Tamana73 28832 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 خرداد، ۱۳۹۴ خونه مادر بزرگ جمع شدیم.:hapydancsmil:..3تا نوه ایم فقط 5 لینک به دیدگاه
yanāl 2221 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 خرداد، ۱۳۹۴ هر شب وقتی از بیرون میومدیم غذا حتی همون ساده اش آماده بود اگه دوس نداشتم یخچالو باز میکردم از غذای دیشب مونده بود یا غذای ظهر که نبودم مونده بود خلاصه یخچال پره خوردنی میشد امروز که مامانم خونه نبوده اومدم شام نبود یخچالو باز کردم دریغ از یه قابلمه همه چی خام بود باید میپختم خودم نه بابام حال غذا درس کردن داشت نه من و اینجا بود که مثل همیشه فهمیدم مامان اگه خونه نباشه خونه هزار متری با خونه ی یه متری و بی خونه بودن هیچ فرقی نداره نه برا غذا پختن بلکه انرژی خونه اس :5c6ipag2mnshmsf5ju3 5 لینک به دیدگاه
faaarnaz 5345 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 خرداد، ۱۳۹۴ قرار گذاشته بودیم با بچه های لیسانس بعد از چندین وقت که بی خبر بودیم از هم، همدیگه رو ببینیم. خیلیا رو بعد از تموم شدن درس ندیدیم. الانم به خاطر مشغله کار و ازدواج و ... نشد یه سریا بیان. اما همونام که اومدن خیلی خوب بود. کلی تجدید خاطره شد. اطرافمو نیگا میکنم می بینم بچه ها اکثرا ازدواج کردن و خیلی راحتم از هم جدا شدن! آخرین خبر، ازدواج یکی از همکلاسیا بود که واقعا نه تنها دو نفرشون به هم نمیان که حتی دختره عقل و شعورش کاملا برای من زیر سوال رفت:icon_pf (34):. این آدم کسی بود که من خودم به شخصه فک میکردم خیلی زرنگه و ... نمیدونم چی بگم. ما که داریم فقط ظاهر قضیه رو میبینیم. امیدوارم که خوشبخت باشه با این فرد. ولی درکش برام خیلی سخته 4 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 خرداد، ۱۳۹۴ خدایا بهم صبر بده من دیگه طاقت امتحانایی که ازم میگیری رو ندارم... 940326 22:23 5 لینک به دیدگاه
دختر باران 18625 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 خرداد، ۱۳۹۴ حالم خوبه:lol: همینجور الکی 6 لینک به دیدگاه
black banner 9103 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 خرداد، ۱۳۹۴ امشب دوست ندارم بخوابم اما فردا امتحان دارم:5c6ipag2mnshmsf5ju3 4 لینک به دیدگاه
Ali.Fatemi4 22826 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 خرداد، ۱۳۹۴ ساعت نزدیک دو بامداد... اینجا شاهین شهر سالن مطالعه ی دانشگاه من در حال خالی کردن لیست IDM از دانلود!!! (سرعتی فراتر از باور!) 6 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 خرداد، ۱۳۹۴ امشب میخواد بارون بباره اینقده نسیم خوشی میاد خنک و کیفول جاتون خالی تبریز بارون اخرین روزهای بهار :hapydancsmil: 9 لینک به دیدگاه
roozbeh ameri 8439 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 خرداد، ۱۳۹۴ بیخوابی دوست قدیمیه من :icon_razz: 6 لینک به دیدگاه
دختر باران 18625 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 خرداد، ۱۳۹۴ دلم برای فریماه خیلی تنگ شده 4 لینک به دیدگاه
?., 1265 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 خرداد، ۱۳۹۴ امشب دلم باران میخواهد و چای گرم با یه دوست خیلی مهربون 5 لینک به دیدگاه
roozbeh ameri 8439 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 خرداد، ۱۳۹۴ امشب از مملکت زاغ وزغن می ایم از لگدمال ترین سمت چمن می آیم 6 لینک به دیدگاه
yanāl 2221 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 خرداد، ۱۳۹۴ خیلی وقتا آدمی فقط میخواد بدونه سر از خیلی چیزا در بیاره فقط از خدا میپرسه که جواب پیدا کنه اما ظرفیتش محدوده به خدا قسم محدوده دانستن خیلی چیزا از درون آدمو نابود میکنه امشب خیلی سردرگمم خیلی با رفیق چندین و چندسالم حرف میزدم و اون میگفت و من گوش میکردم از اتفاقایی که نباید بدونه میگفت از عذابی که تو وجودش هست از خوابهایی که چندین ساله به واقعیت تبدیل میشن و ما همه بی خبر از حالش و من مات شدم در مقابلش خدایا نمیدونم چه حکمتی داره نمیدونم اما آدمی تحمل دانستن همه چیز رو نداره بدون که میشکنه و من اینو به چشم دیدم 4 لینک به دیدگاه
roozbeh ameri 8439 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 خرداد، ۱۳۹۴ نمیدونم چرا از هر چیزی فراریم سر راهم سبز میشه 3تا بچه یتیم گرسنه در صورتی که سفره افطار بعضی ها ... از انقلاب تا تهران پارس فقط گریه کردم 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده