رفتن به مطلب

امشب


ارسال های توصیه شده

داشتم آکادمی گوگوش رو میدیم

 

شهرام شب پره مهمان ویژه اومد و خوند

 

واقعا این همه انرژی از کجا میاد با اون سن گفتش از گوگوش بزرگتره سنش از تعداد انگشتای دستشم بیشتره از گوگوش هست

 

حالا گوگوش فکر کنم 60 سالی باشه

 

من تو این سن چقدر بی حوصله ام اصلا فکرمم نمیرسه که به سن اونا برسم

 

حالا منم با این همه علامت ؟؟؟؟؟؟؟

  • Like 7
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 3.5k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

امشب یک گل خیلی خوشبو خریدم / خیلی خوشحالم

 

اسمش نمیدونم چیه / یارو اسمش رو گفت ها ، ولی یادم رفت !!!!

 

دوسش دارم

 

انقدر بوش کردم بیچاره از حال رفت !!!

 

امشب شب گل گلی دارم !!

نمیدونم چرا جدیدا انقدر رمانتیک شدم !!

کلاس موسیقی میرم / ملو راه میرم :w58: / گل میخرم / رنگ پارچه روی تختم یک آبی آسمونی با گل های زرده :w58: با ناز مینویسم:w58:

امشب رو دوست دارم ، مطمئنن تا پاسی از شب بیدار میمونم و از این حس خوب استفاده میکنم !!

 

حالا دست دست دست دست دست !!! نای نای نای نای !! شووووووووووت (بلببی):ws3:

امشب و هر شب و شبا دیگه شاد و شنگول باشید بلند صلوات برفست

  • Like 17
لینک به دیدگاه

امشب یه سر زدم به یه سایتی که قدیما میرفتم و یه مطالبی از 2سال پیش دیدم ...آخــــــــــــــــــــی چقدر مرور خاطرات گذشته قشنگو شیرینه:icon_redface:

  • Like 11
لینک به دیدگاه

امروز‏ ‏روزسختی‏ ‏بود‏ ‏برای‏ ‏همین‏ ‏خستم..‏ ‏هیچی‏ ‏مثل‏ ‏استرس‏ ‏آدمو‏ ‏خسته‏ ‏نمیکنه!!!

  • Like 6
لینک به دیدگاه

امروز (امشب!!) اولین باره که اینجا می نویسم...

اینقدر حوصلم سر رفته که نمی دونم چیکار کنم...

 

فیلم جیمز باندم که ندارم ببینم حال کنم... :ws3:

 

یه عالمه کتاب نخونده هم دارم که هر وقت بهشون نگاه میکنم دلشوره میگیرم...

خلاصه امروز خیلی حوصلم سر رفته...

  • Like 8
لینک به دیدگاه

خوب... مشکل بی حوصلگیم حل شد... :ws3:

 

همین الان کل soundtrack های need for speed most wanted رو دانلود کردم... الان دارم میگوشم...

 

نمیدونید چه حالی میده که... از فیلم جیمز باند خیلی بیشتر حال میده... :whistle:

 

انگار خاطرات اون زمانا همه برگشته...

 

فقط برو بچی که اون موقع بازی میکردن میدونن چی میگم...

 

یادش بخیر...

 

الان دارم Do ya thang رو میگوشم... وقتی داشتیم دور هفتم بازی رو میرفتیم و یهوو میخوردیم به دیوار و میباختیم اینو میزاشت... :ws3:

  • Like 13
لینک به دیدگاه

روی خط مرزی هستم.....

مرز بین آروم بودن و عصبانی شدن....نمیدونم اون بالا چه خبره که فرکانس های اینطوری میفرسته بهم....شاید به مسئله ای برخورده ولی آیا ممکنه بدون اطلاع من بخواد بحثی صورت بگیره.....چی شده ذهن من؟:ws38:

چند نفس عمیق ....کارساز نیست....بهتره تا اتفاقی نیافتاده زودتر چراغ خاموش امشب رو بزنم.....

  • Like 13
لینک به دیدگاه

امشب دلم فقط میخواست که با خدا فیس ت فیس حرف بزنم !!

 

باهم مشکلاتمو حل میکردیم .... من میگفتم فلان مشکل و اونم با خنده میگفت : حلّــــــه !!:w02:

  • Like 12
لینک به دیدگاه

امشب اگر یاری کنی ای دیده طوفان می

کنم

آتش به دل می افکنم دریا به دامان می کنم

می جویمت،می جویمت

با آنکه پیدا نیستی

می خواهمت،می خواهمت

هرچندپنهان می کنم

زندان صبر آموز را

در می گشایم ناگهان

پرهیزطاقت سوز را

یه سر به زندان می کنم

امشب اگر یاری کنی ای دیده طوفان می

کنم

آتش به دل می افکنم دریا به دامان می

کنم

باز آی که فرمان می برم

عشق تو با جان می خرم

آن را که می خواهی زمن

آن می کنم،آن می کنم

.

.

امشب اگر یاری کنی

امشب اگر یاری کنی

امشب اگر..............

  • Like 7
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...