edvin 456 ارسال شده در 4 خرداد، 2013 اهنگ غلط کردم چاووشی رو گوش میکنم. خیلی خوبه اتفاقا منم امشب دارم پشت سر هم آلبومشو میگوشم ... نگار تازه خیز من کجایی آی کجایی به چشمان سرمه ریز من کجایی 7
hasti1988 22046 ارسال شده در 4 خرداد، 2013 امشب یه شمع دیگه درست کردم ...الان تموم شد....:hapydancsmil: فردا عکسش رو میذارم..... 9
black banner 9103 ارسال شده در 5 خرداد، 2013 من شادم امشب زیر بارون .... باد صورتم رو نوازش میکند .... دوست دارم خدا ..... امشب باید همه پر انرژی باشند :hapydancsmil: بخــــــــــند که اینجوری بهتره 20
vahid88 9651 ارسال شده در 5 خرداد، 2013 امشب......... سه شنبه نه شب چهارشنبه هوای برفی ......... قدم ردن زیر برف ...... بعد یه ساعت ورزش سنگین جاتون خالی خیلی حال داد :hapydancsmil: 18
M!Zare 48037 ارسال شده در 5 خرداد، 2013 امشب من قاچاقی زندم داشتم از خیابون رد میشدم یک دفعه یک موتوری خلاف اومد و جلوم سبز شد سرعتم رو کم کردم و مماس باهاش خوردم و فقط با دستام خودم رو به سمت عقب کشیدم... 17
.Yaprak 15748 ارسال شده در 5 خرداد، 2013 امشب دلم برا خاطر یه موضوعی گرفته بود اومدم اینجا تو امشب بنویسم... که پستا خوندم و دیدم دوستام خیلی خوشحالن دلم نیمومد بنویسم! امیدوارم همیشه شاد شاد باشید که منم از شادی دوستیام شاد بشم 16
آریودخت 43941 ارسال شده در 5 خرداد، 2013 شب خوبی بود خداروشکر رفتم مهمونی ، هر چند با خاطرات تلخ و شیرین درگیر بودم اما شکر 12
Ala Agrin 14476 ارسال شده در 5 خرداد، 2013 امشب دلم هوای کافه نادری خودمان رو کرد هوای بهداری خودمون هوای تک به تک بچه های فرهیختگان میخوام بگم بچه ها 3 سال گذشت 3 سال بزرگتر شدیم بیاییم همه چی رو از نو شروع کنیم باز هم میتونیم .کافیه همت کنیم....... 11
*lotus* 20275 ارسال شده در 6 خرداد، 2013 امشب هوا بارونیه اما بارون چشمای من بند اومده امشب آرومترم اما هنوز یه مقدار بی حوصله انشاالله اونم درس میشه 6
Javid Maleki 11668 ارسال شده در 6 خرداد، 2013 یکی از مزخرفترین شب های عمرم می باشد نمیدونم چرا احساس پوچی میکنم................... ویاد شعری میفتم که میگه: از روز ازل خلقت من یک وصله ناجور بود ای فلک گر من نمیزادی اوجاقت کور بود 13
black banner 9103 ارسال شده در 6 خرداد، 2013 یکی از مزخرفترین شب های عمرم می باشد نمیدونم چرا احساس پوچی میکنم................... ویاد شعری میفتم که میگه: از روز ازل خلقت من یک وصله ناجور بود ای فلک گر من نمیزادی اوجاقت کور بود معلوم نشد که در طرب خانه خاک نقاش ازل بهر چه آراست مرا 10
- Nahal - 47858 ارسال شده در 6 خرداد، 2013 منتظر یه اتفاقم ولی نمی دونم چی . . . اما دلم میگه اتفاق بدی می یفته . . . 12
ارسال های توصیه شده