رفتن به مطلب

امشب


ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

باید امـشب بـــروم ..

  • Like 4
  • پاسخ 3.5k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

ارسال شده در

امشب باید درس بخونم

  • Like 2
ارسال شده در

امشب...گریه نکردم...

فقط آروم جلو همه اشکم ریخت...

امشب بعد1سال حس و حالم خوب بود...

دل شکست...به امید روزی که خودش ترمیمش بده...

خدایا ممنون که نشونم دادی....

  • Like 3
ارسال شده در

امشب شب مزخرف:sigh:

خبرای بد:hanghead:

ولی دلم فقط به یه خبر دیگه خوشه :sad0:

ایشالله فردا خبر خوشو اینجا مینویسم:w16:

  • Like 2
ارسال شده در

امشب یکی از بهترین شب های زندگیم بود

واسه تولدم خانواده غافلگیرم کردن

درست زمانی که یه درصدم انتظارشو نداشتم

بعد از ساعت‌ها بیرون بودن خسته و داغون رسیدم خونه

و دیدم بساط فشفشه و کیک و کادو و .... برپاست

 

به جرئت میتونم بگم همین لحظه‌ای که دارم تایپ می‌کنم هیچ چیزدیگه‌ای تو دنیا نیست که بخوام

 

حالا خودمو چشم میزنم فردا سرطان می‌گیرم می‌میرم:ws28::ws28::ws28:

  • Like 3
ارسال شده در

امشب دلشووووره واس مامانم...

که خداروشکر خوبه.

شبی که همه چیز ریختم دور....

من شدم خدایی که همه چیزمو میدونه و میبخشه....

خدایا شکرت...

  • Like 1
ارسال شده در

امشب اومدم خبر خوبه رو بنویسم:w16:

قبولیم تو دانشگاه

خدایاااااااااا شکرت:hapydancsmil:

  • Like 5
ارسال شده در
امشب اومدم خبر خوبه رو بنویسم:w16:

قبولیم تو دانشگاه

خدایاااااااااا شکرت:hapydancsmil:

 

همچنین...:hapydancsmil:

  • Like 4
ارسال شده در

دیگه بریدم از این مدلی زندگی کردن ...

توی زمان گذشته موندم و بیرون نمیام ... همش یاد گذشته ها میکنم ... به اشتباهاتی که توی زندگیم کردم ... به خاطرات تلخ و شیرینی که داشتم ... به آدما و دور و اطرافیای گذشته و حالم...

دارم خودمو داغون میکنم ...

نمیدونم این چه حسیه ...

به خودم میگم من توی اوج جوونی چرا حال و روزم این شده ! چرا عین این پیرمردایی که عصا دستشونه تنهایی میرن قدم میزنند شدم ؟!

حتی از همین نوشتنا و چس ناله ها (بقول صادق هدایت) هم حالم به هم میخورم ...

 

:sigh:

  • Like 6
ارسال شده در

امروز زمانی ک حالم با یک تلفن گرفته شد درست با فاصله چند دقیقه با یک تلفن دیگه از طرف یکی از دوستام ک حامل خبر خوبی هم بود، نه تنها حالم برگشت سرجاش بلکه خیلی هم خوشحال شدم . :w16:

خدایا ب عدد نعمتات شکر... امیدوارم همه حالشون خوب باشه :w16:

  • Like 6
ارسال شده در

امشب با خودم درگیرم...:sad0:

  • Like 3
ارسال شده در

امشب یه چیزی رو تو میلم دیدم و از تصمیم خوب و عقلانی‌ای که چند سال پیش گرفته بودم خوشحال شدم.

اگه چنین کاری نکرده بودم رسما الان بدبخت بودیم...:hanghead:

خدایا شکر بابت راهنمایی هات:icon_gol:

  • Like 4
ارسال شده در

همکلاسیم فوت کرد...

داماد عمم رفت کما...

مامانم درد داره...

بابام نیس...

بدتر از امشبم هس آخه....

سردر کلافه کرده...خسته ام....خدااااا...:4564:

  • Like 3
ارسال شده در

گز کردن پاییز ، بو کردن برگها / یک استکان چایی، تو دل دل سرما

 

امشب حس غریبی دارم ... از اینکه یک پاییز دیگه میرسه خوشحالم... دوباره پاییز ، دوباره بارون ، برگ ، خاطره ...

  • Like 3
ارسال شده در

امشب فرو رفتم، تو خیلی چیزها...

عمقشون هم زیاده...

گاهی به اندازه یک لبخند

گاهی به اندازه جمع شدن اشک توی چشم و بعدش عقده شدن خیلی چیزها

 

خوشحالم که پاییز میاد و ناراحتم از چیزهایی که قراره باهاشون روبرو بشم

 

پااااااااااااک دیوانه شدم...

  • Like 4
ارسال شده در

امشب باری از روی دوش من و آتنا برداشته شد. امشب فقط میخوام راحت بخوابم از فردا هم برنامه های جدیدی رو شروع کنم :w16:

خدایا مارو ب حال خودمون وا مگذر

  • Like 1
ارسال شده در

همیشه مثل امشب که شب اول مهر میشه ...این جمله قدیمی یادم میاد ..مکن ای صبح طلوع ..مکن ای صبح طلوع ..

حس میکنم همه دبستانیا ..راهنمایها ..دبیرستانیاااا..دانشجوها ..معلمااا ..اساتید دارن یکصدا اینو زمزمه میکن ..:sigh:

  • Like 8
ارسال شده در

امشب خوشحالم...مریضمون بهتر شده.جمعه میرم ببینمش:hapydancsmil:

  • Like 6
ارسال شده در

امشب سالم بمونم قول میدم تو خوردن دقت کنم :4564:

  • Like 6
ارسال شده در

صدای تو معجزه ی روزها و شبهای منه ...

کی هستی که طول روز رو خسته ، ناراحت و بی حوصله گذروندم و فقط ، فقط با یک صدا اینجوری دگرگون و شاد شدم

کی هستی؟؟؟

  • Like 6

×
×
  • اضافه کردن...