El Roman 31720 این ارسال پرطرفدار است. اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اسفند، ۱۳۹۰ امشب که به امروز نگاه میکنم روز سختی بود، جسمن خیلی خسته شدم و 14-15 ساعت بیرون از خونه بودم، ولی این 15 ساعت بعد از اینکه تموم شد، اندازه 10 دقیقه بعدش مذخرف و ضدحال و بد نبود، امروز خیلی بد بود و الان یکی از بدترین شب های چند وقت اخیرم هست، و این تاپیک رو زدم تا بهانه ای بشه هر شب قبل از خواب به روزی که گذشت فکر کنم. البته پست زدن برای همه آزاد هست فقط خواهش میکنم روند تاپیک به هم نخوره و هرکسی مایل بود هر شب یک پست، اسپم لطفا نشه 129 لینک به دیدگاه
Avenger 19333 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اسفند، ۱۳۹۰ امروز روز سختی داشتم ولی دارم سعی میکنم مشکلات رو پشت در خونه نگه دارم 42 لینک به دیدگاه
سارا-افشار 36437 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اسفند، ۱۳۹۰ امروز من یه ولگرد به تموم معنی بودم دریغ از یه اتم کار مفید 37 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اسفند، ۱۳۹۰ من امشب خسته هستم، اما یک حس حماقت خاصی دارم. (فکر میکنم دوباره مستی معنوی سراغم اومده، معمولا اینجور مواقع هر حرفی رو ممکنه بزنم :icon_pf (34):) امشو شوشه لیپک لیلی جونه امشو شوشه یارم پر ازجونه امشو شوشه یارم پرازجونه هان هو ماشالله جونوم جونوم جونوم توتو آهان ماماماماماماما سوختم ما برشتم که دیشو نومه نوشتم آی تاکسی بیا شوفر برو مال اندیمشکم 49 لینک به دیدگاه
hilda 13376 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اسفند، ۱۳۹۰ وااااااااااااااااای خراب یه چیز قاطی خدا یکی و رسوند و گرنه الان همین خرابه هم نمونه بود الان سنا بود میگفت حال و هوات برفیههههه 27 لینک به دیدگاه
eder 13732 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اسفند، ۱۳۹۰ روز نسبتا خوبی بود ازش راضیم یکی از مشکلاتم قراره به زودی حل بشه:hapydancsmil: 33 لینک به دیدگاه
Maryam.Silent 1137 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اسفند، ۱۳۹۰ امروز...... نمیدونم بد بود یا خوب! ینی نمیدونم دیگه چی خوبه چی بد مثله هرروز بود بی حوصله گذشت! خونه کلاس کلاس خونه نت! 29 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اسفند، ۱۳۹۰ امشب خیلی خوب بود وایییییییی دوست نداشتم بیام خونه ..........ترافیک و امشب دوست داشتم .... دلم بازم میخواد از این شبها..... فقط حیف که ابراز احساسات سخته نیست نداره نمیشه کاریشم کرد........ خودمو دوست دارم خودشو دوست داره.. مهم دوست داشتنه 26 لینک به دیدگاه
mohammad 87 سبز 2382 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اسفند، ۱۳۹۰ حال و هوای من خیلی خیلی شبیه این جمله صادق هدایته انگاری واسه من این جملات به امانت گذاشته بود تا به دستم برسه : نه امیدی است و نه آرزویی و نه آینده و گذشتهای. چهار ستون بدن را به کثیفترین طرزی میچرانیم و شبها به وسیلة دود و دم و الکل به خاکش میسپریم و با نهایت تعجب میبینیم که باز فردا سر از قبر بیرون آوردیم. مسخره بازی ادامه دارد... 20 لینک به دیدگاه
afshin18 11175 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اسفند، ۱۳۹۰ امروز صبح یه حرکتی زدم خفن برا همین خوب بود طبق عادت یه 10 ساعتی هم خواب بودم بقیه اش هم نت 9 لینک به دیدگاه
VINA 31339 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اسفند، ۱۳۹۰ امروز مثل همیشه خنده رو لبم و یادش تو دلم بود 14 لینک به دیدگاه
lorena 10304 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اسفند، ۱۳۹۰ باران میبارد امشب دلم غم دارد امشب (بارونم نمیاد اخه:icon_pf (34):) امشب هم مثه چند شب گذشته نوار مغزی بنده صافه صافه دلتنگ یه موجود ناشناخته هم هستم اما نمیدونم کیه 18 لینک به دیدگاه
سارا-افشار 36437 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۳۹۰ میگن یه رقص درست حسابی نیم ساعته کل ذهن و اندام و روح ادمو شستشو میده 10 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۳۹۰ امروزم همون کاری معمولی و روتین صب از 6 تا الان بیدارم جس خوابیدن ندارم ولی اجبارا کم کمک باید جول پلاسم را جمع کنم برم تو ارامگام منظورم تخته یه نفره ام هست یه بالش بزارم زیر سرم یکی تو بغلم یکی پشتم یکی زیر پام یکی هم روسرم زورکی بخوابم 15 لینک به دیدگاه
hodaa 5488 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۳۹۰ امروز یه روز عادی رو گذروندم مثل خیلی روزهای دیگه....با کارهایی کم و بیش مشابه اما اونچه که العان دارم بهش میکنم نه امروز....نه گذشته....بلکه فردا و آیندست....فردایی که نباید کم و بیش مثل هر روزم باشه... فکر میکنم به آدمهای اطرافم....به خودم...به اینکه چقدر خودم و دنیای ذهنم رو میشناسم....چقدر قضاوتهام از افکار دیگران از فکرهای خودم تاثیر میگیره... چقدر متنی که از خانم یا آقای ایکس خونده میشه، بیانگر مفهومی که اون شخص در اون لحظه ی نوشتن داشته... و اینکه مجموع این همه متن ها چطور میتونه کلیت یه ادم مجازی رو در ذهن ما شکل بده...آدمی که من با افکار خودم بر مبنای افکار خودم بهش شکل دادم.... همه چی به یه شوخی شبیه... 14 لینک به دیدگاه
*mini* 37778 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۳۹۰ امشب....وجودم لبریز از چرا هاست..... لبریز از تموم نا گفته ها..... امشب وجودم لبریز است.....لبریز از احساسِ خالی بودن جای یک شانه... 10 لینک به دیدگاه
Yuhana 12780 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۳۹۰ وااااااااای خدا از امروز خیلی خسته شدم برای تاییدیه گرفتن صد هزار بار از این سر یه شرکت رفتم اونور و اومدم خستم شداااااااااا بعدشم اومدم خونه مهمون ناخونده اصلا نخونده رسید!! هیشی دیگه خیلی خستمههههه 12 لینک به دیدگاه
سـارا 20071 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۳۹۰ امروز روز سنگینی بود....دوباره دغدغه درس و پروژه شروع شد...همیشه با انرژی کارای سخت رو به عهده میگرفتم و با کمال میل انجامشون می دادم تا خیال همگروهیام راحت باشه .اما ایندفعه خستم...هنوز خستگی ترم قبل رو دوشم سنگینی میکنه..یکم کار میکنم زود خسته میشم به اندازه شبهایی که از کوهنوردی برمیگردم خونه خستم!!! بیشتر خستگی جسمی...یعنی وقت اینکه به آروزهام و رویایم فکر کنم فعلا ندارم تا اطلاع ثانوی... عید بهشون فکر میکنم 9 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده