Tamana73 28835 ارسال شده در 1 فروردین، 2015 انقدر شبای خوبی داشتم این هفته که روحمم بعداز مدتی آروم بود. عالیه... ولی تنش لامصبی دست بردار نیست... شکر. دلم برای همتون تنگ شده بود دوستای انجمنی. 2
Tamana73 28835 ارسال شده در 1 فروردین، 2015 باز دو هفته ایی هس خوابم بهم خورده...11میرم بخوابم 4میخوابم...ینی باز حالم مثل اون موقعه ها بشه یه بلایی سره خودم میارم... افتضاحه این بیخوابیای که جز درد و هزار فکر هیچی نداره...لعنتی. 1
Nazanin.ad 6895 ارسال شده در 1 فروردین، 2015 امشب خسته تر از همیشه م... کاش میشد گوشه ای نوشت : خدایا خسته ام فردا بیدارم نکن... 1
مرغ باغ ملکوت 1609 ارسال شده در 1 فروردین، 2015 امشب واقعا واقعا خسته ام از صب پشت کامپیوتر بودم و درگیر این نرم افزارای ....:putertired: دلم میخواد یه روز کامل بخوابم :bigbed: ولی مگه امتحانات میذاره:w000: 2
yade dirooz 1814 ارسال شده در 3 فروردین، 2015 دست های ما کوتاه بود و خرماها بر نخیل. ما دست های خود را بریدیم و به سوی خرماها پرتاب کردیم. خرما فراوان بر زمین ریخت ولی ما دیگر دست نداشتیم...! 1
maryam39 8211 ارسال شده در 3 فروردین، 2015 امشب دومین شب بود. گاهی نمیشه. نه این که نشه. فقط باورت شده که نمی تونی پس هیچ جوره نباید بشه. ... و نمیشه + این روزا از دست خودم ناراضیم. احساس میکنم در مورد اطرافیانم و دوستانم کوتاهی میکنم.بیمعرفتی میکنم. اما خب هیچکسی هم نیست که بیاد حال خودمو بپرسه البته اگه کسی هم باشه من که هیچ وقت با کسی حرف دلمو نزدم. و نمیزنم. ولی دلیل نمیشه بازم هر چی فکر میکنم. + همیشه یکی از آرزوهام این بود که با یکی صحبت کنم. همهی حرفای تهنشین شده تو دلمو بهش بگم بعدم از بالا دره پرتش کنم، جوری که در آن جان به جان آفرین تسلیم کنه و حرفامم جایی درز نکنه. جدی دلم میخواست. الان که دیگه بیشتر از هر وقتی. یه چیزی تو مایههای اعتراف پیش یه کشیش متشخص. فقط بعدش دیگه باید معدوم شه. حالا هر جور میلش کشید خودش خودشو معدوم کنه. 3
Tamana73 28835 ارسال شده در 6 فروردین، 2015 بغض و ورم گلو... من و یه دنیا حرف که نمیتونم قبول کنم... منو و بی ارادگیم... امشب من و زارزار گریه کردن... 1
Tamana73 28835 ارسال شده در 7 فروردین، 2015 منتظرم... برعکس دیشب فقط میخوام بخندم...شاید یاد کسی اشکم دربیاره.... امشب شب مهتابه.... 1
yade dirooz 1814 ارسال شده در 7 فروردین، 2015 اگه دوباره ترانهیی از این قلبِ متروک شنیده میشه، اگه میبینی جوانه داده تنِ بلوطِ خشکیده ریشه، اگه اسیرِ تالابِ زهرم اما یهوقتا خندم میگیره، اگه با فکرِ افتادنِ یه گلبرگِ لاله دردم میگیره، اگه کتاب و کیف و کلاهم جا میمونه تو تاکسی خالی، این خیره موندن به نقطهیی دور، این بیقراری، این خوشخیالی... به خاطرِ توست، به خاطرِ ما، به خاطرِ این دورانِ زیبا... به خاطرِ این حسِ دورگه حس ما شدن بیاما، اگه... اگه هرجا یه آینه میبینم دستی میکشم به روی موهام، اگه حتا تو متروی خالی باور ندارم تنهای تنهام، اگه دیدنِ تارای سفید میونِ موهام آزارم میده، اگه کنارِ چرکنویسِ این ترانه دستم یه دل کشیده، اگه همیشه واکس خورده کفشام، اگه به خودم اُدکلن زدم، اگه همیشه نیم ساعت زودتر سرِ قرارم با تو اومدم... به خاطرِ توست، به خاطرِ ما، به خاطرِ این دورانِ زیبا... به خاطرِ این حسِ دورگه حس ما شدن بیاما، اگه... یغما گلرویی 1
B nam o neshan 12214 ارسال شده در 7 فروردین، 2015 امشب عجیب هوای دردانه در راه مانده برادرم را کرده ام کاش میشد زودتر پا به دنیای ما میگذاشت هرچند جایش و حالش، از حال و روز ما بهتر است... 4
yade dirooz 1814 ارسال شده در 11 فروردین، 2015 هر شب همین بساط است، چای و سکوت و یک فیلم. بعد از مرور اشعار ، سیگار پشت سیگار ... 6
Tamana73 28835 ارسال شده در 11 فروردین، 2015 مهمون... و من غرق افکار خودم...بین جمعی که تظاهر میکنم...من خوبم... 5
m.sh1992 2210 ارسال شده در 12 فروردین، 2015 الان دارم ب این فکر میکنم ک چقدر حال الانم با حالی ک در شروع روزم داشتم، فرق میکنه.. و این حس خوب الانمو مدیون 3 تا دوست خوبم.. با 1نفرشون قرار داشتم اما بخاظر کسالت نتونستم برم اما تا باهاش تلفنی صحبت کردم خیلی حالم بهتر شد.. ممکنه اون 3 دوست خوب این متنو بخونن و متوجه بشن ک چقدر خوبن و این خوبیشون حال آدمو خوب میکنه جالبه ک هر 3 نفرشون عضو انجمن هستن دوستان خوب نعمتن.. :icon_gol: خدایا..درپناه خودت نگه دارشون باش برای امشبم برنامه ویژه ای داشتم.. نمیدونم میتونم اجراییش کنم یا نه.. احتمالا نشه.. نشد هم مهم نیست.. مهم اینه ک میدونم ب زودی اجرا میشه خدایا بخاطر همه چیز شکر 7
bahar91 939 ارسال شده در 12 فروردین، 2015 امشب اینقدر استرس دارم که هر آن احتمال سکته میدم برا خودم.حالم خیلی بده. لعنت به من 3
ارسال های توصیه شده