Mahsa.Gha 6,571 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۰ شاید خیلی ها تون این داستان رو شنیده باشید .چون خودم خیلی سالها پیش اینو شنیدم و برای دوستان میذارم.امیدوارم تکراری نباشه یه سوال آیا حاضرید در چنین شرایطی همچین کاری رو واسه عشقتون بکنید؟ زن و شوهر جوانی سوار برموتورسیکلت در دل شب می راندند. آنها از صمیم قلب یکدیگر را دوست داشتند. زن جوان: “یواشتر برو من می ترسم” مرد جوان: نه، اینجوری خیلی بهتره! زن جوان: “خواهش می کنم، من خیلی میترسم.” مردجوان: “خوب، اما اول باید بگی دوستم داری!” زن جوان: “ دوستت دارم، حالا میشه یواشتر برونی؟” مرد جوان: “مرا محکم بگیر” زن جوان: “خوب، حالا میشه یواشتر؟” مرد جوان: “باشه، به شرط این که کلاه کاسکت مرا برداری و روی سرت بذاری، آخه نمی تونم راحت برونم، اذیتم می کنه.”روز بعد روزنامه ها نوشتند برخورد یک موتورسیکلت با ساختمانی حادثه آفرید. در این سانحه که بدلیل بریدن ترمز موتور سیکلت رخ داد، یکی از دو سرنشین زنده ماند و دیگری در گذشت.مرد از خالی شدن ترمز آگاهی یافته بود پس بدون این که زن را مطلع کند با ترفندی کلاه کاسکت خود را بر سر او گذاشت و خواست برای آخرین بار دوستت دارم را از زبان او بشنود و خودش رفت تا او زنده بماند و این است عشق واقعی! 44 نقل قول لینک به دیدگاه
pianist 31,129 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۰ من بودم خودم با کلاه از رو موتور میپریدم... :5c6ipag2mnshmsf5ju3 نقل قول لینک به دیدگاه
hamidbala 2,844 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۰ ادمهای هستند که براشون جونم بدی کمه ! چرا که نه! جالب بود مرسی نقل قول لینک به دیدگاه
هادی ناصح 18,854 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۰ نمیدونم چرا یاد این خاطره افتادم شاید ربطی نداشته باشه ولی گفتنش خالی از لطف نیست من داشتم تو جاده با ماشین میرفتم که یه موتوری دیدم که با زن و بچه داره تو سرما میره حدود 40 دقیقه هم تا شهر راه بود زدم کنار و به مرده گفتم که من تا شهر میرم می خوای زن و بچتو ببرم که سرما نخورن خودتم آروم با موتور بیا قبول کرد و رسوندمش دم خونشونو رفتم اینم میشه عشق واقعی دیگه در رابطه با سوالتم باید بگم که تا تو شرایطش نباشم نمیتونم نظر بدم که همچین کاری می کنم یا نمی کنم نقل قول لینک به دیدگاه
saba mn 20,993 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۰ خوب وقتی عاشق باشی واسه عشقت هرکاری میکنی.. البته عشقت باید واقعی باشه نه از این عشقای آبکی امروزی نقل قول لینک به دیدگاه
*Cloudy sky* 22,513 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۰ من این داستان رو نشنیده بود خیلی قشنگ بود واقعا نمیدونم که میتونم این کار رو انجام بدم یا نه .... اگه الان هم بگم اره ،و واقعا چنین شرایطی پیش بیاد نتونم همیچین فداکاری رو انجام بدم ، البته شاید هم انجام بدم.... نمیدونم کلا بستگی به شرایطش داره!!!! نقل قول لینک به دیدگاه
HaMiD.CFD 20,379 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۰ بسیار بسیار عالی بود... پاسخ سوال:حتما نقل قول لینک به دیدگاه
R.SHANDIZ 86 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۰ شاید خیلی ها تون این داستان رو شنیده باشید .چون خودم خیلی سالها پیش اینو شنیدم و برای دوستان میذارم.امیدوارم تکراری نباشهیه سوال آیا حاضرید در چنین شرایطی همچین کاری رو واسه عشقتون بکنید؟ زن و شوهر جوانی سوار برموتورسیکلت در دل شب می راندند. آنها از صمیم قلب یکدیگر را دوست داشتند. زن جوان: “یواشتر برو من می ترسم” مرد جوان: نه، اینجوری خیلی بهتره! زن جوان: “خواهش می کنم، من خیلی میترسم.” مردجوان: “خوب، اما اول باید بگی دوستم داری!” زن جوان: “ دوستت دارم، حالا میشه یواشتر برونی؟” مرد جوان: “مرا محکم بگیر” زن جوان: “خوب، حالا میشه یواشتر؟” مرد جوان: “باشه، به شرط این که کلاه کاسکت مرا برداری و روی سرت بذاری، آخه نمی تونم راحت برونم، اذیتم می کنه.”روز بعد روزنامه ها نوشتند برخورد یک موتورسیکلت با ساختمانی حادثه آفرید. در این سانحه که بدلیل بریدن ترمز موتور سیکلت رخ داد، یکی از دو سرنشین زنده ماند و دیگری در گذشت.مرد از خالی شدن ترمز آگاهی یافته بود پس بدون این که زن را مطلع کند با ترفندی کلاه کاسکت خود را بر سر او گذاشت و خواست برای آخرین بار دوستت دارم را از زبان او بشنود و خودش رفت تا او زنده بماند و این است عشق واقعی! عشق واقعی به این میگن .مرحبابه این ازخود گذشتگی نقل قول لینک به دیدگاه
vahid88 9,651 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۰ داستان خوب شیرینی هست و به دل میشینه ولی اگه من بجای پسره بودم گاز موتور رو ول می کردم و دنده معکوس می زدم تا سرعت موتور کم بشه و این اتفاق نیفته. ولی توی اون شرایط بهترین کار رو کرده شاید کمتر کسی چنین شجاعت و از خود گذشتگی داشته باشه. نقل قول لینک به دیدگاه
viviyan 12,430 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۰ اصلا کسی به خاطر تصادف با موتور نمیمیره. تازه میتونست موتور رو بزنه زمین. من همچین کاری نمیکردم، با حاج آقا در میون میزاشتم موضوع رو چون ایشون واردترن، راهنمایی میکردن که چه کنم. نقل قول لینک به دیدگاه
عاطفه کوچولو 2,896 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۰ اصلا کسی به خاطر تصادف با موتور نمیمیره. تازه میتونست موتور رو بزنه زمین. من همچین کاری نمیکردم، با حاج آقا در میون میزاشتم موضوع رو چون ایشون واردترن، راهنمایی میکردن که چه کنم. ((اصلا کسی به خاطر تصادف با موتور نمیمیره)): مگه يادت نمي آد با هم پشت موتور بوديم،من كلاه كاسكتو بهت دادم اون وقت به يه ساختمون خورديم كه... نقل قول لینک به دیدگاه
viviyan 12,430 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۰ ((اصلا کسی به خاطر تصادف با موتور نمیمیره)): مگه يادت نمي آد با هم پشت موتور بوديم،من كلاه كاسكتو بهت دادم اون وقت به يه ساختمون خورديم كه... نقل قول لینک به دیدگاه
کهربا 18,089 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۰ من بودم خودم با کلاه از رو موتور میپریدم... :5c6ipag2mnshmsf5ju3 منم همینطور نقل قول لینک به دیدگاه
pianist 31,129 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 دی، ۱۳۹۰ منم همینطور چقدر خودخواه... نقل قول لینک به دیدگاه
Mahsa.Gha 6,571 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 دی، ۱۳۹۰ مرسی از همه دوستان. اما واقعا تصمیم گیری تو همچین شرایطی سخته.آدم باید خیلی عشقش ، عشق باشه که همچین کارایی بکنن. البته اگه انسانیت تو وجود آدمها زنده باشه فرقی نداره اون طرف عشقش باشه یا نه. آدم گاه لازمه واسه زنده نگهداشتن انسانیت وجودش این از خود گذشتگی ها رو تجربه کنه. ببخشید تنکس هام خاموشه نقل قول لینک به دیدگاه
pianist 31,129 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 دی، ۱۳۹۰ مرسی از همه دوستان. اما واقعا تصمیم گیری تو همچین شرایطی سخته.آدم باید خیلی عشقش ، عشق باشه که همچین کارایی بکنن. البته اگه انسانیت تو وجود آدمها زنده باشه فرقی نداره اون طرف عشقش باشه یا نه. آدم گاه لازمه واسه زنده نگهداشتن انسانیت وجودش این از خود گذشتگی ها رو تجربه کنه. ببخشید تنکس هام خاموشه تنکسات خاموش نیست این تالار غیر از پست اول تنکس نداره نقل قول لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .