رفتن به مطلب

امشب


ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

امشب بازهم.....

  • Like 5
  • پاسخ 3.5k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

ارسال شده در

خونه مادر بزرگ جمع شدیم.:hapydancsmil:..3تا نوه ایم فقط:hanghead:

  • Like 5
ارسال شده در

دلــــــــــــم گرفته ..

  • Like 9
ارسال شده در

دلشوره دالــــــــــــــــم:hanghead:

  • Like 5
ارسال شده در

هر شب وقتی از بیرون میومدیم غذا حتی همون ساده اش آماده بود اگه دوس نداشتم یخچالو باز میکردم از غذای دیشب مونده بود یا غذای ظهر که نبودم مونده بود خلاصه یخچال پره خوردنی میشد

امروز که مامانم خونه نبوده اومدم شام نبود یخچالو باز کردم دریغ از یه قابلمه همه چی خام بود باید میپختم خودم :hanghead:نه بابام حال غذا درس کردن داشت نه من و اینجا بود که مثل همیشه فهمیدم مامان اگه خونه نباشه خونه هزار متری با خونه ی یه متری و بی خونه بودن هیچ فرقی نداره نه برا غذا پختن بلکه انرژی خونه اس :5c6ipag2mnshmsf5ju3

  • Like 5
ارسال شده در

قرار گذاشته بودیم با بچه های لیسانس بعد از چندین وقت که بی خبر بودیم از هم، همدیگه رو ببینیم. خیلیا رو بعد از تموم شدن درس ندیدیم. الانم به خاطر مشغله کار و ازدواج و ... نشد یه سریا بیان. اما همونام که اومدن خیلی خوب بود. کلی تجدید خاطره شد. اطرافمو نیگا میکنم می بینم بچه ها اکثرا ازدواج کردن و خیلی راحتم از هم جدا شدن! آخرین خبر، ازدواج یکی از همکلاسیا بود که واقعا نه تنها دو نفرشون به هم نمیان که حتی دختره عقل و شعورش کاملا برای من زیر سوال رفت:icon_pf (34):. این آدم کسی بود که من خودم به شخصه فک میکردم خیلی زرنگه و ... نمیدونم چی بگم. ما که داریم فقط ظاهر قضیه رو میبینیم. امیدوارم که خوشبخت باشه با این فرد. ولی درکش برام خیلی سخته

:ws37:

  • Like 4
ارسال شده در

خدایا بهم صبر بده

من دیگه طاقت امتحانایی که ازم میگیری رو ندارم...

 

940326

22:23

  • Like 5
ارسال شده در

حالم خوبه:lol:

 

همینجور الکی:ws3:

  • Like 6
ارسال شده در

امشب دوست ندارم بخوابم

 

اما فردا امتحان دارم:5c6ipag2mnshmsf5ju3

  • Like 4
ارسال شده در

ساعت نزدیک دو بامداد...

اینجا شاهین شهر سالن مطالعه ی دانشگاه

 

من در حال خالی کردن لیست IDM از دانلود!!!:ws3:

(سرعتی فراتر از باور!):whistle:

  • Like 6
ارسال شده در

امشب میخواد بارون بباره اینقده نسیم خوشی میاد خنک و کیفول جاتون خالی تبریز

بارون اخرین روزهای بهار :hapydancsmil:

  • Like 9
ارسال شده در

امشب باز رفتم سر خط:ws37:

  • Like 5
ارسال شده در

سردرد و تنهايي :164:

  • Like 5
ارسال شده در

بیخوابی دوست قدیمیه من :icon_razz:

  • Like 6
ارسال شده در

دلم برای فریماه خیلی تنگ شده :sigh:

  • Like 4
ارسال شده در

امشب دلم باران میخواهد و چای گرم با یه دوست خیلی مهربون

  • Like 5
ارسال شده در

امشب از مملکت زاغ وزغن می ایم

از لگدمال ترین سمت چمن می آیم

  • Like 6
ارسال شده در
:sigh:
  • Like 5
ارسال شده در

خیلی وقتا آدمی فقط میخواد بدونه سر از خیلی چیزا در بیاره فقط از خدا میپرسه که جواب پیدا کنه اما ظرفیتش محدوده به خدا قسم محدوده دانستن خیلی چیزا از درون آدمو نابود میکنه

 

امشب خیلی سردرگمم خیلی با رفیق چندین و چندسالم حرف میزدم و اون میگفت و من گوش میکردم

 

از اتفاقایی که نباید بدونه میگفت از عذابی که تو وجودش هست از خوابهایی که چندین ساله به واقعیت تبدیل میشن و ما همه بی خبر از حالش و من مات شدم در مقابلش

خدایا نمیدونم چه حکمتی داره نمیدونم اما آدمی تحمل دانستن همه چیز رو نداره بدون که میشکنه و من اینو به چشم دیدم

  • Like 4
ارسال شده در

نمیدونم چرا از هر چیزی فراریم سر راهم سبز میشه 3تا بچه یتیم گرسنه در صورتی که سفره افطار بعضی ها ... از انقلاب تا تهران پارس فقط گریه کردم

  • Like 4

×
×
  • اضافه کردن...