رفتن به مطلب

خاطرات تور نواندیشان-شهرک سینمایی


ارسال های توصیه شده

  • پاسخ 102
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

خب من صب ح رفتم دانشگاه

توراهه مترو بودم که سعید زنگ زد ... 8.50 بود که مترو بودم ..... همه بچه ها تور و تقریبا دیدم و رفتم سمت بچه های جا مونده جلو اب نما

خیلی صبر کردیم ... تا شیما اومد

من بودم .. سعید بود ... مسعود و حمزه بودن ... چیز فکر هم که بود... نازنین هم بالا بود

شیما اومد ... ما جون دادیم تا این محمد حسین برسه ... آیییییییییییی ما رو معطل کرد

 

سوار مترو شدیم یه کم به شارلاطان بودن محمد حسین و فکرای چیزه چیز فکر خندیدیم ...

تا رسیدیم ایران خودرو

ناگفته نماند مترو مهمون مسعود شدیم ...

با اتوبوس رفتیم سمت شهرک ... همه پسرا اومدن پشت تو قسمت خانوما نشستن ...

این هم مهمون سعید بودیم ...

 

تو راه خیلی خندیدیم

 

تا رسیدیم و رفتیم تو ... بچه ها سمت کوفه بودن

البته اصلا بعید نیست وقتی اسی با یه جمعه ... اخرش یا سر از کوفه در میارن یا جهنم ...

 

این چیز فکز یه پیاز پیدا کرد کشت مارو ... اخرم تا توی سفره پیازه با ما بود ... بعدش و نمیدونم

 

با لیدر یه کم گشتیم و تو سرو کله هم زدیم ...

از اونجایی که همه معتاد چایی بودن رفتیم چایی خرما زدیم تو رگ ...

 

از اونجا هم یه کمی دور هم بودیم تا وقت نهار

دوتا دوست خوب دیگه هم اون موقع به ما ملحق شدن

 

رفتیم تو ماشین های عهد بوق یه کم عکس گرفتیم ...

 

بعد از نهار دخترا رفتن لباس محلی پوشیدن و کوزه و 3 تار اینا داشتن عکس گرفتن... خیلی طول دادن

دقیقا 5 مرحله داشت : پوشیدن لباس ... عکی گرفتن با عکاس ... عکس گرفتن به طور جدا ... دراوردن لباس ... چاپ شدن عکس ها

 

2-3 ساعتی طول کشید

تو اون مدت علافی وایساده بودیم .... واسه سر گرمی گ-ش بازی کردیم با شادی ... که چلاغم کرد

 

بعد دیگه به سمت تهران حرکت کردیم و دم گلدیس جدا شدیم ...

 

اتفاقاتی که دلم خنک شد :

میدونم که اخرش میاین میگین خودم میگم که نیاین بگین خز شه :whistles:

 

انداختن تکه یخ تو لباس حمید شهرساز و اسی !

ریختن آب تو لباس شهرساز

چشم زدن و ترکیدن عینک شهرساز

سکته دادن اسی وقتی در حال استراحت تو ماشین های عهد بوق قایم شده بود

اسی خیلی امروز دلش کتک میخواست

گرفتن و قایم کردن دوربین محمد حسین و خلاص کردن همه از شر خودش و دوربینش

قایم کردن عینک شهرساز

 

از همکاری سعید تو قسمت های قایم کردن بینهایت ممنون :ws3:

 

 

یه برنامه واسه اسی داشتم کور کردن با موشک ... که نشد ... حیف شد :sigh:

 

خنده دار ترین اتفاق هم وقتی بود که بچه ها در حال ماشین سواری بودن یه فیلمی به اجرا درومد در حد بندسلیگا ... خیلی استعداد های پنهان هنر پیشگی داریم

 

و اینکه یکی ا ز دانشمندای انجمن تا دو تا ایستگاه مونده به گلشهر رفته بود .... احتمالا دیده پولش حیفه گفته تا کرج برم و بر گردم

 

کسایی که بودن انقدر زیاد بودن دارم از رو عکسا مینویسم : محمد رضا -انوشه-پری دریایی - اسی - سعید - مسعود-دوست مسعود - هیلدا- حمید صفدر-حمید شهرساز-نگاری- ارپاک-دو تا دوستای خوب که بعد ملحق شدن - فروغ - مونا- چیز فکر - شیما-نازنین- مینی - کتایون-سپیده ام تی -محمد حسین -اوریون- میلاد-شادمهر-سوگند-مریم فلوید-ستی - اورامان-تبسم

 

اگه کسی یادم رفته شرمندم

 

این خاطرات من

 

 

خدایی خاستین خاطره بگین .... بگین که من چقدر مظلومم ... همه تو سوء تفاهمن :w16:

خوب بگین جون هیلدا ... بعدا حساب میکنیم :hanghead:

  • Like 45
لینک به دیدگاه

به منم خوش گذشت :ws3:

از ایستگاه متروی صدر تا دروازه دولت در این همایش همراه بودم :ws3:

دست محمد رضا و انوشه درد نکنه :whistle:

  • Like 22
لینک به دیدگاه

 

من به دلایلی از نوشتن خاطره خودداری میکنم

 

 

الان در حال مرگم از خستگی :5c6ipag2mnshmsf5ju3

پام درد میکنه انقدر وایسادم

 

 

 

بسی خوش گذشت :ws37:

 

 

 

چرا همه انقد خسته اید؟ :w58:

  • Like 12
لینک به دیدگاه
چرا همه انقد خسته اید؟ :w58:

این شاهزاده های انجمن یه 2 ساعتی رو پا نگهمون داشتن

بعدم خیلی راه رفتیم

من که یه مین هم ساکت نبودم

فعالیت زیاد بود

دیگه نفس نداریم :ws3:

  • Like 13
لینک به دیدگاه
به منم خوش گذشت :ws3:

از ایستگاه متروی صدر تا دروازه دولت در این همایش همراه بودم :ws3:

دست محمد رضا و انوشه درد نکنه :whistle:

چرا بقیشو نیومدی پس؟ :icon_razz:

چرا همه انقد خسته اید؟ :w58:

 

والا توام اگه اینقد که ما تو سرما سرپا وایساده بودیم، وایمیستادی همین میشدی :banel_smiley_4:

  • Like 13
لینک به دیدگاه
این شاهزاده های انجمن یه 2 ساعتی رو پا نگهمون داشتن

بعدم خیلی راه رفتیم

من که یه مین هم ساکت نبودم

فعالیت زیاد بود

دیگه نفس نداریم :ws3:

 

مگه شاهزاده های انجمنم اومده بودن؟ :w58:

 

یکی بیاد تعریف کنه دیگه :hanghead:

 

کیا بودن؟

  • Like 7
لینک به دیدگاه
مگه شاهزاده های انجمنم اومده بودن؟ :w58:

 

یکی بیاد تعریف کنه دیگه :hanghead:

 

کیا بودن؟

یعنی امون نمیدین دیگه :hanghead:

باشه الان من میتعریفم

با جزییات

  • Like 9
لینک به دیدگاه
خیلی خوش گذشت

 

جای همه خالی بوووووود

حالا خستم.امشب میام خاطره مینویسم

توچشمای درشت من نگا کن

بگو توام با ما بودی :banel_smiley_4:

  • Like 6
لینک به دیدگاه

من یک متنی نوشته بودم، اما پر از صحنه و مطالب ضد اخلاقی و ضد دینی و فرهنگی بود و توسط وزارت ارشاد کلا حذف شد. :whistles:

  • Like 25
لینک به دیدگاه
مهمان
این موضوع برای عدم ارسال قفل گردیده است.

×
×
  • اضافه کردن...