رفتن به مطلب

امشب


ارسال های توصیه شده

  • پاسخ 3.5k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

امشب هم از اون شباي هست كه قلبم درد ميكنه ...

 

دلش گريه ميخواد انگار ....

 

:hanghead:

 

منم دقیقا این شکلی ام

ولی سردردم بیشتر شده

نمیدونم چی میشه:4564:

  • Like 8
لینک به دیدگاه

چقدر بد شد

همه چی زهرم شد

امانتی که دستم بود، خراب شد

درس عبرت واسه من که دیگه امانتی از کسی نگیرم

:sigh:

حالا به صاحبش چی بگم آخه؟:sigh:

  • Like 7
لینک به دیدگاه

امشب دلم سوخت...بیشتر از همه برا خودم... اینکه نمیتونم تصمیم بگیرم فکرمو داغون میکنه

 

برا اتفاقاتی که قراره بعدا برام بیفته نگرانم

 

خیــــــــــــــلی نگران...

 

من هیچوقت نمیتونم تو این مورد فکرکنم :hanghead:

  • Like 9
لینک به دیدگاه

حالا جدا از اینکه امشب بعد مدتها اومدم انجمن و خوشحالم!!! و در ضمن امتی رو هم خوشحال کردم!!!!:ws3:(ما کلن به فکر امتیم!!!!!:ws28:)

 

با برو بچ‌ فامیل قراره بریم بیرون....فک کنم خیلی خوش بگذره.....:ws3::ws3::ws3:

  • Like 11
لینک به دیدگاه

سردرد شدید و بی حالم...با کلی مهمون واسه عیادت بنده...خب مریض که نیاز به استراحت وآرامش و سکوت داره چرا میایین تو این شرایط...

 

قدمتون رو چشم...ولی والا تلفنی میشه حال پرسیدااااااا....

:sigh:

  • Like 4
لینک به دیدگاه

خدااااایا

خداجونم

دلم نمیخواد امشب بیاد

آخه من هنوز تو رویای دیشبم

خدایا من دیشبو میخوام

قدم زدن با عشقمو میخوام

خدایا باورم نمیشد دارم میبینمش

خودت شاهدی

تا لحظه ای که پیشم بود فکرمیکردم خوابم

روی زمین نیستم

خدایا رویا بود

انقدر شوکه بودم که حتی یادم رفت به عشقم لبخند بزنم

خدایا دوسش دارما....

خودت کمکمون کن

خدایا من دیشبو میخوام....:ws44::ws44:

دیدنش برام معجزه بود

قدم زدن کنارش رو میخوام...مثل دیشب...

  • Like 4
لینک به دیدگاه

امشبم مثل همیشه است... باز هم سر میزند تنهایی... از دوباره می آید دلتنگی... با ندیدنش چه میکنی؟! هراسی ندارم....

 

آب از آب تکان نخورد... نه دیدی و نه دیده شدی... رفت و گذشت بی نگاهی که بوی مهربانی دهد... غافل از اینکه همین نزدیکیها از آب آبی تر است دلی که میمیرد برای لحن کودکانه او... لحنی شبیه مریمی های پرپر...

  • Like 5
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...