ShaMoh 3002 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مهر، ۱۳۹۳ کلی شب بود اینجا چیزی ننوشته بودم - شاید 6 یا 8 ماه ... شب های خوبی برای دوستان نواندیشی آرزو دارم . 4 لینک به دیدگاه
Tamana73 28832 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مهر، ۱۳۹۳ یه بغض...امشب... یه دلتنگی... کاش از دنیا نمیرفتی... زود بود... 5 لینک به دیدگاه
maryam39 8211 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مهر، ۱۳۹۳ خوب نیستم:( خوب شدم:) مرسی راضیه:hapydancsmil: 4 لینک به دیدگاه
Tamana73 28832 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 مهر، ۱۳۹۳ عالیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی... امشب چیزایی بهم گفتن که باور نمیکردم. چیزایی دیدم که استرس انداخت به وجودم... امشب... خوشحال بودم تو ختم پذیرایی کردم واس خاطرش و خدا... امشب دوره هم....هر لحظه یه خاطره جلو چشم هممون... سخته از دست دادن یه عزیز که جز خوبیهیچی ازش ندیده باشن... 6 لینک به دیدگاه
ms13 1488 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 مهر، ۱۳۹۳ رفیق به چه درد آدم میخوره؟! دوستی که 2 -3 سالی میشد ندیده بودمشو امشب دیدم و 3 ساعت از وقتم گرفته شد ... سرما هم خوردم توی پارک... از حرفاش هم اصلا خوشم نمیومد و تمایلی هم نداشتم ببینمش... خیلی خوشحالم از این جهت که آدم رفیق بازی نیستم... اتفاقا پیش اومده بهم بگن چرا با هیچکی گرم نمیگیری... خودتو میگیری... خیلی هم اینجوری بهتره ... آدم تنها باشه خیلی بهتر از اونه که با یکی که باهاش حال نمیکنه باشه!! 6 لینک به دیدگاه
m@f 1923 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 مهر، ۱۳۹۳ امشب دلم تمام چیزهای خوب رو میخواد.....دلم تورو میخواد...دلم کربلا میخواد که با تو برم.....خدایااااااااااااااااااااااااااااا 6 لینک به دیدگاه
maryam39 8211 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 مهر، ۱۳۹۳ این شبا واسه تو هم عجیبه؟ مگه نه؟ 5 لینک به دیدگاه
Tamana73 28832 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مهر، ۱۳۹۳ امشب... منتظرم... یه جواب...یه آرامش...واسه همیشه... 2 لینک به دیدگاه
Tamana73 28832 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مهر، ۱۳۹۳ دلم گرفته تو این نم نم بارون.... امشب... بد... 3 لینک به دیدگاه
Yaser.C 5059 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مهر، ۱۳۹۳ یه متن بلند بالا اولش نوشتم اما پاکش کردم........ تو یه جمله خلاصش کنم اینطوری بهتره...... به گمانم امشب یه دوست خوب از انجمن رفت.......همین............ ............. 7 لینک به دیدگاه
دل مانده 7714 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مهر، ۱۳۹۳ امشب حس بدی دارم همون حسیه که بعضی وقتا میاد سراغم و دیوونم میکنه اینکه همه چی مبهمه، اینکه همه چی عکس اون چیزیه که من فکر میکنم، اینکه نمیدونم چی درسته و چی غلط، اینکه باید سکوت کنم و به روی خودم نیارم تا کسی ازم سوال نکنه، اینکه نمیتونم درد و دل کنم... داغونم کرده خدایا خیلی از بنده هات خستن... خدایا خودت حال همه رو خوب کن... 5 لینک به دیدگاه
ms13 1488 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 مهر، ۱۳۹۳ درس عمومی "تاریخ تحلیلی صدر اسلام" این ترم برداشته بودم ... بعد از ظهر کلاس داشتم ... استادش یک عاغای روحآنی عبوث و بی اعصاب ، ترکیبی از این اسماعیل (!) ها : :184::167::3: دو سه بارم به من گیر داد که با گوشیت ور نرو منم اعصابم از دستش خرد شده بود؛ دو سه تا سوال ازش پرسیدم اسلام و... رو به چالش کشوندم ؛ یکی از بچه ها هم منو همراهی میکرد و اونم سوالای دیگه میپرسید... 40 دقیقه آخرکلاسو داشت کل کل میکرد یعنی... ولی الان اومدم سایت یونی رو نگاه کردم دیدم مهلت حذف و اضافه تموم شده خدا کنه فردا میرم پیش مدیر گروه اجازه حذف و اضافه بهم بده ... حوصله این بابا رو ندارم ... 4 لینک به دیدگاه
Tamana73 28832 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 مهر، ۱۳۹۳ خووووووووووووووب... استرس فردا تحویل پروژه... 3 لینک به دیدگاه
دختر باران 18625 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 مهر، ۱۳۹۳ قلبم داشت در میومد خوب شد جواب دادی 4 لینک به دیدگاه
Tamana73 28832 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 مهر، ۱۳۹۳ وااااای خدااااا امشب عالیهههه. خدا شکرت. خدا ممنونم. مرسی که باز هوشیارم کردی.... خدااااا دوست دارم. 3 لینک به دیدگاه
ms13 1488 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 مهر، ۱۳۹۳ خوندن این جمله برای چند دقیقه احساساتم رو برانگیخت و باعث شد برم توی خودم ... هیچ کودکی نگران وعده بعدی غذایش نیست،زیرا به مهربانی مادرش ایمان دارد.ای کاش من هم مثل او به خدایم ایمان داشتم . ( ایت اله بهجت) 4 لینک به دیدگاه
Tamana73 28832 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 مهر، ۱۳۹۳ خسته ام... الان رسیدم خونه....خوشحالم...... خدایا شکرت... 6 لینک به دیدگاه
maryam39 8211 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 مهر، ۱۳۹۳ امروز اونقدر اینور اونور بودهام که باورم نمیشه همه اینا تو یه روز بوده و امشب حسرت میخورم که شاید میشد کاری کرد و نکردم 7 لینک به دیدگاه
Ala Agrin 14476 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مهر، ۱۳۹۳ خدایا، ناله و فریاد کودکان کوبانی رو بشنو میدانم که به فریاد می رسی اما رفیق....شتاب کن 6 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده