Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 مهر، ۱۳۹۱ کاش یک روز بیایی و این خنده های خالی را از لبم بگیری خنده هایی که خالی اند اما پر از تظاهر شادی اند خنده ای که نقابی است روی چهره ای خسته ، چسبی است روی زخم ... کاش میشد فریاد زد این گریه های بیصدا را که در خلوت گوش دلم را میخراشند گریه هایی که پراند ، پراز جای خالی ات... دفتر حضور و غیاب دلم پراست از غیبت های ناموجه تو عجیب است که حذف نمیشوی از این درس ! استاد سخت گیری است دلم اما قضیه ی تو فرق میکند عزیز است خاطرت که هنوز مانده ای در یادش... نمبینی این روزها چقدر بی حالم ؟! حال من دیگر بین گذشته و آینده نیست ! حال من پر است از دلتنگی دیروز و دلشوره فردا حال فهمیدی که چرا دلم تنگ توست و شور تو را می زند؟ وقتی تو باشی شاید خنده و گریه برایم فرقی نداشته باشد تو که باشی خنده ام و گریه ام پر میشوند پر از حضور تو واین حضور کافی است دلم را... 8 لینک به دیدگاه
ژارسین 4579 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مهر، ۱۳۹۱ برای کشتنم مسپارم به جلاد دشنه بدست اندکی تامل و انگاه اندیشه ای تازه کن اری کافیست برگیری ان نگاه ارام و زیبا را......... 6 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مهر، ۱۳۹۱ برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 4 لینک به دیدگاه
Farnoosh Khademi 20023 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مهر، ۱۳۹۱ می روم...به کجا؟ نمی دانم ....حس بدی ست... بی مقصدی! کاش نه باران بند می آمد... نه خیابان به انتها می رسید.... 3 لینک به دیدگاه
Farnoosh Khademi 20023 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مهر، ۱۳۹۱ چگونه است؟! صبح كه بيدار شدي كدامين نقاب را بر مي داري؟ فصل نقابهاست... انگار كسي ما را بي نقاب نمي بيند اگر روي واقعي داشته باشيم كسي ما را نمي پسندد به دنبال لحظه ايم كه تمام نقابها از چهره ها برداشته شود ايا آن روز هيچ "خودي" باقي خواهد ماند؟ برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 7 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده