رفتن به مطلب

رضا کاظمی


ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

معناـــے شکستــ میشـــوـــے بـعد ازمـــن

 

سروـے که نشستـ میشــوے بعد از من

 

مـــن زنده به گورمیشوم بعد از تو

 

تومــــرده پرستـــــ میشوـے بعد از من

  • Like 2
  • 3 هفته بعد...
  • پاسخ 146
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

ارسال شده در

مراجاگذاشته اي؛رفته اي.

روبه رويم درياست

پشت سرم مرداب

وآسمان هم آن قدردوراست

كه دستم به بال مرغابي هانمي رسد.

حالامي گويي چه كنم

منتظرت بمانم

يابرگردم به آينه؟!

  • Like 2
ارسال شده در

همه فکر می‌کنند این شعرها برای توست

حال آن‌که من هنووز

برای از تو نوشتن

مشق می‌کنم.

  • Like 2
ارسال شده در

اتفاقِ تازه‌ی منی

 

خدا هم اگر خواست نیفتی

 

بیفت!

  • Like 2
  • 4 هفته بعد...
ارسال شده در

چه فرق می‌کند زمین

گِرد باشد یا مسطح

وقتی

 

تو هیچ‌کجای آن نیستی؟!

  • Like 2
ارسال شده در

نه برف باریده

 

نه عُمر گذشته

 

 

و نه من در آسیابْ سفید کرده‌ام موهایم را

 

 

فقط، روزی که رفتی

 

 

دنیا تمام شد!

  • Like 2
ارسال شده در

دارد آخرالزَّمان می‌شود انگار

 

این‌طور که تلخ شده‌ایم همه.

 

 

کسی نخواهد آمد

 

تو بیا چوب لای چرخ زمین بگذار!

  • Like 2
ارسال شده در

روزهایم را

 

خیابان‌های شهر می‌گیرند

 

شب‌هایم را،

 

خواب‌های تو.

 

..." بیولوژی " هم نخوانده باشی

 

می‌فهمی چه مرگَ‌م شده است!

  • Like 2
ارسال شده در

نه شب‌چَره می‌خواهم

 

نه گپ و ناردانه

 

فقط

 

یلداترین بوسه از لب‌هات !

  • Like 2
ارسال شده در

تنهــــــایی ،

 

شاخه ی درختیست پشتِ پنجره اَم

 

گاهی لباسِ برگ میپوشد

 

گاهی لباسِ برف

 

اما، همیشه هست !

  • Like 2
ارسال شده در

نمی‌رسم به قرار

 

منتظر نباش!

 

سال‌هاست از قرار رفته‌ام.

  • Like 2
ارسال شده در

مرزها

 

زبانِ فاصله را نمی فهمند.

 

هرچه دورتر میروم

 

نزدیکتر میشوی!

  • Like 2
  • 3 هفته بعد...
ارسال شده در

آمدن و رفتنَ‌ت

هیچ فرقی نداشت

 

ببین!

 

طلوع و غروب خورشید

 

هم‌چنان زیباست

  • Like 1
ارسال شده در

آرام شده‌اَم

 

 

مثل قایقی شکسته

 

 

بعد از توفان!

  • Like 1
ارسال شده در

تمام زنده‌گی‌اَش را تاخت زده بود مَرد

 

 

برای یک شب خوابیدن

 

 

در شبِ چشم‌هات.

 

 

چشم‌هات اما؛

 

 

شب نشد هیچ‌وقت!

  • Like 1
ارسال شده در

تلاشِ بیهوده نکن!

 

 

چنان مُرده‌ای در من

 

 

که مسیح هم اگر عبور کند از تو

 

 

بیدار نخواهی شد

  • Like 2
  • 3 هفته بعد...
ارسال شده در

و از من گذشتی، رفتی

رفتی سمتی که نور بود،

روشنایی بود.

من

در تنهایی

سمتی که تاریکی بود

فرو ریختم

و تاریکی

افزون‌تر شد.

  • Like 2
ارسال شده در

به دیدنم بیا

 

امّا دیر به دیر.

 

تو را که می بینم

 

بَندِ شعرهامْ شُل می شود!

  • Like 2
ارسال شده در

بیا قدم بزنیم

من با تو

تو

با هرکه دلَ‌ت خواست.

فقط

بیا قدم بزنیم!

 

 

دارند تکراری می‌شوند عاشقانه‌هام

بیا دوباره اتفاق بیفتیم!

  • Like 2
ارسال شده در

شعری‌ نهفته استْ در لب‌هات

که بوویِ نارنج می‌دهد.

بهار که شد

به چیدنَ‌ت می‌آیم.

  • Like 1

×
×
  • اضافه کردن...