهندس الهام سوری چاپ از: انتشارات شهیدی محصولی از قطب علمی طراحی شهری دانشگاه شهید بهشتی یه کتاب هم هست به نام "تاریخ شکل شهر تا انقلابات صنعتی" اینها با هم فرق داره؟ ممنون 5 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 30 فروردین، ۱۳۸۹ یه کتاب هم هست به نام "تاریخ شکل شهر تا انقلابات صنعتی"اینها با هم فرق داره؟ ممنون fgi ilhkx,v ;i همانطور که زهرا گفت اون کتاب اثر جیمز موریس هست .اما کتاب خوبی برای آشنائی با تاریخ شهر نیست. به دو دلیل: 1- جزئیات بیش از حد 2- ترجمه بودن کتاب. اما این کتاب رو به دانشجویان ترم پائین شهرسازی پیشنهاد میکنم. چون متن روونی داره. از کتاب جیمز موریس برای پروژه هاتون استفاده کنید. 9 لینک به دیدگاه
Abo0ozar 8637 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 فروردین، ۱۳۸۹ با محمد مهدي موافقم. شايد باورتون نشه ولي من حتي 1 صحفه از كتاب تاريخ دكتر رضا زاده رو نخوندم. كتاب دكتر پاكزاد اين امكان رو به آدم ميده كه راحت بتونه دوره ها رو با هم مقايسه كنه. و خيلي راحت با دوره ها اشنا بشه و .... 6 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اردیبهشت، ۱۳۸۹ سلام دوستان! همه میدونید که دیگه نمایشگاه کتاب آغاز شده و جو کتاب خریدن توی دانشجوها افتاده. یک غرفه خوب که تفریبا همه کتابای طراحی شهری و معماری رو داره غرفه آرمانشهر همان نشر و پخش ثمین یا انتشارات شهیدی سابق هست که میتونین خوراک کتاباتون رو از اونجا تامین کنید و وقتتون رو بی خودی تلف نکنید. موفق باشید. 7 لینک به دیدگاه
sa1ar 10 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 فروردین، ۱۳۹۳ نام کتاب : كتاب مبانی و فنون طراحی شهریتألیف و ترجمه دكتر سعید شفیعی یه کتاب خوب و قشنگ واسه سال اولی های گل برای آشنایی اجمالی با طراحی شهری. با وجود نواقصی که داره. طراحی شهری بخش بسیار مهم و حساسی از هویت شهروندان یك شهر به شمار می رود اینكه چگونه می اندیشیدند و چه امكاناتی در دسترس داشتند و چه متخصصانی نبوغ خود را ارائه داده اند تا شهری كه در آن زندگی می كنیم ساخته شده است . زمانیكه این عوامل را كنار یكدیگر قرار دهیم تا تركیبی از یك شهر را ارائه نماییم ، سیمای شهر گویای فرهنگ و نگرش آن جامعه می باشد . طراحی شهری در چارچوب كلی فرایند برنامه ریزی و تصمیم گیری جامعه ف نیاز به یك تشكیلات رسمی دارد . در طراحی كلی فضای یك شهر ابتدا علائم مشخصه چهره طبیعت و مراكز مسكونی اطراف ان مورد بررسی قرار می گیرد و سپس به تناسب آن طرح مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد . هدف از طراحی شهری این است كه اجزائ شهری را بصورتی مدرن و جدید طراحی كرده و اجزایی كه وجود دارد و یا باید ایجاد گردد به نوعی طراحی می شوند تا برای نقش جدید خود عملكرد صحیحی را ارائه دهند بدون اینكه ساختار اولیه و هم آهنگی و شكل گیری اجزا از همدیگر گسسته گردد . طراحی شهری می تواند چنین مفهومی داشته باشد به این معنا كه مسئولیت پذیری بوده و در مورد كلیه راه حلهایی كه ارائه می دهد اعتبار و هماهنگی انرا تضمین نماید ، مسلماً در این راستا اطلاعات زیادطراحی و صبر او از خصوصیات مورد نیاز او خواهد بود یك طرح شهری پیشنهاد و نظریه ای است برای حركتی گام به گام و مراحلی كه با شرایط بخصوص منظور می شود . در این كتاب تلاش شده كه با سیاست مراحل را تعیین كرده و در جایی كه پیشنهادات و نظریات طراحی به جا می باشند و خط خطوط روشن است و امكان تغییرات در فضای باز می باشد حركت لازم را انجام داد . در این كتاب طراحی خیابان – میادین – پیاده روها – طراحی تأسیسات و تزئینات در پیاده روها استفاده از آب در چهر شهر اجوی – حوض با فواره و … ) استفاده از درختان به عنوان عوامل طراحی در خیابانها و میدانها و … توسعه محیط اطراف مراكز مسكونی و چیزهای دیگر مورد بررسی قرار می گیرد و از تصاویر بسیاری برای درك و فهم بیشتر خواننده استفاده شده است. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام اق این لینک دانلودش خرابه میشه لینک صحیح معرفی کنید ممنونم لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120450 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 فروردین، ۱۳۹۳ اق این لینک دانلودش خرابه میشه لینک صحیح معرفی کنید ممنونم لینک دانلود نبوده. لینک منبع معرفی کتاب بوده لینک به دیدگاه
BEHNAZ GHOLAMI 21 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 مهر، ۱۳۹۳ دوستان مقاله ابهام های طراحی شهری از دکتر مدنی پورو میخوام کسی میتونه کمکم کنه 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده